کلر تورپ
بااینکه در دنیای امروز سرگرمیهای زیادی در دسترسمان قرار دارد، همچنان نمیتوانیم در برابر تماشای دوباره فیلمهای قدیمی محبوبمان مقاومت کنیم. چرا نیاز داریم که بارها و بارها همان فیلمها را ببینیم؟
در این دوره یعنی روزگار اوج تولیدات سینمایی و تلویزیونی، ظاهراً برای یافتن اثری که تاکنون آن را ندیدهایم، چندان بهزحمت نمیافتیم. نهتنها آثار جدید بیش از گذشته اکران میشوند، بلکه تماشای فیلم در اینترنت نیز به این معنی است که میتوانیم از میان هزاران اثر یکی را برگزینیم بدون آنکه حتی لازم باشد از روی مبلی که بر آن نشستهایم بلند شویم. شما میتوانید هر شب اثری جدید ببینید و بازهم فیلمهای بسیاری مییابید که آنها را تماشا نکردهاید. پرسش اینجاست که پس چرا بسیاری از ما تصمیم میگیریم همچنان فیلمهایی را که قبلاً یکبار، دو بار، یا دهها بار دیدهایم بازهم ببینیم؟ چرا وقتی فیلم «بازگشت به آینده» از تلویزیون پخش میشود، بااینکه خط به خط فیلمنامهاش را از برداریم، بازهم برای چهلوسومین بار به تماشایش مینشینم؟
بااینکه سال گذشته شبکه نتفلیکس ۸۵۰۰ دقیقه از فیلمهای اصلی خود را بر روی اینترنت بارگذاری کرد، همین اخیراً بود که خبری مبنی بر اینکه فیلم قدیمی «رقص کثیف» (۱۹۷۸) در اینترنت گذاشتهشده است، به هیجانی عمومی در توییتر دامن زد.
هنگامیکه امسال «انتقامجویان: پایان بازی» اکران شد، یکی از طرفداران این سری فیلمها با ۱۰۳ بار تماشای آن رکوردی از خود بهجا گذاشت، اما خیلی زود رکورد او به دست کسی که ۱۱۶ بار به تماشای این فیلم رفت شکسته شد. درحالیکه تماشای بیش از ۱۰۰ بار یک فیلم جدید در طی چند هفته، غیرمتعارف تلقی میشود، پرسوجویی سریع از دوستان و آشنایان نشان داد که تماشای مجدد فیلمهایی که دفعات بیشمار آنها را دیدهایم، کاری معمول است. در میان فیلمهایی که بارها تماشا میشوند، میتوان از بازگشت به آینده و رقص کثیف، به همراه سایر کلاسیکهای دهه ۱۹۸۰ مانند مرخصی «فریس بولر»، «تاپ گان»، «آروارهها» و «عروس شاهزاده» نام برد. همچنین فیلمهای موزیکال همچون «گریس»، «آواز در باران»، «مری پاپینز» و «آوای موسیقی» و نیز آثار محبوبی مانند سری فیلمهای «باند»، «پدرخوانده»، سهگانه اصلی «جنگ ستارگان»، «ارباب حلقهها» و البته -همچنان که انتظار میرود- روز گراندهاگ در این دسته میگنجند. انتخابهای دیگر که شخصیتر به شمار میآیند عبارتاند از فیلمهای ورود، آنچه در زیر است، «اوباش کثیف فاسد»، «گورها» و «یک گرگینه» «آمریکایی در پاریس». یکی از فیلم دوستان بادلوجرئت نیز بهطور پیوسته فیلم جنگیر را تماشا میکند.
وبسایت دادهپردازی «فایوثرتیایت» در سال ۲۰۱۶، با نظرسنجی از ۱۱۶۹ نفر فهرستی از ۲۵ فیلم که بیشتر از همه باز تماشا میشوند تهیه کرد که «جنگهای ستارگان»، «جادوگر شهر اُز» و «آوای موسیقی» در صدر آن قرار گرفتند. فهرست آثار محبوب من اما عبارتاند از وقتی «هری سالی را ملاقات کرد»، «گمشده در ترجمه» و عاشقانهترین فیلم و تقریباً مشهور دهه ۱۹۹۰- یعنی «زن زیبا» که من نهتنها هر سطر از گفتوگوهایش را از بردارم، بلکه تکتک واژگان ترانههایش را نیز حفظ کردهام.
اطمینان از کیفیت
هر یک از ما بهآسانی میتوانیم فیلمهایی را که دوست داریم بارها و بارها ببینیم نام ببریم، اما بهروشنی نمیتوانیم توضیح دهیم که دقیقاً چرا بازهم به تماشای آنها مینشینیم. البته آشکار است که این آثار را دوست داریم و فکر میکنیم که سزاوار توجه ویژهمان به شمار میآیند. صفحه فرهنگ یکی از وبسایتهای خبری از اعضای باشگاه فیلم خود در فیسبوک خواست که فیلمهایی را که دوست دارند بارها تماشا کنند برگزینند.
یکی از انتخابها بازگشت به آینده بود، زیرا به گفته یکی از اعضا «فیلمی کمابیش عالی با فیلمنامهای بینقص، اجرای محشر و کارگردانی فوقالعاده است که حتی یک صحنه اضافی هم ندارد.» از دیگر فیلمها: «کازابلانکا»، «هشتونیم»، «آخرین امپراتور» و «ویتنیل و من» (در توصیف یکی از شرکتکنندگان در نظرسنجی این فیلم «بهترین فیلمی بود که تاکنون درباره دوستی ساختهشده است»). همچنین همه توافق داشتند که آثاری که اغلب در فهرست بهترینها قرار میگیرند ازجمله فیلمهایی به شمار میآیند که بسیاری دوست دارند بارها آنها را ببینند.
یکی از کاربران گفت: «برخی فیلمها درست همان چیزی هستند که من با صفت «بینقص» توصیف میکنم. آنها منحنی داستانی کاملی دارند، از بازیگران خوبی بهره میبرند و داستانهایی بیتکلف روایت میکنند که شما میتوانید در هر جایی از فیلم تماشایشان را متوقف کنید و باز از سر بگیرید. این فیلمها باورپذیرند و بهراحتی میتوان غرق تماشای آنها شد. آثاری ازایندست را میتوان همارز و معادل سینمایی غذاهایی به شمار آورد که خوردنشان به ما آرامش میدهد. ما سروقت فیلمها میرویم، همچنان که گاهی به غذاهایی که آراممان میکنند پناه میبریم؛ بنابراین در نظر من آثاری مانند «یکشب بهیادماندنی» و غرق شدن کشتی بیسمارک فیلمهایی کلاسیک محسوب میشوند.» با این اوصاف منطقی است که بخواهیم فیلمهایی ازایندست را بارها ببینیم و به ظرایفی که ازنظرمان دورمانده توجه کنیم.
البته شرح بالا شاید به کار توضیح تماشای دو، سه یا چهارباره یک فیلم بیاید، اما چرا حتی وقتی همه جزییات و چرخشهای داستانی فیلمی را از حفظ هستیم و درحالیکه آثار بسیاری را هنوز ندیدهایم، بازهم به سراغ همان فیلم پیشین میرویم؟ و گذشته از همه اینها، آیا نمیتوان این بازدیدن را همچون گوش کردن مکرر به آهنگ محبوبمان تلقی کنیم؟
یک توضیح البته این است که با تماشای چیزی که پیشتر با آن آشنا بودهایم انرژی ذهنی کمتری مصرف میکنیم. دیگر لازم نیست بر آنچه اتفاق میافتد متمرکز باشیم، زیرا از پیش میدانیم چه رخ خواهد داد. فقط کافی است با ذهنی خاموش بنشینیم و تماشا کنیم؛ بهقولمعروف انرژی کمتر، آرامش بیشتر. هنگامیکه با انتخابهای بسیار زیاد روبهرو میشویم، گاهی آسانتر آن است که سروقت فیلمی برویم که میشناسیم و ناامیدمان نمیکند- احساسی که بسیاری از اوقات هنگام جستوجوهای طولانی در میان گزینههای بیپایان نتفلیکس و آمازون پرایم تجربه میکنیم.
پدیدهای روانشناختی که اثر «مواجهه محض» نامیده میشود نیز میتواند در این میان نقشی بر عهده داشته باشد. بر این اساس فرد چیزی را به سبب عناصر آشنایی که دارد مرجح میدارد؛ بنابراین هر چه فیلمی را بیشتر تماشا کند، بیشتر میخواهد بازهم آن را ببیند. من در مقام یکی از عشاق فیلم تعطیلات- یکی از بدترین فیلمهایی که تابهحال دیدهام- که بدون استثنا هر کریسمس باز میبینمش، میتوانم این توضیح روانشناسانه را درک کنم. تماشای برخی فیلمها معمولاً به بخشی از سنن و عادات بدل میشوند. برای بسیاری کریسمس هنگامی بهطور رسمی آغاز میشود که فیلم اِلف یا درواقع عشق را تماشا کنند و تماشای فیلم «هالووین»، در شب هالووین، ما را وادار میکند که هراسهایی که دوست داریم را باز تجربه کنیم.
پژوهش کریستل آنتونیا راسل و سیدنی جِی لِوی، اساتید بازاریابی در دانشگاه آریزونا، درباره مفهوم «بازمصرف»، در سال ۲۰۱۲، نشان داد که باز تماشای فیلمها همچنین ممکن است ما را از چگونگی بزرگ شدنمان آگاه کند. انگار بازدیدن این فیلمها خطکشی است که بهصورت ناخودآگاه ما را از میزان تغییرات زندگی مطلع میسازد. نسخه قرن بیستویکمی این رویکرد در پاسخی به نظرسنجی باشگاه فیلم صفحه فرهنگ بیبیسی آمده است: «بعضی از فیلمها هستند که دوست دارم هرچند سال یکبار برگردم و آنها را در قالبهای مختلف تماشا کنم. مثلاً فیلمهای باند را که در سینما و تلویزیون تماشا کرده بودم و بر روی فیلم ویاچاس داشتم، بعدها بر روی دیویدی دیدم و اکنون بهصورت دیجیتالی دانلود میکنم و میبینم.»
بازگشت به آینده
شاید یکی از مهمترین دلایل باز تماشای فیلمها دلتنگی است، دلتنگی نهتنها برای دورهای در تاریخ، بلکه برای مقطعی از زندگیمان. کلی راتلج، استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی داکوتای شمالی میگوید که این غریزهای طبیعی است: «ما دوست داریم با محتواهای جدید مواجه شویم و تجربیات تازهای از سر بگذرانیم؛ اما بخشی از روانشناسی انسان هم این است که میخواهد احساس پیوستگی کند و با جایی که از آن آمده در پیوند باشد. همه ما تجربیات فرهنگی و شخصی مشخصی داریم که دوست داریم به آنها بازگردیم و درگذر زمان از آنها بهمثابه تکیهگاه و لنگر استفاده کنیم.»
افزون بر این تصادفی نیست که فیلمهایی که بیشتر آنها را دیدهایم، آثاری هستند که برای نخستین بار در جوانی آنها را کشف کردهایم. راتلج میگوید: «به نظر میرسد که شکلگیری هویت در سالهای نوجوانی از این نظر بر آدمی تأثیر خاصی میگذارد. دورهای که فرد همچون موجودی جدید ظاهر میشود و انگار با زبان حال میگوید: من دیگر کودک خانواده نیستم، بلکه فردی منحصربهفرد محسوب میشوم که خود و علایقم را میشناسم.»
پژوهشها نشان میدهد که حالات عاطفی خاصی ما را به سمت تجربه دلتنگی سوق میدهد. راتلج شرح میدهد: «هنگامیکه احساس غم، تنهایی، اضطراب یا عدم اطمینان داریم، میخواهیم چیزی به یادمان بیاورد که از کجا آمدهایم و یا که هستیم.» به همین دلیل است که بسیاری از ما فیلمهایی داریم که وقتی احساس دودلی، تشویش یا بیماری میکنیم، به آنها پناه میبریم و با تماشایشان احساس آرامش میکنیم. آثاری که باز تماشا میکنیم، به نحوی صمیمانه و اعجابانگیز به ما احساس تسکین میدهند؛ حتی اگر گاهی رنگی از مالیخولیا داشته باشند. یکی دیگر از کاربران باشگاه فیلم، «پل واترلو» (۱۹۴۰) را انتخاب کرد و نوشت: «بله این فیلمی احساساتی و کهنه به نظر میرسد، اما رنجی را به خاطرم میآورد که هرگاه به یاد ماجرای عاشقانه قدیمیام میافتم در من زنده میشود. همچنان که فیلمی از همان دست اما مشهورتر، یعنی برخورد کوتاه با من چنین میکند.»
راتلج میگوید: «این پدیده از دیدگاه فرگشتی، توضیحی منطقی دارد. هنگامیکه به دلیل مشکلی در جسم احساس اضطراب یا نگرانی دارید، میدانید که زمان آن نیست که ازنظر بدنی دست به ریسک بزنید و خطر کنید. گرچه به طرزی بدیهی این موضوع بیشتر درباره جسم صدق میکند، اما هنگامیکه ازنظر عاطفی احساس ناامنی میکنیم نیز نیاز به چیزی داریم که به ما احساس امنیت ببخشد و البته قابل پیشبینی است که بدانیم چه چیز ما را آرام میکند.»
او توضیح میدهد که بهاینترتیب کمی احساس دلتنگی یا نوستالژی مفید است: «به نظر میرسد که این روشی طبیعی است که از طریق آن انسان احساس ثبات و امنیت میکند.» خوب حالا بگذارید بپرسیم که در آینده چه فیلمهایی بار دیگر تماشا خواهند شد؟ مرخصی فریس بولر، بدون سرنخ و یا جنگهای ستارگان؟ آیا طرفداران سرسخت فیلمهای انتقامجویان، همچنان مینشینند و آخرین قسمت آن پایان بازی را ۳۰۰ بار تماشا میکنند؟
دادههای نتفلیکس که در پایان سال ۲۰۱۸ منتشر شد نشان داد که ۵۰ درصد افرادی که مخاطبان اصلی فیلمهای کمدی-رمانتیک نوجوانانه غرفه بوسه و برای همه پسرانی که قبلاً دوست داشتم بودند، دستکم یکبار دیگر آنها را تماشا کردهاند درحالیکه برای هر دو فیلم دنبالهای ساخته خواهد شد. البته نسل اینترنت با توجه به اینهمه سرگرمی که در اطراف خود دارند بسیار بعید است که همین رویه را در پیش گیرند.
در میان فیلمهای یکی-دوسال اخیر نیز آثاری بودهاند که من آنها را چند بار دیدهام، ازجمله «ستارهای متولدشده است» و «مرا با نامت صدا کن» (۲۰۱۷)؛ اما اینکه آیا من در ده سال آینده بازهم آنها را خواهم دید- با هر روشی که در آن زمان فیلم ببینیم- چندان مطمئن نیستم. بااینحال اگر فیلم «چهار عروسی و یک تشییعجنازه» به تلویزیون اینترنتی بیاید، بهخوبی میدانم که چه خواهم کرد.
بیبیسی