دارالفنون/حمیده وطنی
فرهنگ و شخصیت
موضوع اصلی بحث من فرهنگ و شخصیت است. همه چیز ازاینجا شروع شد که من در پروژههایی قرار گرفتم که باید درباره شخصیتهای غیر ایرانی مینوشتم و در شرایطی که فکر میکردم به خوبی فیلمنامه را پیش میبرم و جزییات را در فیلمنامه میگنجانم بهیکباره دیدم وقتی فیلمنامه به دست کسی میرسید که برای همان فرهنگ بود با آن ارتباط برقرار نمیکند. از آن مهمتر اینکه کلاً برای من همواره کاراکتر در مرحله دوم اهمیت قرار داشت و در مرحله اول آنچه برایم مهم بود این بود که چطور داستان را پیش ببرم. آخرین تجربه که در حال حاضر روی آن کار میکنم پروژهای با ژاپن است. درواقع از این مثال شروع کنم که وقتی تمام جزییات را نوشتم و برای کارگردان ژاپنی فرستادم او گفت اثر تو، فیلمنامه خوبی است ولی اصلاً ژاپنی نیست؛ بنابراین فکر کردم باید بفهمم مشکلم چیست و آن کارگردان ژاپنی گفت مشکل این است که شخصیت مرد این فیلمنامه هرگز به خاطر فرزندش اینطور رفتار نمیکند و هرگز به خاطر عشق قدیمیاش به ایران نمیآید درحالیکه در فرهنگ ایرانی ممکن است این اتفاق بیفتد.
نباید بیتفاوت بود
شما داستانی تصور کنید مبنی بر اینکه بیرون ازاینجا جنگ و آشوب مطلق است. تا وقتی ما بیتفاوت باشیم هیچ قصه و فیلمنامهای اتفاق نمیافتد اما درست از همان لحظهای که بگوییم ما چیزی در برابر آنچه بیرون اتفاق افتاده است، میخواهیم داستان شکل میگیرد اگر من بگویم فقط من میخواهم خودم را نجات بدهم یک داستان را پیش میبرم و اگر شما بگویید میخواهید بجنگید شما یک داستان دیگر را پیش میبرید و ... .
ارتباط فرهنگی
اولین تمرینی که میخواهم انجام دهید این است که فیلم محبوبتان را در ذهنتان بیاورید و شخصیت اصلی آن را بیرون بکشید و ببینید چه علاقهمندیهایی دارد و آن دیزایر چه ارتباطی با فرهنگی که ساختهشده دارد؟ البته یادمان باشد که ما درباره فرهنگ و شخصیت حرف میزنیم.
ری اکشن
حالا میخواهم درباره مسئله ری اکشن صحبت کنم درواقع کاراکتر با میل شروع میشود اما میل چیزی نیست که شما بتوانید ببینید بلکه در درون ما است. حالا از شما سؤال میکنم اگر به جای فرهادی در فیلم «فروشنده» بودید چگونه داستان را پیش میبردید؟
بیشتر بخوانید:
چرا فیلم میسازیم؟ به روایت مجید برزگر
بازیگران در هنگام ایفای نقش به چه چیزهایی فکر میکنند؟
تحلیل بازی درخشان «ویوین لی» در فیلم «اتوبوسی به نام هوس»
مقایسهی شیوهی بازیگری آلپاچینو و رابرت دنیرو با نگاهی به فیلم «مخمصه»
توصیههای دیوید فینچر برای فیلمسازان
اهمیت عنصر «مانع»
اهمیت مانعی که انتخاب میکنید تا برابر خواست و میل و اراده (قهرمان) بایستد به حدی است که اگر مانع را درست انتخاب و پرداخت نکنید، درامی شکل نخواهد گرفت. «مانع» عنصر بسیار مهم و کمککننده برای روش شخصی کار فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی است حداقل برای من اینگونه است. «مانع» کمک مهمی به ساختن شخصیت میکند و برای همین بسیار مهم است که چه جنسی داشته باشد، چقدر بزرگ و تا چه اندازه غیرقابل نفوذ باشد. «مانع» آزادکننده و نشاندهنده شخصیت اصلی درام است و برای روشن شدن این مسئله به فیلم «خانه دوست کجاست» ساخته زندهیاد عباس کیارستمی اشاره میکنم. اگر در این فیلم هر مانعی به غیر از گم بودن و نامشخص بودن خانه دوست انتخاب میشد، بهطورکلی داستان و شخصیت تغییر پیدا میکرد.
موانع فرهنگی
موانع دارای جنسی بهشدت فرهنگی است، اگر در فیلم «جدایی نادر از سیمین» شخصیت اصلی را مرد بگیریم و میل اصلی او را برای مخالفت با مهاجرت، وضعیت پدرش فرض کنیم، در مرحله بعدی است که باید بپرسیم مانع بیرونی او برای این خواست چیست؟ که جواب، همسر او است که یک فرد و شخصیت بیرونی است و نه یک اتفاق (سیاسی یا اجتماعی) بیرونی. مهاجرت یک معنا دارد اما دارای شکلهای متفاوتی به دلایل فرهنگی و طبقه اجتماعی است و آنچه در فیلم «جدایی» اتفاق میافتد نهفقط موضوع مهاجرت است که مهمتر از آن بستر اجتماعی و فرهنگی است که در آن مهاجرت اتفاق میافتد. مهاجرت نهتنها در نقاط مختلف دنیا دلایل و شکلهای مختلفی دارد که در یک کشور هم میتواند با توجه به طبقه اجتماعی افراد شکلهای گوناگونی بگیرد، کما اینکه اگر خانواده فیلم «جدایی نادر از سیمین» از یک طبقه بالاتر بودند، مانع این فیلم برایشان نگهداری از پدر نبود و اگر هم از طبقه پایینتری بودند، این مانع میتوانست شکل و نوع و جنس دیگری به خود بگیرد.
پیدا کردن کاراکتر
راههای مختلفی وجود دارد که شما را به کاراکتر میرساند که روانشناسی یکی از راههای آن است، همچنین مسئله پیشینه یک شخصیت نیز در فیلمنامه جایگاه مهمی دارد. برای مثال در فیلم «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضایی این کارگردان و نویسنده به دوران ماقبل ۳ سالگی کاراکتر میپردازد.
کهن الگوها
ما از دل کهن الگوها میتوانیم کاراکترهای زیادی بسازیم. در الگوهایی که به اساطیر میرسد به دو کلان نقش میرسیم؛ اسطوره خدای شهید شونده و اسطوره اژدها کشی. شخصیتهای شهید شونده دائماً ارزش، اهمیت، اعتبار و قدرتشان را از قربانی بودن میگیرند و بافت شخصیت بر اساس فداکاری و قربانی شدن است، اما در شکل مقابل یعنی اژدها کشی با فردی مواجه هستیم که غلبه میکند و اژدها کش است و بر بدیها چیره میشود.