وضعیت مَد، راز ممکن کردن غیر ممکن ها

10 خرداد 1395

برای هر چیزی بسیار تلاش کرد!

 هشدار ! مخاطب این مقاله همه نیستند همه‌ی آدم‌های علاقه‌مند به شهرت وثروت وجاه طلبی هم نیستند. مخاطب این مقاله کسانی هم که دوست دارند بدون زحمت ثروتمند شوند نیز، نیستند.

 اگر جزو دسته­‌ی بالا نیستید و فکر می­‌کنید باید برای هر چیزی بسیار تلاش کرد، هم این مقاله را نخوانید!

هنوز حس می­‌کنید باید این مقاله را بخوانید؟  اگر به امکان تغییر رویداد­های زندگی از راه­‌های معنوی و درونی اعتقاد دارید، شرایط خواندن ادامه این نوشته را دارید.

دراین مقاله می­‌آموزید :

·         عجیب ترین اتفاق­‌های زندگی چه زمانی به سراغ ما می­‌آیند؟

·         چطور می­‌شود در عرض یک روز به اندازه­‌ی یک هفته کارایی مفید داشت؟

·         دنیای کارآفرینان افسانه‌­ای واقعاً افسانه­‌ای است؟

·         دنیای ماده زندگی فراتر از محدودیت ماده می­‌طلبد!

همه چیز از میل به تغییر آغاز می‌­شود. همیشه کسی که قرار است زندگی پر از اتفاقات غیر ممکن داشته باشد از یک نقطه به بعد همه چیز را جور دیگری می‌­بیند. ممکن است تا مدت­‌ها تغییری ایجاد نگردد ممکن است به صبر و باور بیشتری نیاز باشد، اما چیزی که کاملاً واضح است این نکته است کهاتفاقات غیرممکن وقتی به سراغ ما می­‌آیند که اصلاً در انتظار آنها نیستیم. چرا در انتظار آن­ها نیستیم؟ چون به آرامش قبل از طوفان رسیده‌­ایم. به چیزی که بذر باور و اعتماد را در ما به وجود آورده است. همین باور و آرامش به خودی خود باعث از بین رفتن تمام اضطراب­‌ها و نا آرامی­‌های روان می­‌گردد و در نتیجه خود به خود سبب افزایش بازده فکری و عملی ما می­‌شوند.

وقتی در وضعیت آرامش روانی حاصل از باور واعتماد رسیده‌­ایم همه چیز به یک شوخی طولانی می‌­ماند. مثل بچه­‌هایی که به جای رفتن به مدرسه در صبح شنبه می‌­توانند تمام روز بخوابند یا بازی کنند. مثل یک تعطیلات طولانی پر از شکلات و خوردنی­‌های خوش مزه. حتی تصور این هم فوق‌العاده دلچسب خواهد بود!

خب این اتفاقی بود که در پنجاه صفحه­ی ابتدایی کتاب هری پاتر برای او به وقوع پیوست! اتفاقی که در زندگی عادی کارآفرینان بزرگ هر روز و هر لحظه در حال اتفاق افتادن است! زندگی معمولی  کارآفرینان افسانه­‌ای واقعاً افسانه­‌ای است.

اما سؤال مهمی که پیش می‌آید در این است که بذر این باور واعتماد از کجا می‌­آید؟

شاید با خودتان بگویید چیزی شبیه داستان­های ابر انسان­‌های خیالی است؛ اما این تنها یکی ازقابلیت‌­های بی­شمار ذهن است که این یکی تصادفاً سال‌هاست کشف شده است. کسی نمی­‌داند نخستین بار کجا به این وضعیت روحی روانی خاص اشاره شده است. در متون کهن بسیار می­‌بینیم که از این وضعیت نام برده شده باشد. در سال­های اخیر  برایان تریسی نام خوبی برایش پیشنهاد کرده است : «وضعیت مَد».

در وضعیت«مد» که کارایی و بهره‌­وری انسان در بالاترین حد خود است، چیزی شبیه معجزه برای ذهن و احساسات اتفاق می­‌افتد. 

برایان تریسی

وقتی کار به بازی و سرگرمی تبدیل شود ، وقتی از لحظه به لحظه فعالیت‌­های روزانه لذت ببرید، ذهن به طور ناخودآگاه به سمت فعالیت‌­های هم­‌سو با باور­هایتان حرکت می­‌کند. آن وقت به خودتان می­‌آیید و می­‌بینید که ساعت­‌ها غرق در زنده کردن یک رویا هستید!

ذهن دائم و پيوسته در حال خلق زندگي توست. اگر تصور كني كه ثروتمند می­‌شوي، حتماً مي‌شوي. اگر تصور كني كه شكست می‌­خوری، حتماً مغلوب خواهی شد؛ چون تو مصرانه مي­‌كوشي كه تصورات و ذهنيات خود را  اثبات كني.

آنگاه از اینکه می‌­بینید چقدر کارهای بیشتری انجام می­‌دهید و احساس بهتری دارید تعجب خواهید کرد!

دنیایی که ما در آن زندگی می­‌کنیم مملوء است از چیزهایی که حواس پنج گانه‌­ی ما قادر به درک آن­ها نیستند. پر از چیزهایی است که به جز درک عمیق معنوی و ذهنی نمی‌­توانیم با آن­ها برخورد منطقی داشته باشیم. این درک عمیق معنوی و ذهنی را هم تنها کمتر از دو درصد از مردم به دست می آورند. کسانی که:

عادت کرده اند هر روز صبح کارهایی را انجام بدهند که «انجامش» آنها را می­‌ترساند!

هزاران سال پیش مرد خردمندی از سرزمینی دور نویسنده­‌ی دانایی را برای پژوهش درباره‌­ی ذن به حضور پذیرفت. وقتی نویسنده به معبد رسید، مرد خردمند به رسم مهمان‌­نوازی برای او چای ریخت؛ ولی حتی وقتی که فنجان پر شده بود، باز هم به ریختن چای ادامه داد. نویسنده­‌ی مشهور که شاهد لبریز شدن فنجان بود، طاقت نیاورد وگفت: فنجان که پرشده! دیگر جا ندارد!  خردمند به آهستگی خندید و  پاسخ داد: شما نیز همچون این فنجان لبریز از عقاید و افکار خود هستید. مادام که فنجان فکرتان را خالی نکرده اید چگونه می­‌توانم ذن را به شما بیاموزم؟

گفته اوشو را فراموش نکنید :

تنها چيزي كه مي‌تواند تو را متحول و دگرگون كند و از بي ارادگي و خواب بيدار كند؛ آگاه شدن توست. براي متحول شدن بايد از جايي شروع كني كه هستي. شروع از جايي كه مي‌تواني باشي مسخره و نادرست است. فقط از جايي كه همين حالا هستي شروع كن.