نگاهی به سريال «آنها» به كارگردانی مهدی آقاجانی

22 مرداد 1400
«آنها» «آنها»

مواجهه با ناشناخته‌ها

محمدحسن خدايي

سريال «آنها» مبتني بر اين پيش‌فرض است كه گويا در جهاني امن و آباد زندگي نمي‌كنيم. در گوشه و كنار ما، موجوداتي هراسناك و ناشناخته وجود دارند كه تهديدمان مي‌كنند و نظم زندگي روزمره را به تعليق درمي‌آورند.

مجموعه ده‌قسمتی «آنها» تلاش دارد از استانداردهاي سينمای وحشت بهره‌ها ببرد و به كليشه‌هاي كسالت‌بار تقليل نيابد. هر قسمت داستاني دارد و قرار نيست ارتباط چنداني با ديگر قسمت‌ها داشته باشد. بنابراين مي‌توان به تماشاي هر بخش نشست و در پي ربط منطقي با تمامي سريال نبود. به‌هرحال نام اين مجموعه استعاره‌اي است از «ديگراني» كه در كمين نشسته‌اند تا زندگي ما را تحت تأثیر خويش درآورند.

«آنها» اغلب غریبه آشنایانی هستند كه بيش از اين فرويد «امر غريب» نام‌گذاري‌شان كرده است. آنان با حضور نابهنگام خويش به جهان ما معنايي تازه مي‌بخشند و يادآور اين واقعيت هستند كه ما در جهان تنها نيستيم و هرلحظه اين امكان وجود دارد كه سرنوشت ما به تسخير نيروهاي ناشناخته درآيد. هستي‌شناسي اين‌ موجودات عجیب‌وغریب مبتني است بر يك آگاهي برآشوبنده كه وحشت و دهشت را دامن مي‌زنند و در مقام ابژه‌اي براي فهم، به چنگ ما انسان‌هاي به‌اصطلاح مدرن شهري درنمي‌آيد.

«آنها» اغلب غریبه آشنایانی هستند كه بيش از اين فرويد «امر غريب» نام‌گذاري‌شان كرده است.

فرويد به درخشاني توضيح داده است كه «امر غريب» به‌مثابه يك هستي سركوب‌شده، ميل به بازگشت دارد تا بار ديگر خود را در يك موقعيت بسامان به نمايش درآورد؛ اما پیش‌ازاین بازگشت مسئله‌ساز، امكان‌هايي براي هميشه ازدست‌رفته است و آنان كه در شمايل ارواح و هيولا بازمي‌گردند، بي‌شك وحشت مي‌آفرينند و آرامش ما را برهم مي‌زنند. موجوداتي عجيب و گاهي چندش‌‌آور كه بعضی‌اوقات از فرط وضوح و دقتْ ترسناك به نظر مي‌آيند و اميد و اطمينان را ناممكن مي‌كنند.   

سروش روحبخش در مقام فیلم‌نامه‌نویس در تلاش است روايت هر قسمت را به مواجهه‌اي خلاقانه با يكي از مظاهر امر غريب بدل كند. به لحاظ فرمي و روايتگري، قرار است يك دوگانه مابين انسان‌ شهرنشين با «ديگري» شكل ‌يابد و درنهايت با تفوق نسبي آن ديگري به اتمام رسد.

اصولاً خصلت كمابيش شايع مؤلفه‌های ژانري سينماي وحشت مبتني است بر همين نبرد الهياتي خير و شر مابين زندگان و نيروهاي غیرقابل‌کنترل ماورايي؛ اما نكته اينجاست كه در اغلب داستان‌هايي كه سروش روحبخش روايت مي‌كند اين انسان است كه خطايي مي‌كند و در دام يك فضاي نامتعين و نا انسانی مي‌افتد. در اينجا نيروي شر در نسبت مستقيم است با نافرماني انسان‌هايي كه در زندگي خويش از خطوط قرمز عبور مي‌كنند.

سريال آنها به‌وضوح نشان مي‌دهد كه رهايي از اين وضعيت محنت‌زا هيچ‌گاه ممكن نيست و مواجهات متافيزيكي مابين انسان و امر ناشناخته به پايان قطعي خود نمي‌رسد، چراكه عامل ترس همچنان ادامه دارد. در اغلب آثار موفق ژانر وحشت، آن ابژه كه هراس مي‌آفريند ناميرا است و در ذهن و تخيل مخاطبان ادامه مي‌يابد حتي وقتي روايت سينمايي به پايان محتوم خويش رسيده باشد.

سريال آنها كمابيش شباهت دارد به آثار قابل‌اعتنایی كه در اين
چند دهه در سينماي رعب‌آور جهان ساخته‌شده است.


 سريال آنها كمابيش شباهت دارد به آثار قابل‌اعتنایی كه در اين چند دهه در سينماي رعب‌آور جهان ساخته‌شده است. البته با امكانات محدودي كه توليد فيلم و سريال در ايران با آن روبه‌رو است به لحاظ اجرايي اين مجموعه نيز گرفتار ضعف‌ و نقصان‌هاي قابل‌اعتنا است؛ اما با تمامي اين مسائل همچنان «آنها» را مي‌توان با تساهل و تسامح، سريال كمابيش مهمي دانست البته نه به خاطر كيفيت آن بلكه شجاعت توليد اثري كه سينماگران چندان به آن توجهي نشان نمي‌دهند.   

ارجاعاتي كه به اساطير شرق دور مي‌شود در كنار طعم و ذائقه‌اي كه يادآور محصولات غربي است، نشان از آشكار كردن ريشه‌هاي فلسفي و زيباشناسانه اين سريال دارد. في‌الواقع سنت كم‌بضاعت سينماي وحشت در تاريخ بصري ما، نشان از نوعي كاهلي در ورود به اين عرصه است. باآنکه ادبياتِ وهمناك ايران مملو از امور ناشناخته و ماورايي است، اما مشاهده مي‌شود كه اولويت سينماگران ما، بیش‌ازپیش بازنمايي واقعيت اجتماع است و تغافل تعمدي نسبت به فضاهاي مبهم و هراسناك. گويي آن‌چنان التهابات جامعه سهمگين است كه عامل هراس براي مردم، نه امور ناشناخته كه ازقضا مسائلي ملموس چون تورم و ركود است.   

به لحاظ زيباشناسي نكته‌اي كه با تماشاي اين ده قسمت عيان مي‌شود، اهميت مكان‌هاي نامتعارف در خلق فضاهاي هراس‌آور در ژانر وحشت است. بي‌شك خانه‌هاي آپارتماني شهرها چندان توان آن را ندارند كه روايت را واجد مازادهايي ماورايي كنند. قسمت‌هاي سوم، هفتم و دهم با عناويني چون «هورلا هورلا»، «گوشه‌نشينان» و «غُرّاب دره» مثال بارز اين دوري از فضاي متعارف شهري و اتصال با مكان‌هايي است حاشيه‌اي اما پر از پتانسيل ناشناختگي. باآنکه از ظرفيت‌هاي بالقوه اين مكان‌هاي نامتعارف براي مواجهه با نيروهاي ماورايي بيش از اين مي‌توان بهره برد، اما اين فاصله گرفتن سريال آنها از زندگي روزمره و عزيمت به‌سوی دوردست‌هاي فراموش‌شده، امر مباركي است. البته از ياد نبريم كه ديويد لينچ چگونه حتي در متعارف‌ترين مكان‌ها، يك جهان وهم‌آلود خلق مي‌كند كه مقهور انواع و اقسام كنش‌هاي راززدايانه نمي‌شود.   

ارجاعاتي كه به شرق دور در قسمت‌هاي اول و نهم صورت مي‌گيرد نشان از علاقه‌اي است كه سازندگان اين سريال نسبت به آن تاريخ و جغرافيا دارند؛ اما در مقام مقايسه «آنها» توان چنداني براي نزديك شدن به آن غناي اساطيري شرق دور ندارد. في‌المثل در قسمت نهم با عنوان «صدا دزد» ارجاعي به فيلم كوايدان شده و به شكل استعاري صداي مرد خیانت‌کار ناگهان از او دزديده مي‌شود.

مرد كه مجري راديو است درنهايت خود را مجازات مي‌كند و براي هميشه صداي خود را از كف مي‌دهد. در اينجا نيروي ناشناخته چندان تعين نمي‌يابد و ترسي هم به آن شكل توليد نمي‌كند. حال به كوايدان نگاهي بيندازيم كه چگونه كوباياشي با استادي تمام، فضاهاي رعب‌آور ماندگاري را مي‌سازد كه مبتني است بر ظرفيت عظيم فرهنگ تاريخي و اساطيري ژاپن؛ اما برخلاف قسمت نهم در قسمت اول «آنها» با عنوان «بُت چين» حضور اعجاب‌آور زني را مي‌بينيم كه خانه را به تسخير خويش درآورده و آن را به وضعيتي تازه ارتقا مي‌دهد، يك گرايش كوباياشي‌وار كه تا حدود زيادي جواب مي‌دهد باآنکه همچنان گرفتار بعضي عادات كسالت‌بار طبقه متوسطي است.

سريال آنها آزموني است قابل‌مطالعه در توانايي شبكه خانگي براي ساختن آثاري در ژانر وحشت كه مخاطب ايراني فرصت چنداني نيافته تا در اين عرصه به تماشاي نمونه‌هاي ايراني آن نشيند.

از ديگر ارجاعات سينمايي اين مجموعه، قسمت هشتم با عنوان «گوشه‌نشينان» است. ارجاعي به فیلم «او تعقیب می‌کند» به كارگرداني دیوید رابرت میچل كه به سال 2014 ساخته شد. ماجراي كساني كه تحت تعقيب يك نيروي شيطاني قرار مي‌گيرند و در يك كنش غيراخلاقي سعي دارند آن را به كسي ديگر منتقل كنند تا شايد رهايي يابند و به زندگي عادي برگردند. گوشه‌نشينان نيز از موفق‌ترين قسمت‌هاي اين مجموعه است و مي‌توان آن را اقتباسي هوشمندانه از يك فيلم مهم ژانر ماورايي دانست.   

سريال آنها آزموني است قابل‌مطالعه در توانايي شبكه خانگي براي ساختن آثاري در ژانر وحشت كه مخاطب ايراني فرصت چنداني نيافته تا در اين عرصه به تماشاي نمونه‌هاي ايراني آن نشيند. ژانري پرطرفدار كه همچنان در عرصه توليد كم‌بضاعت است و بيش از این‌ها مي‌تواند مخاطبان را سرگرم كند.

سريال «آنها» توانسته‌ پيشنهادي تازه باشد براي ساختن فيلم و سريال‌هايي كه اولویتشان نه بازنمايي زندگي روزمره كه ازقضا مواجهه با ناشناخته‌هاست. صنعت فيلم و سريال در ايران براي توليد آثاري باكيفيت در ژانر وحشت، بايد به متفكراني رجوع كند كه در اين باب به تأمل نشسته‌اند تا هراس‌هاي انسان در جهان پساصنعتي را توضيح دهند. از اين باب مي‌توان تلاش سازندگان «آنها» را در نزديك شدن به اين قبيل مطالعات تااندازه‌ای به مشاهده نشست اما همچنان فقر نظري در اين عرصه ابعاد اعجاب‌آوري دارد.

«آنها» سركوب‌شدگاني هستند كه تمناي بازگشت دارند و گاه حتي به‌ظاهر و كسوت ما درمي‌آيند. با لبخندهايي چندش‌آور و هيكل‌هايي دفرمه. گريزي از زيستن با آنها وجود ندارد، چراكه روزگاري فرا خواهد رسيد كه ما هم عضوي از «آنها» خواهيم شد.