نگاه ویژه: «حیوانات شب‌زی»، ساخته تام فورد

30 ارديبهشت 1396
«حیوانات شب‌زی»، ساخته تام فورد «حیوانات شب‌زی»، ساخته تام فورد

ترکیبی مؤثر از فیلم‌سازی غریزی و متفکرانه

تام فورد که اولین تجربه کارگردانی خود را با فیلم تحسین‌شده «یک مرد تنها» آغاز کرد، پس از هفت سال با فیلم هیجان‌انگیز «حیوانات شب‌زی» دوباره به نقطه اوج فیلم‌سازی خود بازگشته است. 

داستان فیلم «حیوانات شب زی» در مورد زن گالری داری به نام سوزان با بازی ایمی آدامز است که در مورد رمان نوشته همسر سابقش (با بازی جیک جیلنهال) کنجکاو می‌شود. این رمان داستانی خشن دارد که سوزان آن را به‌نوعی تهدید و انتقام از سرگذشت ازدواجشان می‌بیند. تام فورد فیلم‌نامه‌نویس، کارگردان و طراح مد می‌گوید: «من واقعیت اغراق‌شده را دوست دارم. وقتی فیلمی می‌بینم دوست دارم آدم‌هایش قشنگ‌تر از دنیای بیرون باشند. می‌خواهم همه‌چیز کمی پررنگ باشد. من خوش‌شانس بودم که ایمی جزو اولین بازیگرانی بود که به این پروژه پیوست. این زن (سوزان) تمام مدت فیلم مشغول خواندن آن کتاب است و ایمی موفق شد که با او ارتباط برقرار کند. هر چه او می‌دید و احساس می‌کرد. بعلاوه من می‌خواستم که قیافه بازیگر این نقش دل‌نشین باشد و چشم‌های ایمی حالتی دارد که نمی‌توان از احساس آن فرار کرد.»

فیلم «حیوانات شب زی» چندین خط روایتی دارد. روایت اول، داستان سوزان و همسر سابقش که نظر او را درباره رمانی که نوشته جویا می‌شود. روایت دوم رمان او، «حیوانات شب زی» است که داستان سرگذشت مرگبار و وحشتناک سفر یک خانواده است و روایت سوم دوباره به سوزان و خاطرات او از ازدواج و جنبه‌های تاریک آن بازمی‌گردد. ایمی آدامز بازیگر نقش سوزان می‌گوید: «من ایده تام در مورد سفر میان گذشته و حال، داستان و واقعیت را خیلی دوست داشتم. همین‌طور این ایده که هر عملی عاقبتی دارد و ما با عاقبت کارهایمان زندگی می‌کنیم. باید اعتراف کنم که در ابتدای کار با سوزان خیلی احساس نزدیکی نمی‌کردم. نمی‌دانستم چطور با این شخصیت ارتباط برقرار کنم. بعد فهمیدم که هر قضاوتی که من در مورد او دارم او هم در مورد خودش همان قضاوت را دارد. پس همین تصورات پیشینی خودم را نقطه شروع ارتباط قراردادم.»

«حیوانات شب زی» برنده جایزه شیر نقره‌ای از جشنواره فیلم ونیز در سال ۲۰۱۶، یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سال گذشته است که ادامه مروری اجمالی به آن خواهیم داشت.


ترکیبی مؤثر از فیلم‌سازی غریزی و متفکرانه

در فیلم «حیوانات شب‌زی» در مقایسه با فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر دیده‌ام، به صورتی بسیار مبتکرانه و خلاقانه از روش و تکنیک‌های نئونوآر استفاده‌شده است. اقتباس تام فورد از رمان اوستین رایتس به نام «تونی و سوزان»، به شکلی خردمندانه و بسیار قدرتمند مخاطبان متفکری را می‌طلبد. فیلم از پاس‌کاری‌های بین گذشته و حال، بین واقعیت و خیال، هراس و تردیدی ندارد و نگران گم‌شدن احتمالی بیننده در بین رخدادها و زمان‌های فیلم نیست (عوامل فیلم بر این باور بوده‌اند که اگر بیننده مسیر داستان را هم گم کند، می‌تواند خیلی زود به مسیر اصلی آن برگردد).

پس از شروع فراموش‌نشدنی فیلم که در آن سوزان مارو (با بازی ایمی آدامز) در نقش یک گالری دار نگاه بیننده را به چیزی جلب می‌کند که آن را تنها می‌توان با اصطلاح «هنرنمایشی» توصیف کرد، ما به درون ازدواجی از طبقه‌ی بالای اجتماع می‌رویم که با مشکل مواجه شده است. در همین حال که ارتباط سوزان با همسر کنونی‌اش هاتن (آرمی همر) دچار مشکل شده است و در حال فروپاشی است، فیلم به دوران و اتفاقات زندگی‌اش با همسر سابقش ادوارد ( جیک جیلنهال) می‌رود. ادوارد پس از چندین شروع ناکام بالاخره الهام و ایده‌ای برای تمام کردن یک رمان پیدا می‌کند. او این رمانش به نام حیوانات شب‌زی را به سوزان تقدیم کرده است و آن را برای سوزان می‌فرستد تا قبل از انتشار کتاب بخواند.

کتابِ درون فیلم تونی هاستینگ (با بازی جیلنهال) را به ما معرفی می‌کند که همراه با همسرش لورا (آیلا فیشر) و دختر نوجوانش ایندیا (الی بامبر) به مسافرت رفته‌اند و در جاده‌های درون طبیعت وسیع و برین تگزاس در حال رانندگی‌اند. بعد از قرار گرفتن در موقعیت تعقیب و گریزی با یک راننده‌ای دیوانه، ماشین آن‌ها پنچر شده و مجبور می‌شوند کنار بزنند. مزاحمان که سه نفر حدود بیست سال هستند و حال طبیعی ندارند، قبل از اینکه دست به اعمال شرورانه‌تری بزنند شروع به فحاشی و متلک انداختن می‌کنند.

فیلم در زمان تقریباً دوساعته‌اش، به‌صورت مداوم به این داستان درون رمان برمی‌گردد چون جنبه‌ی اساسی واصلی به بن‌بست رسیدن ادوارد را نشان می‌دهد. برای تشریح اینکه در زمان حال قهرمانان داستان کجا قرار دارند، فیلم به درون گذشته رسوخ می‌کند و سکانس‌هایی از ازدواج سوزان و ادوارد را از سر می‌گذراند،‌ از روزهای خوششان در اوایل آشنایی گرفته تا خیانت سوزان در پایان زندگی مشترکشان. «رمان حیوانات شب‌زی» درمان و معالجه‌ی ادوارد است که سوزان پس از خواندن آن امیدوار است بتوانند دوباره باهم باشند.

بخش کتاب–در–فیلم «حیوانات شب‌زی» به‌اندازه‌ی هر سکانسی در فیلم‌های ترسناک دارای حس خوف و وحشت است. سه ضدقهرمان فیلم که توسط آرون تیلر جانسون،‌ کارل گلوسمن و روبرت آرامایو ایفای نقش می‌شوند، با تهدید و خشونتشان در تعقیب قربانی‌هایشان سطح تنش فیلم و اتفاقات درون آن را بالا می‌برند. بااینکه این حوادث در رمان ادوارد رخ می‌دهد،‌ در ابتدا کاملاً مطمئن نیستیم این رخدادها داستان و خیال هستند یا انعکاس بخشی از خودزندگی‌نامه‌ی ادوارد. هر دو نقش ادوارد و تونی را جیک جیلنهال بازی می‌کند و آیلا فیشر هم طوری نقش‌پردازی شده است که شبیه ایمی آدامز بنماید. این دوگانگی همراه با بازخوردهای سوزان وقتی‌که به حوادث کلیدی رمان می‌رسد، این ابهام را ایجاد می‌کند که این اتفاقات ممکن است واقعاً رخ‌داده باشند.

دنباله‌ای فلش بک در فیلم، فراز و نشیب‌های ارتباط سوزان و ادوارد را برجسته می‌کند و مسیر ایجاد رابطه‌ی دوستی تا ازدواج و درنهایت طلاقشان را نشان می‌دهد. این خاطرات درهم‌آمیخته با بخش‌هایی از خواندن رمان «حیوانات شب‌زی» توسط سوزان آمیخته می‌شود و این فکر را ایجاد می‌کند که وقتی عدالت با مشکل و شکست مواجه می‌شود، یک قربانی چه می‌تواند بکند. فیلم با پایانی غمناک همراه است و باقدرت و تناسبی که دارد، بینندگان را با اتفاقات ناگهانی، غیرمنتظره و دل‌خراشش شوکه می‌کند.

ایمی آدامز نقش درون‌گرایی غمگین که در فیلم «ورود» بازی کرد را در این نقشش آورده است. هر دو کاراکتر سوزان و دکتر لویز بانکس از بسیاری جهات به هم شبیه هستند،‌ هر دو دچار پشیمانی و افسوس می‌شوند و شرایط کنونی‌شان را غیرقابل‌تحمل می‌بینند. جیک جیلنهال دو نقش را بازی می‌کند، بااینکه ادوارد کاملاً تشریح نمی‌شود، تونی منبعی از جرم و جنایت است. ویژگی که این دو نقش را به هم پیوند می‌دهد،‌ «ضعف» موجود در آن دو است. برخی این ویژگی را عیب و نقص ادوارد می‌دانند و خود ادوارد در طول نوشته‌هایش به این فکر می‌کند که شاید اشتباهات از تونی باشد. نقش مایکل شنون به‌عنوان کلانتری که از خواسته‌ی تونی برای اجرای عدالت پشتیبانی می‌کند کوتاه است (حداقل ازنظر زمان نمایش) اما نقشش اساسی و تأثیرگذار است. نهایتاً صحنه‌ی کوتاه و تأثیرگذار لورا لینی به‌عنوان مادر سوزان بخشی برجسته از فیلم می‌شود.

همان‌گونه که در فیلم «یکمرد مجرد» به‌عنوان اولین کارگردانی فورد هم این مسئله را دیدیم، دید و نگاهش از سبک طراحی و چگونگی گرفتن هر فریم در این فیلم نیز واضح و مشخص است. چند تصویر تماشایی در فیلم می‌بینیم همچون قسمتی که سوزان و ادوارد در خیابان برفی نیویورک در جوانی همدیگر را ملاقات می‌کنند. صحنه‌هایی بی‌پروایانه می‌بینیم همچون سکانس آغازین فیلم که با زن‌هایی چاق و کاملاً برهنه در حال رقص شروع می‌شود. در کل زیبایی‌شناسی فورد، داستان و حرکت فیلم را بهبود بخشیده است.

گرچه نیمه‌ی دوم فیلم به‌پای ۴۵ دقیقه‌ی نخست فیلم نمی‌رسد، اما می‌توان گفت در ایجاد حس اضطراب و هیجان فیلم در کل ترکیبی مؤثر از فیلم‌سازی غریزی و متفکرانه را نشان می‌دهد. این فیلم تأثیری روی بیننده جا می‌گذارد که برداشتنش واقعاً مشکل است.

جیمز براردینلی، Reel Review

 

نکاتی در حاشیه فیلم:

کارگردانی «حیوانات شب‌زی» بر عهده‌ی کسی بوده که در سال‌های گذشته بیشتر در دنیای مُد و فشن شناخته می‌شده (ادوکلن تام فورد در کشور یکی از برندهای شناخته‌شده و محبوب است)، تام فورد 56 ساله برای اولین بار در سال 2009 با کارگردانی و نویسندگی فیلم «یک مرد مجرد» رسماً وارد عالم سینما شد و توانست برای این فیلم به موفقیت‌های بزرگی چون نامزد شدن در سه بخش مراسم گلدن گلاب و یک کاندیدا برای مراسم اسکار (بهترین بازیگر مرد نقش اصلی برای کالین فرث) دست پیدا کند و تبدیل به پدیده‌ی سال شود. فورد اکنون پس از گذشت 7 سال از پروژه‌ی قبلی برای دومین مرتبه در مقام نویسنده و کارگردان قرارگرفته و تاکنون توانسته موفقیت‌های فیلم اول را در اندازه‌هایی بزرگ‌تر تکرار کند. این فیلم برای اولین بار در جشنواره ونیز بنمایش درآمد و موفق شد در کنار  نامزد شدن به‌عنوان بهترین فیلم، شیر نقره‌ی جایزه‌ی ویژه هیئت‌داوران بهترین کارگردانی را دریافت کرد.

«حیوانات شب‌زی» بر اساس رمانی به نام «تونی و سوزان» نوشته آستین رایت که در سال 1993 منتشر شد ساخته‌شده است. باوجوداینکه تهیه‌کنندگی فیلم نیز بر عهده‌ی تام فورد بوده، وی در فیلم هیچ‌گونه تبلیغی در رابطه بالباس‌ها و دیگر موارد برند تام فورد نداشته و تمامی این انتخاب‌ها را بر عهده طراحان لباس و صحنه گذاشته است. در ابتدا قرار بود «کیم به سینگر» نقش مادر «ایمی آدامز» را در فیلم بازی کند که سرانجام نقش وی به «لورا لینی» رسید. همچنین در ابتدا «خواکین فینیکس» به‌عنوان بازیگر نقش اصلی در این فیلم برگزیده‌شده بود. جالب است بدانید که ایمی آدامز و جیک جیلنهال قبل ازاین‌قرار بود در فیلمی به کارگردانی «فیلیپ سیمور هافمن» در مقابل هم قرار بگیرند اما مرگ این بازیگر/کارگردانِ برنده اسکار در سال 2014 ساخت این پروژه را ناتمام گذاشت؛ و در انتها باید گفت فیلم «حیوانات شب‌زی» مهر تأییدی بر تصمیم درست تام فورد برای کوچ موقت وی از هنر مُد و فشن به هنر هفتم بوده است. هنرمندی که ازاین‌پس می‌توان از آن به‌عنوان یکی از کارگردانان موفق سینما یادکرد. این فیلم از طرف مجلات و سایت‌های معتبر سینمایی امتیاز میانگین 67 از 100 را به دست آورده است.

گزیده نظرات منتقدان درباره «حیوانات شب‌زی»

اوون گلیبرمن (ورایتی)

 «حیوانات شب‌زی» که در هفتاد و سومین جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد، فیلمی تعلیق‌آمیز و سرمست‌کننده است. تریلری که از شاخ‌به‌شاخ شدن با خشونت و پیش رفتن تا اعماق ترس و خشم‌های بدوی ترسی ندارد، حتی اگر حول یک داستان عاشقانه مالیخولیایی که از مسیرهای غافلگیرکننده و نیرنگ‌آمیزی به دور خود حلقه می‌زند بنا شود. «حیوانات شب‌زی» هم مثل فیلم قبلی خالق خود، «یک مرد مجرد» ساخته یک رمانتیک بالفطره است، با این تفاوت که عشق به تصویر کشیده شده در این فیلم در معرض تهدید دنیایی ترسناک و فاسد قرارگرفته است. فورد یک فیلم‌ساز واقعی است؛ نظاره‌گر اجتماع و اسیر احساسات و روایت. او «حیوانات شب‌زی» را به زیبایی ساخته است، به شکلی که گذشته در فیلم او به‌راستی به خورد حال رفته است و خیال به خورد واقعیت. باید این را هم اضافه کرد که فیلم‌های مشابه خوب دیگری هم پیش‌ازاین وارد این قلمرو شده‌اند. پدرخوانده همه آن‌ها «مخمل آبی»، نوآر پست‌مدرن هیچکاکی شاهکاری است که حساسیت‌های عامه‌پسند را به حد نوعی سرمستی سورئالیستی رساند. «حیوانات شب‌زی» به‌خوبی آن فیلم‌ها نیست اما شمارا با تعلیق و جلوه‌های بصری خود بر جا میخکوب می‌کند.

پیتر بردشاو (گاردین)

 یک جریان مضاعف وحشت و ناامیدی ناباکوف‌گونه در این تریلر رازگونه ساخته تام فورد، در اقتباس از رمان «سوزان و تونی» دارد. کلایو جیمز زمانی نوشت که با صحبت کردن درباره «سطوح واقعیت» هیچ‌گاه به‌راستی معلوم نمی‌شود که یکی از این سطوح واقعاً واقعی است. چنین چیزی احتمالاً درست است؛ اما در «حیوانات شب‌زی» این سطوح به یک اندازه قدرتمند هستند و واجد رابطه‌ای متقابل.

ویل لارنس (امپایر)

زمانی که یک طراح مد به فیلم‌سازی رو می‌آورد، ظاهراً کمترین چیزی که باید از او انتظار داشت حفظ ظاهری شایسته است. تام فورد نیز همین  را ثابت کرده، این مرد بدون شک یک آرتیست است؛ دست بر قضا شبیه به کاراکتر اصلی فیلم او. فیلم با تصویری از آخرین نمایشگاه سوزان آغاز می‌شود و ما درمی‌یابیم که هنر برای سوزان انعکاس‌دهنده زندگی است، کسی که حضور بیرونی زیبای او در حقیقت و درون نسبتاً نازیبا و زشت است، دربرگیرنده یک ازدواج دوم خالی از شادمانی، شغلی که دیگر دوستش ندارد و یک حس گناه خودساخته و از بین برنده روح. نوآر فورد، فیلمی زیرک ازنظر احساسی و با ترکیبی هنرمندانه، برخلاف تصویر تن عریانی که فیلم با آن آغاز می‌شود هرگز پژمرده نمی‌شود و از رمق نمی‌افتد.

آنتونی لین (نیویورکر)

فیلم تازه تام فورد در نظر داشته که درباره چه باشد؟ من دومرتبه آن را تماشا کردم و هیچ‌چیز بر دانسته‌هایم دراین‌باره افزوده نشد. فیلم قصد دارد بگوید تجربه خواندن درست مثل تماشای یک فیلم است: یک دروغ بی‌دردسر که به دست خود او مهروموم‌شده تا بتواند دو بخش فیلم خود را به یکدیگر پیوند دهد. فیلم فورد با هارمونی‌های باشکوه آبل کورزینوفسکی در نظر دارد به‌اندازه فیلم اول او اغواگرانه پیش رود. بااین‌حال، چیزی که همه ما از فیلم اول او به یاد داریم، چهره کالین فرث تلفن به دست است که سیل اندوه خود را با شنیدن خبر مرگ معشوقه‌اش قورت می‌دهد و باید گفت که هیچ‌چیز در فیلم تازه او قدرت فائق آمدن برکشش آن احساس را ندارد.

مانولا دارگیس (نیویورک‌تایمز)

جُون دیدیون می‌نویسد: «ما برای خودمان قصه می‌گوییم تا زندگی کنیم» ولی گاهی قصه می‌گوییم که بُکشیم؛ که دشنه را فرود بیاوریم و به تماشای فوران خون بنشینیم. پیام اخلاقی فیلم «حیوانات شب‌زی» به کارگردانی تام فورد هم حول  همین موضوع می‌گردد، قصه‌ای عبرت‌آموز و خشونت‌بار درباره‌ی عشق، انتقام و مرز میان هنر وزندگی، همان فضای گرگ‌ومیشی که در آن آدم‌های واقعی به شخصیت‌های خیالی بدل می‌شوند و زخم‌های قدیمی به نقاط عطف داستان. در اینجا دوست‌دختری آزرده‌خاطر به همسری خوشبخت تبدیل می‌شود، مردی که به او خیانت شده دوباره قربانی می‌شود و آدمکش‌های جورواجور به‌نوبت زخم می‌زنند.

هرچند راه و رسم فیکشن ازاین‌قرار است: اینکه خواننده‌ها را به بازیگردان (و طراح صحنه) بدل می‌کند، به همین دلیل وقتی اقتباس سینمایی شبیه تصویر ذهنی هواداران کتاب از آب درنمی‌آید، آن‌ها آزرده می‌شوند. سوزان عملاً همسر سابقش را در نقش ستاره‌ی این رمان خشونت‌آمیز قرار می‌دهد و حتی با چند انتخاب دیگر، داستان را شخصی‌تر هم می‌کند. زن تونی شبیه سوزان است و دخترش شبیه دختر او (ایندیا مِنیوئز). سایر جزئیات، پیوند میان دو داستان را از این هم محکم‌تر می‌کنند، ازجمله زوایای دوربین، ژست‌های شخصیت‌ها، صلیب‌هایی که سوزان و لارا بر گردن دارند و چندین تلألوء سبز روشن که شخصیت منفی یک داستان را به شخصیت منفی داستانِ دیگر پیوند می‌دهد. رمان ادوارد، شوکی برای بازگشت به زندگی به سوزان وارد می‌کند، صرفاً برای آن‌که دوباره او را به نابودی بکشاند.

 

نگاهی به کارنامه بازیگران فیلم

ایمی آدامز

ایمی آدامز، متولد 20 اوت 1974 در ویچنزا، ونتو، ایتالیاست. والدین او کاترین و ریچارد هر دو آمریکایی هستند اما به علت مسائل شغلی در ایتالیا زندگی می‌کردند. این خانواده هفت فرزندی مدتی بعد به ایالات‌متحده برگشتند و کودکی‌امی نیز بیشتر در کلرادو گذشت. امی فعالیت‌های هنری را از دوران مدرسه شروع کرد و خیلی زود به عضویت گروه کُر دبیرستانش درآمد. در همین سال‌ها بود که باانگیزه بالرین شدن به رقص می‌پرداخت اما بعد از فارغ‌التحصیلی برای رسیدن به هدفش یعنی بالرین شدن باید پول پس‌انداز می‌کرد. برای همین مدتی در رستوران‌ها و کافه‌ها به کارهای جزئی مشغول شد؛ اما بخت با امی جوان یار نبود و کشیدگی ماهیچه مانع پیشرفت او در رقص شد و مجبور شد رقص را رها کند، ولی در عوض توانست نقشی در فیلم «Drop Dead Georuges» جور کند و همین فیلم او را وارد دنیای سینما کرد ولی هنوز تصمیم قطعی برای بازیگر شدن نداشت. امی پس از چند تلاش غیر موفق در تلویزیون بالاخره توانست در سال 2002 نقش مقابل لئوناردو دی کاپریو را در «آگه میتونی منو بگیر» به دست آورد. برخی از فیلم‌های او عبارت‌اند از: شب در موزه: نبرد اسمیت‌سونیان (۲۰۰۹)، مشت‌زن (۲۰۱۰)، او (۲۰۱۳)، مرد پولادین (۲۰۱۳)، حقه‌بازی آمریکایی (۲۰۱۳) و بتمن و سوپرمن: طلوع عدالت (۲۰۱۶).

آدامز درمجموع ۵ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است: ۴ بار نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای جون‌باگ (۲۰۰۵)، تردید (۲۰۰۸)، مشت‌زن (۲۰۱۰) و استاد (۲۰۱۳)؛ و یک‌بار هم نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای «حقه‌بازی آمریکایی.» به گزارش مجله فوربز در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶، آدامز به ترتیب با سیزده و سیزده و نیم میلیون دلار درآمد سالیانه هشتمین و دو سال بعد هفتمین بازیگر زن پردرآمد جهان است. همچنین وی در سال ۲۰۱۴ در لیست تایم ۱۰۰ که سالیانه صد شخصیت تأثیرگذار جهان را معرفی می‌کند قرار گرفت.

جیک جیلنهال

جیک جیلنهال متولد 19 دسامبر 1980 در لس‌آنجلس آمریکاست. خانواده‌اش همه اهل هنر هستند، پدرش استفان جیلنهال کارگردان و مادرش نائومی فانر فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده سینماست که توانست در سال 1988 برای فیلم‌نامه «Running on Empty» کاندید دریافت اسکار بهترین فیلم‌نامه‌نویسی شود. جیک خواهری دارد که او نیز بازیگر است، مگی جیلنهال که با او در فیلم «دنی دارکو» همبازی بوده است. جیک کارش را در 11 سالگی با فیلم «City Slickers» آغاز کرد. او در این فیلم نقش پسر «بیلی کریستال» را بازی می‌کرد؛ اما فیلمی که باعث شد نام او بر سر زبان‌ها بیفتد فیلم «دنی دارکو» بود که در آن نقش یک بیماری روانی را بازی می‌کرد. منتقدان بازی خوب وی در این فیلم  ستایش کردند. بعد از حضور در چند فیلم مستقل و کمدی او بار دیگر با بازی در فیلم «روز پس از فردا» این بار در کنار دنیس کواد خود را مطرح کرد؛ اما نقطه عطف بازیگری وی بدون شک فیلم «کوهستان بروبک» است. فیلمی که جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد. او می‌گوید: «من بازیگرانی را که به زندگی شخصی‌شان مانند کارشان اهمیت می‌دهند تحسین می‌کنم. حقیقت آینه که بیشتر فیلم‌های که پول‌سازند در یاد کسی نمی‌مانند. من نمی‌خواهم در فیلمی باشم که کسی آن‌ها را به یاد نداشته باشد. زمانه بدی شده، ما درزمانی زندگی می‌کنیم که هنرپیشه‌ها سیاستمدار هستند و سیاستمدارها بازیگر»!

حیوانات شب‌زی/ Nocturnal Animals

کارگردان: تام فورد. نویسندگان فیلم‌نامه: تام فورد، آستین رایت. موسیقی: آبل کورزنیوفسکی. بازیگران: امی آدامز، جیک جیلنهال، مایکل شنون، آرون تایلر-جانسون، ایلا فیشر، آرمی همر، لورا لینی، مایکل شین. محصول: آمریکا. زمان: 1 ساعت و 56 دقیقه.