فیلم شکل آب، یکی از کارهای بسیار موفق گیرمو دل تورو است همراه با نما و تصویری سرشار از احساسی بکر و استادانه.
در لحظهای غیرمنتظره از فیلم جدید و هنرمندانه گیرمو دل تورو، به ناگاه شخصیتها شروع به آواز خواندن میکنند. فضا تاریک میشود، رنگها به سمت سیاهوسفید شدن میروند و الیسای صامت (با بازی سالی هاوکینز) دست موجودی بینام (با بازی داگ جونز) را میگیرد و هر دو همچون فیلمهای قدیمی هالیوودی که موسیقی و رقص فیلم کلاه سیلندری را به یادمان میآورد، همراه با آهنگ قدیمی «تو هیچوقت نخواهی فهمید چقدر عاشقت هستم» شروع به رقصپا میکنند. این تنها یکی از بیشمار لحظههای جادویی فیلم است. نکته مهم دیگر اینکه شکل آب نهتنها یکی از کارهای موفق و عالی دل تورو بلکه تصویر و نمایی قدرتمند از ایجاد احساسی بکر و عالی نیز هست.
فیلم در بالتیمور همیشه بارانی ۱۹۶۲ اتفاق میافتد. بخشی از فیلم داستانی عاشقانه، بخشی نمایشی از جنگ سرد و بخشی هم جستجویی در فرهنگ و جامعهٔ آمریکایی را نشان میدهد که تمام اینها قبل از اشاره به حضور هیولا است، البته هیولا ازنظر برخی افراد. الیسا که در شیفت شب بهعنوان نظافتچی در بنیادی دولتی با تدابیر امنیتی بالا مشغول به کار است. وقتی به موجود دریایی که آنجا نگهداری میشود نگاه میکند، روحی مهربان در آن میبیند. الیسا از همان زمان تولد صامت و یتیم بوده، پس میداند که نادیده گرفته شدن، درک نشدن و نداشتن توانای صحبت کردن چه حسی دارد. او و این موجود باهم ارتباط برقرار میکنند.
اگر فیلم تنها یک پیام داشته باشد، آن پیام «نگاهها میتوانند فریبنده باشند» یا اینکه «مردم و خدایان دریایی نیرومند آمریکای جنوبی، دقیقاً همان چه هستند که میگویند، اما بیشترشان سمجتر از آناند که دیده شوند» نخواهد بود. شاید مافوق الیسا او را همچون فردی اخمو ببیند، اما الیسا هیچوقت چنین شخصیتی ندارد. او در سکوت زندگی میکند ولی همیشه محکم و پرانرژی است. او از گایلز (با بازی ریچارد جنکینز) همسایه نقاشش مراقبت میکند و از پرداختن به نیازهای نفسانی خویش ابایی ندارد. آزادانه به بیان افکارش میپردازد (با زبان اشاره که زیرنویس میشود). بیشتر با گایلز و همکارش زلدا (با بازی اوکتاویا اسپنسر) صحبت میکند. هر وقت هم که بخواهد پیش آن موجود صامت میرود.
شکل آب هیچگاه تنها از یک منظر و یکجانبه پیش نمیرود. وقتیکه الیسا دزدکی نوارهای جاز و تخممرغ آب پز برای این جانور میبرد، جنگ سرد هنوز ادامه دارد. دو مأمور روسی (مایکل استلبرگ در نقش یکی از آنان) و مرد نظامی آمریکایی سادیستیک (مایکل شانون) به این فکرند که با این موجود چه کنند. هر دو میخواهند از آن در اهداف خودشان بهره ببرند، از فرصت استفاده کنند و به منفعتی برسند. به این صورت فیلم به فیلمهای سرقت تبدیل میشود. الیسا و همراهانش میخواهند امنیت این موجود را حفظ کنند درحالیکه نظامیها میخواهند آن را بکشند.
همچون فیلمهای هزارتوی پن و ستون فقرات شیطان، دل تورو از موقعیت بسیار ویژه فیلم برای اهداف تمثیلی بزرگتری استفاده میکند. بااینکه کِنِدی و کروسچوف در پسزمینه مشغول حرف زدن هستند، فیلم بیشتر روی وضعیت و شرایط اقلیمی و اجتماعی تمرکز دارد. فیلم بهنظام طبقاتی، تنش تبلیغات، جنبشها و ارتباطات میپردازد بهویژه به زندگی گایلز بهعنوان مردی همجنسخواهی آنهم سالها قبل از شورش استونوال (این اولین فیلم عاشقانه با موجودی ساختگی است که در کنار فصلی از سریال مد من قرار میگیرد). با ایجاد داستانی از جستجوی بینظمیها و درگیریها به شکل معجزهآسایی، بسیار اساسی کارشده است.
در این فیلم دل تورو به سبک فیلمهای دهه شصتی، هرکسی در نقش خود بسیار خوب درآمده است. زن صامت، هیولا و حتی جاسوس روسی همهٔ آنها در مقابل سرهنگ ریچارد (با بازی مایکل شنون) قرار دارند. با قرار دادن داستانی عاشقانه در مرکزیت فیلم در شرایطی مشابه با نزاعهای مربوط به حقوق شهروندی کنونی، فیلم توانسته هراس مخاطبان را در مورد این مسئله بردارد که ارتباط بین گونههای مختلف تا کجا میرسد. سپس فیلم مسیرش را به سمت سرهنگ ریچارد، بررسی و آسیبشناسی اجتماعی آنچه او را به اینجا کشانده است، تغییر میدهد. (شانون هم با بازگشتش در نقش تبهکاری دیوانه و بدطینت در فیلم ظاهر میشود).
از دید هیچیک از بینشها و تفکرات اجتماعی و فرهنگی، این فیلم ترسناک به نظر نمیآید. باوجود تمام جهشهایی که از سبکی به سبکی دیگر دارد، خشک و ناهنجار به نظر نمیرسد. کارگردانی دقیق و حرفهای دل تورو این مسئله را بهخوبی نشان میدهد. برای ایجاد حسی از شناور بودن، در طول فیلم از دوربینی یکنواخت درعینحال آزاد و رها استفاده میکند. دائماً در حال گشتوگذار است یا بهآرامی قاب جدیدی ایجاد میکند؛ دوربین برای لحظهای هم ثابت نمیماند. فیلمبرداری روشن و ماورایی دن لاوسن هزاران سایهٔ سبز ایجاد میکند که بر فضای فانتزی و خیال مانند هیولا میافزاید.
بازیگران بسیار عالی ظاهر میشوند. همگی بسیار زیبا اجرایی زنده و باورپذیر ارائه میدهند که برای فیلمی در این سبک و سیاق، شبیه معجزهای کوچک است. باید ستایش ویژهای برای هاوکینز و جونز داشته باشیم که دو نقشی صامت و کاملاً متفاوت از یکدیگر را بسیار عالی ایفا میکنند (شاید بهجز زمان میان موسیقیها). هاوکینز از چشم و دستهایش و جونز از پانتومیم و حرکات بدن برای برقراری ارتباط استفاده میکند. هر دو نقشهایی را ایفا میکنند که ازنظر تکنیکی برایشان با چالشی جدی همراه بوده است اما با دیدن آنها روی پرده سینما هیچگاه متوجه این مسئله نمیشوید. آنها بسیار نرم و روان این کار را انجام میدهند.
بن کرال، Indie Wire
شکل آب (The Shape of Water)
کارگردان: گیرمو دل تورو. بازیگران: سالی هاوکینز، مایکل شنون، ریچارد جنگینز، داگ جونز، مایکل استلبرگ، اکتاویا اسپنسر، الکساندر دسپلا. سال: ۲۰۱۷. برنده جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز ۲۰۱۷