خوشحالم که به ایران آمدم
سلیس/حمیده وطنی: فرانكو نرو، بازيگر سرشناس ايتاليايي كه در بيش از ۲۰۰ فيلم سينمايي و تلويزيوني مقابل دوربين رفته، يكي از مهمانان ويژه سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر است. نرو كه سابقه همكاري با فيلمسازاني چون جان هيوستن، لوئيس بونوئل، راينر ورنر فاسبيندر، كلود شابرول و فرانكو زفيرلي را دارد، در اواسط دهه ۱۹۶۰ با بازي در نقش اصلي وسترن اسپاگتي «جانگو» (سرجو كوربوچي) به شهرت رسيد. او سالها بعد در «جانگوي از بند رسته» (۲۰۱۲، كوئنتين تارانتينو) كه وامدار فيلمهاي وسترن اسپاگتي است، نقشي كوتاه ايفا كرد. نرو از جشنوارههاي فيلم ميلان، مسكو، ترانسيلوانيا و تائورمينا جايزه يك عمر دستاورد دريافت كرده است.
فرانکو نرو همسر ونسا ردگریو ستاره مشهور سینمای اروپاست. درباره او در سایتای ام دی بی آمده که او وسواس عجیبی به سلامتیش دارد و همیشه یک چمدان پر از انواع داروهایی که وسواس عجیبی به همراه بردنش دارد، با خود حمل میکند. فرانکو نرو که با بازی در فیلم جانگو ساخته سرجیو کوربوچی شناخته شد؛ پیش از بازی در این فیلم با اینکه علاقهمند بازیگری بود، اما زندگیش را از طریق کار کردن در یک پمپ بنزین میگذراند. حتی این واقعیت که او پیش از جانگو در چندین و چند فیلم نقشهای کوتاهی بازی کرده بود، دلیلی نبود که او را بازیگری حرفهای به شمار آورند؛ چرا که دستمزدی بابت بازیهایش به او تعلق نمیگرفت.
بهرغم اینکه در رسانههای سینمایی اروپا مدام از رابطه عاشقانه نرو و ونسا ردگریو نوشته میشود و این زوج را جزو معدود زوجهای هنری که همچنان رابطه خوبشان را حفظ کردهاند به شمار میآورند؛ اما زندگی نرو و همسرش از طوفان حواشی و شایعات در امان نمانده و حتی میشود گفت در برهههایی دچار بدترین تکانهها شده است. ازجمله یک بار در سالهای جوانی نرو زنی به نام مائوریتسیا منا که یک زن کلمبیایی بود از فرانکو نرو شکایت کرد که بهعنوان پدر فرزند سه سالهاش کمترین حمایتی از این فرزند نمیکند. البته نرو هر گونه ارتباط نزدیکی را با این زن نفی کرد؛ اما گفت که او را میشناسد و سر صحنه یکی از فیلمهایش با او آشنا شده است...
فرانکو نرو رابطه خوبی با همسرش دارد و میگوید که در بسیاری از مواقع درباره انتخابهایش با او مشورت میکند. مثلا گفته که در صحبت با ونسا به این نتیجه رسیدیم که من میتوانم انتخابهایم را جوری انجام دهم که بهعنوان یک ستاره پولساز شناخته شوم و البته میتوانم جوری انتخاب کنم که رزومهای هیجانانگیز و جذاب داشته باشم؛ که در این صورت با اینکه ممکن است در کوتاه مدت درآمدم به پای ستاره پولساز بودن نرسد، اما در عوض دوران کاری طولانیتر و جذاب تری خواهم داشت. این نصایح ونسا ردگریو را بعدها لورنس اولیویه هم تأیید کرد؛ و چنین شد که در انتخابهایم کوشیدم این جذابیتها را برای دوستدارانم به ارمغان آورم.
نرو در زمانی دیگر هم گفته بود: من البته برای بهبود کارم به مدرسه بازیگری هم رفتم. آنجا میخواستند به من بازی را یاد بدهند. اما این موضوع را درک نمیکردند که بازیگری یک امر طبیعی است و باید در ذات یک نفر باشد. درواقع اگر پکیج بازیگری را پیشچشم آوریم میبینیم که فقط ١٠درصد عامل موفقیت یک بازیگر بازیگری است و حدود 90 درصد آن به شخصیت هنرپیشه بازمیگردد. حالا من شاید پرکارترین بازیگر دنیا باشم. بازیگری که همیشه اوقات سرش شلوغ است. میدانید چرا؟ چون یک هنرپیشه همیشه این دوراهی را پیش رویش دارد که تبدیل شود به یک ستاره و همیشه یک نقش را در فیلمهای مختلف تکرار کند؛ یا این که بازیگر شود و هر بار چیز جدیدی برای هوادارانش ارایه دهد.
نرو درباره تاثیرات فراوان فیلم جانگو هم گفته: ما هیچکدام نمیدانستیم قرار است این فیلم تا این حد ویژه و موفق شود. موفقیت فیلم البته موفقیت خشک و خالی هم نبود. یک پدیده بود که کسی نمیتوانست پیش بینیاش کند. هر جا میرفتم مردم با فریاد نام جانگو را بر زبان میآوردند. حتی امروز در برزیل باز هم بچهها مرا جانگو مینامند. یا در ژاپن حتی اگر اسم مرا در پوسترهای فیلمها هم ننویسند، باز هم آنها دهان به دهان میگویند جانگو در فلان فیلم بازی کرده و این برای فیلم تبلیغ مضاعف میشود. حتی در خود ایتالیا هم این گونه است. من یک فیلم خوب بازی کردم که داستانش درباره مافیا بود؛ و بعد دیدم سینمایی نوشته: جانگو در مافیا!
گزیده سخنان فرانکو نرو در جلسه مطبوعاتی
تا پیش از این به بیش از صد کشور دنیا سفر کرده بودم که جای ایران در این لیست بسیار خالی بود. خوشحالم که به این کشور هم آمدم؛ البته چندان با فیلمهای ایرانی آشنا نیستم و فقط فیلمهای کیارستمی و فرهادی را تماشا کردهام. دوست صمیمیام ویتوریو استورارو که در سالهای اخیر به همراه مجید مجیدی فیلم محمد را مقابل دوربین برده، برایم تعریف کرده که از حاصل این همکاری بسیار راضی بوده است.
در سالهای اخیر حتی از دوران جوانیام هم به مراتب پرکارتر بودهام و میتوانم بگویم که سالی بیش از صد پیشنهاد سینمایی دارم. همه از من میپرسند که کی بازنشسته میشوم؛ در پاسخ باید بگویم قصد ندارم حداقل تا ١٠ سال آینده بازنشسته شوم. تازه میخواهم چند فیلم هم شخصا کارگردانی کنم.
من متعلق به دورانی هستم که شان کانری با ایفای نقش جیمز باند به شهرت رسید و با وجود بیشمار فیلمهایی که بعدتر بازی کرد، برای همه جیمز باند بود و این موضوع در مورد من هم صدق میکند. من فیلمهای زیادی بازی کردم ولی همچنان همه جا مرا با جانگو به خاطر میآورند. در آمریکا ٥ یا ٦ کمپانی بزرگ وجود دارد مثل برادران وارنر و پارامونت و... که تولیدات اصلی دستشان است. در صنعت سینمای آمریکا نخست بازیگر انتخاب میشود. بررسی میکنند ببینند کدام بازیگر فیلمهایش بفروش است و گیشه دارد. مرحله بعد، انتخاب کتابهای پرفروش و بعد هم پیداکردن فیلمنامهنویسی است که بتواند اثر اقتباسی خوبی خلق کند؛ البته که گاهی هم فیلمنامهها قصه اوریجینال دارند. به جز ٥، ٦ کارگردان مولف آمریکایی ازجمله الیور استون که از میهمانان جشنواره جهانی فجر امسال است و وودی آلن و... معمولا بیش از ٩٠درصد کارگردانهای آمریکایی کارمندهایی هستند که به استخدام استودیوها درمیآیند. برای مثال اگر دعوایی بین بازیگر و کارگردان رخ بدهد، قطعا این کارگردان است که از سر صحنه اخراج و ادامه همکاری با او منتفی میشود.
وقتی پذیرفتم در فیلم ورنر فاسبیندر بازی کنم، نخستین سوالی که پرسیدم این بود که میخواهی این شخصیت را چطور برایت بازی کنم و جوابش این بود که تو هر طور خودت صلاح میدانی نقش را اجرا کن و اگر جایی نیازی شد، با هم صحبت میکنیم. دیگر حتی یک کلمه هم چیزی نگفت. آدمی خجالتی بود. یک روز مرا به منزلش دعوت کرد و دیدم یک مجموعه چهلتایی از فیلمهایی که تا آن روز بازی کرده بودم را گردآوری کرده بود. از هوادارنم بود. اندی وارهول هنرمند معروف آن دوران هم همیشه سر صحنه فیلمبرداریمان حضور داشت. اسپنسر تریسی در سالهای جوانیم الگویم بود. دلیلش هم سادگی این بازیگر بود؛ ولی چند سال بعد، شانس آن را داشتم که با لارنس الیویه همبازی شوم. او میگفت تو مرا یاد جوانی خودم میاندازی. فیزیکی داری که همیشه میتوانی نقش قهرمانها را بازی کنی. او به من گفت باید سالی یک فیلم بازی کنی و مطمئن باشی قرار است موفق باشد و تکراری نباشد. الیویه گفت بازیگر باش و ریسک کن! بالا و پایین خواهی داشت ولی ثمرهاش را در بلندمدت خواهی دید.
من در دورانی به دنیا آمدم که کاریزما ویژگی اصلی بازیگران همنسل من و نسل قبلی بود. از پل نیومن و مارلون براندو و کری گرانت گرفته تا آلن دلون و خود من فرانکو نرو همگی کاریزما داشتیم. سالها پیش عدهای به من گفتند تو دیگر به چیزی که میخواستی رسیدی و تمام شد. جواب من این بود که فقط وقتی مرا در تابوت گذاشتید، میتوانید بگویید، رسیدم. انسان باید تا آخرین لحظه پیش از مرگ هم برای بهترشدن و تعالی زحمت بکشد. اگر روزی برنده اسکار بهترین بازیگر بشوم، این جایزه را تقدیم میکنم به همه بازیگران مستعد دنیا چه زن و چه مرد که متاسفانه به قدر کافی شانس نیاوردند.