درباره «عبدالرزاق گورنه» برنده جایزه نوبل ادبیات 2021

عبدالرزاق گورنه عبدالرزاق گورنه

راوی سرنوشت پناهندگان

حمیده وطنی

عبدالرزاق گورنه، رمان‌نویس بریتانیایی تانزانیایی تبار که برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۱ شد، از تجربه بیش از نیم‌قرن پناهندگی و مهاجرتش برای نوشتن آثار ادبی‌اش بهره برده و آن‌طور که خود کمیته ادبی نوبل بر آن تأکید کرده، موضوع «گسست پناهندگی» در همه آثار او مشهود است.

دولت تانزانیا در واکنش به اعلام نام این نویسنده به‌عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات، از این انتخاب کمیته ادبی نوبل استقبال کرد و آن را یک «پیروزی» برای تانزانیا و قاره آفریقا دانست. عبدالرزاق گورنه که اکنون در شهر برایتون بریتانیا زندگی می‌کند و تا پیش از بازنشستگی در دانشگاه کنت، ادبیات انگلیسی و ادبیات پسااستعمار تدریس می‌کرد، از سال ۲۰۰۳ که جی‌. ام. کوتسی جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد تاکنون، اولین نویسنده آفریقایی است که این جایزه را دریافت می‌کند. درمجموع، او پنجمین نویسنده آفریقایی است که نوبل ادبیات را به دست می‌آورد.

به‌طورکلی، مهاجرت، استعمار و شیوه شکل‌گیری هویت، از موضوعات محوری در آثار عبدالرزاق گورنه است.

آکادمی نوبل جایزه ادبیات امسال خود را برای «درک بی‌چون‌وچرا و عمیق او از تأثیرات استعمار و سرنوشت پناه‌جویان در شکاف بین فرهنگ‌ها و قاره‌ها» به عبدالرزاق گورنه ۷۳ ساله اعطا کرده است. آقای گورنه در واکنش با بیان اینکه از آکادمی برای این جایزه سپاسگزار است، افزود: «این عالی است - این جایزه‌ای بزرگ است و با فهرست عظیمی از نویسندگان فوق‌العاده.» او گفته است «این یک شگفتی کامل بود که من واقعاً باید منتظر اعلام آن می‌ماندم تا آن را باور کنم.»

گورنه اولین نویسنده سیاه‌پوست آفریقایی است که پس از وول سویینکا در سال ۱۹۸۶ برنده نوبل ادبیات می‌شود. او گفت این جایزه به این معناست که مسائلی مانند بحران پناهندگان و استعمار که او تجربه کرده است، «موردبحث» قرار خواهد گرفت. آقای گورنه گفت: «این‌ها چیزهایی هستند که هرروز با آن مواجه هستیم. مردم می‌میرند، مردم در سراسر جهان آسیب می‌بینند - ما باید با مهربان‌ترین شکل با این مسائل برخورد کنیم.»

راوی سرنوشت پناهندگان

به‌طورکلی، مهاجرت، استعمار و شیوه شکل‌گیری هویت، از موضوعات محوری در آثار عبدالرزاق گورنه است. هیئت‌داوران نوبل در بیانیه خود «ذکاوت سازش‌ناپذیر و دلسوزانه» این نویسنده را درزمینه «آثار استعمار و سرنوشت پناهندگان در ورطه میان فرهنگ‌ها و قاره‌ها» ستود.

داوران اضافه کردند که در برخورد گورنه باتجربه پناهندگی، بر هویت و تصویر خود پناهنده تمرکز شده است: «شخصیت‌ها خود را در شکاف بین فرهنگ‌ها و قاره‌ها، بین زندگی پیشین و زندگی در حال ظهور می‌یابند؛ وضعیتی ناامن که می‌تواند هیچ‌وقت حل نشود.»

این‌ها چیزهایی هستند که درباره‌شان می‌نویسم، استعمار و تأثیرش. من برای چیزهایی که باید بگویم واقعاً نیاز ندارم به راه دوری بروم.

کمیته ادبی نوبل تأکید کرده که عبدالرزاق گورنه آگاهانه قراردادها را زیر پا می‌گذارد و دیدگاه استعمار را برای برجسته کردن دیدگاه بومیان واژگون می‌کند. همچنین این نهاد ادبی معتبر جهان «فداکاری» گورنه «به حقیقت و بیزاری» او «از ساده‌انگاری» را ستوده و نوشته است: «رمان‌ها او با خودداری از توصیف‌های کلیشه‌ای، نگاه ما را به تنوع فرهنگی شرق آفریقا که برای بسیاری دیگر از مناطق جهان ناآشناست، باز می‌کند.»

خود گورنه در اولین گفت‌وگوی خود با بنیاد نوبل از اروپا خواست دیدگاه خود را درباره پناهندگان آفریقایی تغییر دهند و به آنان به‌عنوان یک ثروت بنگرند و دریابند که پناه‌جویان هم چیزهایی برای ارائه دارند و «افرادی بااستعداد و سرشار از انرژی» هستند. این نویسنده گفت پناه‌جویان «با دستان خالی نمی‌آیند.»

تأثیر استعمار

گورنه همچنین در گفت‌وگو با رسانه‌های بریتانیایی بر اهمیت برجسته کردن مضامینی که او در همه آثارش به آن‌ها پرداخته تأکید کرد و در گفت‌وگویی اظهار داشت همچنان به آن چیزی که او و دیگر پناه‌جویان را به وضعیت کنونی‌شان رسانده، علاقه‌مند است. وی گفت: «این‌ها چیزهایی هستند که درباره‌شان می‌نویسم، استعمار و تأثیرش. من برای چیزهایی که باید بگویم واقعاً نیاز ندارم به راه دوری بروم.»

نویسنده‌ای که قرار نبود نویسنده شود!

عبدالرزاق گورنه روز ۲۰ دسامبر ۱۹۴۸ در زنگبار، مجمع‌الجزایری واقع در سواحل شرق آفریقا به دنیا آمد که اکنون جزو کشور تانزانیاست. خانواده گورنه اصالتاً از اعراب شبه‌جزیره عربستان بودند.

او در دهه ۱۹۶۰، چند سال پس از استقلال این منطقه از بریتانیا و اتحادش با تانگانیکا برای تشکیل کشور تانزانیا، در شرایطی که جامعه عرب آن تحت پیگرد قرار داشتند و آزار و اذیت می‌شدند، از زنگبار به بریتانیا فرار کرد.

گورنه تا سال ۱۹۸۴ که به زنگبار بازگشت، روی وطن را ندید. بااین‌حال، ارتباط با وطنش را حفظ کرد. «در حد امکان به آنجا می‌‌روم. ازآنجا آمده‌ام. در ذهنم هنوز در آنجا زندگی می‌کنم.»

من می‌خواهم تا جایی که ممکن است واقعی بنویسم و سعی کنم "چیزی اصیل" بگویم.

اما گورنه بدون آن‌که از قبل خواسته باشد یا برنامه‌ریزی کرده باشد، در ۲۱ سالگی و چند سال پس از ورودش به بریتانیا به وادی نوشتن افتاد: «من با یک جسارت و در اضطراب خاصی، بدون هیچ ایده و طرحی، اما با اشتیاق زیاد برای گفتن بیشتر، نوشتن را شروع کردم.»

او از سال ۱۹۸۷ تاکنون ۱۰ رمان و همچنین داستان‌های کوتاه و چندین مقاله را منتشر کرده است. بااینکه زبان‌اصلی این نویسنده سواحیلی است، اما او به زبان انگلیسی می‌نویسد و شاید دلیل جهانی‌شدن آثارش هم همین باشد. سه رمان آغازین این نویسنده، «حافظه رفتن» (۱۹۸۷)، «راه زائران» (۱۹۸۸) و «داتی» (۱۹۹۰) به تجربه مهاجران از جامعه معاصر بریتانیا می‌پردازد.

رمان «بهشت» و ستایش منتقدان

گورنه اما با چهارمین رمان خود با عنوان «بهشت» بود که به شهرت رسید و موردستایش منتقدان ادبی قرار گرفت. این رمان که یک داستان عاشقانه غم‌انگیز است، تصویری دست‌اول از زنگبار ارائه می‌دهد که زخمی استعمار و برده‌داری شده است. داستان این رمان که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد و پس از انتشار در فهرست نامزدهای جایزه معتبر بوکر قرار گرفت، در شرق آفریقا و در جریان جنگ اول جهانی می‌گذرد.

سکوت بامعنای پناه‌جویان

رمان بعدی او با عنوان «سکوت تحسین‌آمیز» (۱۹۹۶)، داستان مرد جوانی را روایت می‌کند که زنگبار را ترک و به بریتانیا مهاجرت کرده است. شخصیت اصلی این رمان سپس در بریتانیا ازدواج می‌کند و معلم می‌شود، اما با بازگشت به سرزمین مادری‌اش پس از ۲۰ سال، رابطه او با خودش و همچنین با همسرش عمیقاً دچار اختلال می‌شود.

این نویسنده در این رمان و همچنین رمان‌های قبلی‌اش، با بهره‌گیری از افسانه‌های سواحیلی و زبانی جادویی، به کاوش دردهای تبعید پرداخت. درواقع، آثار او نوعی مراقبه در مورد وضعیت انسان تبعیدی است.

در سال ۲۰۰۱، رمان «کنار دریا» را منتشر کرد که در کشورهای اروپایی جوایزی را به خود اختصاص داد. این رمان، داستان یک مرد سالخورده به نام صالح عمر است که در شهری ساحلی در بریتانیا به سر می‌برد و متقاضی پناهندگی به بریتانیاست.

شخصیت داستان، یک مرد ۶۵ ساله، با گذرنامه‌ای جعلی و بدون ویزا پا به خاک بریتانیا گذاشته است. او بااینکه دوزبانه است، وانمود می‌کند که انگلیسی بلد نیست و سرسختانه در پاسخ به سؤالاتی که به این زبان از او پرسیده می‌شود، سکوت می‌کند.

آثار گورنه سرشار از «پرسش‌هایی درباره هویت و آوارگی» است و این‌که «چگونگی آن‌ها با میراث استعمار و برده‌داری شکل‌گرفته‌اند.

منتقدان ادبی معتقدند که سکوت شخصیت اصلی این رمان، نمادی از مصادره صدای کسانی است که مجبور به فرار از کشورشان شده‌اند. او در حاشیه دریا، گذشته خود به‌ویژه خاطرات زندانش را مرور می‌کند. روزنامه تایمز بریتانیا پس از انتشار این رمان، درباره آن نوشت: «ما هنگام خواندن آن، به‌سختی جرات می‌کنیم نفس بکشیم.»

این رمان نیز هم‌زمان نامزد دو جایزه بوکر در بریتانیا و جایزه کتاب روزنامه لس‌آنجلس تایمز در آمریکا شد.

او خود در سال ۲۰۰۴ در مقاله‌ای در روزنامه گاردین چاپ لندن نوشته بود: «سفر به‌دوراز خانه‌، فاصله و چشم‌انداز را و همچنین درجه‌ای از عظمت و آزادی را هدیه می‌دهد. باعث می‌شود خاطرات که کشور اصلی نویسنده هستند، قدرت بیشتری بگیرند.»

می‌خواهم واقعی بنویسم

گورنه در سال ۲۰۰۵، رمان «فرار» را منتشر کرد که فضایی مالیخولیایی دارد و بار دیگر موضوع ترک وطن را در آن مطرح می‌کند. همچنین گورنه در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۱۶ در شهر فرانکفورت آلمان انجام داد، گفت: «من می‌خواهم تا جایی که ممکن است واقعی بنویسم و سعی کنم "چیزی اصیل" بگویم».

آخرین رمان عبدالرزاق گورنه، با عنوان «زندگی پس از مرگ» (۲۰۲۰) به استعمار آلمان در آفریقا می‌پردازد. لوکا پرونو، یک استاد دانشگاه، در وب‌سایت بریتیش کانسیل، نوشته است آثار گورنه سرشار از «پرسش‌هایی درباره هویت و آوارگی» است و این‌که «چگونگی آن‌ها با میراث استعمار و برده‌داری شکل‌گرفته‌اند.»