گفت‌وگوی ایندپندنت با گاسپار نوئه، کارگردان آرژانتینی – فرانسوی

07 تیر 1398
گاسپار نوئه گاسپار نوئه

ترجیح می‌دهم فیلم ببینم!

سلیس: نمایش فیلم جدید گاسپار نوئه، کارگردان آرژانتینی - فرانسوی 55 ساله با عنوان «لوکس اترنا»، در جشنواره کن امسال همه را کنجکاو کرده بود که ببینند این نابغه عجیب‌وغریب سینما این بار چه از آستینش بیرون می‌آید!

«لوکس اترنا»، ششمین ساخته «گاسپار نوئه»، با هنرنمایی دو بازیگر فرانسوی پرآوازه به نام‌های «شارلوت گینزبورگ» و «بئاتریس دال»، یک فیلم نسبتاً کوتاهِ یک‌ساعته از غریب‌ترین و درعین‌حال بهترین فیلم‌های فستیوال کنِ امسال است. گینزبورگ و دال، عملاً نقش خودشان را بازی می‌کنند، دو بازیگر که دوستی و همکاری قدیمی دارند و حالا گینزبورگ قرار است در اولین فیلم دال، نقش ساحره‌ای را بازی کند که روی صلیب سوزانده می‌شود.

«فیلم‌های تجربی» خیلی مواقع کند و خسته‌کننده هستند، اما «لوکس اترنا» تند و جذاب است. از گاسپار نوئه می‌پرسم آیا خودش را تجربی کار می‌داند، یا نه. حوصله ندارد منتظر شود سؤال‌ها تمام شود. می‌گوید: «فیلم‌های اخیر «لارس فون تری‌یه» هم تجربی نیستند. بیشتر مثل «گدار» دارد خوش‌گذرانی و تفریح می‌کند. یعنی درروند کارگردانی بازیگوشی می‌کند. بیشتر کارگردانان اهل این کارها نیستند. مثل عالم موسیقی است. در پیانو هم می‌شود بازی کرد. با خیلی سازها می‌شود. با خیلی چیزها می‌شود ور رفت.»‌ نوئه البته می‌افزاید: «من فیلم‌های تجربی را خیلی هم دوست دارم. اما مشکل اینجا است که می‌برندشان در فستیوال فیلم‌های تجربی و فستیوال فلان ژانر. یا باید فیلم ترسناک تجربی باشی، یا فلان نوع فیلم. چرا همه عناصر را با هم قاطی نکنیم و سالاد درست نکنیم؟ حتی اگر هم معمولاً کسی اجزاء این سالاد را باهم مخلوط نمی‌کند.»

من فیلم‌های تجربی را خیلی هم دوست دارم

این ششمین فیلم نوئه است و بی‌اغراق می‌توان گفت او با هر فیلمش سینمای دنیا را تکان داده است. از «برگشت‌ناپذیر» در سال ۲۰۰۲ که داستان دو مرد بود که می‌خواهند انتقام تجاوز به شخصیت اصلی داستان، با بازی مونیکا بلوچی، را بگیرند، تا «وارد خلأ شو» در سال ۲۰۰۹ که داستان تجربه خروج روح از بدن مردی در توکیو بود، تا «عشق» که در سال ۲۰۰۵ در همین بخش نمایش‌های ویژه نیمه‌شب جشنواره کن نمایش یافت، و بالاخره تا فیلم پنجمش، «اوج» که در سال ۲۰۱۸ روی پرده آمد و از ویژه‌ترین تجربه‌های او بود. فیلمی با بازی «صوفیا بوتله»، ستاره الجزایری‌تبارِ فرانسوی، که تمام داستانش در یک ساختمان می‌گذرد و بازی‌های بی‌باکانه‌ای نه‌تنها با دوربین، که با موضوعات حساسی مثل نژاد انجام می‌دهد. در آشوب‌آفرینی فیلم‌های نوئه، همین بس که این نگارنده چند هفته پیش بر سر فیلم «اوج»‌ در پاسی از نیمه‌شب در یک مهمانی تولد نیویورکی، وارد درگیری با یک دختر سومالی تبار کانادایی‌ای شد که مدعی بود این فیلم نشان می‌دهد که نوئه از سیاه‌پوستان متنفر است.

نوئه می‌گوید در ساختن فیلم‌هایش، همیشه با غریزه عمل می‌کند. «در مورد «لوکس اترنا» یک هفته وقت داشتیم فیلم را تدارک ببینیم، پنج روز وقت داشتیم فیلم‌برداری کنیم، و فیلم‌نامه‌ای هم در کار نبود. شاید دو خط متن داشتیم. هر که هر کاری دلش می‌خواست سر صحنه انجام داد. در چند روز قبل از فیلم‌برداری زنگ زدم به دوستانم و گفتم فلان نقش را بازی می‌کنید یا نه. در ماه مارس فیلم‌برداری کردیم. دو سه هفته هم مرحله پساتولید بود.» این بود که فیلم به نمایش دو ماه بعدش در کن رسید.

من ترجیح می‌دهم فیلم ببینم. فیلم‌نامه خواندن اصلاً کار من نیست. آدم باید فیلم بگیرد و تدوین کند، تمام!

داستان فیلم از پیشنهادی از «آنتونی واسارلو»، مدیر هنری شرکت مد «ایو سن لوران» آغاز شد. نوئه برایم تعریف می‌کند که:‌ «گفتند هر کاری می‌خواهی بکن، و پولش را هم می‌دادند. دو هفته بعد از این‌که با من تماس گرفت، کار را شروع کردیم. اولش کمی نگران بودم. قرار بود بئاتریس نقش کارگردانی را بازی ‌کند که اولین فیلمش را می‌سازد و شارلوت ساحره‌ای باشد که می‌سوزانندش. اما تا آمدند و شروع کردیم به کار، همه لذت بردیم.»

نوئه درباره شلوغی فیلم و آن آشوبی که درصحنه «فیلم در فیلم» تصویر می‌کند، می‌گوید: «کلی دوربین سر صحنه داشتیم. نمی‌توانستم مثل «اوج» ۱۵ روز لانگ‌ شات بگیرم. بعد از روز اول، فهمیدم که باید همین‌طوری بگیرم و بعد تدوینش کنم. یک دوربین دادم دست یکی از دوستان و گفتم تو هم فیلم بگیر. همه شروع کردند فیلم گرفتن، و بعد در مرحله تدوین چون می‌خواستیم فیلم زیر یک ساعت باشد، صفحه را نصف کردم و همان شد که دیدید. همه سر صحنه از دوستانم بودند. احساس می‌کردم در خانه خودم هستم.»  

نوئه درباره رابطه بین تفکر و احساس در کارهایش و این‌که هنگام نوشتن فیلم‌نامه، چطور این تعادل را ایجاد می‌کند و فکرهایش را روی کاغذ می‌آورد می‌گوید: «من فیلم می‌گیرم و تدوین می‌کنم. هر بار کسی می‌گوید فیلم‌نامه‌ عالی‌ای دارم، می‌گویم حالا بده بخوانیم، اما راستش اسم «فیلم‌نامه» تنم را مورمور می‌کند. من ترجیح می‌دهم فیلم ببینم. فیلم‌نامه خواندن اصلاً کار من نیست. آدم باید فیلم بگیرد و تدوین کند، تمام!».

آرش عزیزی، ایندپندنت