نقد فیلم «جان ویک: فصل دوم» ساخته چد استالسکی

12 فروردين 1396
«جان ویک: فصل دوم» «جان ویک: فصل دوم»

بازگشت «کیانو ریوز» در نقش آدمکش حرفه‌ای مغموم و دوست‌داشتنی

 داستان فیلم حادثه‌ای «جان ویک: فصل دوم» که سه سال پیش، بدون مقدمه بر پرده سینما ظاهر شد و تحسین‌های دوستداران فیلم‌های بزن‌بزن را برانگیخت، در «فصل دوم» تقریباً عیناً تکرار می‌شود. این بار هم رویدادی غیرقابل‌پیش‌بینی، «جان ویک» را در آغاز دوره بازنشستگی، به صحنه کشت و کشتار، بازمی‌آورد.

فیلم «جان ویک» که سه سال پیش عواملی مثل پوچی گری، طنز، حس و حال و خشونت پرتحرک هنرمندانه را باهم ترکیب کرده بود، به‌طوری‌که از تمهیدهای کلیشه‌ای رنگ‌باخته، مثل آدمکش‌های حرفه‌ای، گنگسترهای بی‌کله روسی و انتقام خونین، چیز تازه‌ای به وجود آورد و به‌خصوص، در کار حرفه‌ای ستاره فیلم، یعنی «کیانو ریوز» روح تازه‌ای دمید. در آغاز داستان فیلم اول مجموعه، «جان ویک»، آدمکش حرفه‌ای، مجبور می‌شود نقشه بازنشستگی را کنار بگذارد که بتواند ماشین «فورد ماستنگ» آنتیک و قشنگش را از دار و دسته نامرد گانگسترهای روسی پس بگیرد که البته به کشتار همه آن‌ها در محلات شیک نیویورک منجر شد.

در ابتدای فیلم دوم، «جان ویک» بار دیگر در فکر آغاز بازنشستگی است و مشغول چال کردن انبوه اسلحه و مهمات و طلاها و اسکناس در زیرزمین خانه است؛ اما به خاطر بدهی اخلاقی که به یک همکار سابق دارد، قبول می‌کند که خواهر او را در رأس مافیای بین‌المللی مستقر در ایتالیا، از میان بردارد. ایجاد انفجار مهیب در منزل «جان ویک» توسط آن دوست طلبکار هم البته راه دیگری برای «جان ویک» باقی نمی‌گذارد. انفجار انبار اسلحه او را از بین می‌برد و حسن آن این است که برای خرید تسلیحات جدید، «جان ویک» ناچار می‌شود سراغ سردسته آدمکش‌های حرفه‌ای دنیا گریزی برود که نقش رئیس آن‌ها را «لارنس فیشبورن» ایفا کرده است.

دنباله‌سازی در سینما، هنگامی جذاب می‌شود که تکرار کلیشه‌ها، با چرخش‌های هنرمندانه و غیرمنتظره همراه بشوند. در «جان ویک» کلیشه‌ها، هم هیجان‌انگیز هستند و هم خنده‌دار. آدمکش حرفه‌ای تودار، مغموم و کم‌حرف و احساساتی، از همان لحظات اول، دل تماشاگر را به دست می‌آورد. تنها مونس «جان ویک» که از غم زن جان‌باخته‌اش، شب‌ها خواب ندارد، سگی وفادار است که عاشقانه دوستش می‌دارد و تنهایش نمی‌گذارد. معماری باسلیقه خانه این آدمکش حرفه‌ای، کار هنرمندان «مینیمالیست» معماری مدرن را تداعی می‌کند و دیوارهای آن، از قفسه‌های پر کتاب، پوشیده است.

البته، به قول «رابرت آبل» منتقد لس‌آنجلسی نشریه Wrap، برای ما مهم نیست که «جان ویک»، حساس، کتابخوان، عاشق سگ‌‌ها، یا عزادار است، بلکه ما دوست داریم آدم کشتن ماهرانه او را تماشا کنیم و این چیزی است که در فیلم دوم، به‌خوبی فیلم اول، تحویل داده می‌شود، به‌خصوص که تقریباً همه عوامل فیلم قبلی، اینجا هم حضور دارند که یعنی تداوم زیبائی‌شناختی مجموعه، حفظ‌شده است.

دوستان و همکاران

«کیانو ریوز»، بازیگر اصلی فیلم «جان ویک» حین افتتاحیه فیلم روی فرش قرمز در سینمای «آرکلایت» لس‌آنجلس، می‌گوید: «کم پیش می‌آید که هنرمندانی که از کار باهم تجربه‌دارند، برای خلق کار جدیدی، گرد هم بیایند.» او می‌گوید از کار کردن مجدد با هنرمندانی که در طول سال‌ها همکاری، با آن‌ها دوست شده، خوشحال است و در این میان، به‌خصوص از «لارنس فیشبورن» نام می‌برد و از کارگردان «چد استالسکی».

«چد استالسکی» که «جان ویک» را نخستین بار در سال ۲۰۱۴به عنوان اولین فیلمش ساخت دهه‌هاست در هالیوود به‌عنوان مدیر بدل‌کاری حرفه‌ای در فیلم‌های بزرگ حادثه‌ای، شهرت دارد و ازجمله در فیلم «متریکس» با «کیانو ریوز» کارکرده بود. استالسکی می‌گوید در ساختن دنباله «جان وبک»، سعی او به‌جای بهتر کردن داستان، متمرکز بر بهتر کردن ایده‌ها و کار است که ازجمله، به معنی تمرین دادن «کیانو ریوز» است، به‌مراتب بیشتر از فیلم اول. مشهور است که «ریوز» بسیاری از صحنه‌های حادثه‌ای فیلم را خودش بازی می‌کند و از بدل بهره نمی‌گیرد. برای لذت بردن از فیلمی مثل «جان ویک»، تماشاگر باید بتواند وجود دنیایی زیرزمینی از آدمکش‌های حرفه‌ای را با ضوابط و مقررات خاص خودش را بپذیرد.

فیلم «جان ویک: فصل دوم» این بار هم از توانائی «استالسکی» در چیدن صحنه‌های زدوخورد و بدل‌کاری با انواع وسایل نقلیه موتوری، بهره می‌برد. از ویژگی‌های تحسین‌شده فیلم «جان ویک»، رقص‌نگاری زدوخوردهای هیجان‌انگیز در فضاهای بسته بود که به‌جای دوربین روی دست و قطع‌های زیاد که معمول فیلم‌های حادثه‌ای هالیوودی است، با دوربین ثابت فیلم‌برداری شده بود. حضور عوامل فیلم اول در فیلم دوم، سبب شده که بسیاری از ویژگی‌های بصری و فنی آن فیلم، اینجا هم تکرار شود، ازجمله فیلم‌برداری زدوخوردهای هیجانی در محیط‌های بسته که در چندین سکانس، شاهد آن هستیم، ازجمله، سکانسی در یک اتاق آینه در یک موزه.

ارزش بازسازی

منتقدها اشاره‌کرده‌اند که موفقیت فیلم «جان ویک» به‌قدری بود که ارزش بازسازی و تبدیل‌شدن به «فرنچایز» را داشت. «جاستین لو» منتقد «هالیوود ریپورتر» می‌نویسد فیلم حادثه‌ای جمع‌وجور «جان ویک»، تبدیل‌شده به یک فرنچایز بین‌المللی، از جنس «جیمز باند» و «جیسن بورن» و «بالاتر از خطر». موفقیت هر دو فیلم، به‌زعم این نویسنده، آشکارا مبتنی است بر شخصیت‌سازی خاص «کیانو ریوز» که به آدمکش حرفه‌ای، جدیت، متانت و صداقتی تحسین‌آمیز می‌بخشد.

تکرار

معمول دنباله‌سازی سینمایی این است که داستان موفق فیلم اول، در فیلم‌های بعدی، عیناً تکرار می‌شود، نمونه معروف آن «راکی» است که بارها، همان داستان را بازسازی می‌کند. «ادوارد داگلاس» منتقد «دیلی نیوز» نیویورک روی همین نکته دست گذاشته که اگر از فیلم اول خوشتان آمده، بنابراین برای شما مهم نخواهد بود که همان غذا را بار دیگر نیم گرم کرده‌اند و جلوی شما می‌گذارند. اما به قول «پیتر تراورس» منتقد مجله فرهنگی «رولینگ استون»، این فیلم به‌عنوان آتش‌بازی حادثه‌ای، عین جنس است و سینمای خالص است، موشکی از ماده محرکه «آدرنالین» است، ساخته‌شده از صدا و تصویر که به‌محض برخورد، منفجر می‌شود. 

«کریس ناشاواتی» منتقد هفتگی پرفروش «اینترتینمنت ویکلی» بعد از تعریف از چهره‌های تازه، ازجمله «کامن» رپر شیکاگویی که نقش محافظ رئیس تبهکارها را در ایتالیا بازی می‌کند و البته «لارنس فیشبورن»، می‌نویسد: فیلم «جان ویک» مال «کیانو ریوز» است که باکت شلوارهای ساده ولی خوش‌دوخت و نگاه خیره یخ‌زده‌اش، خرخره تماشاگر را ول نمی‌دهد. حرفه «جان ویک» کشتن است و کسب‌وکارش، بسیار خوب.