این تجربه دوستداشتنی است که یک بازیگر خودش را محک بزند
متولد بیستم اردیبهشت ۱۳۴۷ مشهد مقدس در محلهای به نام ضد. اصلیتش به شهر کاخک که یکی از بخشهای گناباد در استان خراسان رضوی است میرسد. دیپلم خود را در رشته اقتصاد در مشهد گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایتخت آمد.کار حرفهای را در دهه ۶۰ در تئاتر مشهد با مرحوم حسن حامد آغاز کرد. در این دوران فقط نقشهای غیر کمیک بازی میکرد و این همکاری تا سال ۷۱ یعنی زمان مرگ حسن حامد ادامه داشت. چهار برادر و خواهرند. خانوادهاش باهنر ارتباطی نداشتند. در دوران کودکی بچهها را جمع و نمایش برایشان اجرا میکرد. پدرش کارمند دفتر پایانه اتوبوسرانی بود.سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد. با مجموعه «ساعت خوش» کار کمدی و طنز را در تلویزیون آغاز کرد. تا قبل از بازی جدی در تلویزیون و سینما با قطبالدین صادقی دو نمایش کارکرد: نمایشهای «هملت» و «سیمرغ». در نمایش «هملت»مهران مدیری نقش لاهرتیس برادر افلیا را بازی میکرد و با او همانجا آشنا شد. میگوید: «دوست ندارم هنر را کسی به من آموزش دهد. تجربه کردن را دوست دارم.» چهره مظلومی دارد و این چیزی است که او در دوران مدرسه از آن نهایت استفاده را کرد. بهخصوص در مقطع دبیرستان که همه فکر میکردند او بچه درسخوانی است و او را مبصر میکردند، درحالیکه سرآمد همه شلوغیها و شیطنتها بود. بچهها را خیلی دوست دارد. با مردم کوچه و بازار مرتب در ارتباط است. اولین تجربه کارگردانیاش «سیب خنده» بود. سادگی و صمیمیت خاصی دارد. از بازیگری واقعاً لذت میبرد. بعد از «ساعت خوش» وقتی مدتی ممنوعالفعالیت بود دفتر پخش مواد غذایی راه انداخت و با وانت اجناس را به مغازهها میرساند. از دیدن تابلو نقاشی لذت میبرد. نام همسرش فریده فرامرزی است. فوتبال را دوست دارد و از دوران کودکی عاشق تیمهای برزیل و هلند بوده است.
زیاد میانهای با کتاب خواندن ندارد. اهل ایمیل و اینترنت و فیسبوک هم نیست. دو خواهر بزرگتر از خود دارد. لقب آقای طنز ایران واقعاً برازنده اوست. به موسیقی و خوانندگی هم علاقه دارد و در چند کار تلویزیونی و سینمایی خوانده است. تا قبل از بازیگری خیلی دوست داشت از خسرو شکیبایی عکس و امضا داشته باشد. صداقت خاصی دارد. تابهحال سه فیلم را کارگردانی کرده است «خوابم می آد»، «ردکارپت» و «دراکولا». در «ساعت خوش» بیشتر از بازی نویسندگی میکرد. میگوید: «بخش زیادی از دوران کودکیام را در «خوابم می آد» به تصویر کشیدم.» بیشترین خصوصیات مشترک بین او و کاراکترهایی که تا به امروز بازی کرده به کاراکترش در فیلم «هوو» مربوط میشود و احساس کرد بیشترین درصد نزدیکی با روحیات و شخصیت واقعی خودش را دارد.بهشدت دوست دارد در حال زندگی کند و از هر اتفاقی که میافتد سعی میکند لذت ببرد. سعی میکند خودش را از شرایط موجود راضی نگه دارد. بهشدت اهل ریسک کردن است. زندگی کردن و خوش گذراندن در حال را به هر چیزی ترجیحیم دهد. بعد از «ساعت خوش» یک سال و نیم ممنوع الفعالیت بود. بعدازاین اولین کاری که انجام داد فیلم «کلید ازدواج» بود. «وودی آلن» را خیلی دوست دارد. یکی از مردم دارترین بازیگران است و مردم واقعاً دوستش دارند. کتاب «بیگانه» آلبرکامو را تأثیرگذارترین کتاب زندگیاش میداند. در سال ۸۳ وارد عرصه تولید سریالهای مناسبتی ماه رمضان شد و سریال «خانهبهدوش» را ساخت.در سیامین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه نو را برای کارگردانی فیلم «خوابم میآد» از آن خود کرد. ستاره بیچونوچرای سینمای کمدی است. شاید کمتر بازیگری این روزها بتواند در محبوبیت و مردمپسندی با او رقابت کند. برای اکران فیلم «خوابم میآد» مجبور شد علیرغم میل باطنیاش هشت دقیقه از فیلم را حذف کند. از مرگ میترسد و سعی میکند به آن فکر نکند. وقتی کسی فوت میکند به مراسم تدفین و خاکسپاری نمیرود. برایش خیلی سخت است و تا مدتها به هم میریزد و حالش بد میشود. فوت حسن حامد خیلی برایش ناراحتکننده بود. بسیار تلاش میکند که صمیمیت و واقعی بودن را در کارهایش متجلی کند. در جشنواره سی و دوم فیلم فجر در بهمن سال ۹۲ موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را برای بازی در فیلم «طبقه حساس» اثر کمال تبریزی از آن خود کند. وی بهموجب موفقیتهای هنری که با بازی در فیلمهای طبقه حساس، رد کارپت و کلاشینکف کسب کرد، با سودآوری ۱٬۶ میلیارد تومان، سودآورترین بازیگر سینمای ایران در سال ۱۳۹۳ لقب گرفت.
در دو گذشته سال شما هم فیلم جدی و هم فیلم کمدی داشتید، امسال هم که با «طبقه حساس» و «کلاشینکف» این اتفاق افتاده، چطور این دو فیلم را انتخاب کردید؟
خب این برمیگردد به تنوعطلبی آدمها، دوست داریم خودمان را محک بزنیم ببینیم میتوانیم کاری کنیم که موردتوجه مخاطب قرار بگیرد، همینطور یکجور برنامهریزی برای آینده هم هست به این دلیل انتخابهای متنوع میکنیم.
شما واقعاً برای بازی در طبقه حساس به حبیب رضایی گیر دادید؟!
نه (میخندد) درواقع یک شوخی بود، ماجرایی سال پیش اتفاق افتاد سر فیلم «خیابانهای آرام»، آقای تبریزی میخواستند ارمنستان بروند، قرار بود من کارکنم که همزمان شد با ساخت فیلم «اسب حیوان نجیبی است» و چون زودتر صحبت کرده بودیم نتوانستم در فیلم آقای تبریزی کارکنم، آن زمان بود که آقای تبریزی گفتند بالاخره باید به کاری بکنید.
فیلم طبقه حساس اولین همکاریتان با آقای تبریزی است؟
بله
با توجه به نوع و جنس طنزی که کمال تبریزی معمولاً در کارهایش دارد، چطور توانستید خودتان را با آن جنس و نوع طنز تطبیق بدهید؟
آقای تبریزی یک خصلت خوبی دارند و آن اینکه، علیرغم سابقه زیادی که در عرصه سینما و فیلمسازی دارند، انگیزه خیلی قوی، موقع ساختن فیلم دارند، به نظرم باید بقیه دوستان فیلمساز ازجمله خود من از ایشان یاد بگیریم معمولاً بعد از چند سال کار، آدم انگیزهاش را از دست میدهد، امّا آقای تبریزی بعدازاین همهسال باانگیزه کار میکند و سرکار فکر میکند، گوش میکند، نظر همه را میگیرد و امتحان میکند و تطبیق دادن باکسی که این روحیه را دارد خیلی کار سختی نیست، تقریباً همه میتوانستند ارتباط برقرار کنند و به نتیجه نهایی که مدنظرشان بود برسند.
تا چه حد با کارگردان تعامل داشتید و دستتان باز بود تا نقطه نظرات خودتان را هم در بازیگری اعمال کنید؟
خب حد آن را که نمیشود گفت، آقای تبریزی معمولاً به نظرات ما گوش میکرد البته اینطور نبود که شلوغش کنیم معمولاً نظراتمان را با حبیب در میان میگذاشتیم و آقای رضایی آن را با آقای تبریزی مطرح میکرد حالا یا قبول میشد و یا نمیشد.
وجه مشترک شما و آقای پرستویی چه بود که کار را به شمار سپردند؟
من این موضوع را خیلی دیر فهمیدم، فکر میکردم که اولین نفری هستم که این نقش بخش پیشنهادشده، البته چیزهای دیگری هم شنیدم ازجمله اینکه این نقش به آقای حمید فرخنژاد هم پیشنهادشده بود، وقتی پرسیدم گفتند که چنین چیزی نبوده امّا، در مورد آقای پرستویی گفتند که اولین پیشنهاد به آقای پرستویی شده و بعدازآن، به من پیشنهاد شد، امیدوارم یک سری شباهتها بین من و آقای پرستویی وجود داشته باشد، دوست دارم که باشد، حتماً خود شما هم بعد از دیدن فیلم بتوانید نوع بازی را حدس بزنید که تشابهات کجاست.
با سن حقیقی شما اختلاف دارد.
بله
در فیلم «کلاشینکف» نقشتان جدی است.
بله در فیلم طبقه حساس هم جدی است، کاملاً آدم بدعنق و بداخلاقی هستم ولی موقعیتی که در آن قرار داریم یک موقعیت جالب و طنز است.
همکاریتان با آقای سعید سهیلی چطور بود؟
اولین تجربه بود، انواع مختلف سینما با فیلمسازهای مختلفی که وجود دارد آدم را به سمتی که میکشد که همه نوع سینما را تجربه کند و کار با آقای سهیلی همچنین تجربهای بود و کار را دوست داشتم، انشاءالله که کار خوبی شده باشد.
بازی کردن در نقشهای کمدی باید دشوارتر از نقشهای جدی باشد، نظر شما چیست؟
خیلی به این موضوع فکر نمیکنم، بیشتر به این فکر میکنم که این نقش را دوست دارم بازی کنم یا نه مثل شخصیتی که در «دهلیز» و یا «ورود آقایان ممنوع بود»، بیشتر به توانایی و علاقه خودم نگاه میکنم، اگر ببینم از تواناییام خارج است قطعاً قبول نمیکنم چند تا کار سخت بود که خب قبول هم نکردم.
مردم شمارا با نقشهای طنز میشناسند وقتیکه یک کار جدی را میپذیرید برای این است که میخواهید خودتان را آزمودن کنید و یا تجربه کنید؟
بله این تجربه دوستداشتنی است که یک بازیگر خودش را محک بزند و من اسم این را میگذارم دغدغه بازیگری، یک بخش این دغدغه بازیگری این است که دوست داری تنوع در نقشها و بازیها از خودت ارائه بدهی و به خودت و به تماشاگر ثابت شود که چنین توانایی داری، این دغدغه هم در بازیگری وجود دارد و هم کارگردانی به شکل دیگر، اما در بازیگری خیلی عجیبوغریبتر است.
چنین موردی هم برای شما پیشآمده است؟
بله زیاد بوده، بالاخره یک کار هنری، بخصوص سینما، وقتی ساخته میشود به این نیت ساخته میشود که کار خوبی ارائه شود و شرایط خوبی هم داشته باشد، ولی در حین کار اتفاقهایی میافتد که به دلایل مختلف نتیجه آنطور که باید باشد، نمیشود. حالا من دلیل اصلیاش را خودم میگویم، باید سعی کنم شرایطی به وجود بیاورم که کار، نتیجه خوبی داشته باشد.
«طبقه حساس» و «کلاشینکف» بین کارهایتان چه جایگاهی دارد و آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
نتیجه نهایی مهم است، کارهایی بوده که سر صحنه خیلی خوشحال و راضی بودم امّا بعد در مراحل بعدی شرایطی پیش آمد که خیلی خوب نبود و برعکس هم هست، یعنی فیلمی هم بوده که فکر میکردم شاید خیلی فیلم خوبی از آب درنیاید امّا بعد از فیلمبرداری اتفاقات خیلی خوبی برایش افتاد و از نتیجه کار راضی بودم، این دو فیلم را هم در حین کار دوست داشتم و تفاوت آن باکارهای دیگرم این است که کارهای آخرم است.
در انتخاب «طبقه حساس»، تبریزی و «پیمان قاسمخانی» چقدر برایتان مهم بودند؟
خیلی چون تجربه کارهای قبلیشان را هم دیدهام و هم داشتم، با پیمان قاسمخانی تجربه کار در «ورود آقایان ممنوع» را داشتیم که متن آنقدر خوب بود و شرایط خوب بود که کار من هم خوب شده بود، اگر خیلی دقت کنید میبینید من خیلی تلاش خاصی نمیکنم فقط سعی میکنم دیالوگها را اشتباه نگویم و اگر بداهه، چیزی میگویم در راستای کار باشد و به کار کمک کند خب تجربه قبلی کار با کارگردان و همینطور کارهای قبلی کارگردان که دیده بودم، دوست داشتم با ایشان کارکنم به همین دلیل کار را پذیرفتم.
همکاریتان با بازیگران دیگر چطور بود؟ آیا از آن دسته بازیگرانی هستید که نقش مقابل برایتان مهم باشد؟
اگر اینطور نباشد که قطعاً نتیجه کار خوب نمیشود، کلاً چه زمانی که کارگردانی میکنم و چه زمانی که بازی میکنم، نظرم این است اگر تمام اتفاقات یک فیلم خوب باشد آن فیلم نتیجهبخش خواهد بود، نه اینکه فقط یک بخش از کار، وقتی بازی بقیه دوستان خوب باشد حس و حال صحنه خوب باشد، شرایط خوب باشد در کلیت قطعاً بازی من هم خوب خواهد شد.
یک نگاه سهل و ممتنع دربازیهای شما وجود دارد که به نظر میآید خیلی دغدغه بازیگری ندارید.
شرایط وجودی ما، اینکه به دنیا آمدیم و باید زندگی کنیم با مشکلاتی که همه داریم، یکی از راههای فرار از گریز از این شرایط همین است، من درواقع دارم با بهترین شکلی که دوست دارم دنیا را میگذرانم ازاینجهت سهل و ممتنع است.
یکی از ویژگیهای کار شما چه در بازیگری چه کارگردانی این است که خیلی به زندگی واقعی نزدیک است.
این نوع کار را دوست دارم چه زمانی که خودم بازی میکنم چه در هدایت بازیگرانم سعی میکنم واقعیترین شکل ممکن را نمایش بدهم.
خیلی با افراد ساده و صمیمی برخورد میکنید آیا این ویژگی، به این روحیه شما برمیگردد؟
خب خیلی تأثیر دارد، از همین چیزهایی که میبینیم درس میگیریم و در کار استفاده میکنیم، حرفهای آدمها را میشنویم، بهروز بودن را با حرف زدن و ارتباط با مردم به دست میآوریم و این تجربه دیدن و شنیدن مشکلاتشان و مقایسه شرایط و مشکلات آنها با مشکلات خودمان و پیدا کردن وجه اشتراک خودمان و نشان دادن آنهاست که میتواند مخاطب را جذب کند، اگر من به چیزی که شما فکر کنید و یا درصد کمتری از مردم به آن فکر میکنند، فکر نکنم و در کارم آن را لحاظ نکنم، قطعاً مخاطب کمتری را جلب میکند، ما باید وجه مشترکات بیشتری را بین خودمان و مردم و اتفاقاتی که در فیلم قرار است بیفتد را پیدا کنیم، چنین فیلمی مخاطب بیشتری خواهد داشت و موفقتر هم خواهد بود.
شما چهرههای جدیدی را در بازیگری معرفی کردید که حتی تا حدودی هم شاخص شدند رسیدن به این انتخابها را هم در همین ارتباط با مردم، پیدا کردید؟
بله زمانی که کار میکنم، به دنبال آدمهایی میگردم که جای خالی بعضی از نقشها را پر کنند و آدمهایی که میبینم را تست میکنم، آنها را برای یک نقش تست میکنم، البته منظورم از تست این است که با دیدن تست میکنم، تابهحال از بزرگسال تست نگرفتم از خردسال تست گرفتم، امّا از بزرگسال مثل همین الآن که با شما صحبت میکنم و صدایتان را میشنوم و لبخندتان را میبینم و ذات بیرونی و کلی شخصیتتان را درک میکنم و اگر نقشی متناسب با این شخصیتها داشته باشم پیشنهاد میدهم.
شما هنوز هم به دنبال تغییر فضای کمدی سینمای ایران هستید؟
دنبال آنهم نبودم، حرفهایی برای من درست کردند، اینکه من بخواهم فضای سینمای ایران را تغییر بدهم حرف بزرگی است، چون دوست دارم کمدی جدید ببینم و شکل جدیدی از کمدی، در نوع رئال ارائه شود، خب نه من بلکه همهکسانی که کمدی کار میکنند دوست دارند این اتفاق بیفتد و بستگی به کارهای آینده دارد.
شما چیزی به کار اضافه کردید که به ذهن کارگردان نزدیک باشد.
تو این کار فکر نمیکنم من چیزی اضافه کرده باشم چون کاری بود که تا الآن نکرده بودم و شخصیت سختی برای من بود، یک شخصیت جدی که اسلحه دارد، خب فیلم اکشن به من خیلی نمیآید.
من شمارا با تئاتر زندهیاد «حسن حامد» به یاد میآورم، رضا عطاران از آن نمایش تا الآن چه تغییری کرده است؟
خب همه آدمها تغییر میکنند، سادگیهایم کم شده، درواقع هرچقدر جلوتر میرویم از آن سرشت اولیهای که داشتیم، ساده و پاک و درست بودن فاصله میگیریم، در طول زندگی در برخورد با مسائل و مشکلات، خصلتهایی مثل دروغ و کلک اضافه میشود، من اعتقاد ندارم به اینکه انسان هر چه سنش بالاتر میرود سادهتر میشود نه فکر میکنم تغییر من از آن تئاتر تا به امروز در همین حد است.
شما دیگر پیراهن چهارخانه نمیپوشید!
چرا (خنده) گفتن امروز متفاوت بپوشم.
آیا برای دو فیلم آخرتان به جایزه همفکر کردید؟
نه به جایزه فکر نمیکنم، امّا سعی میکنم بازی خوب ارائه بدهم، بستگی به رقابت و سلیقه داوران دارد زمانی که انتظار نداری جایزه میگیری و برعکس زمانی که فکر میکنی کار خوب شده جایزه نمیگیری.
فیلم «کلاشینکف» را چطور ارزیابی میکنید.
شرایط فیلم آنقدر ویژه و خوب بود و آدمهایی که کنار هم جمع شده بودند، ویژگیهای خاص شخصیتهای فیلم، مثل دختر کر و لال کم سنی که در فیلم هست و یا وجود خود کلاشینکف، فیلمبرداری فرشاد محمدی، کارگردانی سهیلی که نقش اصلی فیلم را هم به عهدهدارند و شرایطی که در طول فیلمبرداری وجود داشت همه اینها شرایط خوبی را برای فیلم به وجود آورد.
آنجا هم تعامل با کارگردان داشتید؟
من کلاً اهل تعامل هستم. در شروع کار اگر ببینم کارگردان با من همراه است و شرایط مناسب است کار میکنم، اگرنه خب ادامه نمیدهم.