وصال روحانی
منتخب اکثر کارشناسان برای احراز عنوان برترین کارگردان در قید حیات جهان مارتین اسکورسیزی فیلمساز ایتالیایی تبار آمریکا است که در نیویورک چشم به جهان گشود و بهتازگی 76 ساله شده (17 نوامبر 1942) و در فراگیری و ارائه هنر هفتم به درجاتی رسیده که سالها است عناوین مدرس و تاریخدان سینما نیز بهحق به وی اطلاق میشود.
میتوان به هنرمندان ویژه نگر و کارگردانان مؤلف دیگری مانند جوزپه تورناتوره ایتالیایی، لوک بسون فرانسوی، اله خاندرو گونزالز ایناریتوی مکزیکی و البته برایان دی پالمای آمریکایی که از همان نسل اسکورسیزی است، اشاره کرد و گفت که آنها هم جایگاهی شامخ در میان فیلمسازان در قید حیات جهان دارند ولی اگر قرار باشد تعدد کارهای خوب مبنا قرار گیرد و تنوع سوژهها یکی از ملاکهای اصلی باشد، کمتر کسی به اسکورسیزی میرسد که پس از مشق نوشتنهای اولیهاش در نیمه دوم دهه 1960 در قالب فیلمهایی همچون «چه کسی بر در خانه من میزند؟» و «Boxcar Bertha» با ارائه فیلم ساختارشکن «خیابانهای پایینشهر» در سال 1973 تبدیل به چیزی شد که اینک میبینیم و هرسال بر کاراییهای حرفهای و وسعت دید او افزودهشده و گذشت زمان نهتنها باعث تنزلش نشده بلکه بر بینش او و بهتبع آن برشمار کارهای فوقالعاده وی افزوده است.
بهسوی 2019 و 2020
وی که با «سکوت» کار اقتباسیاش از روی یک رمان پرطرفدار ژاپنی به سال 2017 موردانتقاد کارشناسانی قرار گرفت که معتقدند او با این فیلم کمال طلب متکی بر آیینهای فرهنگی و مذهبی عدولی ناموفق از خط کاری همیشگی و اجتماعیاش داشته، اینک پروژه «مرد ایرلندی» خود را که باعثوبانی نهمین مرتبه همکاریاش با رابرت دونیرو شده، به مراحل پایانی خود نزدیک کرده اما زودتر از پاییز 2019 آن را اکران نخواهد کرد و پسازآن وارد پروژه دیگر خود بهنام «قاتلان ماه گل آسا» شده که برای اکران در سال 2020 در نظر گرفتهشده و هنوز اطلاعات دقیقی درباره چندوچون آن در دست نیست اما چون مربوط به اسکورسیزی میشود، لابد باید یک چیز ویژه باشد.
یاغیهای مدرن!
اهالی هالیوود و استودیوهای آنجا همواره اسکورسیزی را همپا با وودی آلن پیر که همچنان فیلم میسازد و سیدنی لومت که دیگر در قید حیات نیست و همچنین الکساندرپین و اسپایک لی به سبب داشتن تعلقخاطرهای خاص مرتبط با نیویورک و فرهنگهای متفاوت حاکم بر آنجا یاغیهای عرصه فیلمسازی امریکا توصیف کردهاند ولی قادر به عدم مشارکت در پروژههای او نبودهاند زیرا او راوی چشمگیر و سرشار از احساس و موفق داستانهایی بوده است که یا از حرص و آز ابدی بشر میگویند یا ریشه در زندگی ناآرام خلافکارانی دارند که دنیای گانگسترها را امنترین مکان برای رهایی از فساد فرهنگی رایج در غرب و بهویژه خیابانهای ناامن امریکا یافتهاند، این یاغی نیویورکی بهواقع مؤلف و خالق فیلمهایی بوده است که به اعتراف و انتخاب انستیتوی فیلم امریکا حداقل سه تای آنها («راننده تاکسی»، «گاو خشمگین» و «رفقای خوب») به جمع 100 فیلم برتر تاریخ تعلق دارند و «گاو خشمگین» او بیگمان بهترین فیلم کل دهه 1980 جهان بهحساب میآید.
گداهای اعیاننشین!
مارتین اسکورسیزی با اسم کامل و واقعی مارتین چارلز اسکورسیزی در روز 17 نوامبر 1942 در منطقه اعیاننشین کویینز شهر نیویورک چشم به جهان گشود اما خانواده وی که سالها پیشتر از خاک ایتالیا به محله موسوم به «ایتالیای کوچک» در گوشهای از ایالت نیویورک امریکا کوچ کرده بودند، خانوادهای کمبضاعت و درعینحال پاک دست بودند و البته مثل مارتین و پیش از وی به کارهای هنری اشتغال داشتند. پدر او هم در سینما و تئاتر بازیگری میکرد و هم به کار دوزندگی میپرداخت و مادر او نیز در برخی فیلمهای درجه دوم و سوم شرکت میکرد و با این اوصاف جای تعجب ندارد که وقتی مارتین هم فیلمساز شد، در تعدادی از فیلمهای اولیهاش از پدر و مادر خود در جمع بازیگران البته با حجمی اندک بهره جست.
توجه و درنهایت شیفتگی بیحدومرز مارتین به هنر سینما به این سبب شکل گرفت که او در خردسالی و در نوجوانی از بیماری آسم رنج میبرد و چون نمیتوانست فعالیتهایی عادی مثل سایر بچهها داشته باشد والدین مارتین وی را به سالنهای سینما میبردند و سرش را از این طریق گرم میکردند. اسکورسیزی که حتی مدتی در اندیشه کشیش شدن و کار در کلیسا بود، در آن زمانها مکرراً فیلم «قصههای هافمن» را که پاول و پرسبرگر بریتانیایی ساخته بودند، از مغازهای در شهر نیویورک کرایه میکرد و ازقضا جوان دیگری هم که دست به این کار میزد و این فیلم را به خانه میبرد و دائماً نگاه میکرد کسی نبود جز جورج. ا.رومرو معروف که در سالهای بعدی مثل اسکورسیزی فیلمساز شد و کارهای موفقی را در ژانر وحشت رو کرد که «شب مردگان زنده» از عمدهترین آنها بوده است.
اسکورسیزی در آن سالهای نخستین دل باختن به سینما از «السید» هم تأثیر پذیرفت و در مستندی که درباره نهضت نئورئالیسم سینمای ایتالیا ساخته و ارائهشده، تصریح کرده که شیفته مردان شاخص این نهضت و کارهایی مثل «دزد دوچرخه» و «رم، شهر بیدفاع» هم شده بود. در همین راستا او از روش کار موج نوییهای سینمای فرانسه هم درس گرفته و به اینگمار برگمان و فدریکو فلینی هم ارادت آشکاری داشته است.
نسل طلایی تازه
اینچنین بود که مارتین در دوران جوانی به دانشکده هنرهای «تیش» در شهر نیویورک رفت و پس از آموختن روشهای فیلمسازی تعدادی فیلم کوتاه در اواسط دهه 1960 ساخت و درنهایت به دنیای فیلمهای بلند ورود کرد و تبدیل به یکی از اعضای نسل شاخص و طلایی و جدید فیلمسازی امریکا شد که فرانسیس فورد کاپولا، جورج لوکاس و استیون اسپیلبرگ را هم در برمیگرفت. چیزی که اسکورسیزی را به یک غول و پدیده جدید تبدیل کرد، بیگمان فیلم افسانهای شده «راننده تاکسی» در سال 1976 بود که کاراکتر اصلی آن با نام تراویس بیکل و بازی رابرت دونیرو تبدیل به یکی از شمایلهای ماندگار سینما شده است.
شهر فاقد عدالت
نیویورک که در آن فیلم از طریق گردش بیکل در سطح این شهر کاویده میشود، محل تکاندهندهای است که در آن انصاف و حقیقتی وجود ندارد و مرد فاسد سودجویی که شبکههای فساد به راه انداخته و او را با بازی هاروی کیتل میبینیم، حتی از نوجوانان 14 ساله که نماد آن جودی فاستر در ابتدای حضورش در سینما است، نمیگذرد. بیکل که تاب این جنایات و بیعدالتیها را ندارد، در سکانس ماندگار و خونین پایانی فیلم کیتل را با شلیک گلولههایی متلاشی میکند اما این تمی است که در چهار دهه بعدی نیز در فیلمهای گانگستری متعدد اسکورسیزی تکرار شده و جدیدترین آنها «ایرلندی» است که یکبار دیگر همان تیم حاضر در «رفقای خوب» و «کازینو» را گردآورده و البته آلپاچینو را هم ضمیمه رابرت دونیرو و جو پشی نموده و بر اساس آنها یک روایت گانگستری جدید را باب کرده است. این قصهای است که هرگز پایان نمیگیرد.
برش
ماه گذشته مارتین اسکورسیزی یکی از مهمترین کارگردانهای حال حاضر جهان پای به 77 سالگی گذاشت. او باگذشت حدود ۵۰ سال از آغاز فعالیتش هنوز هم نامی بزرگ و مطرح در عرصه کارگردانی است و منتقدان زیادی از او تعریف و تمجید میکنند. او یکی از کارگردانانی است که در هر ژانری قادر به ساخت فیلم است و میتواند اثری شگفتانگیز از خود بهجا بگذارد. او در سال ۲۰۱۲ در طی یک نظرسنجی، ۱۲ فیلم برتر زندگیاش را نامبرده بود که از میان آنها میتوان به آثاری همانند «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» اثر «استنلی کوبریک» و «سرگیجه» ساخت «آلفرد هیچکاک» اشاره کرد که نشاندهنده سبک موردعلاقه مارتین اسکورسیزی در فیلمهای سینمایی هستند.
در درام-تاریخی سکوت یکی از فیلمهای متأخر اسکورسیزی بازیگرانی همانند «لئام نیسون»، «اندرو گارفیلد» و «آدام درایور» حضور دارند و فیلمنامه آنهم توسط «جی کاکس»، به همراه اسکورسیزی و بر پایه رمان «سکوت» اثر «شوساکو اندو» نوشتهشده است. اسکورسیزی حدود ۳۰ سال روی این پروژه کارکرده و سرانجام در ۲۰۱۶ بالاخره وقت آن رسید تا «سکوت» خود را بشکند و آن را روی پرده نقرهای سینما به تصویر بکشد.
داستان فیلم در قرن هفدهم روی میدهد، زمانی که دو کشیش پرتغالی (گارفیلد و درایور) برای پیدا کردن مربی خود (نیسون) به ژاپن سفر میکنند، ولی با آزار و خشونت از آنها استقبال میشود. مارتین اسکورسیزی در لیست آثارش، انواع ژانرها و سبکها دیده میشود. به نظر شما وی در کدام سبک توانسته هنر بیشتری را از خود به نمایش بگذارد؟ ژانر معمایی برای فیلم «جزیره شاتر»؟ مافیا و هیجانی برای فیلم «رفتگان»؟ کمدی سیاه برای فیلم «گرگ والاستریت»؟ یا خانوادگی برای فیلم «هوگو»؟ نظرتان چیست؟
وقتی آکادمی اسکار سرانجام تسلیم شد
کلکسیونی از جوایز سینمایی
مارتین اسکورسیزی کلکسیونی پایانناپذیر از جوایز جهانی دارد و بازیگران فیلمهایش را هم بهسوی مجسمههای متعدد طلایی اسکار سوق داده است که رابرت دنیرو برای فیلم «گاو خشمگین»، جو پشی برای «رفقای خوب» و کیت بلنشت برای «هوانورد» از آن قبیلاند و جوایز خود او شامل جایزه خدمات تمام عمر در جشنواره ونیز 1995 و انستیتوی فیلم امریکا (AFI) در 1997 هم میشود و فرانسویها هم در سال 2005 جایزه لژیون دونور را به وی دادند و اگر قرار باشد تمامی جوایز او و فیلمهایش و وابستگان حرفهای وی را از منظر سازمانهای مختلف ناظر بر حرفه سینما بیاوریم، فهرستی را تشکیل خواهد داد که پایانی بر آن متصور نیست.
آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری که جوایز اسکار را هرساله اهدا میکند، در تمامی آن سالهای طولانی و تا 2006 مقابل دریای صلاحیت هر چه بیشتر اسکورسیزی ایستادگی و حق وی درزمینهٔ فتح اسکار را بهدفعات تضییع کرد و این حق شامل «عصر معصومیت» اپیک درباری و اشرافی سال 1993 وی با بازی دانییل دیلوییس، میشل فایفر و وینونا رایدر در نقشهای اصلی هم شد. بااینحال وقتی اعتراضها به این امر فزونی گرفت و آکادمی چارهای جز تسلیم در مقابل «استاد» نیافت، اسکارهای برترین فیلم و بهترین کارگردانی را در سال 2006 به اسکورسیزی و فیلمی از وی اعطا کرد که قطعاً بهترین فیلم این هنرمند نیست و آنهم بازسازی یک کار جنایی از سینمای هنگکنگ بهنام InFernal Affairs است که اسکورسیزی ورسیون خود را «مرحوم» خواند. خیلیها هنوز بر این اعتقادند که این جوایز فقط دلجویی آکادمی علوم سینمایی از خالق برجسته «راننده تاکسی» بابت همه تضییع حقهای قبلی وی بوده و اگر قرار بود فیلمهایی از اسکورسیزی جوایز اسکار را ببرند «راننده تاکسی»، «رفقای خوب»، «دار و دستههای نیویورکی»، «هوانورد» و البته «گاو خشمگین» در جایگاه بسیار بالاتری قرار داشتهاند.
بااینحال اسکورسیزی بهجز شوخیای که در زمان دریافت جوایزش با مجری مراسم کرد (و از او پرسید آیا مطمئن است دربرداشتن نامههای حاوی اسامی برندهها اشتباه نکرده است!) به مسئله مذکور نپرداخته و با چشم بستن بر حقایق و مظالم و مشکلاتی که برخاسته از نیویورکی بودن وی در میان خیل لسآنجلسیهای وابسته به هالیوود است، به کارش و هنرهای ویژه خود استمرار بخشیده است. کار جدید او که همان «ایرلندی» است یکبار دیگر وی را به عرصه محبوبش که فیلمهای گانگستری است، رجعت خواهد داد و حتی اگر آکادمی اسکار یکبار دیگر او را نادیده بگیرد، اسکورسیزی رها و فارغ از این مسائل همچنان بهسوی افق متعالی زندگی حرکت خواهد کرد. افقی که فیلمهای اسکورسیزی در رنگآمیزی هرچه زیباتر و هرچه واقعیتر آن سهم عمدهای داشتهاند.
فیلمهای محبوب اسکورسیزی
نشریه معتبر «سایت اندساوند» بریتانیا هر 10 سال یکبار بهترین فیلمهای تاریخ را از منظر اهالی این هنر و بهویژه کارگردانان انتخاب و معرفی میکند و در واپسین مرتبه انتخابشان مارتین اسکورسیزی که خودش کارهای محبوب متعددی در فهرستهای منتخب سایرین دارد، نام 12 فیلم را بهعنوان آثار دلخواهش به دفتر نشریه فوق ارسال کرد که عبارتاند از: «اودیسه فضایی 2001» (محصول 1968)، «5/8» (1963)، «خاکستر و الماس» (1958)، «همشهری کین» (1941)، «یوزپلنگ» (1963)، «پاییزا» (1946)، «کفشهای قرمز» (1948)، «رودخانه» (1951)، «سالواتوره جولیانو» (1962)، «جویندگان» (1956)، «اوگتسو» (1953) و «سرگیجه» (1958)
منبع: ایران