یک هفته قبل از اکران رسمی فیلم «نژادپرست سیاه» در آمریکا، «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا «لبرون جیمز»، بسکتبالیست و خیر معروف سیاهپوست و «دان لمن»، مجری سیاهپوستی که با او مصاحبه کرده بود را احمق خطاب کرد. اوایل همان روز، نویسنده نشریه «نیویورکر» توهینهای ضد سفیدپوستان را با نژادپرستی علیه سیاهپوستان که حتی به قتل منجر میشود یکی دانسته بود. چند روز بعد معلوم شد محلی که در آن جسد «امت تیل»، جوان سیاهپوستی که در سال ۱۹۵۵ توسط دو سیاهپوست به قتل رسید هم چنان توسط نژادپرستان سفیدپوست مورد تیراندازی قرار میگیرد. این سه اتفاق که در عرض یک هفته رخ دادند کاملاً مناسب پایانبندی «نژادپرست سیاه»، آخرین فیلم اسپایک لی هستند. فیلم مطالعهای عمیق و متنوع است درباره نژادپرستی فرهنگی و ذاتی در آمریکا.
بخش عمدهای از فیلم در ۱۹۷۹ رخ میدهد، زمانی که «ران استالورث»، افسر پلیس سابق «کلورادو اسپرینگز» (با بازی دیوید واشینگتن) به همراه یک افسر دیگر (آدام درایور) به یک گروه نژادپرست کوکلاکس کلان در آمریکا نفوذ میکند. فیلم بر اساس کتاب او درباره همین ماجرا ساختهشده است. ولی فیلم خیلی عقبتر شروع میشود. صحنه افتتاحیه فیلم مربوط به فیلم «بربادرفته» در سال ۱۹۳۹ است و اختتامیه آن به چند دهه بعد میرود، در سال ۲۰۱۷ و هنگام گردهمایی اتحاد ملی راستگرایان که به خشونت کشیده شد و باعث کشته شدن یک نفر شد. بله با یک فیلم دورهای طرف هستیم، منتها دوره این فیلم حال، گذشته و آینده است.
«نژادپرست سیاه» را میتوان جاهطلبانهترین فیلم اسپایک لی در نظر گرفت. البته گاهی اوقات سنگینی این جاهطلبی (شناسایی ریشه بسیاری از اتفاقات و همزمان پیش بردن داستان) بیشازحد بر روی فیلم سایه میاندازد. ولی در پایان، فیلم چنان مملو از لذت و خشم، وظیفه و هدف میشود که نهتنها ایرادات فیلم را بهراحتی نادیده میگیریم، بلکه حتی از آنها لذت هم میبریم. درواقع، قویترین لحظههای فیلم آنهایی هستند که اصلاً فیلمنامه را جلو نمیبرند، بلکه تنها بارقه نوری بر فرهنگی میاندازند که همچون یکدست هدایتگر نامرئی این داستان را شکل داده است.
در اوایل فیلم شاهد رقص ران با دختری به نام «پاتریس» (لورا هرییر) هستیم. آنها سپس با هم قدم میزنند و به مقایسه «ران اونیل» و «ریچارد راوندتری» (هر دو بازیگر) میپردازند. این نوع گفتگوها درباره فرهنگعامه ما را به یاد فیلمهای «ریچارد لینکلیتر» میاندازد. ولی کمتر پیش میآید در فیلمهایی با محوریت سیاهپوستان چنین بحثهایی ببینیم. در ادامه گروهی از کلانها را میبینیم که خندهکنان از نمایش فیلم «تولد یک ملت» برمیگردند. فیلمی محصول سال ۱۹۱۵ که هم باعث محبوبیت دوباره کلانها شد و هم زمینهساز شکلگیری فیلمهای پرفروش هالیوودی.
این صحنهها شبیه لایههای مختلف پیازی هستند که گرد هم تشکیل میشوند و خبر از یک داستان مرکزی میدهند. داستان پلیس خشک بامزهای که زمینهساز شکلگیری تحقیقات گستردهای درباره کوکلاس کلانها میشود. واشینگتن و درایور نهتنها کنار همبازی شگفتانگیزی دارند، بلکه همچنین تماشای نحوه تلاش این دو بازیگر برای نمایش ایدههای نژادپرستانه در طول تحقیقات هم بسیار جالب است.
لی تلاش میکند با سخنرانیهایی که از جانب دو شخصیت مهم بر زبان میآید، قوام فیلم خود را بیشتر کند. یکی از این دو نفر، «استوکلی کارمایکل» است، یکی از بنیانگذاران جنبش «قدرت سیاه» که نقش مهمی در اعتراضهای سیاهپوستان داشت. نفر دوم که اواخر فیلم ظاهر میشود، سخنران سیاهپوستی است که برای دانش آموزان سیاهپوست، با جزئیات دقیق نحوه کشته شدن یکی از دوستانش در ۶۰ سال پیش را بیان میکند. در هر دو صحنه، لی دوربین خود را روی صورت شنوندگان تمرکز میکند. همچون صورتهای فلکی، چنین نماهایی غرق در سیاهی هستند.
تمام فیلم «نژادپرست سیاه» درباره همین است: مردمی که حرفهای مهم را گوش میکنند و کاری در موردشان انجام میدهند. بهعبارتدیگر، فیلم درباره ما و برای ماست.
اولیور جونز/ابزرور
نژادپرست سیاه BlacKkKlansman
کارگردان: اسپایک لی. نویسندگان فیلمنامه: اسپایک لی، دیوید رابینویتز، چارلی واچتل، کوین ویلموت. بازیگران: جان دیوید واشینگتن، آدام درایور، هورا هرییر، توفر گریس، یاشپر پاکونن، کوری هاکینز، پل والتر هاوسر، هری بلافونته. محصول سال ۲۰۱۸