چاپ کردن این صفحه

مباني و تكنيك‌هاي مصاحبه

26 مهر 1398
مباني و تكنيك‌هاي مصاحبه

مصاحبه، نمایش

فریدون صدیقی

سلیس: اين مقاله مي‌كوشد از منظري ديگر به مباني و تكنيك‌هاي مصاحبه نگاه كند. به موضوعي كه عناصر و روش و تكنيك‌هاي متعارف و كلاسيك و مكرر دارد.

مقاله مي‌كوشد از منظري ديگر مصاحبه‌کننده را به‌مرور و تأمل به انجام يك مصاحبه عمقي، چالشي رودررو وا‌دارد و در بيان موضوع به‌هیچ‌وجه ادعاي كامل و جامع بودن صورت‌بندی‌های مختلف انجام مصاحبه را به‌مثابه اجراي يك نمايش ندارد. تنها و تنها مي‌خواهد به زمينه‌ها و بسترهاي معمول و جاري انجام مصاحبه از زاويه‌اي ديگر بنگرد و بديهي است تكميل اين زاويه ديد نيازمند گسترش و بسط بيشتر موضوع پيشنهادي دارد كه نويسنده درصدد اين كار و اميدوار است روزي آن را كامل كند.

نويسنده مي‌خواهد از همين زاويه و در پرهيز از تكرار آنچه تاكنون به كمال در حوزه گزارش‌نویسی، مقاله‌نويسي، خبرنويسي، تيتر نويسي و روزنامه‌نگاري تخصصي بیان‌شده، بنگرد. چراکه معتقد است توسعه ارتباط صوتي و تصويري بی‌تردید آثار منفي و مثبتي در روزنامه‌نویسی مكتوب بجاي گذاشته است و به همين دليل مي‌بايد اكنون گزارش‌نویسی، خبرنويسي، تیتر نویسی، مصاحبه و روزنامه‌نگاري تخصصي را متأثر از صوت و صدا و كاركرد تصوير، به توليد و عرضه رساند. بر همين پايه نويسنده متأثر از كاركرد نور، صدا، تصوير و حركت در سينما و تلويزيون، كاركرد درام در ادبيات نمايشي و ادبيات داستاني، سلسله مقالاتي را كه مي‌تواند با اظهارنظر منتقدانه و مشفقانه صاحب‌نظران و تكميل آن، به كتاب نزديك كند، با عناوين فعلي در دستور كار خود دارد.

در جريان يك مصاحبه. مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده موضوع يا موضوعاتي را براي رسيدن به هدف پيش مي‌برند.

پازل تيتر نويسي در پرتو نور، صدا، حركت

گزارش‌نویسی؛ پلان، سكانس

روزنامه‌نگاري تخصصي؛ سكانس، فيلم

 ‌خبر؛ تيزر

يادداشت؛ پلان، نماي بسته‌

سرمقاله؛ پلان، نماي متوسط‌

مقاله؛ پلان، نماي باز

نويسنده يادآور مي‌شود عنايت اين مقاله به مصاحبه تک‌موضوعی، عمقي و چالشي، رودررو و يك مصاحبه‌کننده و يك مصاحبه‌شونده است و با ميل و افتخار پذيراي پيشنهاد و انتقاد در تكميل اين مقاله كه فشرده‌اي از آن را مي‌خوانيد و نيز موضوعات یادشده بالا است.

حركت، چيزي جز گفتن نيست. اين مفهوم، عده‌اي درصحنه تئاتر است. در تئاتر حركت بر كلام مقدم است، چون حركت به كلام حداكثر شدت و تأثیر را مي‌بخشد. آيا اين قاعده مي‌تواند بر صحنه يك مصاحبه دلالت كند؟

پاسخ البته مثبت است. در جريان يك مصاحبه. مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده موضوع يا موضوعاتي را براي رسيدن به هدف پيش مي‌برند. درصحنه مصاحبه، مصاحبه‌کننده به‌واقع بازيگر اصلي است، چون مي‌بايد كنترل مصاحبه‌شونده و نيز حركت موضوع در جريان پرسش و پاسخ را به عهده داشته باشد. به‌این‌ترتیب مصاحبه‌کننده بازيگر كارگردان است. بنابراين او مي‌بايد بر سكوت‌ها چيره شود، سكوت‌ها را بشكند. گرچه گفته‌اند سكوت حصاري دور حكمت است و نيز گفته‌اند در سكوت پيامي است كه در هياهو نيست؛ اما سكوت مي‌بايد، صداي دروني پيام را بيان كند؛ يعني حركت كند.

هيچكاك، سينماگر مؤلف مي‌گويد: سكوت در سينما (فيلم) بايد صدا داشته باشد. اين گفته بخشي از صورت وضعي ميزانسن را در سينما و نيز تئاتر تعريف مي‌كند. يعني مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده. عناصري از ميزانسن براي انتقال پيام هستند. حركت آن‌ها درصحنه؛ سكوت، حركت سكوت، حركت وضعي بدن و حركت وضعي كلام را تبيين مي‌كنند.

درصحنه مصاحبه، مصاحبه‌کننده به‌واقع بازيگر اصلي است

پيام ساده آنچه را كه گفتيم، مرور مي‌كنيم؛

حركت و سكوت در مصاحبه، اهميتي تعیین‌کننده در طول مصاحبه‌اي دارد كه قاعدتاً سكوت به‌مثابه مرگ مصاحبه است. بنابراين مصاحبه‌کننده مي‌بايد با كاركرد منطقي سكوت و حركت مصاحبه‌شونده از پيش آشنا باشد و يا در طول مصاحبه به شناخت راهبرد و كاركرد هر دو این‌ها برسد تا بتواند مصاحبه‌اي جذاب و نتیجه‌بخش فراهم كند.
مي‌دانيم موفقيت و جذابيت يك مصاحبه در گرو سه عامل است:

- توانايي‌هاي مصاحبه‌کننده

- توانايي‌هاي مصاحبه‌شونده

- شرايط محيطي مصاحبه

در اينجا فرض را بر آن مي‌گيريم مصاحبه‌شونده نسبت به شناخت موضوع مصاحبه و نيز پاسخگويي به همه پرسش‌ها آمادگي و توانايي دارد. بر اساس همين فرض اوليه، مصاحبه‌کننده را هم كسي مي‌دانيم كه موضوع مصاحبه را به‌درستی مي‌شناسد و با ظرفيت زماني، مكاني، مدت و موقعيت تعیین‌شده براي مصاحبه آشناست و قادر به پيشبرد و انجام يك مصاحبه موفق و جذاب است، يعني مصاحبه را در كنترل و هدايت خود دارد و به‌این‌ترتیب درصحنه برگزاري مصاحبه - صحنه نمايش - او بازيگر و كارگردان موفقي است.

اكنون پرسش اين است، چقدر از موفقيت اين مصاحبه مرهون شناخت سكوت و حركت مصاحبه‌کننده است. با اين فرض كه خود نسبت به كاركرد سكوت و حركت خود، شناخت، مهارت و تسلط و قدرت هدايت دارد.
مي‌دانيم لازمه انجام يك مصاحبه موفق كه با كنترل و هدايت موضوع از سوي مصاحبه‌کننده پيش مي‌رود در عنايت و فهم عناصر زير است.

الف: شناخت موضوع

ب: شناخت قبلي مصاحبه‌شونده از نظر موقعيت اجتماعي، حقيقي و حقوقي

ج: شناخت، مصاحبه‌شونده از نظر روحيات و خلقيات، علايق و تعلقات است.‌

او شخصي نرم خود يا تندخو است؟ اهل ورزش است؟ اهل مطالعه؟ متأهل است يا مجرد؟ زيباست يا زشت. كوتاه يا بلند و ... اين شناخت به ما كمك مي‌كند كه در بزنگاه‌ها و عطف‌هايي كه مصاحبه به بن‌بست مي‌رسد - بخواست مصاحبه‌شونده و به دلايل مختلف، ازجمله آن‌که احساس مي‌كند رازگشايي از موضوع مصاحبه، پاسخ دادن به همه پرسش‌ها، امنيت حرفه‌اي، سازماني و يا گروهي او را به مخاطره مي‌اندازد- مي‌تواند كليد خروج از بن‌بست مصاحبه باشد.
همه اين دانستگي‌ها، توقع و انتظاري است كه ما از كارگردان نمايش و كارگردان سينما نسبت به كنترل بازيگر و پيشبرد موضوع - داستان - داريم. او است كه با شناخت قابليت بازيگر و موضوع، ميزانسين را طراحي مي‌كند. اوست كه به بازيگر مي‌گويد چگونه كنش و واكنش نشان دهد. اين كنش و واكنش در جريان يك مصاحبه رودررو - عمقي، چالشي- بايد از سوي مصاحبه‌کننده - بازيگر و كارگردان مصاحبه - کاملاً آگاهانه باشد. كنش و واكنش‌هاي مصاحبه‌کننده در جريان و روند مصاحبه بروز مي‌كند. همچنان که مي‌بايد او در جريان و روند مصاحبه. كنش و واكنش‌هاي مصاحبه‌شونده را از پیش‌فرض كرده يا در خلال مصاحبه بر اساس كنش و واكنش‌ها، به كنترل و هدايت و پيشبرد موضوع مصاحبه- تسلط بر ميزانسن و تغيير آن - دست بزند. فراموش نكنيم. مصاحبه‌کننده، مصاحبه‌شونده، وسايل صحنه، مكان و زمان مصاحبه- شرايط مصاحبه- اجزاي ميزانسن هستند. بنابراين بازيگر و كارگردان باوقوف به اجزاي ميزانسن، حركت جزئي عناصر- تغيير مكان، گذشت زمان، جابه‌جايي خود و مصاحبه‌شونده- و نيز حركت كلي ميزانسن موضوع مصاحبه را براي رسيدن به هدف از مصاحبه پيش برد. كنش و واكنش‌ها مي‌بايد مصاحبه‌کننده -بازيگر و كارگردان- را به تحليل، كنترل و هدايت مصاحبه برساند.

حركت و سكوت در مصاحبه، اهميتي تعیین‌کننده در طول مصاحبه‌اي دارد

توضيح را با مثال پيش ببريم.

شناخت نحوه حركت و رفتار، گفتن، نشستن، جابه‌جایی، استفاده از دست، نگاه، ميميك، همه این‌ها مصاحبه‌کننده را در به نتيجه رسيدن كمك خواهد كرد. مي‌دانيم وضع و حالت شانه‌ها، نشانه‌اي براي سنجش عمق عواطف و احساسات است. اگر كسي به شما بگويد، عاشقم يا خوشبختم يا رنج مي‌برم و شانه‌هايش به همان حالت اوليه باقي بماند سخنش را باور نكنيد.

حالت آرنج‌ها با قدرت اراده رابطه نزديك دارد. وقتي آرنج نزديك يا چسبيده به بدن قرار گيرد نشانه يك احساس و حالت دفاعي است و به نسبتي كه آرنج‌ها از بدن فاصله مي‌گيرند نشانه هرچه بيشتر اعتمادبه‌نفس و تهاجم است.
نتيجه؛ مصاحبه‌کننده بايد با زبان حركت؛ نشانه‌ها، علائم و مفاهيم حركت آشنا باشد. اين آشنايي به او كمك مي‌كند تا خودش حركات‌ شده‌اي داشته باشد و حركات مصاحبه‌شونده را نيز روانشناسي كند.

نكته؛ حركات بالاتر از كلام است. با كلمه نيست كه مي‌توانيم ديگري را متقاعد سازيم، بلكه شيوه بيان كلمه است ما را در چنين كاري موفق مي‌سازد. حركت، بيان ما في‌الضمير است، بيان متقاعد‌كننده و كامل، گاهي ده‌ها صفحه كاغذ هم قادر به بيان آن چيزي نيست كه با يك حركت ساده مي‌توان بيان داشت. درحرکت، هستي به كمال مي‌شكند. به معناي ديگر حركت، روح است و كلام جز حرف و كلمات نيست.‌

يادآوري: آيا در مصاحبه فقط حركت است كه مصاحبه را پيش مي‌برد؟ قطعاً خير! اما لحن و آهنگ كلام؛ حس و كنش دروني ما را مي‌سازد كه تظاهر بيروني مي‌يابد. پس...‌

*‌ لحن آيا حركت است؟

- بله! چون صدا، حركت است.

* لحن بيانگر تيپ است يا شخصيت؟

-‌ لحن بيانگر شخصيت است و اين صداست كه گوياي تيپ است.

 

نتيجه اول يادآوري؛ جنس صدا را و لحن را بايد شناخت. ظرفيت، وزن، شدت و قدرت صداي مصاحبه‌شونده را در كنش‌ها و واكنش‌ها بايد دريافت. لازمه دريافت، شناخت قابليت‌هاي صداست. پس ضرورت شناخت، يك اصل جدي و قطعي در كار نمايشي - مصاحبه - است.

نتيجه دوم يادآوري؛ هركدام از اعضاي بدن بازگوکننده و بيانگر سهمي از فضايي است كه بدان تعلق دارد و به نسبت آنكه حركات اعضاي بدن چه صورت وضعي دارد، يا می‌آفریند، به قضاوت كنش و واكنش صاحب حركت مي‌پردازيم يعني، منش حركت بيانگر احساس دروني است.

 پس بازيگر (مصاحبه‌کننده) قادر به كنترل احساس دروني خود است. مصاحبه‌کننده - بازيگر- كارگردان هم هست.

پرسش؛ وظايف بازيگر كارگردان - مصاحبه‌کننده چيست؟

الف؛ بايد کنترل‌شده كنش و واكنش نشان دهد.

ب؛ كنش و واكنش حركتي مصاحبه‌شونده را تحليل و آن را در جهت پيشبرد موضوع مصاحبه براي رسيدن به هدف، كنترل و هدايت كند.

مصاحبه‌کننده بايد با زبان حركت؛ نشانه‌ها، علائم و مفاهيم حركت آشنا باشد.

حركات چگونه بروز پيدا مي‌كنند؟

فرانسوا دلسارت، رقصنده و مدرس نامي رقص (1871-1811) مي‌گويد: حركات اعضاي بدن به سه شكل ظاهر مي‌شوند؛

  • حركات متباين، يعني حركاتي كه دو عضو بدن در یک‌لحظه اما در دو جهت مخالف به جنبش درمی‌آیند اين نوع حركات از حداكثر شدت و كمال قدرت بيان برخوردار است.
  • حركات متوازي، يعني حركاتي كه دو عضو بدن هم‌زمان و در یک‌جهت به حركت درمی‌آیند. اين حركت ازنظر قدرت بيان، حركت ضعيفي است حركتي كه به نشانه التماس و خاكساري بيان مي‌شود.
  • حركات متناوب؛ حركاتي است كه تمام بدن را طي مي‌كند هر ماهيچه و هر استخوان و مفصلي را به جنبش درمی‌آورد. اين حركات ويژه بيان كامل عواطف است.

نكته؛ حركات غیرارادی نمي‌تواند دروغ باشد. حركات، كمترين ترس و تسليم ما را برملا مي‌سازد.‌ مصاحبه‌كننده - بازيگر، كارگردان انجام مصاحبه مي‌بايد قادر به كنترل حركات خود باشد پس گاه ممكن است به‌ناچار دروغ بگويد، دروغ او مصلحت‌آمیز و در جهت پيشبرد موضوع مصاحبه براي رسيدن به هدف است. پس او همچنين وقتی‌که حركات مصاحبه‌شونده را كنترل و هدايت مي‌كند مي‌تواند به دروغ‌گویی يا راست‌گویی او پي برد! چون منشأ حركت را مي‌تواند تشخيص دهد. حركت براي بيان راستي‌هاست يا دروغ‌ها؟

خبرنگار بازيگر است و اساساً هر كس خود را به قضاوت جمعي مي‌گذارد.

پرسش
آيا مصاحبه‌کننده- بازيگر، كارگردان- از مصاحبه‌شونده- بازیگر تحت كنترل مصاحبه‌کننده- اعتراف می‌گیرد؟

-‌ بله و خير!‌

آيا مصاحبه‌کننده بازجو هست؟

- بله و خير!

بيشتر توضيح مي‌دهم مصاحبه‌کننده - بازيگر، كارگردان - به‌عنوان مصاحبه‌کننده مي‌بايد از موضوع مصاحبه رازگشایی كند، درون‌کاوی كند، هزارتوی موضوع را به‌منظور رسيدن به هدف مصاحبه بكاود و بجويد. اين البته بازجويي نيست. بازجو، جايگاه و مرتبت قانوني و نه عرفي دارد. مي‌تواند با اختيارات قانوني به شيوه‌اي كه مجاز مي‌داند و در طول زماني دلخواه، از مصاحبه‌شونده- متهم - بازجويي كند؛ اما مصاحبه‌کننده فاقد چنين جايگاهي است و البته مصاحبه‌شونده هم متهم نيست.

مصاحبه‌کننده همچنين نمي‌تواند خود زمان و مكان و مدت مصاحبه را به مصاحبه‌شونده تحميل كند. حداكثر مي‌تواند پيشنهاد دهد و مصاحبه‌شونده مي‌تواند نپذيرد. اصلاً مي‌تواند مصاحبه نكند؛ اما بازجو مي‌تواند زمان، مدت و مكان و شرايط را به متهم، بقبولاند و تحميل كند. يعني متهم در برابر بازجو تسليم است. درحالی‌که در مصاحبه، مصاحبه‌شونده تسليم نيست. مختار است. آزاد است.

پس وجه مشترك مصاحبه‌کننده با بازجو در چيست؟

-‌ در درك و فهم موضوع مصاحبه يا بازجويي و نيز به هدف رساندن موضوع مصاحبه يا بازجويي!

درهرحال - مصاحبه‌کننده، بازجو نيست!

- صد درصد اما...

اما چي؟

-‌ اما هر دو با حركت، روان‌شناختی شخصيت و جامعه‌شناختی موضوع و هدف از مصاحبه يا بازجويي آشنا هستند. يا مي‌بايد باشند و البته فراموش نكنيد لحن بازجو تحكمي و دستوري است درحالی‌که لحن مصاحبه‌شونده در تعادل و توازن با مصاحبه‌شونده است.‌

پس هر دو بايد با شناخت و كاربرد تكنيك‌ در مصاحبه يا بازجويي آشنا باشند!‌

-‌ صد درصد! مثلاً با مؤلفه‌های چهره شناسي. حركات شناسي! با ميزانسن مصاحبه يا بازجويي. بايد مصاحبه‌شونده و يا متهم را آناليز كرد.

 ‌اين يعني بازيگر كارگرداني در هر سه وضعيت؛ انجام مصاحبه يا انجام نمايش و يا انجام بازجويي؟

-‌ همین‌طور است، انجام مصاحبه و انجام بازجويي، انجام يك نمايش است.

پس چهره شناسی و حرکت‌شناسی مصاحبه‌شونده يا متهم در هر دو نمايش بسيار حائز اهميت است؟

- همین‌طور است. اين گفته جبران خليل جبران را كه مي‌گويد: «من چهره‌ها را مي‌شناسم، زيرا از وراي پرده‌اي كه چشمانم مي‌بافند. نگاه مي‌كنم و واقعيت پشت آن را مي‌بينم.» مي‌توان تعميم داد كه ما بايد با نشانه‌شناسی حركات و چهره‌ها به درون و سرچشمه حركات و چهره‌هاي برسيم. البته مشروط بر آنكه مؤلفه‌ها و نشانه‌ها را بشناسيم.

يك مثال مي‌تواند مسئله را توضيح دهد!

- بله؛ اما اجازه دهيد. اين توضيح را پيش از آوردن مثال، عنوان كنم؛ حركات انفجار آميز، شادمانه، توقف‌هاي ناگهاني، تکان‌های متناوب، لرزش‌هاي پياپي، همه این‌ها به بيان اهداف مي‌پردازند. همان‌طوری كه خشم، همان‌طوری كه مشت. همان‌طوری كه اشاره دست. همان‌طوری چشم بستن يا باز كردن آن.

لابد به همين دليل است كه در تئاتر حركت بر كلام مقدم است.

- بله! چون حركت به كلام حداكثر شدت و تأثیر را مي‌بخشد.

قرار شد مثال بزنيد!

- بله، اجازه بدهيد بگويم، حركت چيزي جز گفتن نيست. وقتي عموماً و غالباً با دست و سر و نگاه، بيان مطلب مي‌كنيم. پس نتيجه مي‌گيريم بالاتنه سرچشمه و مركز اصلي بيان عواطف است و همین‌جا دوباره تأکید مي‌كنم كه مصاحبه‌کننده؛ بازيگر كارگردان نمايشي به نام مصاحبه رودررو با مصاحبه‌شونده است و اين يعني شناخت و توجه به شرايط و موقعيت مصاحبه؛ ميزانسن و اين يعني توجه به زمان، مدت و مكان مصاحبه. در نمايش، نور، جهت حركت، صدا و سكوت كاركردهاي تعریف‌شده و هدفمندي دارند كه نكته اين مقاله اينجا هم هست. ما درون ميزانسن ثابت هستيم؟ يا درون ميزانس متغير؟ هر يك از دو موقعيت، تأثیر خاص خود را دررسیدن و چگونه رسيدن به هدف مصاحبه - نمايش - دارند.

مثال بزنيد!‌

-‌ مثلاً گفت‌وگو با وزير اطلاعات و مثلاً درباره فرجام پرونده زهرا كاظمي خبرنگار ايراني و كانادايي، خب واضح است در دو صحنه متفاوت، مكان و زمان متفاوت، پيشبرد مصاحبه - نمايش - متفاوت خواهد بود.‌

صحنه اول؛ با نماي دروني، زمان و مكان انجام مصاحبه - نمايش- ساعت 8 صبح وزارت اطلاعات، دفتر وزير اطلاعات

بديهي است مصاحبه‌كننده بايد زماني زودتر از موعد مقرر خود را به وزارتخانه برساند. چراکه او از پيش مي‌داند بازرسي جدي بدني خواهي شد و از پيش دغدغه‌ها و استرس‌هاي كم يا زياد احتمالي خود را خواهد داشت - برحسب این‌که مصاحبه‌كننده باتجربه است يا كم‌تجربه - موضوع مصاحبه، مكان مصاحبه و شخص مصاحبه‌شونده، همه این‌ها مصاحبه‌كننده را در تونل وضعي، رواني قرار مي‌دهد كه به نظر مي‌رسد از پيش خودباخته يا كمي خودباخته باشد. بعد از عبور از تونل وضعي، رواني، به اتاق وزير مي‌رسد. در آن اتاق كه معمولاً وزير، آن بالا و در موضع قدرت پشت ميز نشسته و مصاحبه‌كننده اين پايين است. قاعدتاً به ذهن مصاحبه‌كننده خطور مي‌كند كه درجاهای مختلف اتاق - ميزانسن - ميكروفون و دوربين مخفي قرار دارد. پس آنچه درصحنه است، حتي درودیوار، به مصاحبه‌كننده فشار مي‌آورد و مصاحبه‌كننده در پرتو ميزانسن و جايگاه مصاحبه‌شونده فيد مي‌شود، اما او مي‌بايد صحنه را بشناسد تا به‌تدریج خود را بازیابد تا به صحنه برگردد. در اين فاصله - زمان تسلط مصاحبه‌كننده بر محيط - مصاحبه‌شونده اگر خود آشنا به رسانه باشد، - رسانه‌اي باشد - كنترل و هدايت مصاحبه را به دست مي‌گيرد و مصاحبه‌كننده احتمالاً تابعي از متغيري مي‌شود كه نامش مصاحبه‌شونده است كه بازيگر اصلي است كه حالا بازيگر، كارگردان است او موضوع مصاحبه را به سمتي مي‌برد كه دلخواه اوست. او متغیر است و مصاحبه‌كننده تابع. او بازيگر، كارگرداني است كه موضوع و هدف را به شيوه‌اي كه مي‌پسندد يا دوست مي‌دارد پيش مي‌برد و مصاحبه‌کننده نقش ضبط صورت را پيدا مي‌كند. حكم میرزا بنویس را مي‌يابد و در بهترين حالت بازيگر مكملي است كه تنها نقشش، سكوت، سر تکان دادن و آرنج‌هاي چسبيده به بدن است. چرا؟ چون ميزانسن بر مصاحبه‌کننده غلبه كرده است. او ديگر عنصري غيرفعال از عناصر متعدد ميزانسن است كه در آن بازيگر كارگردان - مصاحبه‌كننده - به علت شرايط مصاحبه - و نه موضوع مصاحبه - كه فرض را از ابتدا بر آن قرار داده‌ايم كه مصاحبه‌شونده به همه پرسش‌ها در جهت رازگشايي از موضوع پاسخ مي‌دهد - كنترل و هدايت مصاحبه را ازدست‌داده است.‌و به‌این‌ترتیب خالق غیر جذاب‌ترین و غيرموثرترين و ناموفق‌ترين نوع مصاحبه شده است.‌

ارتقا در تيپ به شخصيت، مي‌بايد مصاحبه‌كننده را هم در طول مصاحبه دربر گيرد.

صحنه دوم، نماي بيروني؛ همان مصاحبه‌شونده، همان موضوع. مكان و زمان؛ ساحل چالوس، دم غروب، هوا خنك، صداي باران از دور دست جنگل مي‌آيد.

اجراي نمايش - مصاحبه - در چنين لوكيشني كه فضا باز، مطبوع و دلپذير است، قطعاً روندي نرم و تسهيل‌كننده در جهت پيشبرد درام - موضوع - خواهد داشت. شرايط و موقعيت مصاحبه‌كننده؛ نشسته يا قدم‌زنان به‌گونه‌ای است كه فرصت و انگيزه پيش برنده به مصاحبه‌كننده - بازيگر، كارگردان - مي‌دهد كه به طرح پرسش‌هاي موردنظر بپردازد. چراکه فضا به او فشار نمي‌آورد. حركات بازيگران - مصاحبه و مصاحبه‌شونده - درروند مصاحبه، متأثر از فضاي مصاحبه برانگيزاننده و در جهت به هدف رسيدن موضوع مصاحبه خواهد بود. فضا به مصاحبه‌كننده - بازيگر، كارگردان - فشار نمي‌آورد، حركات بالاتنه‌ای او را - صدا، لحن، دست، سر و تن. ريتم و تسلط و پيوستي متوازن دارد. كنش و واكنش‌هاي بازيگر دوم نيز - مصاحبه‌شونده - در پرتو شرايط و موقعيت مصاحبه - نمايش - عليرغم بازكاوي ماجرايي مسئله‌دار و پر نکته و پر ابهام، متأثر از فضا تلطيف شده پيراموني خواهد بود. فضاي حاكم بر پرسش و پاسخ، نرم و گرم خواهد بود. درحالی‌که درصحنه اول - دفتر وزير اطلاعات - احتمالاً و عليرغم اين فرض كه مصاحبه‌شونده آماده پاسخگويي به همه پرسش‌هاي اوليه و ثانويه مصاحبه‌كننده است، فضايي سرد است.‌

نكته اول؛ در هر دو موقعيت - نماي بيروني و دروني مصاحبه - مصاحبه‌كننده مي‌بايد كنترل و هدايت موضوع و بالطبع مصاحبه‌شونده را در دست داشته باشد. اگرچه درصحنه اول ممكن است اين كنترل كمتر باشد و او فقط بازيگر باقي بماند، اما درصحنه دوم مصاحبه‌كننده - بازيگر - در جايگاه كارگردان قرار خواهد گرفت.

نكته دوم؛ هيچ مصاحبه‌اي - نمايشي - به فرجام موردنظر نخواهد رسيد. مگر آنكه مصاحبه‌كننده -بازيگر كارگردان - از پيش براي موضوع، به‌مثابه موضوعي نمايشي - درام - طراحي كرده باشد. در اين طراحي به‌تناسب

موضوع، هدف، ظرفيت‌ها و قابليت‌هاي دروني و بيروني شخصيت بازيگر مكمل - مصاحبه‌شونده - مكان، زمان و مدت نمايش - مصاحبه - بايد مطالعه و ارزيابي، از پيش صورت گيرد و با احتمال تغيير مكان، زمان و مدت مصاحبه، طراحي‌هاي متفاوتي از پيش در ذهن مصاحبه‌كننده - بازيگر، كارگردان - دكوپاژ شود تا مصاحبه - نمايش - به نتيجه موردنظر برسد.‌

پرسش؛ آيا مصاحبه‌كننده - بازيگر، كارگردان - مي‌بايد با فن بازيگري و كارگرداني آشنا باشد؟

- بله! مصاحبه‌كننده - بهتر بگويم - خبرنگار بازيگر است و اساساً هر كس خود را به قضاوت جمعي مي‌گذارد. ميل به بازيگري و نمايش در او هست. مثل همه بازيگران تئاتر و سينما. مثل موزيسين‌ها، مثل خوانندگان. حتي مثل نويسندگان و مثل شاعران، مثل وزرا و كلا و روساي جمهوري. بنابراين خبرنگار مثل هر بازيگري مي‌بايد ساختمان درام را بشناسد، ميزانسن را بشناسد، با ظرفيت‌هاي دروني و بيروني صدا و حركت آشنا باشد، روي صدا و حركت خود كار كند. به صدا و حركت خود، ريتم، قدرت و وسعت بدهد. خبرنگار - مصاحبه‌كننده، بازيگر، كارگردان - مي‌بايد با روانشناسي شخصيت آشنا باشد و اگر چنين شد، آنگاه مصاحبه‌كننده، مصاحبه‌شونده را در طول مصاحبه - نمايش - از تيپ به شخصيت در ارتباط با موضوع و هدف مصاحبه، ارتقا مي‌دهد. او در جريان کندوکاو در موضوع مصاحبه، به‌تناسب دامنه ارتباط مصاحبه‌شونده با موضوع، با پرسش‌هاي ثانويه به گراف شخصيت نزديك مي‌شود. يعني وجوه مختلف تيپ، واكاوي و به شخصيت ارتقا يابد.‌

ارتقا در تيپ به شخصيت، مي‌بايد مصاحبه‌كننده را هم در طول مصاحبه دربر گيرد. مصاحبه‌كننده در گفتن، در چگونه گفتن، درحرکت و در چگونگي حركت، درکنش و واكنش‌ها، قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي خود - بازيگر، كارگردان - را به نمايش بگذارد. و به‌این‌ترتیب با كنترل و هدايت و تسلط منطقي بر كليه عناصر صحنه، ميزانسن - شرايط، مصاحبه‌كننده، مصاحبه‌شونده - مصاحبه‌اي عمقي چالشي، رودررو را - نمايش - با موفقيت به فرجام برساند.

نمايش كامل؛ پرده وقتي بايد پايين بيفتد كه مصاحبه‌كننده - بازيگر، كارگردان - نمايش را با تسلط و اختيار و كنترل و هدايت خود دررسیدن به هدف به پايان برده باشد.

نمايش ناتمام؛ نمايش با تيپ‌ها، نمايش بدون طرح و توطئه دراماتيك، نمايشي ناتمام و شکست‌خورده است.‌