فیلم «سوفی و دیوانه» روایتی است که به گفته کارگردانش باید با نگاهی توأم با تخیل آزاد آن را دید. فیلمی که دنیای فانتزی، خود را به منطق رئال فیلم تحمیل میکند. مردی که بهقصد خودکشی از خانه بیرون زده است بهیکباره دختری رو به رویش ظاهر میشود که ناگهان مسیر ذهنی او را منحرف میکند و او را به دنیای ذهنی خودش وارد میکند؛ دنیایی پر از داستانهای عجیب.آنها یک روز در شهر با یکدیگر همراه میشوند و درنهایت در هردوی آنها تحولی ایجاد میشود. هرچند شخصیت دختر جوان فیلم با آن دنیای فانتزیاش هم درنهایت به دنیای واقعی خودش بازمیگردد. آخرین فیلم مهدی کرم پور کمترین شباهت را با فیلم «پل چوبی» دارد. گرچه او یکبار ساخت فیلمی متفاوت چون «چه کسی امیر را کشت» با ساختاری متفاوت را در سینما تجربه کرده است و آن فیلم هم نظرات متفاوتی را برانگیخت اما شاید ازنظر ساختاری و روایی بتوان گفت بیشترین دو دستگی تماشاگر را این فیلم دارد.
جامعه باید حالش خوب باشد
مهمترین دلیلی که این فیلم را ساختم این بود که معتقدم جامعه باید حالش خوب باشد. اینهمه اخبار بد و تبلیغات ماهوارهای و... وجود دارد که مردم را در معرض اخبار بد قرار میدهد. خصوصاً در منطقهای که ما زندگی میکنیم دور و اطرافمان پر از اخبار بد است اما یک موضوعی در طول تاریخ توسط فلاسفه ما و عرفایمان گفتهشده که واقعاً بسیار مهم است؛ اینکه ما جهانمان را درنهایت با تخیل درونی میکنیم. با این تخیل است که میتوانیم از زمین بلند شویم. من فیلمساز معتقدم اگر نتوانیم جامعه را با فانتزی یا هر چیز دیگری تلطیف کنیم به آنها بدهکار هستیم. حال جامعه بهاندازه کافی بد است.
امید در عین ناامیدی
ممکن است حال هیچکسی در دنیا اندازه این دو نفر قصه فیلم بد نباشد؛ مخصوصاً حال سوفی؛ اما او شخصیتی است که میتواند تمام اطرافیانش را تحت تأثیر قرار دهد. حتی میتواند نوع نگاه مردی که میخواهد خودکشی کند را تغییر دهد و او را نجات دهد. او کسی است که مدام برای خوب کردن حال اطرافیان برای آنها قصه میگوید. مثل شهرزاد؛ اما قصه میگوید تا دیگری را نجات دهد نه خودش را.
فیلم چندلایه
مخاطب ما کلاً تجربه دیدن چنین فیلمهایی را ندارد. آسانترین کار برای من این است که در فیلم توضیح دهم هرکدام چرا در چنین موقعیتی هستند اما مسئله من مهمتر از این نکات است. درواقع این فیلم لایههای بسیار متعددی دارد. مهم این است مخاطب بداند با یک فیلم چندلایه روبهروست. دوست ندارم قصه فیلم را لو بدهم اما حرفم این است که کاش مخاطب تأمل کند و لایههای مختلف فیلم را درک کند.
فیلم فست فودی
مهم است که شما دوست داشته باشید با کدام شخصیت در طول فیلم همراه باشید. اگر با امیر قصه حرکت کنید با بخش رئالیستی فیلم حرکت کردهاید و اگر با سوفی همراه شوید وارد دنیای فانتزی میشوید اما شاید اکثر ما برایمان راحتتر باشد با امیر همراه شویم. آنوقت فهم دنیای سوفی سخت میشود. علت اینکه این دودنیا را کنار هم گذاشتم هم این است که یک رازی از این همجواری به وجود میآید. من فیلمی که در آن راز نباشد را دوست ندارم. معتقدم با چند بار دیدن، مشکل برخی از دیدن این فیلم و ارتباط برقرار نکردن با آن حل میشود. این فیلمی است که باید در ذهن و جان مخاطب تهنشین شود. فیلم فست فودی نیست. «سوفی و دیوانه» را به یاد سر فرصت دید.
باید از منطق دنیای رئال جدا شوید
من بزرگترین ریسک را وقتی کردم که هنرپیشه نقش اصلی زن را بازیگری گذاشتم که فیلم اولش است. میتوانستم فیلم پرستارهای بسازم. از «پل چوبی» فیلم پرستارهتر ساخته نشده است؛ اما مهم این بود بازیگر نقش سوفی را مخاطب برای اولین بار ببیند. اصلاً برای همین سوفی عجیب است چون مخاطب هیچ پیشزمینهای دربارهاش ندارد. معتقدم بسیار بازی خوبی در فیلم کرد و اگر مسیرش را درست انتخاب کند بازیگر خوبی میشود. در خیلی مواقع هنگام فیلمبرداری ما را شگفتزده میکرد. خصوصاً میزان تمرکزش در میان آن شلوغی بازار و ... بازهم میگویم برای دیدن این فیلم باید از منطق دنیای رئال جدا شوید. این فیلم واکنش برانگیز است. یکسری آن را دوست دارند و یکسری از آن بدشان میآید. این برای من بسیار طبیعی است. شما ممکن است از فیلمی که اسکار میگیرد هم خوشتان نیاید. بدترین اتفاق این است که مخاطب نسبت به فیلم بیتفاوت باشد و بگوید نظری ندارم. اینجا باید فیلمساز احساس خطر کند.
مهم حرف فیلم است
من انسانها را دستهبندی نمیکنم. نمیتوانم نیت خوانی هم بکنم و بگویم این دسته آدمها از فیلم خوششان میآید چون اصلاً آدمها قابل دستهبندی نیستند. در اکران مردمی واکنشهای خوبی از جانب مخاطب دیدم. البته ما فیلمی نساختهایم که کلی برایش هزینه کنیم و انتظار فروش ۱۵ میلیاردی برایش داشته باشیم. این فیلم به نظرم اندازه خودش میفروشد. مهم حرف فیلم است که امیدوارم توسط مخاطب فهم شود.