زهرا سخی
سینما در جهان امروز، بهعنوان متنی فراگیر و گسترده و رسانهای برای انتقال معانی و دلالتهایی است که رمزگذار در اثر سینمایی، آن را برای مخاطب خود قرارداده است. تجزیهوتحلیل محصولات این رسانه، به دلیل استقبال مخاطبان آن برای محققان حوزههای مختلف علوم انسانی لازم و ضروری است.
از ابتدای پیدایش سینما، سالیان متوالی تنها روش تحلیل این متون رسانهای، نگاه زیبایی شناسانه به فیلمهای سینمایی بوده است؛ اما امروزه روش مطالعهی سینما محدود به این روش نمیشود. تغییر جهت از نگاه صرف زیباییشناختی به نگاههای تحلیلی ترکیبی، مانند نشانهشناسی و تحلیل روایی متون سینمایی، محصول تلاش طیف وسیعی از متفکران حوزههای مختلف مانند زبان شناسان، جامعه شناسان، مردم شناسان و منتقدان ادبی و سینمایی بوده است. در اغلب این روشها سعی میشود با بهکارگیری روشی تلفیقی (مانند تلفیق زبانشناسی با تحلیلهای فیلم یا بهکارگیری ابزارهای جامعهشناختی و مواردی از این قبیل) به تحلیلهای برخاسته از تحلیلهای متداخل علوم مختلف دست بیابیم.
تحلیل ابعاد زیباییشناختی متن
در این میان نشانه شناسان و حتی جامعه شناسان اغلب این ادعا را مطرح میکنند که زیبایی شناسان، در بررسی متون هنری، از دلالتها و معانی موجود در آن چشمپوشی میکنند و همواره به تحلیل ابعاد زیباییشناختی متن میپردازند. درنتیجه دلالتهای مربوط به ابعاد فکری، فرهنگی و اجتماعی متن را نادیده میگیرند و توجهی به بافت یا زمینهی ایجادکننده و دلالتکننده این متون ندارند.
روش نشانهشناسی
یکی از ابزارهای مناسب برای تحلیل متون سینمایی در قالبی فراتر از نگاه صرف زیبایی شناسانه، بهکارگیری روش نشانهشناسی است. این روش امروزه درنتیجه تلاشهای گستردهی متفکرانی مانند «رولان بارت»، «کریستین متز»، «پیر پائولو پازولینی» و «اومبرتواکو» به حوزهی مطالعاتی منسجم و پرباری در مطالعات سینمایی تبدیلشده است. آثار این متفکران ریشه در اندیشههای متفکر زبانشناس سوئیسی «فردیناندو سوسور» دارد.
علم بررسی حیات نشانهها
«سوسور» که پایهگذار این علم است، نشانهشناسی را علم بررسی حیات نشانهها در بافت اجتماعی میداند و آن را علمی اعم از زبانشناسی تلقی میکند و معتقد است که بخشی از این دانش عام دربارهی نشانهها به زبانشناسی و روشهای آن میپردازد. «سوسور» ابزارهای مفهومی بسیار کارایی، در اختیار متفکران نشانه شناس قرار میدهد که میتواند در تمام حوزههای مطالعاتی نشانهها مورداستفاده قرار گیرد. اختیاری بودن نشانهها، نظام دالی و مدلولی موجود در نشانهها و محورهای تحلیلی جانشینی و همنشینی، در کنار ایجاد امکان تحلیلهای همزمان، بخشی از امکاناتی هستند که «سوسور» برای تحلیلهای نشانهشناسی فراهم میکند. قابلیت بهکارگیری این عناصر در حوزههای مطالعاتی گستردهتر، سبب شده است که نشانهشناسی از حوزهی محدود مطالعات زبانشناسی فراتر رود و به حوزههایی گستردهتر دست یابد که نمونهی بارز آن را در آثار «رولان بارت» (مانند تحلیل زبان پوشاک و نظام غذایی) میتوان مشاهده کرد.
دلالتها و ادراک معانی
بر این اساس نشانهشناسی، زمینه و امکانات مطالعاتی مناسبی در تحلیل فیلم ایجاد کرده است. چراکه هر نقدی الزاماً به دانستن مفهوم یک متن و توانایی در خواندن آن متکی است و خواندن یک متن چیزی فراتر از رمزگشایی دالها و مدلولهای یک متن در قالب نشانهها نیست و نشانهشناسی چنین امکانی را در اختیار مخاطب و محقق این حوزه قرار میدهد تا متن را قرائت کند. از سوی دیگر نشانهشناسی با فراهم آوردن امکان ارائهی تحلیلهای نظاممند از متون سینمایی، شکلگیری نقدی منسجم و نظاممند را ممکن میکند. در حیطهی گسترده مطالعات نشانهشناسی، بخش عمدهای از مطالعات به فرآیند دریافت دلالتها و ادراک معانی موجود در پیام میپردازد و بخشی دیگر به بررسی نظامهای نشانه شناسانهی هنرهایی مانند سینما، موسیقی، نقاشی، عکاسی و مجسمهسازی مشغول است.
نشانه و نشانهشناسی
اما نشانه چیست و نشانهشناسی چیست؟ و چگونه میتوان آن را در مطالعهی فیلمهای سینمایی به کار گرفت؟ «امبرتو اکو» نشانهشناسی را تمامی آن چیزهایی میداند که بر پایهی قراردادی اجتماعی و از پیش نهاده، چیزی را بهجای چیز دیگر معرفی میکند. این تعریف از نشانه، نکاتی را همراه خود دارد. نخست آنکه در نشانهشناسی ویژگی پایهای و حائز اهمیت آن است که همواره مفهومی بهجای مفهوم دیگر به کار گرفته میشود. نکتــهی دوم آن است که نشانهها دارای سویهای اجتماعیاند. به این معنا که از رهگذر اجتماعی، نوعی اجماع درزمینهی جانشینی برخی معانی بهجای برخی دیگر وجود دارد.
شمایلی، نمایهای و نمادین
ولی نکته دومی که در بحث «اکو» یافت میشود، چندان مورد اجماع عموم نظریهپردازان نشانه شناس نیست. «پیرس» معتقد است، هر چیزی که به هر شکل به چیز دیگری دلالت کند، فارغ از طبیعی یا قراردادی بودن آن، نشانه است. «پیرس» انواع نشانه را به سه دستهی عمده «شمایلی، نمایهای و نمادین» تقسیمبندی میکند:
- نشانههای شمایلی که بر اساس شباهت نشانه با موضوع عمل میکنند.
- نشانههای نمایهای که نوعی پیوستگی معنایی بین موضوع و نشانه وجود دارد.
- نشانههای نمادین، دستهای هستند که بیشتر بر قراردادهای اجتماعی استوارند.
و در این میان «سوسور» بهعنوان پایهگذار نگاه ساختگرا به نشانهشناسی، تنها به سویهی نمادین نشانه معتقد بود و تنها آن دسته از نشانهها را که منشأ قراردادی داشتند، جزء نشانهها قرار میداد که در دستهبندی «پیرسی» از نشانهها، تنها نمادها جزء این دستهبندی قرار میگیرند. چراکه طبق تقسیمبندی «پیرس»، تنها نشانههای نمادین قراردادی هستند که قابلیت تأویل و برداشتهای گوناگون را دارند.
ذات نشانهی سینمایی
عدهای سینما، عکاسی و نقاشی را به دلیل ویژگی تصویری بودن و شباهت نشانه با موضوع در دستهی نشانههای شمایلی قرار میدهند. این در حالی است که با کمی دقت به خصوصیات این سه هنر، خصوصاً تأویلپذیری و دلالتمند بودن آنها، میتوان آنها را با ویژگیهای دستهی نمادین نشانه منطبق دانست. «پیتر وولن» معتقد است که درواقع، غنای زیباییشناختی سینما از این امر ریشه میگیرد که در سینما سه بعد نشانه امکانپذیر است (نمایهای، شمایلی، نمادین). او معتقد است که ضعف بزرگتر همهکسانی که دربارهی سینما نوشتهاند، این است که یکی از این بعدها را در نظر گرفته، آن را ابتدا درزمینهی زیباییشناسی و سپس بهعنوان ذات نشانهی سینمایی دانسته، آن را مورد تحلیل قرار دادهاند و درعینحال بقیهی موارد را ازنظر دور داشتهاند.
دال، مدلول، معنا و تصور ذهنی
حال در حوزهی متون سینمایی و در نظام دلالتهای موجود در آن، ما همواره از چیزی موجود (دال)، به موردی غایب (مدلول، معنا و تصور ذهنی) میرسیم. نکتهای که در اینجا حائز اهمیت است، توجه به سویهی چندمعنایی بودن دال است. به این معنا که دال هیچگاه سازندهی تنها یک مدلول و معنای معین نیست. بلکه همواره سازندهی مدلولهای گوناگون و گاه متضاد است و همین بخش از نظام دلالتهاست که ویژگی تأویلپذیری آن را موجب میشود. این امر ما را به نگاه پساساختگرا نزدیک میکند که البته صرفاً محدود به حوزهی مطالعاتی فیلمهای سینمایی نیست. بلکه در متون نوشتاری و زبان شناسانه نیز صادق است.
رابطه نشانهشناسی و زبانشناسی
اما بحث قابل مناقشه در حوزهی نشانهشناسی سینما برخاسته از تقابل دوگانه سوسوری، «لانگ/ پارول» است. «سوسور»، «لانگ» را ساختار عمومی زبان میدانست که جدا از استعمالهای فردی آن در قالب «پارول» وجود دارد. بر این اساس، پروژهی زبانشناسی فیلم دنبال آن است که جایگاه فیلم بهعنوان یکزبان در تحلیلهای خود را مشخص کند. «بارت» به نتیجهای متفاوت از «سوسور» رسید. او معتقد بود که میتوان به شکل بهتری، نشانهشناسی را بخشی از زبانشناسی دانست و نه برعکس. بر این اساس زبان به عامترین و پیچیدهترین نظام بیانی تبدیل میشود که همهچیز را در خود فرامیگیرد. بااینحال تجربه هر شخصی نشان میدهد که پیچیدگی معنا را میتوان از طریق تصویر و به شکلی متفاوت انتقال داد.
سینما یکزبان است نه یک نظام زبانی
بر این مبنا است که «کریستین متز» که از مریدان «بارت» بهحساب میآید، سینما را یکزبان میداند نه یک نظام زبانی (لانگ) و معتقد است این زبان فاقد واحد کمینه است. ولی مانند زبان ملفوظ نمیتوان آن را به یک رمزگان از پیش موجود ارجاع داد. بر اساس دیدگاه «متز»، زبان فیلم فاقد واژگان و یا نحو از پیش موجود است؛ اما از پنج نوار مجزا تشکیلشده است: صدای ضبطشدهی گفتار، صدای ضبطشده محیط، صدای ضبطشده موسیقی و نوشتار (تیتراژ و میان نوشتهها). با تمام این تفاسیر، نظام مفهومی «متز» و تلاش او در شکلدهی به یک نظام نشانهشناسی منتظم در مطالعهی سینما با ناکامی مواجه میشود و او درگیر خیل عظیم پرسشهایی میشود که چنین نگاهی ایجاد میکند. یکی از این موارد، در دستهبندی دوگانه «بارت» از معانی صریح/ضمنی ایجاد میشود که «متز» قادر به مفهومپردازی آن نمیشود و خود همین دوگانهی متضاد از ایجاد یک نظم مفهومی جلوگیری میکند. چراکه اساساً بهواسطهی معانی ضمنی است که میتوان یک متن غنی را از متنی ساده و پیشپاافتاده تشخیص داد.
شش نظام نشانهشناسی در سینما
نظریهپردازان نشانهشناسی معتقدند، شش نظام نشانهشناسی در سینمای گویا موجود است که بررسی کارکرد آن در شناخت سینما و دلالتهای سینمایی بسیار راهگشاست:
- دسته اول، نظام نشانههای تصویری است که بیشتر به کارکرد نشانههای شمایلی اشاره دارد.
- دسته دوم، نظام نشانههای حرکتی است که بیشتر به حرکتهای دوربین، تقطیع و تدوین در سینما اشاره دارد.
- دسته سوم، نظام نشانههای زبان شناسانه گفتاری است که بخش جایگاه کلام، زبان گفتار، مکالمه و تفسیرهای خارجی را در سینما دارد.
- دسته چهارم، نظام نشانههای زبان شناسانه نوشتاری است که بخش وسیعی از کارکرد نوشتار در سینما از عنوانبندی فیلم، زیرنویس تا عنوان فیلم و نشانههای نوشتاری درون ساختار فیلم را در نظر دارد.
- دسته پنجم، نظام نشانههای آوایی غیر زبان شناسانه است که بیشتر به اشکال گوناگون اصوات و جایگاه صداهای طبیعی در سینما اشاره دارد.
- دسته ششم، نظام نشانههای موسیقایی است که بخشهای موردنظر آن موسیقی متن، موسیقی فیلمنامه و هرگونه موسیقی موجود در فیلم است.
منابع:
- احمدی، بابک. (1371) «از نشانههای تصویری تا متن، بهسوی نشانهشناسی ارتباط دیداری». تهران: نشر مرکز
- استم، رابرت. (1383).«مقدمهای بر نظریه فیلم» گروه مترجمان به کوشش: احسان نوروزی، تهران: سوره مهر (حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی).
- هیوارد، سوزان (1381) «مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی» مترجم: فتاح محمدی، تهران: نشر هزاره سوم