هالی ویلیامز
نوعی از موسیقی را که به اندوه و هجران و قلب شکسته میپردازد بسیار شنیدهایم؛ اما موسیقی از نوع دیگری هم وجود دارد که دعوتی است به گذشتهای که با هم بودهایم، بهروزهای خوش رفته. این موسیقی ما را به آینده پیش رو امیدوار میکند، اینکه دوباره همهچیز بهتر خواهد شد و برای من، مثال اعلای این نوع موسیقی، آلبومی است از «بیورک» با نام «هموژنیک».
آلبوم هموژنیک که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد، اثبات خلاقیت فراوان بیورک بود. او با به کار بردن صدای ضربههای تکاندهنده و اصوات ترد و شکننده و به گفته خودش آوای زمینلرزهها، طوفانها، برف و باران و یخ، ملهم از جغرافیای ایسلند توانست منظرههای صوتی حماسی خلق کند. همان وقت رولینگ استون پیشبینی کرد که آلبوم هموژنیک برای طرفداران بیورک که مشتاق شنیدن ملودیهای شیرین و شاد او هستند، دور از انتظار خواهد بود اما این آلبوم برجستهترین و بهترین آلبوم سال شد.
بیستوسه سال از آن تاریخ گذشته و هموژنیک در تاریخ موسیقی پاپ همچنان یکه و گوشنواز و منحصربهفرد است. هموژنیک بیش از جغرافیای آتشفشانی ایسلند، درباره تجربههای احساسی است. آلبومی برگرفته از آشفتگی زندگی بیورک در دورهای از زندگیاش ناشی از روابط شکستخورده، درگیریاش با یکی از طرفداران، حملهاش به خبرنگاری در فرودگاه بانکوک، شلیک یکی دیگر از طرفداران سمج بهسوی خود و بمبی که برای مدیر برنامههای بیورک فرستاد.
من پس از هر سرخوردگی پیچیده عاشقانه، به هموژنیک متصل شدهام. کدام پایان عاشقانه پیچیده نیست؟ هر بار که خواستهام از ناامیدی خلاص شوم و بر ضعفم فائق آیم و به آینده نگاه کنم، به هموژنیک بازگشتهام.
هرچند تمامی ترانههای آلبوم درباره روابط عاشقانه نیستند، اما همگی القاگر حس رهایی از وابستگی، رسیدن به استقلال و گشودن درها بهسوی خوشبینی و امیدواریاند. بیورک جایی گفت: «هموژنیک درباره یافتن راه صعود است. این آلبوم را در تاریکترین دوران زندگیام ساختهام بااینحال سرشار از امیدواری است.»
در قطعهای، با لحنی قاطع و تکاندهنده میخواند:
اگر سفر جستوجوست
و اگر خانهای هست
من بازنخواهم ایستاد
پی شکار خواهم رفت...
این ترانه، دعوتی به نایستادن است برای هرکس که تازه از رابطهای ویرانگر بیرون آمده و تنها شده است؛ اما اگر قطعه شکارچی گویای عزم بیورک برای رسیدن به استقلال است، سایر آهنگهای آلبوم، گویای درد و لذت توأمان هستند. شادی و اندوه، شفا و نابودی کنار هم. با گوش سپردن به هموژنیک، شکستخوردهای که به بازگشت به رابطه ناموفق فکر میکند، از خود میپرسد بهراستی چطور ممکن است آنقدر نابالغ باشم که خیال کنم او میتواند تمامی فقدانها را در من پر کند؟ و این لحظه، آن لحظه مهم است: درک اینکه شریک زندگی موضوع این پرسش نیست، باید پاسخ را در درون خود جستوجو کنی. بیورک در قطعه زنگ هشدار، میخواند:
اما عشق بهسوی تو خواهد آمد
از تو مراقبت خواهد شد
عشق به سویت خواهد آمد و تو به عشق اعتماد خواهی کرد…
او میخواند که تو لیاقت عشق را داری و روزی همهچیز بهتر خواهد شد.
هموژنیک به من کمک کرد درد فقدان کسی را تحملکنم که مرا با این آلبوم آشنا کرده بود. در اوایل بیستسالگی، باتجربه طاقتفرسای نخستین قلب شکستگی، چون کسی بودم که در کولاکی سهمگین راه میرود و نمیتواند مسیر را ببیند. مبارزه کردم و درنهایت آشفتگی و بیاعتمادی با آهنگهای بیورک گذراندم:
فکر میکنی مرا انکار کردهای
من بسیاری چیزها به دست آوردهام
تو بسیاری چیزها را باختهای
اما نخواهی فهمید
اگر پنج سال دیگر هنوز زنده بودی
روزی بیدار خواهی شد
بیعشق
بیورک با خودباوری محکم و مغرورانهای درباره ارزش خود ترانه میخواند. او عاشق سابق را به بزدلی و عدم رعایت وظیفه متهم میکند. میخواند: واضح است که از پس عشق برنمیآیی...
جملاتی که تکرارشان برای هرکس که بیشازحد به معشوق اصرار میکند یا بیشازحد احساساتی است، ضروری است.
آنچه بیورک برای ما میخواند، این است که زندگی ادامه دارد. ممکن است حس کنیم که پس از دلشکستگی، بیاعتمادی خواهد آمد اما این نافی زندگی نیست. شاید ترس از آینده، هراس از تمامی اشتباهاتی که ممکن است در یک رابطه جدید تکرار شوند، در ما به وجود بیایند اما آهنگ زنگ هشدار بیورک یادآوری این نکته است که باید پیوسته به جلو رفت. برای یافتن خوشبختی باید ناراحتی را به خطر انداخت.
پسازآن تجربه ویرانگر، هموژنیک به موسیقی متنی برای خودسازی من بدل شد. شروع به بیرون آمدن از گودال عمیق نفرت کردم. درنهایت بازهم به هموژنیک بازگشتم. یادم هست وقتی در خیابانها و پارکهای لندن قدم میزدم، هموژنیک را با هدفونی در گوش مدام تکرار میکردم. مصمم بودم خودم را پیدا کنم و راهی نو برای زندگیام بیایم.
بیورک راه مرا بهسوی نور و امید گشود. وقتیکه میخواند: «تو نمیتوانی به امید نه بگویی. نمیتوانی به خوشبختی نه بگویی…»
من تکرار کردم. تکرار کردم و سرانجام راه درست زندگیام را یافتم.
بیبیسی