چگونه هالیوود می‌تواند یک پروژه را نابود کند؟

07 فروردين 1398

میزگرد کارگردانان مهم سال ۲۰۱۸ در هالیوود ریپورتر

کارگردانان مهم سال ۲۰۱۸ که همگی نامزد اسکار هستند در میزگرد سالانه هالیوود ریپورتر در رابطه با غلبه بر ترس‌های بازیگران صحبت کردند، درباره سیاست هنر در «دوره‌های خطرناک» حرف زدند و اینکه در مدارس فیلم‌سازی چه چیزی به شما یاد می‌دهند. رایان کوگلر، بردلی کوپر، آلفونسو کوارون، ماریل هلر، یورگوس لانتیموس و اسپایک لی که به ترتیب فیلم‌های «پلنگ سیاه»، «ستاره‌ای متولد‌شده است»، «رما»، «آیا هرگز می‌تونی منو ببخشی؟»، «سوگلی» و «بلکککلنزمن» را ساخته‌اند، در میزگرد سالانه هالیوود ریپورتر یک نکته مهم را هم گوشزد کردند: چه چیزی می‌تواند یک پروژه را نابود کند؟ و جوابشان یک کلمه بود: هالیوود.

کارگردانان معمولاً مشتاق‌اند که با یکدیگر ملاقات کنند اما به‌ندرت از آن‌ها خواسته می‌شود که با فیلم‌سازی بنشینند که خیلی مشتاق دیدار و گپ و گفت با او هستند. بردلی کوپر، ۴۳ ساله (اولین فیلمش را کارگردانی کرده است) می‌گوید که انتخابش همیشه مایک نیکولز بوده. همان کارگردان بزرگی که فیلم «چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ترسد؟» و «فارغ‌التحصیل» را ساخته است. آلفونسو کوارون ۵۷ ساله بیلی وایلدر را انتخاب می‌کند. یکی از فیلم‌سازان مؤلف هالیوود که شوخ‌طبعی گاهی سیاهش به آثار کلاسیکی مثل «سانست بلوار» و «بعضی‌ها داغشو دوست دارن» چاشنی مضاف بر یک کمدی صرف افزوده است.

اسپایک لی ۶۱ ساله که امسال دوباره به بازی برگشته دوست داشته با آلفونسو کوارون گپ بزند که این اتفاق افتاده است. ماریل هلر اول بازیگر بود و سپس کارگردانی را شروع کرد. این کارگردان جوان ۳۹ ساله به همراه یورگوس لانتیموس یونانی ۴۵ ساله که فعلاً مقیم لندن است، هر دو از جان کاساوتیس به‌عنوان فیلم‌ساز محبوبشان یاد می‌کنند. کسی که سبک بداهه پردازانه‌اش در کلاسیک‌هایی مثل «چهره‌ها» و «زن تحت تأثیر» خودش را نشان می‌دهد.

رایان کوگلر ۳۲ ساله کارگردان فیلم «پلنگ سیاه» همیشه دوست داشته روزی کارگردان آفریقایی-آمریکایی اسکار میشو را ببیند که سازنده فیلم‌هایی مثل «دنیای مردگان» بود. متأسفانه هیچ‌کدام از این اسطوره‌ها برای میزگرد کارگردانان امسال در دسترس نبودند. آخرین نفرشان، مایک نیکولز سال ۲۰۱۴ از دنیا رفت.

آلفونسو کوارون همان ابتدای جلسه گفت: «توهین به کسی محسوب نشود اما اصلاً کارگردانان قرار است که حوصله‌سربر باشند.»

ساموئل گلدوین یک‌بار به‌طعنه درباره فیلم‌هایی که می‌خواهند به تماشاگر پیام بدهند گفته بود: «اگر می‌خواهید پیامی به مخاطبتان بفرستید از اداره پست استفاده کنید!» با او موافقید یا نه؟

اسپایک لی: چرا به من نگاه می‌کنی؟ چرا همه‌تان به من نگاه می‌کنید؟ (همه به خنده می‌افتند).

برای اینکه اگر تو در این زمینه نظری نداشته باشی آن‌وقت به دردسر خواهیم افتاد.

لی: خب ما در دوره خطرناکی زندگی می‌کنیم. هنرمندان آنچه را در جهان اتفاق می‌افتد بازتاب می‌دهند یا آن چیزی را که دلشان می‌خواهد در جهان باشد به تصویر می‌کشند؛ و نکته فوق‌العاده درباره هنر این است که همه می‌توانند نگاه و بینش خودشان از جهان را دنبال کنند؛ اما برای من، این آدم که در کاخ سفید است، این مأمور کله نارنجی، خب باعث شده که آمریکا در روشن‌ترین لحظات خودش نباشد. اگر شما هنرمندید و تصمیم گرفتید که سیاست را وارد کارهایتان نکنید، خودش یک تصمیم سیاسی است.

مارین هلر: اما فیلم‌ها به تنوع ما آدم‌ها هستند. درنتیجه باید فیلم‌هایی هم وجود داشته باشند که فقط سرگرمی خالص باشند. ما به همه نوع فیلمی نیاز داریم تا همه احوالاتمان ارضا شود. فکر می‌کنم ما به‌عنوان هنرمند این مسئولیت را داریم که فرهنگ را بازتاب بدهیم اما همه ما فقط هنرمندانی هستیم که سعی می‌کنیم چیزهایی بسازیم که کمکمان کنند در این دنیا احساس بهتری داشته باشیم، این‌طور نیست؟

بردلی کوپر: سینما یک فرم هنری کاملاً شخصی است و وقتی آن را پخش و عرضه می‌کنیم دیگر متعلق به ما نیست. حتی اگر اثر سیاسی هم تلقی شود دیگر ربطی به ما ندارد. بستگی به مخاطب دارد که تصمیم بگیرد آن را به‌عنوان یک اثر سیاسی ببیند یا نه.

آلفونسو کوارون: هر کاری که ما انجام می‌دهیم برای این است که پیامی را انتقال دهیم. برای این است که یک ایدئولوژی را به مخاطبمان برسانیم؛ و قرار است سیاستی را انتقال بدهد. حتی اگر شما قصد نداشته باشید که چنین کاری انجام بدهید؛ و ساختن یک فیلم شخصی فقط به این معناست که چیزهای بیشتری در خروجی پدیدار می‌شوند که لزوماً شما در چالش به آن‌ها احساس راحتی بیشتری نمی‌کنید مثل بازشناخت جامعه‌تان، برای نمونه در مورد خودم مکزیک، یا حتی ارتباطات شخصی‌ام و این رابطه گمراه‌کننده بین نژاد و طبقه‌ای که به آن متعلق هستم فقط چون متعلق به بخشی از جامعه هستم. متوجه منظورم هستید؟ شناخت این چیزها و اینکه در موردشان صریح و بی‌پرده باشید کار راحتی نیست.

بیشتر بخوانید:

میزگردی با کارگردانان برتر سال جهان با حضور مایکل لی، آنجلینا جولی، ریچارد لینکلیتر، بنت میلر، کریستوفر نولان و مورتن تیلدوم

میزگرد بازیگران زن هالیوود درباره خشم، ماتم و تبعیض جنسی در هالیوود

 

آیا «پلنگ سیاه» یک فیلم سیاسی است؟

رایان کوگلر: بله فیلم درباره سیاستمداران است. درنتیجه راهی برایش وجود نداشت که چیزی جز این به نظر برسد. قهرمان فیلم کاراکتری است که رهبر یک جامعه خیالی است اما ما آن را در یک قاره حقیقی قرار دادیم. می‌خواستیم فیلم در یک دنیای واقعی اتفاق بیفتد. درنتیجه قطعاً یک فیلم سیاسی است.

وقتی روی فیلمی کار می‌کنید که جزو سری آثار یک استودیوی بزرگ است چه محدودیت‌هایی پیش می‌آید؟

کوگلر: بزرگ‌ترین تفاوتش اینجاست که در حقیقت محدودیت‌های کمتری دارید و این خودش یک نقیصه می‌شود. همه ما با کارهای تقریباً کوچک شروع کرده‌ایم. من همه فیلم‌های اول شما را که در این جلسه حضور دارید دیده‌ام و تقریباً همه‌شان آثار جمع‌وجوری بوده‌اند. وقتی شما با یک بودجه محدود دست‌وپنجه نرم می‌کنید، محدودیت‌های زیادی دارید و این به شما کمک می‌کند که سریع‌تر حرکت کنید. چیزی که متوجهش شده‌ام این است که کار روی فیلمی مثل «بلک پنتر» خیلی سخت‌تر است چون با تعداد بیشتری از آدم‌ها سروکار دارید. گاهی اوقات بین ۷۵ تا ۱۰۰ نفر در یک اتاق هستند و باید با این شرایط در کارگردانی راحت باشید. خیلی اوقات متوجه شده‌ام که کارگردانی کردن این احساس را به شما می‌دهد که عریان شده‌اید. متوجه منظورم هستید؟ درنتیجه کارگردانی ده نفر شبیه این است که جلوی ده نفر عریان شوید اما جلوی ۲۰۰ نفر عریان شدن شبیه یک بالماسکه است.

ماریل قرار بود ستاره فیلم تو جولین مور باشد. چه اتفاقی افتاد که او تغییر کرد؟

هلر: همه‌چیز پیش از آن اتفاق افتاد که اصلاً من سروکارم به این فیلم بیفتد. می‌دانید فیلم‌ها مثل معجزه هستند وقتی درنهایت محقق می‌شوند و هر چیزی سر جای خودش قرار می‌گیرد. قبل از آن میلیون‌ها بار گسسته می‌شوند.

لی: چه جمله خوبی. می‌شود دوباره آن را بگویی؟

هلر: این فیلم به‌خصوص قرار بود کاملاً جور دیگری به نظر برسد که من اصلاً جزئی از آن نبودم. ملیسا مک‌کارتی و من وقتی برای این پروژه باهم روی عرشه رفتیم یک پیمان بستیم: هیچ‌وقت درباره چیزی که پیش از آمدن ما به این پروژه رخ‌داده حرف نزنیم. برای اینکه مشخصاً دلیلی وجود داشته که این پروژه به ثمر نرسیده است. می‌خواستیم با احساسات خوب پیش برویم. ما عاشق این کاراکتر بودیم: کاراکتری بود که احساس می‌کردیم صدایش را غالباً در فیلم‌های دیگر نشنیده‌ایم.

«آیا هرگز می‌تونی منو ببخشی» اقتباسی از خاطرات یک آدم حقیقی است. چقدر احساس می‌کردید که می‌توانید بعد داستانی به آن ببخشید؟

هلر: من در حال آماده‌سازی سومین فیلمم بودم که درباره آدم‌های واقعی است. (پروژه بدون نام بیوگرافیکی درباره آقای راجر که تام هنکس نقشش را بازی می‌کند)؛ و این همیشه کار دشواری است چون شما می‌خواهید به ماهیت و جوهر آدم‌ها کاملاً وفادار باشید اما درعین‌حال باید در روایت هم کارتان را درست انجام دهید. هنرش در حفظ تعادل بین این دو کفه است. لی ایزراییل (که نقشش را ملیسا مک‌کارتی بازی می‌کند) واقعاً آدم آزاردهنده و سختی بوده است و ما می‌خواستیم همین را به‌صورت مستقیم نشان بدهیم و دلمان نمی‌خواست او را نرم کنیم؛ و حسمان این بود که اگر تلاش کنیم از او چهره‌ای دوست‌داشتنی تصویر کنیم خودش بیشتر از همه مورد توهین قرار خواهد گرفت.

بردلی تو وقتی در فیلم «ستاره‌ای متولدشده است» جلوی دوربین رفتی که کلینت ایستوود از پروژه کنار رفت. هیچ‌وقت در این رابطه با هم صحبت کردید؟

کوپر: در حقیقت من فیلم را به سمت او پرتاب کردم. قبل از اینکه فیلم «تک‌تیرانداز آمریکایی» را با هم کار کنیم او با من در رابطه با انجام این فیلم صحبت کرده بود اما من فکر می‌کردم که بیش‌ازاندازه جوان هستم. بعد پروژه به او پیشنهاد شد اما رد کرد؛ و بعد از همه این ماجراها من یک رؤیا دیدم، می‌دانم که دیوانه‌وار به نظر می‌رسد و در رؤیایم شروع فیلم کاملاً تصویر شده بود. روز بعدش به دفتر برادران وارنر رفتم و گفتم: «من می‌خواهم یک نسخه از «ستاره‌ای متولدشده است» با بودجه کم بسازم.» و آن‌ها قبول کردند؛ و بعد دیگر همه‌چیز دراین‌باره بود که بیشتر و بیشتر در ایده دقیق شدم و فرورفتم و آن را تا جایی که می‌توانستم شخصی کردم.

هیچ‌کدام از شما فیلمی ساخته که شخصی نبوده باشد؟

کوارون: من فیلم‌هایی ساخته‌ام که دوست نداشته‌ام اما…

لی: همه‌شان برای من شخصی بوده‌اند.

کوارون: شاید «آرزوهای بزرگ». چون برای دلایل اشتباهی فیلم را ساختم.

هلر: آن دلایل اشتباه چه بود؟

کوارون: در یک کلمه بخواهم بگویم: هالیوود. حقیقتش را بخواهم بگویم جیبم خالی‌شده بود؛ و بعد یک تهیه‌کننده جذاب داشتیم و رابرت دنیرو و با خودم گفتم: «خب چراکه نه؟»؛ اما درک و دریافتی از متریال داستان نداشتم. مطمئنم با فیلم‌نامه‌ای مشابه یک کارگردان دیگر می‌توانست چیز خوبی از آن دربیاورد.

آیا خودتان را فیلمنامه‌نویس-کارگردان می‌دانید؟

لی: من هر دو کار را انجام می‌دهم؛ اما اگر داستانی را بخواهم تعریف کنم اینکه خودم آن را ننوشته باشم مانعم نخواهد شد.

کوارون (خطاب به لانتیموس):‌ فیلم «سوگلی» اولین فیلمی است که خودت ننوشتی؟

یورگوس لانتیموس: بله اما من برای سال‌های زیادی از نزدیک درگیر نوشتنش بودم. درنتیجه احساس می‌کنم یک‌جورهایی زمان بیشتری روی فیلم‌نامه این‌یکی گذاشتم تا فیلم‌هایی که خودم در نوشتن فیلم‌نامه‌شان مشارکت داشتم. درنهایت اگر فیلم‌نامه خوبی داشته باشم حتی اگر توسط کس دیگری نوشته‌شده باشد شما می‌توانید به روش‌های مختلفی آن را به تصویر بکشید جوری که مال خودتان شود.

هلر: حرف کاملاً درستی است. اگر حداقل بخشی از قصه از زیردستم نگذشته باشد نمی‌دانم چطور باید به پروسه ادامه بدهم حتی اگر فیلم‌نامه به شکل فوق‌العاده‌ای نوشته و آماده باشد. به‌نوعی مثل این است که باید بخشی از خودتان را در روح کاراکترها قرار دهید.

بردلی تو چرا زودتر کارگردانی را شروع نکردی؟

کوپر: فقط چون خیلی می‌ترسیدم. آماده نبودم. فکر می‌کنم این‌یکی از چیزهایی است که به نفعم تمام شد. اینکه این‌همه مدت صبر کردم. یک‌جوری شما متوجه می‌شوید که چه وقت برای کاری آماده هستید.

آیا داشتن پیش‌زمینه در مورد بازیگری و سایر چیزها به کارگردانی کمک می‌کند؟

هلر: رایان (کوگلر) و من در لابراتوارهای ساندنس باهم ملاقات کردیم. هر دویمان کارگاه‌های آموزشی را آنجا می‌گذراندیم. پیش از آن احساس می‌کردم من تنها کسی هستم که به مدرسه سینما نرفته‌ام؛ و چیزهای زیادی هست که نمی‌دانم. من درباره لنزها چیزی نمی‌دانستم؛ که مهم‌ترین چیزی بود که باعث می‌شد دلم بخواهد خودم را خفه کنم؛ و بعد شروع کردم به درک این ماجرا که چه نفع زیادی برایم دارد که زبانی را که بازیگران به آن حرف می‌زنند متوجه می‌شوم؛ و اگرچه چیزهای زیادی وجود دارند که من باید یاد می‌گرفتم و طبعاً هنوز هم در حال یادگیری هستم، حس کردم: «اوه من یک شانس بزرگ دارم: از بازیگران نمی‌ترسم.» کارگردانان زیادی هستند که از بازیگران وحشت دارند. البته این‌یک راز است و شاید من نباید رازهایمان را برملا کنم.

لی: این نکته مهمی است چون وقتی از مدرسه فیلم‌سازی نیویورک فارغ‌التحصیل شدیم می‌دانستیم که چطور باید کارهای فنی فیلم را انجام بدهیم؛ اما من تا سومین فیلمم، «کار درست را انجام بده» در کار کردن با بازیگران اصلاً راحت نبودم. در فیلم «School Daze» این لارنس فیشبرن بود که مرا کارگردانی می‌کرد و می‌گفت: «اسپایک یک‌لحظه بیا اینجا.» و خوشحالم که این کار را می‌کرد چون من هنوز زبان فیلم‌سازی نداشتم. از بازیگران می‌ترسیدم.

لانتیموس: من به‌اندازه کافی خوش‌شانس بودم. اگرچه هیچ‌وقت قصد نداشتم کارگردان تئاتر بشوم اما در یونان چند نمایش روی صحنه بردم که باعث شدند متوجه بشوم چطور باید با بازیگران کار کنم و به‌جایی برسم که می‌خواستم برسم. کارگردانی این نمایش‌ها برای من مثل مدرسه فیلم‌سازی مفید بود. من سعی می‌کنم با بازیگرانم زیاد حرف نزنم و اجازه بدهم که کار خودشان را انجام بدهند.

کوگلر: مهم‌ترین چیزی که مدارس فیلم‌سازی به من دادند این بود که با خیلی از همکارانم در آنجا آشنا شدم.

صوفیا نصرالهی