به بهانه بزرگداشت «تورج منصوری» در سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر

10 بهمن 1395

سلیس: در سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر شاهد بزرگداشت تورج منصوری، فیلم‌بردار و کارگردان موفق سینمای ایران خواهیم بود. او فیلم‌بردار بسیاری از آثار شاخص سینمای ایران را ازجمله «هامون»، «بانو»، «جنگ نفت‌کش‌ها»، «قارچ سمی»، «مهمان مامان»،‌ «سنتوری» و «آواز گنجشک‌ها» بر عهده داشته است. تورج منصوری که اولین بار کار خود را با فیلم «جاده‌های سرد» مسعود جعفری جوزانی آغاز کرد و برای آن لوح زرین بهترین فیلم‌برداری را از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد، در گفت‌وگویی از خاطرات تلخ و شیرین خود در طول این سال‌ها سخن گفت و ابراز تأسف کرد که جدیدترین فیلمش در همکاری با تهمینه میلانی به جشنواره راه پیدا نکرد.

تورج منصوری، متولد ۱۳۳۵، تهران، دانش‌آموخته سینما از دانشگاه اشلند ایالت اورگان آمریکاست. او فعالیت هنری را از سال ۱۳۵۰ با عکاسی شروع کرد و سپس در چند فیلم کوتاه تلویزیونی به‌عنوان دستیار کارکرد و چند فیلم کوتاه برای تلویزیون مشهد ساخت. منصوری از سال ۵۹ فیلم‌برداری در سینمای کوتاه را آغاز کرد. از آثار شاخص او به‌عنوان مدیر فیلم‌برداری می‌توان به «جاده‌های سرد»، «در مسیر تندباد»، «هامون»، «ابلیس»، «بانو»، «جنگ نفت‌کش‌ها»، «بلندی‌های صفر»، «چهره»، «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰»، «قارچ سمی» و... اشاره کرد.او کارگردانی فیلم‌های سینمایی «هوای تازه»، «بازیچه»، «فرار مرگبار» و «انتخاب» را در کارنامه دارد و از مسئولیت‌هایش در دهه‌های گذشته می‌توان به ریاست هیئت‌مدیره و مدیرعاملی خانه سینما و ریاست انجمن فیلم‌برداران سینمای ایران اشاره کرد. او در زمینه تهیه‌کنندگی و بازیگری نیز فعالیت داشته است. از آخرین کارهای او می‌توان به «ایران برگر»، «فصل نرگس»، «سینما نیمکت» و «ملی و راه‌های نرفته‌اش» اشاره کرد. منصوری برای «جاده‌های سرد» و «هامون» دو بار جایزه فیلم‌برداری را از جشنواره فجر دریافت کرده و بارها نامزد این جایزه بوده است. تورج منصوری می‌گوید؛ همیشه در هر فیلمی که بوده بیشترین لذت را برده است اما ناتمام ماندن همکاری‌اش با علی حاتمی را تلخ‌ترین اتفاق دوران کاری خود می‌داند.

«تختی» ناتمام علی حاتمی؛ حسرتی بر دل

تلخ‌ترین چیزی که در این سال‌ها در سینمای ایران برایم رخ داد، ناتمام ماندن فیلم «تختی» به کارگردانی مرحوم علی حاتمی بود؛ فیلمی که با درگذشت ایشان ادامه پیدا نکرد و فکر می‌کنم تلخ‌تر از آن، دیگر اتفاقی نداشتم. این اتفاق به من خیلی سخت گذشت چون همیشه آرزو داشتم که بتوانم با علی حاتمی کارکنم. البته چند باری پیش‌آمده بود که این اتفاق بیفتد، اما به دلیل گرفتاری‌های من یا هم‌زمان شدن کارها میسر نشد. بااین‌حال در آخرین کار حرفه‌ای زندگی علی حاتمی و در آخرین پلانی که فیلم‌برداری کرد، کنارش بودم. یک دلیل دیگر سخت گذشتن این ماجرا هم بر من این بود که آن پروژه سینمایی کاری بود که خیلی دوست داشتم انجام دهم چون داشت به یک نتیجه درخشان می‌رسید و تجربه‌ای بود که دیگر تکرار شدنی نبود، به همین دلیل رفتن آقای حاتمی و فوت ایشان چیزی را برایم ناتمام گذاشت که سال‌ها بود به آن فکر می‌کردم.

حل شدن در ماجرا و پروژه‌ای که سر فیلم‌برداری آن هستم

شیرین‌ترین اتفاق هم تا به این لحظه تمام فیلم‌هایی است که در آن‌ها کارکرده‌ام، چون هیچ‌وقت طوری در یک فیلم حضور نداشتم که سهم من تافتهٔ جدا بافته از فیلم باشد. درواقع به‌عنوان کسی که فیلم‌برداری یک فیلم را انجام می‌دادم، هیچ‌گاه کارم از فیلم بیرون نزد. حتی اگر فیلم بد بود به کار من هم به همان اندازه دیده شد و اگر خوب بود به‌اندازهٔ فیلم خوب بود، چون هر کاری که من انجام بدهم بر اساس فیلم‌نامه و در سطح آن انجام می‌شود، به همین دلیل حل شدن در ماجرا و پروژه‌ای که سر فیلم‌برداری آن هستم، بزرگ‌ترین کِیف من از کارم در سینما بوده است.

از مهرجویی تا ده‌نمکی

من از تمام کارگردان‌هایی که با آن‌ها همکاری داشتم بدون استثناء چیزهایی یاد گرفتم، چون وقتی قبول می‌کنی فیلمی را بسازی و فردی را به‌عنوان کارگردان قبول می‌کنی، پس به نحوی از او چیزهایی یاد خواهی گرفت، حال ممکن است از یکی بیشتر یا از یکی دیگر کمتر باشد، اما بیشترین چیزی که در سینما یاد گرفتم از داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و مرحوم علی حاتمی بود که اصلاً از او معجزاتی دیدم. ضمن اینکه از همکاری با مسعود جعفری جوزانی، مجید مجیدی، رسول ملاقلی‌پور و دیگر فیلم‌سازانی که با آن‌ها همکاری کردم، هم نکات زیادی را یاد گرفتم.

دوران احیای منصوری و مهرجویی

در فیلم «هامون» حال همهٔ ما خوب بود و می‌دانستیم چه می‌کنیم. بلافاصله بعدازآن فیلم «بانو» کار شد که اگر امکان نمایش پیدا می‌کرد می‌توانست به همان اندازه بدرخشد و موفق باشد. سال‌ها گذشت تا «مهمان مامان» را با مهرجویی کارکردم. در آن دوران احساس می‌کنم، خودم احیا شدم و فکر می‌کنم برای داریوش هم همین‌طور بود چون فیلم نتیجه خوبی دارد. سپس باکمی فاصله فیلم «سنتوری» را ساختیم که فکر می‌کنم پربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران به لحاظ تعداد دفعات دیده شدن باشد، آن‌هم در شرایطی که اکران عمومی نشد ولی نسخه‌های کپی آن بسیار دست‌به‌دست چرخید به‌طوری‌که وقتی یک‌بار برای فیلم‌برداری یک فیلم سینمایی به یکی از مناطق دور شمال ایران رفته بودیم ساکنان روستایی را دیدم که آهنگ فیلم «سنتوری» را گوش می‌دادند و زمانی که با آن‌ها صحبت کردم، متوجه شدم همهٔ افراد بومی آن منطقه، فیلم را دیده و آن را می‌شناختند. مهرجویی کارگردانی است که خوب می‌داند چطور یک سنگ جواهر را بتراشد تا شیء باارزشی به دست آورد. وقتی کار می‌کند مثل یک سفالگر می‌ماند که یک‌تکه گل را روی چرخ می‌چرخاند و در آخر اثری باارزش تحویل می‌دهد.

بازار مکاره سینما

من همیشه استقبال می‌کنم تا دوباره شرایطی فراهم شود که فیلم‌هایی مثل «هامون»، «جاده‌های سرد»، «محاکمه در خیابان»، «جرم»، «مهمان مامان» یا «قارچ سمی» ساخته شود و من جزئی از آن‌ها باشم؛ حتی فیلمی مثل «بلندی‌های صفر» به کارگردانی حسینعلی لیالستانی را هم دوست دارم که اولین فیلمی بود که در جشنواره تخصصی لهستان برای فیلم‌برداری کاندیدای دریافت جایزه شد. هرچند این فیلم می‌توانست به‌عنوان بهترین فیلم آن سال انتخاب شود اما سلیقه‌ها به‌هرحال متفاوت است. این حرف را از سر گلایه مطرح نمی‌کنم، چون معتقدم وقتی بین پنج نفر کاندیدا می‌شوی حتماً جزو لایق‌ترین‌ها هستی و این خودش یک اعتبار و درخشش مجزایی دارد، اما فکر می‌کنم فیلمی مثل «بلندی‌های صفر» که جزو بهترین کارهای من بوده در هیچ جایی دیده نشد. شاید برای زمانی بود که سرِ سینما خیلی شلوغ بود، چون سینما مثل بازار مکاره‌ای می‌ماند که گاهی یک انفجار در آن رخ می‌دهد و بعد همه مثل هم می‌شوند و تنوع گرفته می‌شود.

آرزو برای پرده نقره‌ای سینما

الآن هم‌فکر می‌کنم، جوان‌گرایی لجام‌گسیخته نمی‌تواند این درد را درمان کند، چون باید سالیان سال بگذرد که یکی از آن‌ها بدرخشد. بااین‌حال نکتهٔ مهم این است که همهٔ ما در این سال‌ها تلاش کردیم پردهٔ نقره‌ای سینما در کشورمان نقره‌ای‌تر، پرنورتر، عظیم‌تر و جامع‌تر باشد و امیدوارم این پرده هیچ‌گاه کوچک و کم‌رنگ نشود و درخششش آرام‌آرام به صحنهٔ کوچک تلویزیون نرسد.

و آخرین فیلم: «ملی و راه‌های نرفته‌اش»

 امسال این فیلم می‌توانست به کارگردانی تهمینه میلانی در جشنواره فجر حضورداشته باشد، اما به دلیل موضوعی مورد اقبال قرار نگرفت و ممکن است حتی دلایل دیگری هم داشته باشد، اما متأسفم که این فیلم در جشنواره نیست و امیدوارم پس‌ازآن بهتر دیده شود.