فاطمه تقی پور
اگر سال سختی را پشت سر گذاشتهاید، بد نیست این مطلب را بخوانید. به شما خواهیم گفت چطور میتوانید تا حدی روزهای بدتان را فراموش کنید.
از آن دسته افراد هستید که میدانید کدام کشور قهرمان جام جهانی ۱۹۳۸ شده اما یادتان نمیآید ماشینتان را کجا پارک کردهاید؟ این موضوعی است که گروهی از دانشمندان روی آن تأکید دارند؛ اینکه برای داشتن حافظه ای قویتر لازم نیست هر اطلاعاتی را به ذهن بسپاریم. به عقیده آنها راه رسیدن به این هدف فراموشی گزینشی است. دانشمندان میگویند فراموش کردن فواید شگفت انگیزی دارد.
اگر حافظه بشر یک حد مشخص داشته باشد، ما حتی به این حد نزدیک هم نشدهایم. روانشناسان و دانشمندان مغز و اعصاب بر سر این موضوع به توافق رسیده اند که هرچند برای میزان یادآوری ما حد مشخصی وجود دارد، اما خطر تمام شدن حجم حافظه در طول زندگی ما را تهدید نمی کند.
ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید: «اینکه عالی است، اما چرا خیلی چیزها را فراموش میکنم؟» جواب سؤال شاید این باشد که شما بهاندازهای که باید فراموش نمیکنید. هر چه کمتر، بهتر. بیایید از اول شروع کنیم.
یادآوری سه مرحله اصلی دارد: جذب، ذخیره و به خاطر آوردن. (این واژه ها علمی نیستند) رابرت ای بیورک، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا میگوید: «وقتی مردم از حافظه شان شکایت میکنند، فکر میکنند مشکلشان این است که بهاندازه کافی اطلاعات در ذهن خود نگه نمیدارند؛ اما حداقل بخشی از این مشکل به این مربوط میشود که آنها بهاندازه کافی و به شکل کارآمد فراموش نمیکنند»؛ نظریهای که روزبهروز در میان محققان محبوبیت بیشتری پیدا میکند. درست مثل این است که در یک اتاق شلوغ و بههمریخته، فقط به دنبال پیدا کردن چیزهایی باشید که به آنها نیاز دارید.
ذهن خود را مرتب کنید!
هر چه اطلاعات بیشتری به ذهن بسپاریم، احتمال تداخل خاطراتمان هم بیشتر میشود. به نظر میرسد اطلاعات قدیمی و بیربط، تلاش ما برای بهکارگیری خاطرات خوب را با مشکل روبرو میکنند، فرایندی که در تصمیم گیریها نقشی حیاتی دارد. بلیک ریچاردز و پل فرانکلند از دانشگاه تورنتو معتقدند فراموشی، فقط ناتوانی در یادآوری نیست و درواقع یک مکانیزم درونی و ذاتی است. به گفته آنها هدف اصلی حافظه کمک به تصمیمگیری هوشمندانه از طریق نگهداشتن خاطرات مهم و رها کردن اطلاعات غیرضروری است.
فراموش کردن را یاد بگیریم
احتمالاً میگویید: «همه اینها خیلی خوب است اما چطور فراموش کنم؟» برای این کار، به این توصیهها توجه کنید:
- دست از مرور خاطرات خود بردارید
توانایی ما برای یادآوری یک خاطره مشخص به مسیری در دل یک جنگل شباهت دارد؛ هر چه بیشتر در آن مسیر جلو میروید، بیشتر نظرتان را جلب میکند. این اتفاق ارتباط فیزیکی میان نورونها در مغز را قویتر میکند و باعث میشود ذهن تصور کند خاطرهای که دنبالش هستیم، مهم است.
- تمرین، تمرین و تمرین
حافظه را میشود تمرین و آموزش داد. مایکل اندرسون، استاد دانشگاه کمبریج سال ۲۰۰۱ در تحقیق خود ثابت کرد سرکوب یک سری اطلاعات مشخص به شکل فعالانه میتواند به مهار خاطرات ناخواسته کمک کند. اگر فروید الآن زنده بود احتمالاً میگفت این خاطرات سرکوبشده دوباره به سراغت خواهند آمد اما آقای اندرسون معتقد است این بهترین روش برای سروسامان دادن به احساسات و افکارمان دستکم برای مدتی کوتاه است.
- ورزش قلبی- عروقی
بلیک ریچارد روی موشها مطالعه کرده، بنابراین نمیتواند در مورد انسانها تضمینی بدهد؛ اما او در طول آزمایشهای خود روی این حیوانات به این نتیجه رسیده که میان فراموشی و افزایش تولید نرونها در هیپوکامپ (مرکز یادگیری در مغز) رابطه وجود دارد. ارتباطات میان نورنها در مغز ما به شکل مداوم در حال تغییر است. سلولهای مغزی میتوانند ضعیف شوند یا بهطور کل از بین بروند. با به وجود آمدن نورونهای تازه اما مدارهای مغزی در هیپوکامپ دوباره شکل میگیرند و جایگزین خاطرات کنونیمان میشوند.
یکی از مطمئنترین راهها برای افزایش تولید سلولهای عصبی در مغز - دستکم در موشها- انجام ورزشهای قلبی -عروقی است. مهارت در فراموش کردن، بهاندازه به یادآوردن برای انسان ضروری است. خلاص شدن از خاطرات ناخواسته و احساسات مربوط به آنها کار سختی است، اما تمرین اوضاع را برایمان بهتر میکند. پسدست به کار شوید و این توصیهها را به کار ببندید.