درباره آنجلینا جولی و حال و هوای این روزهایش

14 خرداد 1400
آنجلینا جولی آنجلینا جولی

چند سال اخیر بسیار سخت گذشته است

آنجلینا جولی به دنیای بازیگری بازمی‌گردد. ستاره پرآوازه هالیوود، پس از یک دهه دوری از مرکز توجه‌ها، با فیلم اکشن و مهیج «کسانی که آرزوی مرگ مرا دارند» به روی صحنه می‌آید. بازگشت او با استقبال روبه‌رو شده است، اما خود جولی تا حدودی مردد است. منظور او از «تغییر در وضعیت خانوادگی»، که به‌روشنی به جدایی‌اش از برد پیت اشاره دارد، این بوده که باید مدت‌زمان طولانی‌تری را در خانه با فرزندان خود بگذراند. او دیگر قادر به انجام پروژه‌های کارگردانی طولانی‌مدتی که در دهه گذشته داشته نیست و به کار بازیگری کوتاه‌مدت‌تر خواهد پرداخت.

او می‌گوید: «چند سال اخیر بسیار سخت گذشته است. من بیشتر بر التیام بخشیدن خانواده‌ خودم متمرکز بودم. کم‌کم دارد درست می‌شود؛ مثل یخی که آب می‌شود و خون دوباره در بدن جریان پیدا می‌کند.» او ادامه داد: «اما هنوز به آنچه در نظرم هست نرسیده‌ام. هنوز نرسیده‌ام اما امیدوارم که برسم. در چهل‌سالگی، از زمانی که جوان‌تر بودم بسیار خوشحال‌تر هستم. شاید دلیلش این است که... نمی‌دانم ... شاید چون مادرم خیلی عمر نکرد، برای همین بالا رفتن سن برای من بیشتر مثل یک پیروزی است تا این‌که ناراحت‌کننده باشد.»

چند سال اخیر بسیار سخت گذشته است. من بیشتر بر التیام بخشیدن خانواده‌ خودم متمرکز بودم.

جولی از زمان نقش‌آفرینی در فیلم «دختر ازهم‌گسیخته» در سال ۱۹۹۹، ثابت کرد که در مطرح کردن نام و به‌روز‌رسانی خود تبحر خاصی دارد و می‌تواند جریان اصلی را منحرف کند و درعین‌حال، در مرکز آن باقی بماند. او فرزند دو بازیگر است و حرفه بازیگری را از سن هفت‌سالگی آغاز کرده است. پدرش جان ویت است، که همیشه رابطه پیچیده‌ای با او داشته است، و مادرش مارشلین برتراند بود که نام یکی از دخترهایش برگرفته از اوست. او یک‌بار در مصاحبه با مجله «رولینگ استون» گفته بود که کارگردانانی که در سن نوجوانی از او تست بازیگری می‌گرفتند، رفتار او را «زیادی سیاه» تلقی می‌کردند. اما این موضوع مدت زیادی سد راه او نشد. جولی در سن ۲۴ سالگی برای بازی در نقش «لیزا رو» در فیلم «دختر ازهم‌گسیخته» کنار وینونا رایدر در نقش «سوزانا کیسن»، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.

ستاره پرآوازه هالیوود، پس از یک دهه دوری از مرکز توجه‌ها، با فیلم اکشن و مهیج «کسانی که آرزوی مرگ مرا دارند» به روی صحنه می‌آید.

او در آن فیلم نقش دختری زود خشم، جسور و پیچیده را بازی می‌کرد؛ خصوصیاتی که باشخصیت حرفه‌ای جولی در آن زمان کاملاً هم‌خوانی داشتند. تیرگی شخصیت جولی خیلی زود به هسته اصلی آوازه‌اش تبدیل شد.

جولی در اوایل سال‌های ۲۰۰۰، بیست‌ و ‌اندی ساله بود، همسر بیلی باب تورنتون بود، و هر دو ذره‌ای از خون یکدیگر را در محفظه‌ای کوچک دور گردنشان انداخته بودند. حیوان خانگی‌اش یک موش به نام «هری» بود که در مصاحبه‌ای با مجله رولینگ استون درباره‌اش گفته بود: «بیلی یک روز آمد خانه دید من با پیژامه و یک موش بغلم در وان نشسته‌ام و دارم بهش کیک کدو تنبل می‌دهم. از آن صحنه‌هایی که تنها به نظر کسی که واقعاً مرا دوست دارد، بامزه می‌آمد. ضمناً هری، موش کوچولو و لوسی بود که در بورلی هیلز زندگی می‌کرد.»

هنوز به آنچه در نظرم هست نرسیده‌ام.

داستان «هری، موش کوچک» به‌خوبی نشان می‌دهد جولی چگونه در اوایل سال‌های ۲۰۰۰ با انواع کارهای عجیب و متفاوت، همچنان جای پای محکمی در هالیوود داشت. شاید می‌دانست صنعت سینما با زنانی به زیبایی او چه رفتاری می‌کند: آن‌ها را به شیء جنسی تبدیل می‌کند، اما درعین‌حال قدرت رشد را از آن‌ها می‌گیرد و از شنیدن حرف دلشان امتناع می‌کند.

اما جولی از آنجا برآمد. او در سال ۲۰۰۱ در فیلم «مهاجم مقبره»  نقش «لارا کرافت» باستان‌شناسی ماجراجو را بازی کرد. آن نقش بهترین فرصت بود برای آن‌که در عین انتقال به دنیای پرنیروی فیلم‌های پرفروش، روحیه زود خشم خود را نیز حفظ کند.

آن نقش راه را برای نقش‌های بعدی جولی در فیلم‌های اکشن باز کرد. مجله «اینترتینمنت ویکلی» در مقاله‌ای در مورد فیلم «لارا کرافت: مهاجم مقبره» که حدود سال ۲۰۰۱ منتشر شد، به شجاعت جولی بر روی صحنه اشاره کرد. سیمون وست، کارگردان فیلم، گفت که جولی، «از هیچ‌چیز نمی‌ترسید و مواقع زیادی صرف چانه زدن با او برای استفاده از تجهیزات ایمنی می‌شد. مجبور می‌شدم بگویم، نه، نمی‌توانی از فاصله ۳۰ متری پرش بزنی، چون تو لارا کرافت نیستی و اگر بخوری زمین، دیگر نمی‌توانی از جایت بلند شوی.» رباط‌های مچ پای جولی در حین فیلم‌برداری پاره شدند، اما او در مورد آن تجربه گفته بود: «این مثل شغل بوکسوری است. این هم قسمتی از کار است.»

جولی در سال ۲۰۰۳ بار دیگر در نقش لارا کرافت در فیلم «مهاجم مقبره: گهواره حیات» ظاهر شد. دراین‌بین نیز نقش‌های زیادی بازی کرد، بعضی موفق‌تر از بعضی‌های دیگر. فیلم «گناه اصلی» در سال ۲۰۰۱، همراه با آنتونیو باندراس، فیلم موفقی نشد، اما راجر ایبرت، منتقد، از عملکرد جولی تجمید کرد و گفت: «دیالوگ‌های این فیلم بیش‌ازاندازه بودند، اما جولی با لحن تحقیرآمیز و رفتن سر اصل مطلب، از پسش برآمد.» فیلم کمدی رمانتیک «زندگی یا چیزی شبیه آن» در سال ۲۰۰۲، که جولی در آن نقش یک گزارشگر تلویزیونی را بازی می‌کرد، برای او ابتدایی و پیش‌پا‌افتاده بود. در آن فیلم جسارت قهرمانی را از او گرفته و او را در نقش آدم‌هایی که در عشق بدشانس هستند، قرار داده بودند. نیویورک‌تایمز آن فیلم را «یک کمدی بی‌روح و تکراری درباره فرصت‌های دوم در زندگی» توصیف کرد.

دوران سختی بود، اما جولی ایستادگی کرد. در سال ۲۰۰۵، فیلم «آقا و خانم اسمیت» درآمد و سرآغاز دورانی جدید برای جولی شد.

رویکرد جولی نسبت به شهرت بی‌نهایت معمایی و با اعتمادبه‌نفس است. او از مخاطبان خود تا حدی فاصله دارد.

آن فیلم، که در آن جولی و برد پیت همبازی بودند، نقطه آغاز رابطه عاشقانه آن دو در زندگی واقعی نیز بود؛ امری که متعاقباً به طلاق پیت از جینفر انیستون منجر شد. پیت و انیستون پیش از جدایی یکی از زوج‌های طلایی هالیوود به‌حساب می‌آمدند و خبر جدایی‌شان تاریخ‌ساز شد. انیستون و پیت مقابل هم قرار گرفتند و رویارویی‌شان با انتشار عکسی از پاریس و نیکی هیلتون، به ترتیب با تی‌شرتی با نوشته «تیم انیستون» و «تیم جولی»، به اوج خود رسید.

 مجله «W» در ماه ژوئیه ۲۰۰۵ مجموعه عکسی با عنوان «سعادت خانوادگی: آنجلینا جولی و برد پیت در خانه» منتشر کرد. در آن عکس‌ها که ماه‌ها پس از جدایی پیت و انیستون منتشر شدند، پیت و جولی به شکل یک زوج آمریکایی استاندارد، با فرزندان خیالی‌شان، به تصویر کشیده شده بودند. (جولی در آن زمان پسرش، مدوکس، را داشت و در حال به فرزندی گرفتن دخترش، زاهارا، از کشور اتیوپی بود. هرچند، هیچ‌‌یک از آن‌ دو در عکس نبودند) مفهوم «سعادت خانوادگی» در بعضی از عکس‌ها کاملاً واضح بود؛ برد و انجی سر میز شام، برد و انجی در باغ با فرزندان خیالی‌شان، برد و انجی در حال کتاب خواندن در رختخواب.

شاید آنجلینا جولی بازیگر هالیوود و آنجلینا جولی فیلم‌ساز متعهد را جدا از هم تصور کنیم، اما او خود هر دو را جزئی از وجود خود می‌داند.

جولی در کنار فعالیت در هالیوود، کارهای بشردوستانه هم انجام می‌دهد و در سال ۲۰۰۱ به کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان پیوست. مشارکت او از فرصت‌های عکاسی به‌مراتب فراتر رفت: او بین سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۱ در بیش از ۳۰ مأموریت میدانی به‌عنوان سفیر حسن نیت از طرف این سازمان شرکت کرد و در سال ۲۰۱۲ به نماینده ویژه تبدیل شد.

علاوه بر آن، جولی  به بازیگری هم ادامه داد. او در فیلم «جایگزین» در سال ۲۰۰۸ از دنیای فیلم‌های اکشن فاصله گرفت و در نقش مادری خشمگین و رنجور که پسرش ناپدیدشده است، شکوفا شد. این فیلم قابلیت بازیگری جولی را نشان داد و بخش عمده تنش‌های روحی و روانی روی شانه‌های او بود. او با موفقیت تمام آن نقش را بازی کرد و دومین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

جولی در سال ۲۰۰۳ بار دیگر در نقش لارا کرافت در فیلم «مهاجم مقبره: گهواره حیات» ظاهر شد.

جولی در سال ۲۰۱۰ با بازی در فیلم «سالت» به کارگردانی فیلیپ نویس، بار دیگر به سینمای اکشن بازگشت. موضوع فیلم نسبتاً پیچیده بود: داستان راجع به یک مأمور سی‌آی‌ای بود که معلوم می‌شود جاسوس روسیه است؛ اما آیا واقعاً جاسوس است؟ جولی این نقش را که در اصل برای هنرپیشه مرد نوشته‌شده بود، بامهارت تمام بازی کرد. به نظر می‌رسید در فضای مهیج فیلم کاملاً راحت است. قسمت‌های اکشن فیلم را به زیبایی بازی می‌کرد و در جای لازم، چهره احساسی‌ خود را رو می‌کرد. روزنامه «ال‌ای تایمز» نوشت: «بازی جولی در این فیلم، علاوه بر بازی‌ای که در فیلم‌های لارا کرافت: مهاجم مقبره، یا تحت تعقیب، به کارکردانی تیمور بکمنبتو (۲۰۰۸)، و آقا و خانم اسمیت داشت، او را نه‌تنها به یک بازیگر زن فوق‌العاده، بلکه به ستاره اکشن تبدیل کرد. خلاص.»

رویکرد جولی نسبت به شهرت بی‌نهایت معمایی و با اعتمادبه‌نفس است. او از مخاطبان خود تا حدی فاصله دارد. به‌ندرت در مصاحبه‌ها شرکت می‌کند و در هیچ شبکه اجتماعی حساب ندارد. نتیجه‌اش هم مسلماً این است که وقتی تصمیم می‌گیرد سکوتش را بشکند، همه گوش می‌کنیم. او در اواسط دهه ۲۰۱۰ با سوق یافتن به سمت کارگردانی، صداپیشگی، و بازی در دو فیلم «مالیفیسنت»، یک‌قدم از مرکز توجه‌ها دور شد. به گفته مجله «ونیتی فر» در سال ۲۰۱۱، این تغییر با «پروژه‌ای مخفی» آغاز شد که جولی «هر شب، بعد از این‌که بچه‌ها خوابیدند، پرستار‌ها کارشان تمام شد و برَد هم رفت همان ناکجایی که ستاره‌های سینما شب‌ها که همه خوابند، می‌روند»، روی آن کار می‌کرد.

من هیچ‌وقت زیاد آرام و قرار نداشتم.

در این مجله آمده بود: «وقتی خانه در سکوت فرو می‌رفت، آنجلینا جولی کامپیوتر را روشن می‌کرد و می‌نشست سر کار. اولش با آرامش کار می‌کرد، اما بعد شعله‌ور می‌شد. او تمام دانسته‌های خود را در داستان پیاده کرد؛ نیش عشق اول، خیابان‌های پیچ‌در‌پیچ شهرهای قدیمی اروپا و وحشت جنگ، که برخی را خود شخصاً در جریان همکاری با کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان شاهد بود. او در عرض یک ماه اولین فیلم‌نامه خود را به اتمام رساند (که به اولین فیلم به کارگردانی او، با عنوان «در سرزمین خون و عسل»، انجامید.)

این رویکرد با عادت معمول جولی در سرپیچی از انتظار‌ها و خروج از مسیر عادی کاملاً مطابقت داشت. به نظر می‌رسد که فعالیت‌های او به‌عنوان کارگردان، با اقدامات بشردوستانه‌اش کاملاً همسویی دارند و به او فرصت این را می‌دهند تا در مسائل سیاسی حضور بیشتری داشته باشد. موضوع فیلم «در سرزمین خون و عسل»، که اولین اثر تجاری او به‌عنوان فیلم‌ساز محسوب می‌شد، داستانی عاشقانه بود که در زمان جنگ بوسنی رخ می‌داد. فیلم «شکست‌ناپذیر» (۲۰۱۴)، با اقتباس از کتاب داستانی لارا هیلنبرند، راجع به کهنه سرباز جنگ جهانی دوم است که از حادثه سقوط هواپیما جان سالم به درمی‌برد، ۴۷ روز در دریا سرگردان می‌شود، و سپس ژاپنی‌ها او را به اسیری می‌گیرند.

فیلم «اول پدرم را کشتند» (۲۰۱۷) با اقتباس از کتاب خاطرات لونگ اونگ با همین عنوان، جنایات ارتش خمر‌های سرخ در کامبوج را نشان می‌داد. مدوکس جولی-پیت، پسر جولی که در کامبوج متولدشده است، در ساخت این فیلم به‌عنوان مدیر تولید اجرایی با مادرش همکاری کرد. به گفته جولی، پیش از آن‌که مدوکس آمادگی شرکت در ساخت این فیلم را پیدا کند، آن‌ها سال‌ها در موردش صحبت کرده بودند.

به نظر خودم، هیچ‌یک از خصوصیت‌های یک مادر سنتی در خانه را ندارم اما یک‌جورهایی دارم مدیریت می‌کنم؛ چون بچه‌هایی بسیار منعطف دارم و آن‌ها به من کمک می‌کنند.

شاید آنجلینا جولی بازیگر هالیوود و آنجلینا جولی فیلم‌ساز متعهد را جدا از هم تصور کنیم، اما او خود هر دو را جزئی از وجود خود می‌داند. او ژوئن ۲۰۲۰ به مجله «وُگ ایندیا» گفت: «زندگی هنری من بر پایه ارتباطات و هنر بناشده است. گاهی تمرکزم بیشتر روی سرگرمی است، اما اخیراً، به‌عنوان کارگردان، بیشتر روی مسائل جهانی متمرکزشده‌ام. من این دوجهان را در فیلم «اول پدرم را کشتند» به هم پیوند دادم. اما قلب داستان راجع به سال‌های دشوار در کشور پسرم است. حس مادری روی کارهایم تأثیر می‌گذارد. به نظر من این‌ها از هم جدا نیستند.»

حال جولی دارد با فیلم «کسانی که آرزوی مرگ مرا دارند»، به ریشه‌های بازیگری خود بازمی‌گردد. پس‌ازآن هم در فیلمی  موفق‌تر نقش‌آفرینی خواهد کرد که شگفتی سینمایی تلقی شده است. این فیلم با عنوان «جاودانه‌ها» به کارگردانی کلویی ژائو، برنده جایزه بهترین فیلم، اواخر سال ۲۰۲۱ اکران خواهد شد و جولی نقش زنی به نام «تنا» را بازی خواهد کرد. صرف‌نظر از احساسی که نسبت به فیلم‌های ابرقهرمانی دارید، محال است نخواهید میوه حاصل از تلفیق تجربه جولی در فیلم‌های پرفروش، مهارت او در ایفا نقش قهرمان فیلم‌های اکشن، و کارگردانی ماهرانه ژائو را ببینید.

روزنامه «ال‌ای تایمز» نوشت: «بازی جولی در فیلم «آقا و خانم اسمیت» او را نه‌تنها به یک بازیگر زن فوق‌العاده، بلکه به ستاره اکشن تبدیل کرد.»

بازگشت جولی به پرده سینما برای هالیوود خبر بسیار خوبی است. مهم‌ترین چیزی که از دو دهه فعالیت حرفه‌ای او، با تمام تغییرات و نوآوری‌هایش، یاد گرفتیم، این است که هالیوود بدون او به‌مراتب کسل‌کننده‌تر است.

جولی می‌گوید: «من هیچ‌وقت زیاد آرام و قرار نداشتم. با این‌که دوست داشتم مادر شوم و بچه‌های زیادی داشته باشم، همیشه دلم می‌خواست مثل جین گودال در جنگل‌ها سفر کنم. البته منظورم جنگل به معنای واقعی کلمه نیست. به نظر خودم، هیچ‌یک از خصوصیت‌های یک مادر سنتی در خانه را ندارم اما یک‌جورهایی دارم مدیریت می‌کنم؛ چون بچه‌هایی بسیار منعطف دارم و آن‌ها به من کمک می‌کنند؛ وگرنه خودم اصلاً در این زمینه مهارت ندارم. من فکر می‌کنم ما تیم بسیار خوبی تشکیل می‌دهیم. ممکن است کلیشه‌ای به نظر بیاید، اما عشق می‌ورزیم و سعی‌ خودمان را می‌کنیم. اگر هم یک موقع تخم‌مرغ‌ها را بسوزانیم، اشکالی ندارد. البته خب، شما با بچه‌های من آشنا هستید. آن‌ها بسیار توانمند هستند.»