نقد فیلم «شکار»

26 مهر 1399
 «شکار» «شکار»

هیجان کاذب

 تینا جلالی

«شکار» واپسین ساخته کراگ زوبل خالق فیلم «ز مثل زکریا» محصول سال ۲۰۲۰ است و بازیگران شناخته‌شده‌ای هم در این فیلم با زوبل همکاری کردند؛ مثل بتی گیلپین، آیک بارینهولتز، اما رابرتس، هیلاری سوانک و... این فیلم محصول شرکت یونیورسال پیکچرز و از همان زمان ساخته‌شدن با حواشی سیاسی بسیار زیادی همراه بوده است.

کاری نداریم به اینکه آیا می‌توان از فیلم «شکار» برداشت سیاسی کرد یا خیر، از این منظر هم به فیلم نمی‌پردازیم که چه حواشی حول فیلم «شکار» شکل‌گرفته که اساساً همین حواشی باعث بیشتر دیده شدن و توجه به آن شده است، اما از نظرگاه ساختاری دو نکته در فیلم قابل‌طرح است؛ اول آن حرف و مفهومی است که این فیلم به‌واسطه داستانش مطرح می‌کند (شکار انسان‌ها برای تفریح و سرگرمی و اختلاف طبقاتی) دیگر آن قالبی که معرف بحران و اتفاق فیلم است (اسلشر ترسناک).

بعضی از منتقدان بر این باورند که به لحاظ متنی شکار به فیلم‌های «پلتفرم» و «انگل» تنه می‌زند و مثل این دو فیلم بحث اختلاف طبقانی در آن مطرح است.

در سکانس ابتدایی فیلم همان صحنه‌ای که تد، مارتین، ریچارد، لیبرتی، پیتر، میراندا، جولیوس و آثینا در یک گروه دوستانه اینترنتی (چت) دورهم جمع می‌شوند و برای گردهمایی جدید خود تصمیم می‌گیرند، نوید یک فیلم هیجان‌انگیز و پرالتهاب به مخاطب داده می‌شود، آثینا شخصیت اصلی و کلیدی فیلم هنگام مکالمه نوشتاری، می‌نویسد: «حداقل شکار در پیشه و هیچی بهتر از این نیست که برویم عمارت و یک‌مشت فلک‌زده را سلاخی کنیم.» و بعد صحنه درگیری و خشونت در هواپیما و همین‌طور سکانسی که شخصیت‌های قربانی با دهان‌بندی که قفل‌شده در جنگلی واقع در منطقه آرکانزاس به هوش می‌آیند و... تا نیم ساعت ابتدایی یا همان پرده اول همه‌چیز خوب پیش می‌رود و به نظر می‌رسد با فیلم جسورانه و درعین‌حال شرورانه‌ای به لحاظ طرح موضوع (شکار انسان‌ها توسط سرمایه‌داران) و ژانری طرف باشیم و پیگیری ادامه داستان و سرنوشت آدم‌ها برای بیننده مهم است.

شکار یک برگ برنده دارد و آن ۱۲ دقیقه کوبنده انتهایی فیلم است.

اما زمانی که اسنوبال یا کریستال (با بازی بتی گیلپین) یکی از شخصیت‌های قربانی وارد داستان می‌شود و دقیقاً از همان جایی که او در کمپ پناه‌جویان اسیر  و بعد به‌صورت غیرمنطقی هم ازآنجا آزاد می‌شود تمام آنچه از فیلم در ذهن داشتیم به‌یک‌باره فرومی‌ریزد. اصلاً نمی‌دانیم انگیزه آدم‌هایی که قصد شکاردارند، چیست؟ یا حتی شکارچیان اگر قصد شکار انسان‌ها را ندارند پس چرا آدم‌هایی که اسیر گرفتند را به طرز ویرانگری می‌کشند و بدن‌هایشان را متلاشی می‌کنند؟ اصلاً چرا شخصیت‌های هر دو گروه (شکارچی و شکار) هویت معلومی ندارند؟ 

اگرچه کریستال نقش بیمارگونه خود را به بهترین شکل ایفا می‌کند، اما خوبی بازی او، بی‌هویتی شخصیت اسنوبال را جبران نمی‌کند خصوصاً اینکه در انتهای فیلم می‌فهمیم او اساساً به‌اشتباه شکار شده و کریستال واقعی نیست.

مشخصه دیگر و کاملاً بارز فیلم این است که فیلم‌ساز تلاش می‌کند به هر دو عنصر اصلی فیلم به‌صورت موازی بپردازد همین باعث می‌شود او از هر دو هدفش دورنگه داشته شود به‌طوری‌که نه مفهوم انتقال پیدا می‌کند و نه فرم شکل می‌گیرد، همین باعث می‌شود شکار فیلم عمیقی نباشد و خوانشی که از فیلم صورت می‌گیرد، ترسناک نباشد. این وسط فقط هیجان کاذب است که با کشت و کشتارهای خونین و پی‌درپی به مخاطب تزریق می‌شود.

احتمال قریب‌به‌یقین گیم پلیرهای حرفه‌ای یا حتی کسانی که علاقه‌مند به بازی‌های ویدیویی کامپیوتری هستند از تماشای فیلم شکار لذت می‌برند چون همان‌طور که از اسم فیلم پیداست (شکار) وقتی شخصیت‌ها در نبردی تن‌به‌تن قرار می‌گیرند بیشتر از آنکه شمایل کاراکترهای فیلم دلهره‌آور اکشن را به خود بگیرد به آدم‌های بازی کامپیوتری می‌مانند که هویت مشخصی ندارند و کاریکاتور گونه رفتار می‌کنند تا آنجایی که مخاطب در طول تماشای فیلم دلش می‌خواهد کنترل این گیم را در دست بگیرد، هرچه بیشتر بدمن‌های این قصه را از بین ببرد و شکار کند تا به مرحله بعد برود. این‌طور توضیح همین‌که مخاطب تصور می‌کند باشخصیت اصلی فیلم روبه‌رو شده باید خون مغز منفجرشده این شخصیت را از روی صورت خودش پاک کند و منتظر شخصیت اصلی دیگر بماند و... .

احتمال قریب‌به‌یقین گیم پلیرهای حرفه‌ای یا حتی کسانی که علاقه‌مند به بازی‌های ویدیویی کامپیوتری هستند از تماشای فیلم شکار لذت می‌برند.

بعضی از منتقدان بر این باورند که به لحاظ متنی شکار به فیلم‌های «پلتفرم» و «انگل» تنه می‌زند و مثل این دو فیلم بحث اختلاف طبقانی در آن مطرح است، بله اما این نکته را در نظر بگیریم که اگر در فیلم پلتفرم به‌صورت اغراق‌شده و گل‌درشت (با طرح سازه ۳۳۳ طبقه) این بحث مطرح می‌شد یا در فیلم انگل مخاطب به‌صورت کاملاً واضحی با دو خانواده از دو قشر مختلف جامعه روبه‌رو می‌شود، فیلم شکار برای طرح این موضوع صرفاً بیانیه صادر می‌کند.

 بااین‌حال شکار یک برگ برنده دارد و آن ۱۲ دقیقه کوبنده انتهایی فیلم است که به لحاظ فنی تحسین‌برانگیز است و نشان از توانایی بالای کارگردان «ز مثل زکریا» است، حرکت دوربین درصحنه نبرد آثینا و اسنوبال را ببینید که چگونه در یک فضای  بسته دیدنی ازکاردرآمده است.

اعتماد