درخشش رنه زلوگر در نقش جودی گارلند

12 مهر 1398
«رنه زلوگر» «رنه زلوگر»

بازی برد برد برای اسکار دوم

سلیس: بازی رنه زلوگر ۵۰ ساله در نقش جودی گارلند در «جودی» ساخته روپرت گولد می‌تواند آن‌چنان برایش خوش‌یمن باشد که دومین جایزه اسکارش را تصاحب کند. او پیش‌ازاین سه بار نامزد دریافت این جایزه شده بود که در سال ۲۰۰۴ بابت «کوهستان سرد» اسکار گرفت.

جودی گارلند در میانه قرن بیستم از خوانندگان و بازیگران فعال بود اما آنچه امروز یاد او را در خاطره‌ها همچنان زنده نگه‌داشته بازی درخشان وی در نقش دوروتی در فیلم «جادوگر شهر اوز» اثر کلاسیک ویکتور فلمینگ است. او در زمان بازی در این فیلم تنها 17 سال داشت.

فیلم «جودی» به وقایع سال 1969 و چند ماه پیش از مرگ جودی گارلند پرداخته است. جودی که نقش وی را زلوگر بازی می‌کند با 2 فرزند خود به یک هتل می‌رود. در آنجا وی متوجه می‌شود که اتاق از رزرو وی خارج‌شده، چراکه مدیران هتل با بررسی حساب وی متوجه شده بودند که وی بدهکار است و توان پرداخت هزینه اقامت در هتل را ندارد. او که قبلاً خانه و مدیر برنامه‌هایش را نیز ازدست‌داده بود، به‌سختی به دنبال کار می‌گردد تا اینکه کاری در لندن به وی پیشنهاد می‌شود؛ اما او در صورت پذیرش این شغل جدید باید بچه‌هایش را در آمریکا رها کند و به لندن برود. فیلم «جودی» توسط روپرت گولد کارگردانی شده و رنه زلوگر در نقش جودی گارلند در این فیلم به همراه بازیگرانی نظیر جسی باکلی، فین ویتروک و روفوس سوئل بازی می‌کنند.

این‌یک بازی با چنان نیروی تکان‌دهنده‌ای است که نمی‌گذارد نقش فرد دیگری در خلق آن مطرح شود.

جودی گارلند، خواننده و بازیگر مشهور سینما در سال‌های میانه قرن بیستم بود که به خاطر نقش‌آفرینی در فیلم‌های بسیاری ازجمله «جادوگر شهر اوز» و فیلم بی‌تجربه‌ها مشهور شد. لیزا مینلی، بازیگر و خواننده مشهور آمریکایی دختر جودی گارلند از همسر دومش وینسنت مینلی است.

اما این «جودی» رنه زلوگر است، متعلق به کارگردان آن، روپرت گولد یا تیم اِج، فیلم‌نامه‌نویس آن‌هم نیست. این‌یک بازی با چنان نیروی تکان‌دهنده‌ای است که نمی‌گذارد نقش فرد دیگری در خلق آن مطرح شود. زلوگر در نقش جودی گارلند در سال‌های آخرین عمرش، خیره‌کننده است. آنچه در سناریوی «اِج» (که یکنواخت توصیف شد) دیده نمی‌شود را هزار بار بیشتر در حالات صورت زلوگر می‌بینیم – یا در درد، یا لبخند گرم یا چهره نگران کودکی گم‌شده. 

زلوگر به مصیبت‌های کودکی اجازه می‌دهد بدنش را هدف قرار دهند.

این فیلم که داستان آن از سال ۱۹۶۹ شروع می‌شود، گارلند را نشان می‌دهد که باید تصمیمی دردناک بگیرد. باید پسر و دخترش (لویین لوید و بلا رمزی در «بازی تاج‌وتخت») را ترک کند و برای یک کنسرت پنج‌هفته‌ای به لندن برود. تنها در این صورت است که می‌تواند خانه‌ای بخرد و مطمئن شود حضانت کودکانش را از دست نخواهد داد. گارلند به‌عنوان یکی از هشداردهنده‌ترین داستان‌های هالیوود تصویر می‌شود.

به‌عنوان یک ستاره کم‌سال، سهمیه‌ای غنی از قرص‌های آمفتامین، داروهای آرام‌بخش و خواب‌آور و حملات زهرآگین به اعتمادبه‌نفسش داشت. لویی بی مایر (ریچارد کوردری) صاحب کمپانی فیلم‌برداری ام جی ام (مترو گولدین مایر) بارها به گارلند نوجوان در روزهای تولید «جادوگر آز» می‌گفت صدها دختر

از بسیاری جهات، زلوگر یک بازی برجسته شده کامل (از گارلند) ارائه می‌کند.

زیباتر از او هستند که آرزو دارند جای او را بگیرند. با بی‌رحمی  به جودی گارلند ازپاافتاده که به خاطر عدم توانایی برای پرداخت صورت‌حساب هتلش، بیرونش کرده بودند، می‌گفت: «ببینیم جودی چطور خودش را نشان می‌دهد».

زلوگر به مصیبت‌های کودکی اجازه می‌دهد بدنش را هدف قرار دهند. این در هر کلمه‌ای که می‌گوید و هر کار می‌کند، مشهود است. آن را در نگاه تعجب آمیزش به «لیزا مینلی» (جما-لی دِوِروُ) بزرگ‌ترین دخترش می‌بینید وقتی به مادرش می‌گوید نگران شوی قریب‌الوقوعش نیست. چطور می‌توانست آن زندگی‌ای را مجسم کند که در آن «شک به خود» وجود ندارد؟ در زندگی خصوصی، وقتی از او خواسته می‌شود نت‌ها یا دستگاه‌هایی را بخواند که پزشک تارهای صوتی‌اش را معاینه کند، نگرانی را روی صورتش می‌بینید. تنها زیر پروژکتورهای صحنه است که چیزی بدوی سربلند می‌کند و گارلند زنده می‌شود.  

از بسیاری جهات، زلوگر یک بازی برجسته شده کامل (از گارلند) ارائه می‌کند. صدایش دقیقاً مثل گارلند نیست، به‌ویژه در ترانه (چه کسی می‌توانست؟)، اما آنچه سخت جلب‌توجه می‌کند نوعی گرسنگی عمیق در چشم‌های گارلند است که گویی می‌ترسد هرلحظه استعدادش از او گرفته شود. زلوگر در عوض تمرکز روی تقلید از گارلند، جایی میان خود و گارلند را منعکس می‌کند. همواره تا حدی حس می‌کنیم که شاهدبازی ستاره فیلم‌های «شیکاگو» و «خاطرات بریژیت جونز» هستیم؛ اما این جنبه احساسی هم دارد زیرا «جودی» شاهد بازگشت زلوگر به پرده سینما پس از شش سال غیبت است. اینجا، چیزی بلندپروازانه تر از یک تجلیل مطرح است: گارلندِ زلوگر دربرگیرنده شکست‌های خود زلوگر، فداکاری‌های تعداد بی‌شماری از دیگران در صنعت فیلم و سینما و درد زنانی است که زیر پای انتظارات جامعه خورد شده‌اند. 

جای تأسف است که ساختار فیلم فهرستی از قراردادهای پذیرفته‌شده و فاجعه‌بار است. ما شاهد بی‌هوش شدن گارلند روی صحنه و پرخاش‌های هیستریک او علیه نزدیکانش هستیم و نیز تکرار صحنه قرص‌هایی که کنار تختش گذاشته‌شده است. کار دیگر بازیگران فیلم قابل‌ستایش است (به‌ویژه جسی باکلی به‌عنوان دستیار او و فین ویت راک پنجمین و آخرین همسرش، میکی دینز). باوجوداین، نقش عمده آن‌ها در داستان این است که نظاره‌گر گام‌های سریع گارلند به‌سوی نابودی خود باشند.  

 

زلوگر به این لحظات شادی به همان میزان انرژی می‌دهد که به دقایق افسردگی و محنت.

فیلمی هوشمندانه، دستکم در مورد رابطه گارلند با شهرت است. او می‌تواند در آرزوی یک زندگی عادی باشد، اما امیدی برای رهایی او از میل ناگهانی برای روی صحنه رفتن نیست زیرا این از روز نخست که در دوسالگی پا روی صحنه گذاشت، در او نهادینه‌شده است. او حتی در حضور کودکانش نقش بازی می‌کند به این صورت که آرامشان می‌کند پیش‌ازاین که با پریدن به داخل یک کمد بگوید رفته است تا با خرگوش اسباب‌بازی پسرش زندگی کند.

زلوگر به این لحظات شادی به همان میزان انرژی می‌دهد که به دقایق افسردگی و محنت. این گزینه شخص او در نپذیرفتن این روایت است که گارلند قربانی شرایط حاکم بر زندگی‌اش بوده است؛ و این برخورد (زلوگر) به‌تنهایی برای تقلیل دادن بسیاری از نقاط ضعف فیلم کافی بوده است. «جودی» در مقابل، رضایت می‌دهد زلوگر صحنه را در اختیار خود بگیرد. خدا را شکر چون این بزرگ‌ترین بازی در زندگی حرفه‌ای اوست.

منبع: ایندپندنت

 

 رنه زلوگر در یک نگاه:

سلیس: رنه زلوگر[1] متولد 25 آوریل 1969 در آمریکا است. پدرش یک مهندس سوئیسی بزرگ‌شده استرالیا و مادرش جلفرید ایرنه اندرسن، پرستار بود. پدر و مادر زلوگر در یک کشتی در زمان مهاجرت به آمریکا با هم آشنا شدند و در سال ١٩۶٣ با یکدیگر ازدواج کردند. رنه در دوران دبیرستان در یک کلوب بازیگری کار می‌کرد و در همان دوران به هنرپیشگی علاقه‌مند شد. در سال ١٩٩١ از دانشگاه تگزاس شهر آستین در رشته ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل شد. بعد از دانشگاه تصمیم گرفت به‌صورت حرفه‌ای بازیگری را دنبال کند، چون ورود به هالیوود دشوار بود بهتر دید که در تگزاس بماند و در هوستون به دنبال بازی در فیلم‌ها باشد. در این دوران به‌عنوان پیشخدمت کار می‌کرد.

در سال ۱۹۹۴ در فیلم‌های «واقعیت نیش‌ها» و «بازگشت کشتار با اره‌برقی در تگزاس» و در سال ۱۹۹۵ در فیلم «امپراتوری رکوردها» بازی کرد. حضور در فیلم «عشق» تحسین منتقدان را برایش به ارمغان آورد به‌طوری‌که تصمیم گرفت به لس‌آنجلس برود. بعد از بازی در چند فیلم مستقل با ستایش منتقدان روبه‌رو شد و مطمئن گردید که می‌تواند در فیلم‌های بزرگ هالیوود بازی کند. بازی در «یک‌چیز درست» در مقابل یکی از اسطوره‌های هالیوود، مریل استریپ، در سال ١٩٩٨ نقطه عطف دوران بازیگری او محسوب می‌شود. در سال ۲۰۰۰ در مقابل جیم کری در فیلم «من، خودم و ایرِن» قابلیت‌های خود را در نقش‌های کمدی نشان داد. در این سال با بازی در فیلم «پرستار بتی» برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن در فیلم‌های کمدی/موزیکال شد. در سال ۲۰۰۱ بازی وی در فیلم «خاطرات بریجت جونز» موردتوجه منتقدان واقع شد. با بازی در این فیلم برای اولین بار نامزد جایزه اسکار شد. در سال ۲۰۰۲ با بازی در فیلم «شیکاگو» برای دومین بار نامزد جایزه اسکار شد. بازی درخشان رنه زلوگر در «کوهستان سرد» باعث شد تا سرانجام اولین اسکار را به‌عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن دریافت کند.

[1]. Renée Zellweger

آخرین ویرایش در %ب ظ، %07 %722 %1399 ساعت %19:%آذر