سلیس: اصغر فرهادی کارگردان ایرانی که دو جایزه اسکار بینالمللی در کارنامه دارد، سینماگر مؤلفی است که در آثارش به عمق درون احساسات انسانی میپردازد. فیلم جدید او «قهرمان» قرار است بهعنوان یکی از ۲۴ فیلم بخش رقابتی اصلی هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم کن با آثاری از کارگردانان سرشناسی همچون «وس اندرسون»، «نانی مورتی»، «شین بیکر»، «فرانسوا اوزون»، «پل ورهوفن» و «شان پن» برای کسب نخل طلای بهترین فیلم رقابت کند.
آنچه در ادامه میخوانید گزارش مستر کلاس مجازی اصغر فرهادی برای سینماگران چینی در جشنواره فیلم راه ابریشم با تمرکز بر سینمای واقعگرا در آثارش است.
تأثیر شیوع ویروس کرونا بر فیلمسازان
معتقدم برخی از فیلمسازان در آینده به موضوعات مربوط با سلامت عمومی خواهند پرداخت و این بیماری همهگیر تمامی جنبههای زندگی و نهفقط فیلمسازی را تحت تأثیر قرار داده است. پیش از شیوع ویروس کرونا فکر میکردم من و اطرافیانم بسیار سلامت هستیم اما اکنون همه در برابر این همهگیری آسیبپذیر شدهایم. فکر میکنم با پیشرفت علم و فناوری بتوانیم به شکل بهتری با شیوع ویروس کرونا مقابله کنیم.
نقش زندگی روزمره در آثارش
وقتی چیزهایی را در زندگی به یاد میآوریم ممکن است برخی تکراری باشند و پرداختن به آنها در یک فیلم خیلی تأثیرگذار نباشد، اما برخی مواقع یک بحران کوچک روی میدهد که پرداختن به آن در مضمون یک فیلم معنادار میشود. بهعنوانمثال، دو نفر مشغول شام خوردن در یک رستوران و گپ زدن هستند، مسلماً این اتفاق بسیار روزانه است و قرار دادن آن در یک فیلم جالب نیست؛ اما تصور کنید این دو نفر در آستانه جدایی هستند و این آخرین شام مشترک آنها پیش از جدایی است. این موضوع بهاندازه کافی دراماتیک است که بتوان آن را در یک فیلم قرار داد چون با یک شام معمولی تفاوت دارد و میتواند معنای خاصی را منتقل کند.
ایده اولیه
معمولاً یک ایده در ذهن دارم که ممکن است یک تصویر و یا تکهای باشد که به ذهنم خطور میکند. بیشتر اوقات با یک ایده بسیار کوچک شروع میکنم که مدتها در ذهنم باقی میماند و برخی ایدهها نیز مدام در حال تغییر و بالغ شدن هستند. اگر به این نتیجه برسم که این ایدهها برای بیان سینمایی مناسب است آنها را غنی و به فیلم تبدیل میکنم. بهعنوانمثال ایدههایی را که درباره دغدغههای اجتماعی است و برخی مشکلات اجتماعی را بازگو میکند و یا به سبب روانشناختی به درد نیازهای مخاطب میخورد به فیلم تبدیل میکنم. در زمان فیلمنامهنویسی ابتدا طرح کلی داستان را ترسیم میکنم و بهتدریج و در جریان نوشتن به آن پروبال میدهم. در ابتدا تصوری از پایان فیلم ندارم، نوشتن فیلمنامه زمان زیادی میگیرد و پیش از آنکه فیلمنامه به بلوغ برسد، فیلمبرداری را شروع نخواهم کرد.
سینمای واقعگرایانه
واژه واقعگرایانه خود دارای معانی بسیار غنی است. برخی آثار را واقعگرایانه مینامند که فقط ازنظر سطحی واقعگرا هستند. بعد از اینکه مدتی در صنعت فیلمسازی کار کردم، درک من از سینمای واقعگرایانه توجه به زندگی روزمره مردم است. این سینمای واقعگرایانه است. من قبلاً این موضوع را با کارگردانان در چین در میان گذاشتم. بهعنوانمثال، یکی از دوستان شما با شما تماس گرفته و میگوید مدتهاست شما را ندیده است و میخواهد با شما چای بخورد. شما از این خیلی خوشحال شده و با خوشحالی باهم چای میخورید و گپ میزنید. دوستتان میگوید میخواهد سفری را شروع کند. این زندگی روزمره است، هیچ درگیری و تضادی وجود ندارد، این داستان فیلم نیست؛ اما بهعنوانمثال، بگذارید بگوییم این دوست در طول سفر ناگهان در یک تصادف رانندگی از دنیا میرود، عناصر یک فیلم به وجود میآیند. ما باید قطعات قابلاستفادهای از زندگی خود پیدا کنیم و خلاقیتهای هنری بسازیم.
ساخت فیلم به زبانهای فرانسوی و اسپانیایی
در فیلمهایم تلاش میکنم تا جای ممکن زندگی در ایران را نشان دهم. ساخت فیلم به زبان فارسی و پرداختن به مشکلات جامعه خودمان آسانتر است، وقتی به کشور دیگری میروم، عادات، زبان و محیط اجتماعی متفاوت است. تاکنون دو فیلم در خارج از ایران ساختهام اما هنوز احساس میکنم فیلمهای هنری رابطه تنگاتنگی بافرهنگ و اجتماع دارند. وقتی برای کشورم و مخاطبانم فیلم میسازم کارم آسانتر است. در دیگر کشورها احتمال بروز دشواریهای خلاقانه وجود دارد.
تفاوت زاویه دید میان مخاطب و فیلمساز نسبت به یک فیلم
جدا کردن تفاوت زاویه دید میان مخاطب و فیلمساز نسبت به یک فیلم از هم دشوار است، ما بهعنوان کارگردان به مخاطب فکر میکنیم و درواقع خودمان اولین مخاطب فیلممان هستیم. در فیلمهایم قضاوت نمیکنم و تنها انتقال میدهم. بهعنوانمثال در فیلم «گذشته» ما دو نقش اصلی داشتیم، یکی ایرانی و دیگری فرانسوی. من ایرانیام و برخی احساساتم به نقش ایرانی نزدیکتر است و میدانم چطور فکر میکند، اما در مورد نقش فرانسوی این نزدیکی را ندارم. بااینوجود در فرآیند فیلمنامهنویسی تلاش میکنم هیچیک را بر دیگری ارجح قرار ندهم و رفتار دیگری را قضاوت نکنم و این مخاطب است که باید قضاوت کند. من قضاوت خودم را در طول فیلم به مخاطب نمیدهم.