چاپ کردن این صفحه

وداع لئونارد کوئن با جهانی تاریک

22 آبان 1395
وداع لئونارد کوئن با جهانی تاریک

سلیس: لئونارد کوهن خواننده و ترانه‌سرای سرشناس کانادایی در ۸۲ سالگی چشم از جهان فروبست. خبر درگذشت این چهره سرشناس موسیقی جهان پنجشنبه‌شب در صفحه رسمی او در فیس‌بوک به اطلاع عموم رسید.

 در متنی که به این مناسبت در فیس‌بوک کوهن منتشرشده، آمده است:‌ «باغمی بسیار به اطلاع می‌رسانیم که لئونارد شاعر، هنرمند و ترانه‌سرای افسانه‌ای درگذشتدر این اطلاعیه هیچ اشاره‌ای به دلیل مرگ کوهن نشده است.این خواننده متولد مونترال کانادا همین ماه گذشته چهاردهمین آلبوم موسیقی خود با عنوان «تاریک‌تر می‌خواهیش» را به بازار موسیقی عرضه کرده بود.

کوهن که زاده وست‌مونت (مونترال) در کبکِ کانادا بود؛ در ۳۰ شهریور ۱۳۱۳ خورشیدی (۲۱ سپتامبر ۱۹۳۴) در خانواده‌ای یهودی‌تبار زاده‌شد. خانواده پدری او تبار لهستانی داشتند و پدرش وقتی خود کودکی ۹ ساله بود درگذشت. او در سن ۳۱ سالگی به نیویورک رفت و ساکن آمریکا شد. او بعدها به تعلیمات ذن در آیین بودا علاقه‌مند شد. کوهن از سال ۱۹۹۴ تا سال ۱۹۹۹ از دنیای موسیقی فاصله گرفت و در یک مرکز بودایی در شرق لس‌آنجلس سکنی گزید.او دراین‌باره گفته بود: «زندگی‌ام سامان نداشت و پر از آشفتگی بود و در آنجا اندکی نظم و ترتیب پیدا کرد. این شد که باز به دنیای موسیقی بازگشتم.»

از کوهن همواره به‌عنوان یکی از مؤثرترین ترانه‌سراها و آهنگ‌سازان موسیقی معاصر یاد می‌شود؛ کسی که تأثیر و آوازه‌اش به آمریکا و کانادا محدود نماند و در کشورهایی مانند ایران نیز شهرتی عمومی و گسترده پیدا کرد.شماری از خوانندگان و گروه‌های مشهور و غیر مشهور، برخی از ترانه‌هایی که سروده یا ساخته است را دوباره‌خوانی کرده‌اند. گفته می‌شود او یکی از همین ترانه‌های مشهور، ترانه «هله لویا» را، طی پنج سال نوشته است.

او عضو «تالار مشاهیر راک‌اندرول» است؛ در کنار کسانی مانند باب دیلن که امسال برنده جایزه نوبل ادبیات شد. گفته می‌شود در کار کوهن عناصری مانند رؤیاهای عاشقانه، مذهب و سیاست جایگاه ویژه‌ای دارند و خود او ازجمله ترانه‌سرایان و آهنگ‌سازان نه‌چندان پرشماری بود که به‌جز کار موسیقی، به‌تنهایی به‌عنوان یک شاعر نیز شناخته می‌شوند.

لئونارد کوهن از هنرمندان تأثیرگذاری بود که مانند باب دیلن و پل سایمون در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی به صحنه آمد. ترکیب صدای خش‌دار و عمیق او با سبک خاص گیتار و متن ترانه‌هایی در مورد عشق، نفرت، جنگ، صلح، معنویت و جنسیت آثار او را به‌یادماندنی‌ترین ترانه‌ها در بین مردم کشورهای مختلف و از نسل‌های مختلف تبدیل کرد.لئونارد کوهن به‌عنوان نویسنده‌ای که آثارش «بر سه نسل در سراسر جهان» تأثیر گذاشت در سال ۲۰۱۱ برنده جایزه بزرگ ادبی اسپانیا (پرنس آستوریاس) شد. او در مراسم گرمی سال ۲۰۱۰ در لس‌آنجلس نیز جایزه یک‌عمر دستاورد هنری را دریافت کرد.اگرچه شهرت آقای کوهن بیشتر به خاطر موسیقی بود اما از او کتاب شعر و رمان نیز منتشرشده است. اولین کتاب شعرش در سال ۱۹۵۴ زمانی که هنوز دانشجو بود به چاپ رسید. او پس از انتشار دو کتاب شعر که فروش چندان خوبی نداشت به موسیقی روی آورد و اولین آلبوم او با عنوان (Songs of Leonard Cohen) در سال ۱۹۶۷ منتشر شد.

لئونارد کوهن در سال ۲۰۰۵ بعد از آگاه شدن از آن‌که مدیر سابقش از صندوق بازنشستگی او پنج میلیون دلار برداشت کرده، مجبور به برگزاری کنسرت‌های جدیدی در سراسر دنیا شد. در سال ۲۰۰۹ این خواننده در حال اجرا روی صحنه از هوش رفت و در بیمارستانی در اسپانیا بستری شد. دلیل این حادثه را مسمومیت غذایی اعلام کردند. او چند ماه بعد، به دلیل آسیب‌دیدگی ستون فقراتش مجبور به فیزیوتراپی شد و تور دور اروپای خود را لغو کرد. آقای کوهن در مراسم گرمی سال ۲۰۱۰ در لس‌آنجلس جایزه یک‌عمر دستاورد هنری را دریافت کرد.

 

وداع لئونارد کوئن با جهانی تاریک

ماریان ایلن و لئونارد کوئن، در اواخر سال‌های دهه ۱۹۶۰ هشت سال در یونان، در جزیره هیدرا باهم و در کنار هم زندگی کردند. روی جلد آلبوم «ترانه‌هایی از یک اتاق»(۱۹۶۹)ماریان را می‌بینیم که پشت میزتحریر نشسته، حوله سفیدی به دور خود پیچیده و در همان حال با نگاهی عاشقانه به لئونارد کوئن می‌نگرد.

لئونارد کوئن دو ترانه از زیباترین ترانه‌هایش را به ماریان ایلن تقدیم کرده است:«پرنده‌ای روی سیم»و «به امید دیدار ماریان».و بااین‌حال عشق آن‌ها نپائید و کار به جدایی کشید. وقتی‌که لئونارد کوئن از بیماری سرطان ماریان آگاه شد، نامه‌ای برای او فرستاد: «می‌دانی که چقدر عاشقت بودم. سفر خوشی برایت آرزو می‌کنم. ای دوست دیرین، خداحافظ.در پایان این جاده، تو را باری دیگر می‌بینم. من هم به‌زودی در پی تو می‌آیم.»

۲۸ژوئیه ۲۰۱۶ ماریان ایلن درگذشت. در مراسم تشییع او، تشییع‌کنندگان ترانه «به امید دیدار ماریان» را زمزمه می‌کردند. مثل این است که لئونارد کوئن در تازه‌ترین آلبومش «تو این را تلخ‌تر می‌خواهی» آخرین چیزهای زندگی‌اش را روی سفره‌ای از جنس مخمل سیاه می‌چیند.صدای او در ترانه‌های این آلبوم به نجوا شباهت دارد.

«تو این را تلخ‌تر می‌خواهی» که در اکتبر سال جاری منتشرشده یکی از بهترین و عاطفی‌ترین آثار کوئن است. هر ۹ ترانه این آلبوم را می‌توان بارها شنید و هر بار از صدای «باریتون»کوئن لذت برد.

اما حالا دیگر دیر شده

چند هفته پیش لئونارد کوئن در خانه‌اش در لس‌آنجلس با دیوید رمنیک، سردبیر نشریه نیویورکردیدار و گفت‌وگو کرد. کوئن گفته بود که وضع سلامتی‌اش خوب نیست و قصد دارد که خود را برای وداع با جهان آماده کند. آلبوم «تو این را تلخ‌تر می‌خواهی» گامی است بلند در این جهت و به یک معنا وصیت‌نامه این هنرمند سرشناس کانادایی است.

در ترانه‌های این آلبوم چندان نشانی از عشق و عاشقی باقی نمانده. مثل این است که با مرگ ماریان، عشق هم در دنیای کوئن مرده است. موضوع بسیاری از ترانه‌های این آلبوم معنویت است در یک مفهوم اسپیرتوال. کوئن، شنونده را به خود فرامی‌خواند و راهکارهایی برای رسیدن به یک جهان معنوی را با او در میان می‌گذرد و چنین است که ما مقابل این مرد سالخورده‌ی زیبارو می‌ایستیم و به صدای او گوش می‌دهیم که چگونه باخدا در کنکاش است. در آخرین قطعه این آلبوم کوئن می‌گوید: آرزو می‌کردم که قراری بین ما بود، بین عشق من و عشق تو؛ و سپس بعد از سه دقیقه نوای حزین ویلن، باز صدای باریتون کوئن را می‌شنویم که با دریغ می‌گوید: اما حالا دیگر دیر شده.

کوئن ترانه‌های این آلبوم را در نشیمن خانه‌اش اجرا کرده است. آدام کوئن، پسر او تنظیم این آلبوم را به عهده داشته است. سازهای زهی غلبه دارند. در نخستین ترانه این آلبوم، بأس به‌سوی تاریکی می‌لغزد و در این فضای تاریک، حال و هوایی هستی شناسانه به شنونده منتقل می‌شود. در همان حال خواننده گروه کر کنیسه‌ای که کوئن در کودکی به آنجا می‌رفته، در پیش‌زمینه می‌خواند تا اینکه صدای کوئن به گوش می‌رسد که به عبری می‌خواند: من اینجا هستم. من اینجا هستمو این همان کلماتی است که به روایت کتاب مقدس ابراهیم خطاب به خدا گفت، هنگامی‌که خداوند از او خواست پسرش، اسحاق را در پیشگاه او در سرزمین موریا قربانی کند.

کوئن اصولاً در ترانه‌هایش ما را تا لب پرتگاه با خود می‌برد و سپس با سرخوشی به ما چشمک می‌زند. او ترانه‌سرایی است جلوه‌فروش که دریغ و افسوس را به نمایش می‌گذارد و بااین‌حال همچنان امید به رستگاری را در دل مخاطبش زنده نگه می‌دارد. در آلبوم اخیر او اما دشوار می‌توان امید را بازیافت. او می‌خواند: «خداوندا، من آماده‌ام (برای ترک جهان).»

آلبوم «تو این را تلخ‌تر می‌خواهی» با ۹ ترانه زیبای آن را مدیون بداقبالی لئونارد کوئن هستیم. او در جست‌وجوی یافتن معنا و مفهومی برای زندگی‌اش در دیری، به سلک راهیان ذن درآمد. هنگامی‌که این دوران را سپری کرد، متوجه شد که دیگر پولی در بساط ندارد. او می‌بایست کاری می‌کرد. پس دوباره به ترانه‌سرایی روی آورد و در فاصله بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ کنسرت‌هایی در کشورهای اروپایی برگزار کرد. کنسرت‌های او تا سه ساعت و گاهی هم بیشتر به درازا می‌کشید.

بلندترین قله جهان

لئونارد کوئن ۳۰ ساله بود که به موسیقی روی آورد. پیش از آن بختش را به‌عنوان یک نویسنده آزموده بود و توفیق چندانی به دست نیاورده بود. کوئن برخلاف باب دیلن مرد صحنه نیست. او و دیلن از مهم‌ترین ترانه‌سرایان جهان غرب به شمار می‌آیند. باب دیلن ۷۵ ساله تاکنون چندین بار از ارادت و علاقه‌اش به ترانه‌های کوئن سخن گفته است. کوئن هم هنگامی‌که خبراهدای نوبل ادبی در سال ۲۰۱۶ به باب دیلن رسانه‌ای شد، در تقدیر از او و آثارش گفته بود: اهدای نوبل ادبی به دیلن مثل این است که بر فراز قله اورست پلاکاردی بیاویزیم با این مضمون که اینجا مرتفع‌ترین قله جهان است.دیلن این روزها به‌عنوان یک هنرمند دست‌نیافتنیروی صحنه آمده است. آکادمی نوبل هنوز هم نتوانسته به او دسترسی پیدا کند. کوئن اما مایل است که به‌عنوان یک مرد سالخورده و باتجربه جلوه کند که از راز کامیابی و ناکامی در عشق آگاه است و با حسرت‌ها و پرتگاه‌های عاطفی بشر به‌خوبی آشناست.

در آلبوم «تو این را تلخ‌تر می‌خواهی» که فقط ۳۶ دقیقه است، کوئن اکنون در کتاب زندگی، بامداد، خطی از خود به‌جای می‌گذارد. این‌همه آن چیزی است که برای او باقی‌مانده است. مثل این است که راه او کم‌کم از راه دیگران جدا می‌شود. در پایان این راه او برهنه خواهد بود با کلاهی در دست.

 

سوزان*

سوزان تو را به خانه‌ی رودکنارش می‌برد

می‌توانی صدای قایق‌ها را که می‌گذرند بشنوی

می‌توانی شب را با او بگذرانی

و می‌دانی که مشنگ است

اما همین است که می‌خواهی آنجا باشی

برایت چای پرتقالی می‌آورد

که از راه دور چین می‌آید

و تا می‌آیی بگویی

که میلی به او نداری

دلت را به دست می‌آورد

و می‌گذارد رود بگوید

که همیشه عاشقش بوده‌ای

و می‌خواهی با او سفر کنی

و می‌خواهی چشم بسته سفر کنی

و می‌دانی که باورت می‌کند

که تو در خیال به تن بی کم و کاستش دست کشیده‌ای

و عیسا وقتی بر آب ‌رفت

دریانوردی بود

و از برج چوبی متروکش

زمانی دراز را به تماشا گذراند

و تا یقین کرد

فقط آن‌هایی می‌توانند ببینندش که دارند غرق می‌شوند

گفت «پس همه دریانوردند

تا که دریا آزادشان کند

اما خودش خیلی پیش از آن که آسمان راهش بدهد  

از پا در آمد

به خود وانهاده، انگار آدمی

چون سنگی زیر حکمتت فرو رفت

و می‌خواهی با او سفر کنی

و می‌خواهی چشم بسته سفر کنی

و خیال می‌کنی شاید باورش کنی

که او در خیال به تن بی کم و کاست تو دست کشیده است

حالا سوزان دستت را می‌گیرد

و تو را به کنار رود خانه می‌برد

شندره‌های خیریه‌ی سپاه رستگاری

را پوشیده است

و آفتاب مثل عسل

بر «بانوی ما»ی بندر می‌ریزد

و او نشانت می‌دهد که

میان آشغال‌ها و گل‌ها کجا را بگردی

قهرمان‌هایی لابلای علف‌های دریایی

بچه‌هایی در صبح

پی عشق به بیرون خمیده‌اند

و همیشه هم خمیده می‌مانند

وقتی سوزان آینه به دست می‌گیرد

و می‌خواهی با او سفر کنی

و می‌خواهی چشم بسته سفر کنی

و می‌دانی که می‌توانی باورش کنی

که او در خیال به تن بی کم و کاست تو دست کشیده است.

 

*ترانه سوزان از آلبوم «سوزان» لئونارد کوهن