چرا فیلم می‌سازیم؟ به روایت مجید برزگر

11 شهریور 1396
مجید برزگر مجید برزگر

از سادگی بی‌نهایت نترسیم

سلیس/حمیده وطنی: مجید برزگر، نویسنده و کارگردان سینما اخیراً در دومین جشنواره ملی فیلم سلامت؛ کارگاه تجربه‌های شخصی خود را در حوزه تولید و ساخت فیلم‌هایش با عنوان «چرا فیلم می‌سازیم؟» برگزار کرد. در ادامه گزارشی از این کارگاه را می‌خوانید.

تاریخ سینما

 ایران جز اولین کشورهایی است که دوربین‌متحرک را وارد می‌کند. درحالی‌که پیش از سال 1900 دوربین عکاسی وارد ایران شده است، میرزا ابراهیم‌خان پلان‌های معروفی را در تاریخ سینما ضبط کرده که شاه از مقابل دوربین رد شده و به آن نگاه می‌کند.

یک هشدار

فیلم‌های زیادی در تاریخ سینما ساخته‌شده است که قطعاً همه را ندیده‌ایم و به خاطر نمی‌آوریم؛ اما وقتی از سینمای ایران صحبت می‌شود، مشخصاً نام چند فیلم‌ساز یادآوری می‌شود. کارگردانانی مثل امیر نادری، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی و... که خوشبختانه تعدادشان هم کم نیست، به همت خود دستشان را بر زانو گرفته‌اند و فیلم ساخته و در تاریخ سینما جریان سازی کرده‌اند. اما تلویزیون جایی است که به کار خود مشغول است و این‌که تماشاگر داشته باشد یا نه انگار چندان اهمیتی برایش ندارد. این‌یک هشدار است.

چرا فیلم می‌سازم؟

وقتی می‌خواهم فیلم بسازم یا تهیه کنم، به این فکر می‌کنم که ساخته‌شدن یا نشدن یک فیلم اساساً چه ضرورتی دارد؟ قرار است فیلم چه بگوید، آیا باید بر اساس مدها پیش می‌رود؟ اگر این‌طور است، بعدازآن قرار است به کجا برسیم؟

مصمم‌تر شوید!

توصیه می‌کنم یا فیلم‌سازی را رها کنید یا در تصمیمتان مصمم‌تر شوید. هر یک از ما به‌عنوان فیلم‌ساز دارای سبک خاص خود هستیم و این جمله اصلاً یک شعار نیست. زیرا سلیقه‌مان در حرف زدن، لباس پوشیدن و انتخاب دوست و... باهم تفاوت دارد. اما روال جریان اصلی سینما متأسفانه تقلید از فیلم‌های موفق اخیر یا شبیه دیگری شدن است. ازاین‌رو باید تاریخ سینما را شناخت. البته بعید است کسی بخواهد قبل از ساخت فیلم بداند جایگاه آن در تاریخ سینما کجاست؟ 

مستقل بودن و نوگرایی هزینه دارد!

از قضاوت شدن نیز نباید ترسید. اگر به نوگرایی متعهد بمانیم، دست‌کم از ساخت یک فیلم در آینده خجالت‌زده نمی‌شویم. سینما هنر گرانی است و در زمان تولید باید حساب‌شده عمل کرد. 

محدودیت‌های مالی در سینما

من سه فیلم سینمایی ساخته‌ام که هزینه مجموع آن‌ها به‌اندازه دستمزد یک بازیگر خانم که اخیراً به او پیشنهاد ایفای نقش در فیلم جدیدی داده‌ام، نیست. فیلم‌سازی گران است و من بین فیلم نساختن و سخت فیلم ساختن قطعاً دومی را انتخاب می‌کنم. فهمیدم باید چه چیزهایی را در اختیار داشته یا نداشته باشم و این میان امکاناتی را هم ازدست‌داده‌ام. بسیاری از اختتامیه‌ها را کارگردانی کرده‌ام. درنهایت تیمی تشکیل داده‌ام که هدفش از فیلم‌سازی تجاری و سوداگری نیست!

کارگردان است که انتخاب می‌کند

 کارگردان کسی است که انتخاب می‌کند. به همین دلیل است که فیلم دو یا چندم یک بازیگر به قوت اثر اولیه او نیست. اگر کارگردانی امری باشد که در آن تصمیم‌گیری جایی ندارد، ما باخته‌ایم.

چه کنیم که برایمان کلاه از سر بردارند!

مسابقه سینمای ایران امروزه در این است که چه کسی می‌تواند بیشترین بازیگر چهره را به کار بگیرد، چه نویسنده‌ای می‌تواند بیشتر بخنداند، باید فیلم‌بردار درجه‌یک پیدا کرد و... در اینجا چیزهایی مهم می‌شود که شاید لزوماً مهم نباشد. اما الگوهایی مثل عباس کیارستمی به ما می‌آموزند که از سادگی بی‌نهایت نترسیم. این‌که چطور می‌توانیم خود را آن‌قدر دانا کنیم که حتی اگر گروهی فیلممان را هم دوست ندارند، برایمان کلاه از سر بردارند.

معضل دیده نشدن و ایضاً نقش جشنواره‌ها!

اگر من داور جشنواره باشم و نگاهم به‌عنوان داور قد واقعیت باشد نه نگاهی ایده آل حتماً به آن فیلم‌ها توجه می‌کنم. این نگاه یک فیلم را به سطح جشنواره تقلیل می‌دهد و جشنواره لزوماً ملاکی برای خوب و بد تشخیص دادن یک فیلم نیست. متأسفانه وقتی پاتوق فیلم دیدن وجود ندارد، تنها بستر برای دیده شدن فیلم‌ها جشنواره‌ها می‌شوند. از طرفی دو سالی است که به کمدی‌ها برگشته‌ایم و اتفاقاً فیلم‌های بفروشی هستند. اما به‌اندازه ادعایشان که میزان فروششان است، مطلوب نیستند. چراکه در ایران 80 میلیون جمعیت داریم و 50 میلیون تماشاگر بالقوه برای سینما. درحالی‌که پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی به‌طور متوسط یک یا دو میلیون مخاطب داشته‌اند. بنابراین این ادعا درست نیست.

تجربه شکل‌گیری ایده فیلم‌سازی

بعد از ساخت «پرویز» تصمیم گرفتم یک فیلم فارسی را بازسازی کنم. از خودم پرسیدم نتیجه این فیلم زمانی که من بسازم، چه می‌شود و اگر آن را زنده‌یاد کیارستمی می‌ساخت، چه می‌شد؟ درنهایت به نتیجه‌ای نرسیدم و این فکر من منجر به ساخت «یک شهروند کاملاً معمولی» شد.