همه‌ی آنچه باید درباره فیلم «مرد ايرلندي» اسكورسيزي بدانید

09 مهر 1398
«مرد ايرلندي» «مرد ايرلندي»

یک حماسه باشکوه گانگستری

برای بیشتر علاقه‌مندان سینما صحنه‌ای ناب و تکرارناشدنی بود. جمعه هفته گذشته چهار مرد در سالن آلیس تالی در مرکز لینکلنِ نیویورک کنار هم نشسته بودند: مارتین اسکورسیزی، رابرت دونیرو، آل پاچینو و جو پشی.

هر یک از این‌ها به‌نوبه خود اسطوره‌ای در تاریخ سینما محسوب می‌شدند و حالا برای اولین بار در یک فیلم کنار هم کارکرده‌اند و پس از اولین نمایش این فیلم در نشست خبری شرکت کردند. «مرد ایرلندی» فیلمی سه‌ساعته و نیمه است با موضوعاتی آشنا با دنیای این چهار مرد حماسه‌ای مافیایی در خیابان‌های همان شهری که فیلم در آن رونمایی شد: نیویورک.

آخرین فیلم اسکورسیزی ترکیبی است از فیلم مافیایی و درام تاریخی راجع به دهه‌های پرحادثه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰.

آخرین فیلم اسکورسیزی ترکیبی است از فیلم مافیایی و درام تاریخی راجع به دهه‌های پرحادثه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰. پر سر و صداترین نکته آن استفاده از فن‌آوری کامپیوتری برای جوان‌تر کردن چهره سه بازیگر فیلم (دونیرو، پاچینو و پشی) است که هر یک نزدیک ۸۰ سال سن دارند اما در فیلم در سن‌های زیر پنجاه سال می‌بینیمشان. برای علاقه‌مندان سینما این چهره‌ها آن‌قدر افسانه‌ای هستند که خیلی محو کاری که جلوه‌های ویژه با صورت‌هایشان کرده و باورپذیری حرکاتشان نشویم. انگار نفس احساس حضور آن‌ها فراتر از فیزیکشان است. «مرد ایرلندی»‌ این سه را در قلب فیلمی قرار داده که خود هم در قلب تاریخ است و هم در قلب ژانر مافیایی.

اسکورسیزی و دنیرو دو پسر نیویورکی هستند که حرفه سینمایی‌شان را با هم ساخته‌اند. دنیرو یکی از اولین بازی‌های درخشانش را در سومین فیلم اسکورسیزی با نام «خیابان‌های بی‌رحم» انجام داد که اولین همکاری این زوج بود. پس‌ازآن نوبت هفت همکاری دیگر بود: «راننده تاکسی» (۱۹۷۶)، «نیویورک، نیویورک» (۱۹۷۷)، «گاو خشمگین» (۱۹۸۰)، «شاه کمدی» (۱۹۸۲)، «رفقای خوب» (۱۹۹۰)، «دماغه وحشت» (۱۹۹۱) و «کازینو» (۱۹۹۵.) ازآن‌پس تا امروز اما شاهد وقفه‌ای ۲۴ ساله در همکاری این دو بودیم تا این‌که به «مرد ایرلندی» رسیدیم.

از سوی دیگر آن یکی پسر نیویورکی درخشان سینما، آل پاچینو، تابه‌حال در فیلمی از اسکورسیزی ظاهرنشده بود، گرچه در «پدرخوانده دو» (۱۹۷۴) و دو فیلم دیگر کنار دونیرو بازی کرده بود. در نشست خبری بعد از فیلم، اسکورسیزی تعریف کرد که از دهه ۱۹۷۰ که بازی آل پاچینو را در تئاتر «موش‌ها» نوشته هوروویتز دیده خواهان همکاری با او بوده؛ همکاری‌ای که تنها در دهه هشتم عمر این دو ممکن شد.

آل پاچینوی افسانه‌ای خود نقش یکی از افسانه‌ای‌ترین شخصیت‌های تاریخ قرن بیستم آمریکا را بازی می‌کند: جیمی هافا،

آل پاچینوی افسانه‌ای خود نقش یکی از افسانه‌ای‌ترین شخصیت‌های تاریخ قرن بیستم آمریکا را بازی می‌کند: جیمی هافا، رهبر اتحادیه کارگری کامیون ران‌های آمریکا معروف به «تیمسترز» که به علت روابطش با مافیای ایتالیایی‌های آمریکا و به خاطر ناپدید شدن غریبش در تابستان سال ۱۹۷۵ معروف بود. دونیرو شخصیت اصلی فیلم است که خاطرات جوانی‌اش را تعریف می‌کند. فرانک شیران، جوان ایرلندی تباری است که در جنگ جهانی دوم در جبهه ایتالیا جنگید و زبان ایتالیایی یاد گرفت و هنگام بازگشت به آمریکا برحسب اتفاق وارد مافیای ایتالیایی‌های نیویورک شد و همین بود که بین ایتالیایی‌ها «مرد ایرلندی» صدایش می‌کردند. او در ضمن وارد اتحادیه رانندگان کامیون‌ شد و به یکی از نزدیک‌ترین معاونین هافا بدل شد.

فیلم بر اساس کتابی نوشته‌شده که چارلز براند، کارآگاه بازنشسته، در سال ۲۰۰۴ با نام «شنیدم که خانه نقاشی می‌کنی» نوشته است. براند در آن کتاب شخصیت شیران یا همان «مرد ایرلندی» را زمانی تعریف می‌کند که او دیگر درگذشته بود؛ او از دل حرف‌های شیران روایتی بی‌سابقه در مورد ماجرای ناپدید شدن هافا ارائه می‌کند که حالا در فیلم هم آمده است.

مرد ایرلندی مارتین اسکورسیزی یک حماسه باشکوه گانگستری است.

شخصیت سومی که مثلث فیلم را می‌سازد راسل بوفالینو از سران مافیایی نیویورک که نقشش را در فیلم جو پشی بازی کرده؛ بازیگر ۷۶ ساله‌ای که در بیست سال گذشته فقط دو فیلم بازی کرده؛ مهم‌تر از همه «چوپان خوب» (۲۰۰۶) با کارگردانی رابرت دونیرو و بازی مت دیمون و آنجلینا جولی. پشی و دونیرو پیش‌ازاین در چهار فیلم کنار هم ظاهرشده‌اند و ازجمله در دو فیلم مافیایی قبلی اسکورسیزی (رفقای خوب و کازینو) تصاویری به‌یادماندنی و تکرارناشدنی خلق کرده‌اند. صحنه معروف پشی در «رفقای خوب» با دیالوگ «فکر می‌کنی من بامزه‌ام؟» بارها مورد تقلید ناموفق در فیلم‌های مافیایی قرارگرفته ازجمله توسط جانی دپ در «پرستش شیطان» (۲۰۱۵) که راجع به روابط پلیس فدرال آمریکا و مافیای ایرلندی بوستون است.

با حضور این ستاره‌ها و امکان‌هایی که فن‌آوری کامپیوتری فراهم کرده «مرد ایرلندی» خطر این را دارد که برای جلب‌توجه مخاطب به تکرار صرف فیلم‌های قبلی دست بیندازد؛ و یا مثل «شیر شاهِ» جدید بازسازی موبه‌موی داستانی قدیمی باشد، بازسازی برای نسل جدید با فن‌آوری‌های جدید.

«مرد ایرلندی» اما فراتر از این حرف‌ها می‌رود و موفق به ارائه قصه‌ای اصیل می‌شود که روی پای خودش ایستاده. سه بازیگر اصلی و بازیگرهای فرعی فیلم بازی‌هایی درخشان و استخوان‌دار ارائه می‌دهند و شخصیت‌هایی خلق می‌کنند که اگر نام و چهره دنیرو و پاچینو و پشی هم نبود جایگاه خود را می‌داشتند. آل پاچینو در نشست خبری بعد از فیلم از چالش بازخلق چهره‌ای مثل هافا گفت؛ چالشی که قبل از این بازیگرانی همچون جک نیکلسون با آن روبرو بوده‌اند. پاچینو از «سرپیکو» (۱۹۷۳) گفت که در آن نقش فرانک سرپیکو را بازی می‌کند؛ مأمور پلیس نیویورک که دست به افشای فساد سازمان‌یافته درون نیروی پلیس زد. برای ساختن آن فیلم پاچینو امکان تماس و گفتگو با خود سرپیکو را داشت اما برای «مرد ایرلندی» در عوض می‌توانست ساعت‌ها فیلم‌ موجود از هافا را تماشا کند تا بتواند این شخصیت تاریخی را روی پرده سینما بیاورد.

اسکورسیزی در فیلم قبلی خود «سکوت» (۲۰۱۶) داستان میسیونری‌های مسیحی پرتغالی در ژاپنِ قرن هفدهم را تعریف کرده بود و حالا به صحنه آشنای خود یعنی نیویورک بازگشته است. در این فیلم جدید او اما نشان می‌دهد علاقه و مهارت خاصی در درام تاریخی دارد؛ از انقلاب کوبا تا تلاش آمریکا برای سرنگونی کاسترو؛ از ترور جان اف کندی تا عروج «اتحادیه حقوق مدنی ایتالیایی-آمریکایی‌ها» در فیلم مورداشاره قرار می‌گیرند. جالب آنجا که سالن نمایش فیلم چند دقیقه بیشتر با میدان کریستوفر کلمبِ نیویورک که صحنه یکی از گردهمایی‌های تاریخی «اتحادیه» مذکور است و در فیلم تصویر می‌شود فاصله نداشت.

«مرد ایرلندی» تبدیل به پرهزینه‌ترین فیلم اسکورسیزی شده است.

شاید باورکردنی نباشد که امثال اسکورسیزی هم در پیدا کردن بودجه مشکل‌دارند اما در نشست خبری شنیدیم که تأمین بودجه دلیل اصلی تأخیر در ساخت این پروژه بود. با ۱۵۹ میلیون دلار خرج این بیست و پنجمین فیلم اسکورسیزی یکی از گران‌ترین فیلم‌های تاکنون او هم هست. همین است که او برای ساخت فیلم به یکی از ثروتمندان بزرگ عرصه سینمای امروز روی آورده: شرکتِ نتفلیکس. دو تهیه‌کننده فیلم در نشست خبری توضیح دادند که فیلم با استفاده از ۹ دوربین هم‌زمان ساخته‌شده است. فیلم‌برداری ۱۰۸ روز در ۱۱۷ لوکیشن (از سپتامبر ۲۰۱۷ تا مارس ۲۰۱۸) طول کشیده است. همکاری اسکورسیزی و نتفلیکس ادامه دارد و فیلم بعدی او با بازی مریل استریپ و شارون استون نیز توسط این شرکت به نمایش درخواهد آمد.

«مرد ایرلندی» از حدود یک ماه دیگر (یک نوامبر) نمایشی محدود در سینماها خواهد داشت و سپس برای مشترکین‌ «نتفلیکس» قابل‌تماشا است. واکنش منتقدین به این فیلم ۳ ساعت و نیمه تابه‌حال خیلی مثبت بوده؛ اما بیشتر منتقدین از عاشقان سینما هستند و حتی جوان‌ترهایی مثل صاحب این قلم هم جایگاه خاصی برای فیلم‌هایی همچون «مردان خوب» و «کازینو» قائل‌اند. سؤال بزرگ اینجا است که آیا نسل جدیدی‌ها هم با مافیا بازی‌های بچه‌های قدیمیِ نیویورکی رابطه برقرار خواهند کرد یا نه؟

 

مرد «ایرلندی»، پرهزینه‌ترین فیلم اسکورسیزی

کارشناسان آخرین اثر مارتین اسکورسیزی، فیلم‌ساز توانای آمریکایی را رویدادی رسانه‌ای می‌دانند. این فیلم که در آن رابرت دنیرو و آل پاچینو بازی می‌کنند پس از جشنواره‌های آمریکا، اروپا و آسیا در نتفلیکس به نمایش درمی‌آید.

مارتین اسکورسیزی، با وجود دیگر فیلم‌سازان بزرگی چون استیون اسپیلبرگ‌، فرانسیس فورد کاپولا یا کوئنتین تارانتینو، در نزد کارشناسان سینما بهترین کارگردان آمریکا به شمار می‌رود. طبیعی است که ارزش‌گذاری این‌چنینی همواره موضوعی سلیقه‌ای و ذهنی باقی می‌ماند. بااین‌همه، دادن لقب مهم‌ترین فیلم‌ساز تاریخ سینمای معاصر آمریکا به اسکورسیزی احتمالاً با مخالفت زیادی روبرو نمی‌شود.

از همین رو‌، فیلمی جدید از اسکورسیزی همیشه حادثه‌ای مهم به شمار می‌آید. از زمانی که این فیلم‌ساز با فیلم‌هایی چون «راننده تاکسی»‌، «گاو خشمگین» و «دارو دسته‌های نیویورکی» نامش را در کتاب‌های تاریخ سینما جاودان ساخت، منتقدان سینما و تماشاگران او را دوست دارند؛ و اسکورسیزی که متولد سال ۱۹۴۲ در نیویورک است‌، برخلاف رقیبانش در «سینمای جدید هالیوود»، هنوز هم به‌عنوان کارگردان فعال است.

در اواخر دهه ۱۹۶۰ و سال‌های پس‌ازآن فیلم‌سازانی چون آرتور پن، ‌مایک نیکولز و رابرت آلتمن سینمای آمریکا را که ازنظر هنری به آخر خط رسیده بود با موضوع‌ها و نگرش زیبایی‌شناختی جدید نجات دادند‌. «فارغ‌التحصیل»‌، «بانی و کلاید» و «ایزی رایدر» نخستین فیلم‌های حاصل از این راه تازه بودند. در سال‌های پس‌ازآن، اسکورسیزی به یکی از مهم‌ترین کارگردانان سینمای جدید آمریکا تبدیل شد. اسکورسیزی که برآمده از خانواده‌ای با پیشینه ایتالیایی است، به ریشه‌های هنری‌اش وفادار ماند. او هیچ‌گاه به فیلم‌های قهرمانی و ماجراجویی علاقه نشان نداد.

مرد ایرلندی فیلمی است که فوراً جایگاه خود را در میان مجموعه آثار اسکورسیزی پیداکرده است.

برعکس، او متخصص ساختن ‌فیلم‌های مافیایی شد و نیویورک هم صحنه بیشتر آثار او بوده است. آثاری چون «کازینو»، «رفقای خوب» و «رفتگان» ژانر سینمای جنایی را از نو تعریف کردند. هم‌اکنون اسکورسیزی با «مرد ایرلندی» فیلمی جدید در همین ژانر را عرضه می‌کند. بازیگرانی که او برای فیلم جدیدش برگزیده بر شور و شوق سینما دوستان برای دیدن فیلم جدیدی از اسکورسیزی مدت‌ها پیش از اکران فیلم افزوده است.

مرد ایرلندی یعنی اسکورسیزی در اوج …

رابرت دنیرو پیش‌ازاین در هشت فیلم اسکورسیزی نقش ایفا کرده و هنرپیشه موردعلاقه او محسوب می‌شود. در مورد رابرت دنیرو نیز کارشناسان سینما از «بهترین» سخن می‌گویند و او را اغلب «بهترین هنرپیشه نسل خود» می‌نامند. گرچه اسکورسیزی و دنیرو را زوج رؤیایی سینمای جدید آمریکا خوانده‌اند، اما این دو بیش از ۲۰ سال است با یکدیگر همکاری نداشته‌اند. اینکه در کنار دنیرو، آل پاچینو هم نقشی اصلی را در «مرد ایرلندی» بازی می‌کند بر جذابیت این فیلم افزوده است. همچنین جو پشی که در بسیاری از فیلم‌های اسکورسیزی نقش ایفا کرده پس از ۲۰ سال دوری از عرصه سینما در این فیلم به ایفای نقش پرداخته است.

اسکورسیزی داستان چند دهه از زندگی «فرانک شیران» ایرلندی را به تصویر می‌کشد که نامش به‌عنوان آدمکش حرفه‌ای معروف در تاریخ جنایی آمریکا ثبت‌شده است. داستان اسکورسیزی بر پایه کتابی درباره زندگی شیران نوشته چارلز برانت، ‌نویسنده آمریکایی است که در سال ۲۰۰۴ منتشرشده است. شیران که نقش او را دنیرو بازی می‌کند ‌در زمان جنگ جهانی دوم به‌عنوان سرباز آمریکایی مدتی را در اروپا گذراند.

فرانک شیران پس از جنگ در تلاش معاش بود و به انجام کارهای گوناگون روی آورد تا آنکه با محافل مافیایی ارتباط برقرار کرد و تبدیل به آدمکش حرفه‌ای بی‌رحمی شد که برای «کوزا نوسترا»‌، مافیای سیسیل،‌ کار می‌کرد. او ازجمله احتمالاً در سال ۱۹۷۵ در قتل جیمی هوفا (با بازیگری آل پاچینو)‌، رئیس قدرتمند سندیکای آمریکا، شرکت داشت. چندین منبع از او به‌عنوان عامل اصلی قتل هوفا نام‌برده‌اند. موضوع  قتل هوفا تا امروز هم هنوز کاملاً روشن نشده است و در آمریکا به‌عنوان یکی از قتل‌های تاریخ جنایی این کشور شناخته‌شده که باعث بیشترین بحث‌ها و گمانه‌زنی‌ها بوده است. بخصوص به دلیل آنکه جسد هوفا هیچ‌گاه یافت نشد. تازه هفت سال پس از ناپدید شدن این رئیس قدرتمند سندیکا که بعدها معلوم شد ارتباطات زیادی با مافیا داشته، به‌طور رسمی اعلام کردند که او مرده است.

این جنایت موضوع محوری داستان فیلم است. اسکورسیزی در فلاش‌بک‌هایی طولانی خاطرات فرانک شیران و زندگی این آدمکش حرفه‌ای را نشان می‌دهد. احتمالاً بخش بزرگی از هزینه تولید فیلم صرف تحقق این فلاش‌بک‌ها شده است. چون همه بازیگران باید در طی فیلم فرآیند جوانی تا پیری را طی می‌کردند و این چالشی بزرگ برای بخش‌های مختلف حقه‌های سینمایی بوده است.

بدین ترتیب «مرد ایرلندی» تبدیل به پرهزینه‌ترین فیلم اسکورسیزی شده است. این امر باعث شد که تهیه‌کننده فیلم و استودیوی پارامونت که با اسکورسیزی کار می‌کرد در نیمه‌راه از این پروژه خارج شدند و «نتفلیکس» به‌عنوان تهیه‌کننده باقی راه را با فیلم‌ساز پیمود. این موضوع نیز موجب شد که گمانه‌زنی و بحث درباره اکران فیلم بالا بگیرد.

این حماسه جاه‌طلبانه تصویری خالص و بی‌پرده از آن چیزی است که سبک فیلم‌سازی او را در ۵۰ سال گذشته چنین متمایز ساخته.

به‌ویژه این پرسش مطرح‌شده که فیلمی به این گرانی (صحبت از حدود ۲۰۰ میلیون دلار هزینه تولید است) از کارگردانی چون اسکورسیزی که محبوب دوستداران سینماست قرار است تنها از طریق سرویس رسانه آنلاین (استریمینگ) نتفلیکس در اختیار علاقه‌مندان در خانه‌هایشان قرار گیرد؟ از نظر طرفداران اسکورسیزی و دوستداران سینما فیلم جدید کارگردانی که سال‌هاست به‌عنوان بهترین فیلم‌ساز‌ آمریکایی شناخته‌شده باید در سینماها به نمایش درآید و نه اینکه به‌وسیله یک رسانه سیال در اختیار علاقه‌مندان گذاشته شود.

رسانه آنلاین نتفلیکس در نمایش فیلم «روما» موفق بود. «روما» هم تولیدی سینمایی بود که اما حین فرآیند تولید به نتفلیکس روی آورد. ولی به دلیل آنکه فیلم‌هایی شانس دریافت جایزه اسکار را دارند که پیش از اهدای این جایزه دستکم به مدت یک هفته در سینماهای لس‌آنجلس به نمایش درآمده باشند، فیلم «روما» را هم برای مدتی کوتاه در سینماها نشان دادند. این فیلم که ساخته آلفونسو کوارون، کارگردان مکزیکی است، تبلیغ خوبی برای نتفلیکس بود. «روما» به جشنواره فیلم ونیز دعوت شد و جایزه شیر طلایی این فستیوال را برد و پس‌ازآن هم برنده چند جایزه اسکار شد.

حال ممکن است همین اتفاق برای «مرد ایرلندی» بیفتد.

 

در ادامه بخش‌هایی از برخی نقدهای نوشته‌شده درباره فیلم سینمایی مرد ایرلندی را می‌خوانیم:

ای. او. اسکات (نیویورک‌تایمز)

فیلم طولانی و تاریک است. طولانی همچون رمانی از فئودور داستایوسکی یا تئودور درایزر و تاریک همچون یک تابلوی نقاشی از رامبرانت… مرد ایرلندی نسبت به سایر آثاری که اسکورسیزی از زندگی خلافکارانه خلق کرده کمتر احساساتی و بیش از همه آن‌ها تلخ و تند است. حضور بسیاری از بازیگرانی که پیش‌تر در آثار اسکورسیزی ایفای نقش کرده‌اند در این اثر سینمایی حس خوشایندی ایجاد می‌کند… یکی از آن‌ها جو پشی است که در ۲۰ سال گذشته بسیار کم‌کار بوده است؛ او شمایل گذشته خود را که بازیگری‌اش با آن تعریف می‌شد ازدست‌داده است و همه‌ی بار نقش را با چشم‌های غمگین و مراقب و صورت دوست‌داشتنی‌اش حمل می‌کند. وقتی او و دنیرو با هم روی پرده ظاهر می‌شوند به قدرت هنر ایمان پیدا می‌کنید.

اوون گلیبرمن (ورایتی)

مرد ایرلندی مارتین اسکورسیزی یک حماسه باشکوه گانگستری است که در رگ‌هایش جای خون یخ جاری‌شده. مرد ایرلندی همان فیلمی است که گمان می‌کنم بسیاری از ما می‌خواستیم از اسکورسیزی ببینیم: یک اثر تلخ،‌ بی‌نظیر و خلاصه نفس‌گیر… چشم‌اندازی از جهان زیرزمینی خلافکارها که در آن پژواک‌های فیلم‌های گانگستری قبلی کارگردان به گوش می‌رسد اما درعین‌حال ما را به نقطه‌ای جدید و جسورانه می‌برد.

استفانی زاخارک (تایم)

در ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه اول ِ‌این فیلم که یک اثر ِ ۳ ساعت و ۳۰ دقیقه‌ای است،  با فیلمی هوشمند و سرگرم‌کننده روبرو می‌شویم؛ تا اینجا احتمالاً خیال می‌کنید کل ماجرا همین بوده؛ اما مدتی بعد وقتی به نیم ساعت پایانی برسید فیلم به سمت و سویی حرکت می‌کند که ناگهان درمی‌یابید چه تأثیر عمیقی روی‌تان گذاشته. فقط آن زمان است که درمی‌یابید اسکورسیزی چه کرده است.

اریک کوهن (ایندی‌وایر)

مارتین اسکورسیزی بهترین فیلم گانگستری‌اش را پس از رفقای خوب کارگردانی کرده است. این حماسه جاه‌طلبانه تصویری خالص و بی‌پرده از آن چیزی است که سبک فیلم‌سازی او را در ۵۰ سال گذشته چنین متمایز ساخته.

استیون ویتی (اسکرین‌دیلی)

مرد ایرلندی فیلمی است که فوراً جایگاه خود را در میان مجموعه آثار اسکورسیزی پیداکرده است و شانس قدرتمندی در رقابت‌های اسکار خواهد بود.

مرد ایرلندی یعنی اسکورسیزی در اوج … فیلمی که در نیم ساعت پایانی به نقاطی عمیق‌تر از حد مورد انتظار می‌رسد؛ لحظات تأمل، دردهای ناشی از پشیمانی و بی‌قراری از فرصت‌های ازدست‌رفته.

استیون دالتون (هالیوود ریپورتر)

اینکه چرا اسکورسیزی تصمیم گرفته این اثر ۳ ساعت و ۳۰ دقیقه‌ای را به یک سریال کوچک تبدیل نکند و آن را به‌عنوان یک فیلم سینمایی عرضه کند کمی گیج‌کننده است. هر کس با انتظار دیدن آن نوع پویایی و برون‌ریزی خاص آثاری چون رفقای خوب و کازینو به دیدن مرد ایرلندی بیاید احتمالاً ناامید خواهد شد؛ اما این اثر سینمایی در بسیاری سطوح همچون تکه‌ای مجلل و باشکوه از سینما است که به زیبایی ساخته‌شده باشد.

بنجامین لی (گاردین)

برای اسکورسیزی به‌عنوان یک کارگردان مؤلف که در بسیاری آثارش توسط مدیران استودیوها کنترل‌شده و تحت مهار قرارگرفته، پیشنهاد نتفلیکس برای داشتن کنترل کامل فیلم، اگر نگوییم یک پیشنهاد خطرناک قطعاً یک پیشنهاد وسوسه‌برانگیز بوده است؛ اما مرد ایرلندی... نه‌تنها با استانداردهای خودش یک فیلم موفق محسوب می‌شود درعین‌حال نمونه موفقی است از اینکه چطور این تغییر شجاعانه در صنعت سینما می‌تواند به کسانی نفع برساند که از قدرت زیاد با مسئولیت‌پذیری زیاد استفاده می‌کنند. چراکه، به‌سادگی باید گفت این فیلم با شرایطی که دارد هرگز ممکن نبود در سیستم مدرن استودیویی ساخته شود مگر با کمک سرویسی چون نتفلیکس.