گفت‌وگو با عباس رافعی، کارگردان و علی‌اصغری نویسنده فیلم‌نامه «فصل فراموشی فریبا»

22 تیر 1395

به‌هرحال ما نگاه امیدوارانه داریم ما معتقدیم هنر انتقال تجربه است و ما می‌خواهیم تجربه فریبا را به زنان جامعه‌مان منتقل کنیم که می‌توانید اگر بخواهید

 

 سلیس: حضور فیلم شما در جشنواره با تأخیر اعلام شد، دلیل آنچه بود؟

عباس رافعی: دلیل نظارتی داشت، فیلم ما را هیئت انتخاب جشنواره به اداره کل نظارت ارشاد ارجاع داده بودند و باید آن‌ها تصمیم می‌گرفتند که فیلم در جشنواره دیده شود یا نه.

سلیس: مگر شما پروانه ساخت نداشتید؟

رافعی: خب بعد از پروانه ساخت فیلم‌نامه، باید پروانه نمایش آن‌هم صادر شود؛ و این دو شورا متفاوت هستند، یکی نیستند.

سلیس: مجوز ساخت فیلم چه زمانی صادر شد؟

پروانه ساخت اردیبهشت قبل از انتخابات گرفتم، البته یک‌بار رد شده بود، بعد اصلاحیه دادند و فیلم‌نامه را طبق اصلاحیه بازنویسی کردیم که مجوز ساخت آن صادر شد.

سلیس: و شما طبق آن اصلاحیه پیش رفتید؟

رافعی: نه ما به پیشواز دولت تدبیر و امید رفتیم کمی جسارت کردیم و سعی کردیم همان فیلم‌نامه اصلی خودمان را کارکنیم. تلاش کردیم آن فیلمی که مدنظرمان بود و دوست داشتیم کارکردیم.

سلیس: ایده فیلم چطور شکل گرفت؟

رافعی: یکی از دوستان من که در خارج از ایران زندگی می‌کرد، می‌گفت در ایران این ترافیکی و شلوغی و دعواها و درگیری‌ها چرا در فیلم‌های ایرانی دیده نمی‌شود، چرا تهرانی که ما می بینمی در سینمای ایران هیچ نمودی ندارد و فیلم‌ها یا در آپارتمان‌ها و خانه‌ها ساخته می‌شوند و یا در مناظر زیبای شمال و کویر، این بهانه‌ای شد که تلاش کنیم تصویری مستند و حقیقی از چهره تهران نشان دهیم.

اصغری: ایده فیلم به خاطرات دوران کودکی من برمی‌گشت و این کاراکتر را بر اساس فردی که وجود داشت طراحی کردم. سعی کردم یک کار اجتماعی خوب ارائه دهم. طرح اولیه فیلم‌نامه من چهار اپیزود داشت که یکی از آن‌ها «فصل فراموشی فریبا» بود. آن چهار اپیزود هم مرتبط با شهر تهران بود که سه اپیزود را کنار گذاشتم و به‌طور متمرکز روی «فصل فراموشی فریبا» به‌عنوان یک فیلم بلند سینمایی کارکردم. خیلی فضای شهر تهران و آن شلوغی‌ها و این کارکتری که در فضا و موقعیت این ازدحام قرار می‌گرفت را دوست داشتم.

سلیس: و این کارکتر چقدر نمود واقعی دارند؟

اصغری: خب همان‌طور که گفتم کاراکتر اصلی ما به ازای بیرونی داشت درواقع همسایه دوران بچگی ما بود که بعد از یک مدتی دیگر او را ندیدم تا اینکه احساس کردم می‌شود این کاراکتر را در این فضا طراحی کرد و قصّه را با آن کارکتر ادامه داد.

سلیس: فقط کاراکتر ما به ازای بیرونی داشت یا اینکه خود حوادث و اتفاقات هم واقعی هستند؟

اصغری: من تم رئال را خیلی دوست دارم، یعنی به‌محض اینکه تماشاگر با آن ارتباط برقرار کند، حوادث و آدم‌ها برایش آشنا باشند و به قول آقای رافعی مصنوعی نباشد و برای قشر خاصی ساخته نشده باشد. من آن فضای قابل‌لمس تهران را دوست داشتم از کارکتر گرفته تا وقایع آن.

سلیس: آیا پرداختن به مشکلات و معضلات اجتماعی به‌ویژه با محوریت کاراکتر زن، فیلم را به سمت سیاه نمایی سوق نداده است؟

 رافعی: ما در فیلم قصد سیاه نمایی نداشته و نداریم چون اصلاً پیرامون خود را سیاه نمی‌بینیم فیلم ما سرشار از امید است، یک زن وقتی وارد اجتماعی می‌شود و مجبور می‌شود با آدم‌های مختلف سروکله بزند به یک پختگی می‌رسد و به زنان جامعه این امید را می‌دهد که می‌توانید روی پای خود بایستید و آن کاری که دلتان می‌خواهد انجام بدهید، حتّی اگر جامعه در مقابل شما ایستاده باشد و به خاطر گذشته تاریکتان شمارا پس بزند. «فریبا»، نقش اصلی فیلم زنی است که به دلیل ماجراها و مشکلاتی که مادر و ناپدری برایش به وجود می‌آورند مجبور می‌شود به تهران بیاید و به‌مرور تبدیل به زن خیابانی می‌شود، فریبا در جریان زندگی با مردی آشنای می‌شود و این دو عاشق هم می‌شوند. مرد یک خانواده سنتی دارد که حضور فریبا را نمی‌پذیرند، درنتیجه مجبور می‌شوند پنهانی باهم ازدواج کنند، امّا این گذشته تاریک و بد از زن جدا نمی‌شود و باعث می‌شود زندگی شخصی آن‌ها دچار تلاطم شود و مرد که راننده وانت است صبح‌ها که از خانه بیرون می‌رود زن را زندانی کرده و شب‌ها در را به رویش باز می‌کند درواقع یک زندان کوچک برای او درست می‌کند. امّا فیلم از جایی آغاز می‌شود که مرد سرزده خانه می‌آید و می‌بیند نرده‌ها باز است و زن نیست، بعدازاین اتفاق در جامعه‌ای که او را به خاطر گذشته تاریکش نمی‌پذیرد و اصلاً نمی‌خواهد فریبا وجود داشته باشد، عده‌ای تلاش می‌کنند صورت‌مسئله را پاک کنند و عده‌ای هم برای منافع خودشان دوست دارند این شخصیت وجود داشته باشد. عنوان فیلم هم برای همین است، فصلی که فریبا می‌خواهد گذشته خود را فراموش کند آیا جامعه می‌پذیرد و اصلاً جامعه می‌خواهد که چنین زنانی گذشته خود را فراموش کنند وزندگی مستقل و پاکی را شروع کنند. ما در این فیلم نشان دادیم که بله می‌تواند، زن اگر بخواهد می‌تواند پاک‌دامن باشد و درعین‌حال مستقل زندگی کند بدون نیاز به مرد، این لایه‌های زیرین داستان ماست.

سلیس: گریزی هم به مشکلات زنان می‌زنید؟

رافعی: بله همراه با امید.

سلیس: مضمون فیلم شما خیلی بین جامعه زنان صدا خواهد کرد.

رافعی: قصد ما همین بود، ابتدا فکر می‌کردیم این زن به دلیل گذشته تاریکش بین زنان پذیرفته نشود، امّا این گذشته خودخواسته نبوده و درواقع یک‌جور تولد دوباره است، این زن وارد جامعه می‌شود، می‌بیند زنانی وجود دارند که مشکلات بدتر از او داشتند امّا به آن ورطه نیفتادند.

سلیس: آیا نقش جامعه را هم در فیلمتان نشان داده‌اید؟

رافعی: بله در جامعه‌ای که ازلحاظ اقتصادی به دلیل وجوه تحریم‌ها و مسائل حاشیه‌ای اجتماعی که گریبان هم را گرفته است و مرد به‌زحمت می‌تواند هزینه زندگی را بچرخاند، یک زن که آسیب‌پذیرتر از مرد است چگونه می‌تواند در این جامعه، علاوه بر مخارج زندگی، هزینه مداوا، بیمارستان و ماجراهای عدیده‌ای که به وجود می‌آید را از سر بگذراند و به دوش بکشد و در انتها فریبا را دوست داشته باشیم و لذت ببریم از کاری که می‌کند، ما معتقدیم هنر انتقال تجربه است و ما می‌خواهیم تجربه فریبا را به زنان جامعه‌مان منتقل کنیم که می‌توانید اگر بخواهید.

سلیس: پس جنسیت زن بهانه‌ای برای وارد شدن به مفاهیم دیگر نبوده است.

بله دقیقاً.

سلیس: و سعی کردید برای رسیدن به فضای رئال به جامعه زنان نزدیک شوید؟

رافعی: تا جایی که اجازه داشتیم، تمام تلاشمان این بود که در موقعیت‌های مختلف داستانی یک زن چه برخوردی با ماجرا می‌کند و اگر مرد بود چه برخوردی داشت؛ و این زن مسائل را باید با نگاه زنانه حل کند و ما قصد نداشتیم بگوییم زنی که کار مردانه انجام می‌دهد زن خوبی است این اصلاً تفکر درستی نیست، بلکه به شیوه زنانه مشکل را حل کند.

اصغری: فیلم اصلاً قصد سیاه نمایی ندارد و کاراکتر ما که از ابتدای فیلم تا به انتهای فیلم به یک خودباوری می‌رسد، همان‌طور آقای رافعی گفتند حتی با گذشته تاریکی که فریبا داشته می‌تواند روی پای خودش بایستد.

سلیس: با توجه به شخصیت اوّل فیلم، نگران نیستید با واکنش‌های منفی روبرو شوید و اینکه تصور شود قصد تطهیر کردن دارید؟

رافعی: ما تطهیر نکردیم خطرات این شغل را هم نشان داده‌ایم، چون این زن دوستانی از قبل دارد که هنوز هم با همان شرایط زندگی می‌کنند و در فیلم نشان داده‌شده که این‌ها با چه مصائبی روبه‌رو هستند که بیشتر سرنوشت آن‌ها نگران‌کننده است و بیشتر دلمان به حالشان می‌سوزد.

سلیس: دلیل تأکید شما روی واقعی بودن فیلم و اینکه در سال 92 ساخته‌شده چیست؟

رافعی: خط قصه تاریخ‌مصرف ندارد، جنوبی‌ترین نقطه و شمالی‌ترین نقطه شهر تهران در این فیلم مشخص است، من این نکته را به‌عنوان وجه تمایزی نسبت به فیلم‌های دیگر می‌دانم. چون معتقدم همان‌طور که آقای اصغری گفتند خودش را در سینما ببیند خیلی جذاب‌تر است تا اینکه آدم‌هایی را ببیند که نه می‌شناسد و نه چیزی راجع به آن‌ها شنیده‌اید. آن داستان‌ها در خلأ اتفاق
می‌افتند، این داستان ممکن است در یک کشور دیگر این‌طور اتفاق نیفتد، در ایران است که به دلیل فرهنگ و سنت‌های ما این داستان‌ها اتفاق می‌افتد، هر چه بومی‌تر باشیم جهانی‌تریم.

سلیس: آیا ما با یک فیلم کاملاً اجتماعی طرف هستیم؟

اصغری: سینما یا باید رؤیا و یا واقعیت را نمایش بدهد، این فیلم از جنس واقعیت است، اینکه تماشاگر با فضا ارتباط برقرار بکند و خیابان همه برایش آشنا باشد برای ما مهم بود. ویژگی این قصه این است که به بهانه وانت تماشاگر با کاراکترهایی همراه می‌شویم و آدم‌های جدید را کشف می‌کنیم، آدم‌هایی که ماجراها و داستان‌های متفاوت دارند و به‌ویژه زنان که نسبت به مردان در جامعه امروز ما آسیب‌پذیرتر شده‌اند، همراه با این وانت در شهر تهران وارد قصه‌های مختلف این افراد می‌شویم.

سلیس: با توجه به فضای فیلم تکنیک فیلم‌برداری‌تان چگونه بود؟

رافعی: ساختار و دکوپاژ کارمان بر اساس فیلم‌نامه بود، اینکه فیلم‌نامه می‌طلبد چه رویکردی داشته باشیم، نماها روی دست بود، همه‌چیز دقیق و آنکارده نبود، ممکن بود خارج از کار چیزهایی اتفاق بیفتد که ما نبینیم همچنان که بیننده عادی دچار این اتفاق می‌شود و به دلیل گریم متفاوت خانم بیات را به‌عنوان بازیگر نشناسند، درصحنه‌هایی از فیلم مردمی وارد کادر ما شدند که نمی‌دانستند جلوی دوربین فیلم‌برداری هستند.

سلیس: و این تمهید مطابق فیلم‌نامه بود؟

بله امّا درگشت واگذاری که فریبا در خیابان‌های تهران داشت، به‌صورت پنهانی از فریبا فیلم‌برداری کردیم و میکروفنی داخل ماشین کار گذاشتیم تا مسافران واقعی را سوار کند و البته مسافران زن را سوار می‌کند، حالا آن زنان مسافر هر یک داستان‌های متفاوتی دارند.

سلیس: این خرده داستان‌ها، شمارا از موضوع اصلی دور نکرده است؟

رافعی: نه اصلاً درواقع زنی را سوار می‌کرد که خودش یک ماجرای متفاوت دیگری دارد.

سلیس: نوشتن چنین فیلم‌نامه‌ای چقدر دشوار بود؟

اصغری: فیلم‌نامه را خیلی راحت نوشتم و سعی نکردم خودسانسوری کنم و از طرفی این فیلم‌نامه در این چند سال بارها و بارها بازنویسی شد و برای همین به آن شکل وارد آن خط قرمزها نشدیم و درعین‌حال سعی کردیم واقعیت جامعه را با یک‌زبان ساده و راحت بگوییم که به دل تماشاگر بنشیند.

سلیس: در مورد ترکیب بازیگران و عوامل تولیدان توضیح بفرمائید و اصلاً چرا خانم بیات را انتخاب کردید؟

رافعی: یک سال قبل‌تر از انتخاب خانم بیات، باخانم طناز طباطبایی حرف زدیم. او نقطه نظرات خودش را مطرح کرد، ماه‌ها رفت‌وآمد کردیم تجربیات و حس زنانه خودشان را راجع به فیلم‌نامه و حوادث فیلم گفتند و وقتی خواستیم کار را شروع کنیم، خانم طباطبایی با سریال «شاه گوش» قرارداد بسته بود. البته خیلی دوست داشت این نقش را بازی کند، اما خود او خانم ساره بیات را پیشنهاد داد و ما هم به این نتیجه رسیدیم، چون ایشان بازیگر پرانگیزه‌ای هستند و من از بازی‌اش در فیلم «جدایی نادر از سیمین» خیلی خوشم آمده بود، فکر کردم ایشان می‌توانند آن حس را منتقل بکنند، حس اینکه یک آدم واقعی است نه یک بازیگر و ستاره سینما و خوشبختانه این اتفاق هم افتاد، چون ازلحاظ فیلم‌برداری هم کار سختی بود، یک وانت قراضه و این زن باید سوار آن بشود و مسافر سوار کند و بار بزند. خانم بیات آن‌قدر همراه بودند که شاید بتوان گفت بسیاری از لحظات فیلم مدیون این همراهی و همکاری اوست. آقای امین زندگانی هم نقش متفاوتی دارند و شاید اصلاً در فیلم ایشان را نشناسید، من همیشه معتقد بودم که آقای امین زندگانی بازیگر خوبی است امّا نمی‌گذارند از اسب پایین بیاید. البته خودش خیلی دوست از اسب پائین بیاید و در دنیای واقعی قدم بزند که در این فیلم این اتفاق افتاد و خوشبختانه خیلی خوب بود بقیه بازیگرها هم تأثیرگذار هستند اگرچه نقش‌های طولانی ندارند و حضورشان بیشتر تک سکانس است.

سلیس: چهره خانم بیات به دلیل آن حس رنجیدگی و معصومیت تماشاگر را از همان ابتدا به خودش نزدیک می‌کند؟

رافعی: این زن رنج‌ها و سختی‌هایی کشیده است، تماشاگر از همان ابتدا با او همراه می‌شود، درست مثل یک عکس که با دیدن آن می‌توانیم تشخیص بدهیم که صاحب عکس متعلق به مثلاً یک فردی است که رنج‌دیده است و ما باید آن را به این شکل به تصویر می‌کشیدیم.

سلیس: با توجه به اینکه فیلم شما یک فیلم خیابانی است و فیلم‌برداری چنین کاری هم اغلب مشکلات خودش را دارد، در این مورد هم اشاره‌ای داشته باشید؟

رافعی: یکی از لایه‌های زیرین فیلم‌نامه این بود که نشان دهیم وقتی آن زن از زندان کوچک خود خارج می‌شود به‌طور نامحسوس وارد زندان بزرگ‌تری می‌شود و سعی کردیم این را در فیلم رعایت کنیم، یکی از سختی‌های ما این بود که مجبور بودیم از لوکیشن‌هایی استفاده کنیم که دارای نرده بودند، مثل نرده‌های وسط خیابان، حاشیه‌های خیابان و ... و همه در حالت‌های مختلف از پشت نرده دیده شوند، یعنی یک حائل این‌چنینی بین کاراکترها وجود داشته باشد؛ و در المان‌های تصویری‌مان وفادار به متن باشیم ونشان بدهیم که زن وارد یک زندان بزرگ‌تر شده است. خب پیدا کردن چنین نماهایی، خیلی مشکل بود.

سلیس: ساخت فیلم چقدر دشوار بود.

رافعی: راستش اوّل خیلی می‌ترسیدیم، در فیلم‌هایی قبلی سعی می‌کردیم فضاهایی را انتخاب کنم که خلوت بودند امّا این فیلم دقیقاً باید در مکان‌های شلوغ و پرازدحام فیلم‌برداری می‌شد. مثل چهارراه امیر اکرم، پارک شهر. البته فیلم‌برداری در چنین مکان‌هایی جدا از سختی‌هایی که داشت، لذت‌بخش بود به‌ویژه زمانی که مردم هم مشارکت می‌کردند.

سلیس: پیش‌آمده بنا به مقتضیات فضا فیلم‌نامه تغییر کند؟

رافعی: نه چون فیلم‌نامه از قبل کامل بود و تکلیفمان را با داستان اصلی آن مشخص کرده بودیم بنابراین تغییری پیش نیامد، البته آقای اصغری تمام مدت کنار ما بودند.

سلیس: انتخاب پیمان یزدانیان برای موسیقی به چه دلیل بود؟

رافعی: موسیقی فیلم خیلی غم‌انگیز است و پیمان یزدانیان سعی کرده با موسیقی خاص خود تنهایی و بی‌کسی زن را نشان دهد، خیلی موسیقی شلوغی ندارد و فقط فلوت و پیانو با دلیل به‌کاربرده شده است. آقای یزدانیان تابه‌حال موسیقی فیلم‌های تلخی را هم ساخته که به همین دلیل دوست داشتیم از تجارب او که واقعاً با استاندارهای جهانی کار می‌کند، استفاده کنیم. وی یکی آهنگسازان خوب کشور است و مطابق استاندارهای جهانی کار می‌کند.

سلیس: برای بهتر شدن کار آیا فیلم‌نامه در اختیار زنانی که دچار این شرایط بوده‌اند، قرارگرفته است و یا اساساً توسط خانم‌ها خوانده شد تا ازنظر آن‌ها برای نگارش فیلم‌نامه بهره گرفت؟

 

اصغری: نه چنین خانمی که این شرایط را داشته باشد پیدا نکردم، امّا دوستانی داشتم که آن را خوانده‌اند، ببینید حدود هشتاد درصد فیلم‌نامه‌هایی که نوشته‌ام کاراکتر اصلی‌شان زن است و معتقدم کاراکتر زن و پرداختن به آن با توجه به شرایطی که در جامعه است برایم جذاب‌تر است، معمولاً همسرم برای اولین بار متنی را که می‌نویسم می‌خواند و بعد همکار فیلم‌نامه‌نویسی دارم که خانم هستند و اتفاقاً خیلی هم استقبال کردند، اصلاً این مرحله را هم دوست دارم که بعد از تمام شدن طرح ابتدایی داستان، دوستانم آن را بخوانند و نظر بدهند.

سلیس: و به نظرات دیگران هم توجه می‌کنید؟

اصغری: صد درصد، اتفاقاً یکی از نگرانی‌های من زمان بود امّا بازنویسی‌های متعدد یک‌جور پیکره‌تراشی بود که مدام صیقل می‌خورد تا اینکه به اینجا رسید.

سلیس: دو سال قبل فیلم «آزاده راه» را به جشنواره ارائه ندادید، امسال چه اتفاقی افتاده که فیلمتان را به جشنواره دادید؟

رافعی: اگر همه هنرمندان باهم هماهنگ باشند خودشان می‌توانند خط قرمزها را عقب برانند، امّا احساس می‌کنم فضایی که در فرهنگ و هنر ما به وجود آمده این نوید را می‌دهد که قرار است کمی راحت‌تر کارکنیم، امّا هنوز علامت و اشاره‌ای ندیده‌ایم درواقع خودمان هستیم که امیدوار شده‌ایم و لبخند بر لبانمان آمده، ساخت فیلم‌هایی که در جشنواره سال آینده به نمایش درمی‌آید نشان خواهد داد که در چه شرایطی هستیم، بسیاری از فیلم‌هایی که در جشنواره امسال هستند حاصل مدیریت دوران قبل است. فیلم‌های بخش مسابقه شاید حدود نودوپنج درصد آن سال‌های قبل تأییدشده بودن مثل چ آقای حاتمی، امّا آماده نبود که سال قبل می‌شد به نمایش دربیایند. ما باید نتیجه عملکرد سینمایی دوستان در وزارت ارشاد را در سال آینده ببینیم و قضاوت کنیم. فکر می‌کنم دوستانی که آمده‌اند به سمت کسانی می‌روند که سال‌ها قبل سینما را بیشتر هدایتی و حمایتی می‌دیدند کمی دولتی می‌دیدند، یعنی این دوستان کسانی هستند که در دوران اصلاحات و یا قبل از آن در سینما مشغول فعالیت بودند. نباید چشم را بست و فعالیت‌های دوستانی که 6، 7 سال گذشته سعی داشتند سینما را به بخش خصوصی واگذار کنند، ندید و بخش خصوصی نتوانست این کار را بکند، یعنی دیگر صدور پروانه ساخت توسط وزارت ارشاد انجام نمی‌شد، جامعه‌های اصناف سینمایی پروانه ساخت را صادر می‌کردند، چون دست یک عده خاصی دادند، خراب شد، الآن صدور پروانه ساخت دارد به وزارت ارشاد برمی‌گردد. به‌هرحال ما نگاه امیدوارانه داریم.

سلیس: دیدگاهی وجود دارد که معتقد است جشنواره‌های خارجی بیشتر به دنبال فیلم‌هایی هستند که معضلات و مشکلات جامعه ما را نشان دهد، نظر شما چیست؟

رافعی: من تجربه شخصی خودم را می‌گویم که نه این‌طور نیست، اوّل باید یک فیلم عناصر و خصوصیات سینمایی داشته باشد، بعد مضمون فیلم مؤثر است. فیلم «پروانه‌ای در باد» من جایزه‌های متعدد خارجی گرفته و اصلاً سیاسی نبود و قصد سیاه نمایی هم نداشتیم. فیلم دیگری ساختم به نام «آب بر همه یکسان می‌تابد» که یک فیلم دینی بود و بهترین فیلم دینی اروپا در سال 2007 شد. یک فیلم کودک به نام «گراناز» ساختم، جایزه‌های مختلف گرفت، بله شاید بعضی از جشنواره‌ها این‌طور باشند، متأسفانه بعضی از فیلم‌ها و فیلم‌سازان ایرانی آن‌قدر بزرگ نیستند که با فیلم‌های بزرگی مقایسه می‌شوند درواقع وجود برخی مسائل سیاسی است که آن‌ها را بزرگ کرده است. معتقدم آن‌ها دوست دارند فیلمی ببینند که بچه‌های یک خانواده به‌نوبت یک کفش به پا می‌کنند و بعد به بچه‌هایشان بگویند درحالی‌که شما در صلح و آرامش زندگی می‌کنید مردمی در جای دیگر این‌چنین زندگی می‌کنند! من فکر نمی‌کنم همه جشنواره‌ها سیاسی باشند و مطمئناً فیلم‌هایی مثلاً طعم گیلاس، خانه دوست کجاست، یا چکمه هم فیلم‌های سیاسی نبودند، امّا فیلم‌هایی هم هستند که به‌قصد رفتن به جشنواره‌های خارجی ساخته‌شده‌اند. من در فیلم «فصل فراموشی فریبا» تصویری که از تهران نشان داده‌ام تصویر خشنی نیست و بیشتر فضای مرد سالارانة جامعه است که این زن در آن گیر افتاده است.

سلیس: فضای رقابتی جشنواره را چطور می‌بینید؟

رافعی: از یک زاویه می‌تواند زیبا باشد که یک فیلم‌ساز جوان که اولین فیلمش را با 50 میلیون تومان ساخته، با یک فیلم‌ساز شصت‌ساله که فیلمش را با 6 میلیارد ساخته رقابت می‌کند و داوران عادل می‌گویند آن جوان نگاه درست‌تری نسبت به کارگردان کهنه‌کار و فیلم فاخرش داشته، امّا نگاه نابرابری است و عدالت رعایت نمی‌شود. این بی‌عدالتی است ولی خب ما تن داده‌ایم اگر معترض باشیم نباید فیلممان را در جشنواره شرکت بدهیم. دو سال پیش من که به وضعیت جشنواره معترض بودم فیلم را از جشنواره خارج کردم و گفتم جشنواره فیلم به آزادراه نمی‌رسد! امّا جشنواره فیلم فجر را چون دولت برگزار می‌کند باید بپذیریم که یک جشنواره دولتی است تا یک جشنواره سینمایی و باید بپذیریم که دولت یارانه می‌دهد تا یک فیلم‌هایی ساخته شوند و به دنبال فروش آن فیلم‌ها هم نیست به دنبال فرهنگ‌سازی است، اینکه آن فیلم‌ها توان فرهنگ‌سازی رادارند یا نه به خودشان مربوط است. وقتی دولت هزینه می‌کند و فیلمی را می‌سازد و آن فیلم را در جشنواره خودش شرکت می‌دهد برای توجیه تأیید کار خود و مدیریت خود، باید به آن فیلم جایزه بدهد وگرنه خودش زیر سؤال می‌رود و چون می‌دانیم چنین ماجرایی پشت قضایا هست، زیاد هم نگران نیستم مهم این است فیلم توسط منتقدین و مردم دیده شود و مشکلات کار ما به ما گوشزد شود و برای کار بعدی چند پله پیش برویم.

سلیس: تصور می‌کنید کار کدام بخش از فیلمتان دیده خواهد شد؟

رافعی: فکر می‌کنم فیلم‌نامه آقای اصغری کاندید شود، فیلم‌برداری آقای برازنده، بازی خانم ساره بیات و موسیقی آقای پیمان یزدانیان، تدوین پرهام وفایی، یا امین زندگانی به‌عنوان بازی متفاوت او.

سلیس: ویژگی فیلم شما چیست؟

رافعی: یک فیلم زنانه شهری که یک زن آن را پیش می‌برد.

و سخن آخر

اصغری: امیدوارم که فیلم دیده شود.