چاپ کردن این صفحه

کتاب خاطرات شارون استون، بازیگر فیلم‌های «غریزه اصلی» و «کازینو»

30 ارديبهشت 1400
شارون استون شارون استون

ما چیزی جز عروسک نبودیم

خالد خسرو

کتاب خاطرات شارون استون، با عنوان «زیبایی دو بار زیستن[1]» برخلاف آوازه وزندگی پرزرق‌وبرقش در دهه نود میلادی، روایتی ساده از زندگی یک دختر فقیر خانواده‌ای ایرلندی در یک منطقه کارگری در ایالت پنسیلوانیای آمریکا است که والدینش خیلی سختگیر بودند و فرزندان خود را تنبیه بدنی می‌کردند. خانواده‌اش پس از آن‌که برادرش وارد کار مواد مخدر شد و به چنگ پلیس و زندان افتاد، ترجیح دادند که شارون به نیویورک و کالیفرنیا به دنبال شغل مدلینگ و بازیگری برود که از کودکی آرزو را داشت. 

باآنکه دنیای هالیوود به روی بازیگران زیبا و بلوند خیلی زود روی خوش‌نشان می‌دهد، اما ۱۲ سال طول کشید که شارون با فیلم «غریزه اصلی» که در آن نقش  قاتل جذابی را بازی کرد که به دنبال فریب و اغوای جنسی مأمور پرونده خود است، به شهرت و محبوبیت یک «سوپراستار» رسید. شانس با او یار بود که ۱۲ بازیگر دیگر آن نقش را رد کرده بودند.

من فکر نمی‌کنم که یک زندگی استثنایی داشتم؛ به‌استثنای این‌که ستاره فیلم شدم.

«غریزه اصلی» در سال ۱۹۹۲ در جشنواره «کن» به نمایش درآمد و شارون از استقبال تماشاچیان در سالن نمایش به وجد آمده بود، اما منتقدان آن فیلم را به باد انتقاد گرفتند و بیشتر از ۳ ستاره به آن ندادند. البته، استقبال تماشاچیان از این فیلم بی‌نظیر بود. غریزه اصلی، ۳۲۹ میلیون دلار در گیشه فروش کرد که یک رکود عالی برای یک فیلم جنایی اروتیک به‌حساب می‌آمد. 

شارون خیلی به موفقیت آن فیلم امید بسته بود. به گفته خودش، «من ۳۲ سالم بود که آن نقش را گرفتم. می‌دانستم که این آخرین شانسم است. چون برای  صنعت فیلم پیر می‌شدم.»  

شارون در آغاز به‌جای کتاب خاطرات، می‌خواست مجموعه داستان‌های کوتاهش را چاپ کند.

 شارون همان‌طور که آرزو داشت، علاوه بر موفقیت تجاری، برای بازی خود در آن فیلم نامزد جایزه بهترین بازیگر زن در نقش اول در مراسم گلدن گلوب در سال ۱۹۹۳ شد. او با خاطر مکدر به یاد می‌آورد که چطور «وقتی نامم را به‌عنوان نامزد این جایزه معتبر اعلام کردند، همه پوزخند می‌زدند.» اما او بالاخره این جایزه را در کنار رابرت دنیرو، برای بازی در فیلم «کازینو»، از ساخته‌های مارتین اسکورسیزی، گرفت. 

شارون استون به‌خوبی از حمایت‌های بازیگران بزرگ آن دوره از خود، مانند رابرت دنیرو، رابرت داگلاس و آرنولد شوارتزنگر یاد می‌کند، ولی کمتر در مورد فیلم‌هایی که در آن بازی کرده است سخن می‌گوید و تقریباً در مورد زندگی شخصی و ازدواج، اطلاعات کمی در اختیار مطبوعات عامه‌پسند و خوانندگان کنجکاو خود می‌گذارد. او در این مورد به روزنامه نیویورک‌تایمز گفته است: «در این مقطع نمی‌خواستم به این موضوعات بپردازم. در مورد ازدواجم باید بگویم که من قبل از عقد، پای سند حفظ اسرار خصوصی امضا کردم.»

شارون می‌گوید باآنکه بسیار برای خانواده و عشق اهمیت قائل بود، اما پس از سکته مغزی ناقص در سال ۲۰۰۱ که تا آستانه مرگ پیش رفت، شوهرش فیل برونستاین، روزنامه‌نگار معروف آمریکایی، از او جدا شد. آن سکته نه‌تنها به پیشرفت کاری و مالی شارون آسیب رساند، بلکه او را متوجه کرد که «من به دنبال عشقی می‌دویدم که درواقع وجود نداشت... به خاطر آن عشق [برونستاین] ‌هالیوود را ترک کردم و به شمال کالیفرنیا کوچیدم.» 

شارون در آغاز به‌جای کتاب خاطرات، می‌خواست مجموعه داستان‌های کوتاهش را چاپ کند، اما ناشران برخلاف میل او، بیشتر به زندگی خصوصی‌اش به‌عنوان یکی از ستاره‌های معروف سینمای دهه ۹۰ علاقه داشتند. شارون می‌گوید که ناشران فکر نمی‌کردند مردم به داستان‌های کوتاه علاقه داشته باشند، اما سنی مهتا، رئیس گروه انتشاراتی کناف، قدرت نویسندگی‌ او را ستوده بود.

زنان بازیگر و معروف، عزیز صنعت فیلم نبودند. ما برای آن‌ها چیزی جز عروسک نبودیم که باید به آنچه گفته می‌شد، عمل می‌کردیم.

البته، این ناشران توقع داشتند که کتاب خاطرات این «بلوند جذاب»، رازها و داستان‌های جالب و ناگفته­ای در مورد دنیای هالیوود برملا کند، اما شارون در کتاب خود از این کار سرباز زده است. او در این مورد می‌گوید: «نکته اصلی در مورد کتابم این است که یک زندگی عادی را روایت می‌کند. من فکر نمی‌کنم که یک زندگی استثنایی داشتم؛ به‌استثنای این‌که ستاره فیلم شدم. این کتاب می‌توانست به قلم بسیاری از دیگر کسانی نوشته شود که در شهرهای کوچک زندگی کرده‌اند.»

برخورد شارون با جنبش «#من هم» قدری متفاوت و محتاطانه است و در برخی جاها با فعالان این جنبش زاویه دارد. او وقتی در کتابش از نمونه‌های رفتارهای جنسیت زده و آزارگرانه جنسی در هالیوود یاد می‌کند، از کسی نام نمی‌برد و می‌کوشد که قضاوتش منصفانه باشد. به نظر می‌آید که او با آن دسته از منتقدان این جنبش هم‌نوا است که به متهمان آزار جنسی فرصت دفاع و اثبات بر اساس قانون داده نمی‌شود.

برخورد شارون با جنبش «من هم» قدری متفاوت و محتاطانه است و در برخی جاها با فعالان این جنبش زاویه دارد.

 به گفته او، «من به هر دو طرف ماجرا گوش می‌دهم. من طرفدار دادرسی قانونی هستم. من به سراسر چیزهایی که رخ‌داده، باور دارم. قانون و نه رسانه‌ها، باید در این‌جور مواقع فعال باشد.» او از مردانی مانند دست‌اندرکاران فیلم «کازینو» به نیکویی یاد می‌کند که از بازیگران و عوامل زن در برابر کارگردانان و تولیدکنندگان آزارگر حمایت می‌کردند.

او از کارگردانی یاد می‌کند که در جریان فیلم‌برداری از او درخواست غیرمعمولی داشته و وقتی شارون از این کار سرباز زد، کارگردان از او قهر کرد.

شارون باور دارد که وضعیت کنونی در هالیوود نسبت به گذشته تغییر کرده است و زنان قدرت بیشتری یافته‌اند. او به خوانندگان خود یادآوری می‌کند که در دوره وی، «زنان بازیگر و معروف، عزیز صنعت فیلم نبودند. ما برای آن‌ها چیزی جز عروسک نبودیم که باید به آنچه گفته می‌شد، عمل می‌کردیم.»

مشخصات کتاب:

شارون استون/زیبایی دو بار زیستن/انتشارات کناف/۲۵۶ص/۲۰۲۱

[1]. The Beauty of Living Twice