گفت‌وگو با مجید رضا مصطفوی، کارگردان فیلم «انارهای نارس»

19 مهر 1395

تمام تلاشم این بود که واقعیت را به تصویر بکشم

حمیده وطنی

مجید رضا مصطفوی متولد ۱۳۶۳در اصفهان است. از سال ۱۳۷۷ با شرکت در کانون فیلم اصفهان به سرپرستی زاون قوکاسیان فعالیت در سینما را آغاز کرد و چهار دوره داور جشنواره بین‌المللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان بود. بیش از ۱۰۰ فیلم کوتاه و مستند را تدوین کرده و چندین فیلم کوتاه و مستند را نیز ساخته که برخی از آن‌ها ضمن حضور در جشنواره‌های بین‌المللی جوایزی هم‌کسب کرده‌اند. از کارهای دیگر وی می‌توان به تهیه و کارگردانی فیلم تلویزیونی «دیوار آجری»(۱۳۸۷) برای سیما فیلم، تدوین فیلم‌های سینمایی «آن سه»، «۱۲ روز»، تهیه‌کنندگی، کارگردانی و تدوین فیلم سینمایی «انارهای نارس» اشاره کرد.

 

با توجه به پیشینه فعالیت شما در سینما که تدوین فیلم است ازاینجا سؤال رو شروع می‌کنیم، چطور شد به کارگردانی رو آوردید.

من در اصفهان زندگی می‌کردم، کارم را از جشنواره کودک اصفهان شروع کردم از سال‌های 76 تا 78 داور جشنواره بودم، از طریق کانون فیلمی که برگزار می‌کرد با «زاون قوکاسیان» آشنا شدم، رشته تحصیلی‌ام دامپزشکی بود که نیمه‌کاره آن را رها کردم کارگردانی را دوست داشتم و برای اینکه با سینما آشنا بشوم تنها کاری که می‌توانستم بکنم تدوین بود و با فیلم‌های مستقل مستند کوتاه جشنواره شروع کردم اولین کار حرفه‌ای که انجام دادم «آن سه» آقای نقی نعمتی بود.

ایده فیلم «انارهای نارس» چطور شکل گرفت؟

اتفاقات مهمی که این چند سال اخیر افتاد و شرایط سخت جامعه، روی فیلم‌سازهای هم‌نسل من تأثیر گذاشت و این دغدغه به وجود آمد که فیلم اجتماعی بسازند، درواقع این‌یکی از دغدغه‌های مسائل روز جامعه‌ام بود. حدود 8 فیلم‌نامه با مضمون اجتماعی از سال 88 تا 91 نوشتم که هیچ‌کدام را ارشاد تأیید نکرد.

آیا مشکل، مضمون فیلم‌نامه بود؟

مشکل را هیچ‌وقت متوجه نشدم، ولی خب وقتی تأیید نشد لابد مشکل مضمون بود، البته مطمئن بودم که من مشکل ورود نداشتم، چون خودشان می‌گفتند ما فیلم‌نامه می‌دهیم شما کار بکنید، من فکر می‌کنم بیشتر مشکل محتوای فیلم‌نامه‌ها بود، جلسات گپ و گفتگویی که با دوستان می‌گذاشتند هم به نتیجه‌ای نمی‌رسید بعد به این نتیجه رسیدم که صبر کنم که شاید اتفاق جدید بیفتد، فیلم‌نامه انارهای نارس را سال 91 به ارشاد بردم، چندین بار رد شد تا اینکه با مجوز ویدئویی این کار موافقت شد.

متن فیلم‌نامه، نوشته خودتان است؟

نوشته خودم و مهدی ترابی، بهمن و اسفند پارسال پیش‌تولید کردیم و فروردین کلید زدیم.

دلیل این تأخیر در صدور پروانه چه بود؟ به شما گفته نشد؟

هرچقدر مراجعه می‌کردیم برای گفتگو کنیم راه را می‌بستند، متأسفانه در سه چهار سال گذشته، بدبینی فرضی، سیستم فرهنگی کشور را فراگرفته بود، به هنرمند، قشر روشنفکر و کسی که فعال اجتماعی است بدبین بودند و هیچ‌وقت هم نیامدند گره‌گشایی و گپ و گفتگو بکنند تا ببینند این معضلی که در ذهنشان شکل‌گرفته از کجاست، فکر می‌کنم سوءتفاهم بزرگی به وجود آمده بود، رگه‌ها و ریشه‌های این سوءتفاهم با بستن خانة‌سینما و با جلوگیری از کار کردن کارگردان‌های قدیمی بیرون زد تا جای که من مطالعه کردم بعد از انقلاب، دورانی بود که یک عده کارکردند وعده‌ای کار نکردند، مثلاً یک نویسنده در مطبوعات و یا حوزه نشر کتاب کارکرد و یک نویسنده کار نکرد، ولی اینکه یک‌دفعه، هم‌طیف بچه‌هایی که معتقد بودند و هم طیفی که به نظر آن‌ها روشنفکر بودند کار نکردند یعنی، 99 درصد بچه‌هایی قدیمی و جدید، کنار کشیدند، مهاجرت‌ها پیش آمد، از تمام قشرها مهاجرت کردند، کسانی مثل بهمن فرمان آرا، بهرام بیضایی فیلم نساختند، حتی در شرایط سخت جامعه، بعد از انقلاب، جنگ کار شد، اما حالا مثلاً یک فیلم‌ساز به امریکا مهاجرت کرده و هیچ‌کس هم از او خبری ندارد و در دانشگاه تدریس می‌کند، شرایط خیلی بدی به جامعه ما گذشت، فراغ از بحث‌های سیاسی، ولی نگاه دولت قبل به فرهنگ، نگاه غریبی بود.

فیلم شما دقیقاً از متن همین سیستم بیرون می‌آید، آیا این باعث نشده شما کمی محافظه‌کارانه‌تر به موضوع فیلمتان نزدیک شوید؟ یعنی نگاهتان را تعدیل نکردید؟

اگر نگاهم را تعدیل کرده بودم که مجوز می‌گرفتم، اینکه به من مجوز ندادند و مجوزم را به‌وسیله نسخه ویدئویی گرفتم یعنی اینکه من نگاهم را تعدیل نکردم، ازنظر اعتقادی یک احساس ادای دین نسبت به قشر کارگر داشتم، قشری که در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر صدای خرد شدن استخوان‌هایشان را به‌وضوح می‌شنویم، این‌ها کسانی هستند که باور و ایمانشان را از دست نداده‌اند، آبروداری کردند و شرافتشان را با هیچ‌چیز معامله نکردند. این قشر به این نتیجه رسیدند که هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برایشان بکند و خودشان باید کار کنند، این مفهوم در فیلم هست، فیلم من در مورد انسان‌هایی است که شرایط و موقعیتی را داشتند و آن را ازدست‌داده‌اند و معلق مانده‌اند، ولی با تمام سختی‌ها و فشارهای که به آن‌ها وارد می‌شود انفعال خود را از دست نداده‌اند و قدرت تصمیم‌گیری را به کس دیگری واگذار نکرده‌اند.

فکر نمی‌کنید فضای فیلم شما کمی سیاه است و دلیل مجوز ندادن به فیلم، سیاه نمایی است که وجود دارد؟

سیاه نیست، تلخ هست، قبول دارم که فضا تلخ است، امّا در این تلخی امید وجود دارد. روزنه‌هایی از امید در جامعه وجود دارد و من در فیلم به همین نکته می‌خواستم اشاره‌کنم تا 24 خرداد تا یک ماه قبل از اینکه فیلم‌برداری تمام شود، من در حال تدوین بودم، تدوین بسیار تلخی بود، امّا بعد وقتی خوشحالی مردم را در خیابان‌ها دیدم، تمام آن تدوین را کنار گذاشتم و کار را از نو شروع کردم، فیلم همچنان تلخ هست امّا در انتها به امیدی ختم می‌شود که منجر به سیاه نمایی نمی‌شود.

انارهای نارس، یک فیلم اجتماعی است که یکی از معضلات اجتماعی را به تصویر می‌کشد، با توجه به اینکه فیلم‌هایی با این مضامین خیلی موردتوجه جشنواره‌های خارجی قرار می‌گیرند تا چه اندازه به حضورتان در جشنواره‌های خارجی فکر کردید.

من خیلی پایبند به واقعیت هستم و همیشه معتقدم همه آدم‌ها در تمام نقاط دنیا می‌توانند با واقعیت ارتباط برقرار کنند، ولی شرافت آدم‌های جامعه‌ام را با کاراکترهایی که در فیلم وجود دارد زیر سؤال نبرده‌ام در عین اینکه شخصیت فیلم من یک کارگر است و با مشکلات زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کند، درعین‌حال امید به آینده دارد و با آن شرایط سخت، عاشقانه زندگی می‌کند، چون شخصیت‌های اوّل فیلم، زن‌وشوهری هستند که هردو کار می‌کنند، عشقی بین این دو وجود دارد که هرکدام از منتقدین که فیلم را تابه‌حال دیده‌اند معتقد بودند این عشق خیلی بکر است، این دوزندگی خیلی آرامی دارند، سعی نکردم از شرایط قشر کارگری سوءاستفاده بکنم و پرده‌دری بکنم.

این امیدی که شما در فیلم آورده‌اید آیا سرانجامی هم پیدا می‌کند؟

بله اصلاً سرانجام پیدا می‌کند، در تلخی نمی‌ماند و انتهای فیلم با توجه به اتفاقات عجیب‌وغریبی که برای شخصیت‌های اصلی فیلم می‌افتد. به امید می‌انجامد.

شخصیت‌هایتان، ما به ازای بیرونی هم دارند؟ و منطبق با واقعیت هستند؟

دقیقاً این امید آن‌قدر برای همه ما دست‌یافتنی است که قابل‌لمس است، امید درگذشت و ایثار، شخصیت اصلی زن قصه ما که انسیه نام دارد و کارگر است، آخر فیلم رفتار خیلی ساده‌ای را از خودش نشان می‌دهد که پشت آن‌یک تصمیم‌گیری بزرگی نهفته و همین حرکت امید را زنده می‌کند.

با توجه اینکه کنتراست شدیدی بین طبقات اجتماعی ما وجود دارد آیا نگران این نبودید فیلمتان فقط نزد یک گروه از افراد جامعه مخاطب داشته باشد؟

قصه‌ای که من روایت کردم، قصه خیلی خاصی نیست، قصه‌ای است که فکر می‌کنم همه اقشار، بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، مهم‌ترین مشکلی که در چند سال گذشته در سینمای ایران شکل‌گرفته یک جریان شبه روشنفکری است که خیلی هم اصیل نیست و این سبب شده که فیلم‌های سخیفی ساخته شوند. ببینید بزرگانی مثل داریوش مهرجوی، کمال تبریزی داشتیم که کمدی هم کارکردند ولی این اواخر فیلم‌های کمدی ما باعث خجالت بودند، این جریانات باعث شده سینما ایران توقف کند. اگر آقای فرهادی فیلمی را می‌سازد و جایزه بین‌المللی را دریافت می‌کند به خاطر نبوغ خود آقای فرهادی بود، سیستم کاری برای ایشان نکرد. این چند سال گذشته باب گفتگو هم‌بسته بود و به هنرمند بدبین بودند و توهمی به وجود آمده بود که همه در حال توطئه هستند. نگاه مثبتی وجود نداشت، خانه سینما توسط افراد بسیار معتقد اداره می‌شد امّا دیدیم که آن جریان اتفاق افتاد، در آن فضا وقتی کسانی مثل میر کریمی، همایون اسعدیان، مجید مجیدی نتوانستند کار بکنند، خب تکلیف من مشخص بود، من فکر می‌کردم دست و پای بیخود می‌زنم باید منتظر بمانم تا یک اتفاق جدید بیفتد.

 جایی اشاره‌کرده‌اید فیلمتان در تولید هم دشواری‌های زیادی داشت؟

مهم‌ترین مسئله فیلم‌های مستقل مسئله مالی است و اینکه با پول شخصی و بدون کمک و حمایت‌های دولتی، فیلمی ساخته شود. من فیلم را بدون هیچ کمی و با هزینه شخصی ساختم درصورتی‌که دوستانی بودند که تازه‌وارد سینما شده بودند و فیلمشان دو، سه میلیارد هزینه داشت، البته ایرادی ندارد، اما وقتی بودجه ناپاک وارد سینما می‌شود، دیگر به هیچ‌چیز نمی‌شود اعتماد کرد.

آیا فکر می‌کنید فیلمتان در اکران عمومی به کف فروش برسد؟

فیلم من تنها فیلمی اوّلی است که با هفت رأی مثبت به بخش مسابقه راه‌یافته است از دوستان شنیدم که همه معتقد بودند که در اکران هم می‌تواند موفق باشد و من امید دارم. اوایل فکر می‌کردم این فیلم فقط یک فیلم جشنواره‌ای شده است اما اهالی سینما گفتند این فیلم برای اکران هم مناسب است، نماینده برلین که از فیلم خوشش آمد و با خودش برد، انتظار فروش دو، سه‌میلیاردی ندارم امّا اینکه فروش خوبی داشته باشد و من بتوان فیلم بعدی‌ام را بسازم برایم کافی است.

آیا به انتخاب بازیگرانتان از ابتدای ساخت فکر می‌کردید.

چیزی که من در انتخاب بازیگرانم به آن فکر می‌کردم این بود که در چهره‌ها آشنازدایی بکنم، فهرستی داشتم از بازیگران اصلی مرد و زن که سنشان 30 تا 35 سال باشد، قبلاً نقش کارگر بازی نکرده باشند، در سیما کمتر کارکرده باشند. انسیه قبلاً با چادر بازی نکرده باشد، به این مشخصات گزینه‌ها خیلی محدود می‌شد، هر دو بازیگر نقش اصلی، از اولین بازیگرانی بودند که باوجوداین فاکتورها به آن‌ها رسیدم.

گفته‌شده که در فیلمتان، بازی‌ها و نوع گریم متفاوت است.

بله خانم نعمتی همیشه نقش یک آدم پولدار و شیک را بازی کرده‌اند، ولی در فیلم من کاملاً آن کاراکتری که ایشان قبلاً کار می‌کردند شکسته شده و در نقش یک کارگر ایفای نقش می‌کنند، پژمان بازغی هم همنیطور، مهران رجبی نقش یک پیرمرد سختی‌کشیده‌ای را بازی می‌کند که پشت فولکس خودترشی می‌فروشد و خیلی فاصله از آن شخصیت‌های کمدی که قبلاً از ایشان دیده‌ایم دارد.

ارتباط بازیگران با این نقش‌ها چه طور بود؟

فیلم‌نامه را که هرکدام می‌خواندند، می‌گفتند که فیلم‌نامه خوبی است همه باروی باز کار را شروع کردند، یعنی آن پتانسیل ابتدایی فیلم‌نامه و کششی که داستان داشت فکر می‌کنم باعث شد همه بپذیرند با این پروژه همکاری کنند و همه دوستان، پژمان بازغی، آنا نعمتی، دکتر قطب‌الدین صادقی، مهران رجبی، پیش‌بینی می‌کردند که فیلم شریف و خوبی خواهد شد.

فیلم‌نامه در طول ساخت تغییر کرد؟

اصلاً، من چون خیلی تصویری می‌نویسم، یعنی دقیقاً در فیلم‌نامه نوشته‌شده که قرار است چه پلانی گرفته شود، نه به‌صورت دکوپاژ، امّا در مورد قاب و حتی حس صدا همه ‌این‌ها ذکرشده، البته امکان داشت وقتی در لوکیشن قرار گرفتم چیزی را تغییر داده باشم امّا اینکه کل سکانس را تغییر بدهم نبوده و این اتفاق نیفتاد.

برای اینکه به موضوع نزدیک شوید چه‌کار کرده‌اید؟

ما خیلی جدا از مردم نیستیم و داریم با همین مردم زندگی می‌کنیم، پیدا کردن چنین سوژه‌های خیلی سخت نیست، وقتی با این مردم زندگی کنی به‌راحتی می‌توانی دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌ها و آرزوهای آن‌ها را بفهمی و درک کنی. در داستان، نقش اصلی مرد که ذبیح نام دارد، کارش جوشکاری در ارتفاع است، یک تخم لک‌لک پیدا می‌کند و بر اساس شنیده‌ها که تخم لک‌لک خوش‌شانسی می‌آورد آن تخم را به خانه می‌برد و همیشه امید به آینده دارد که خوش‌شانسی خواهد آورد. سعی کردم از بالا به این قشر نگاه نکنم و خودم را در حد آن‌ها بیاورم و با آن‌ها زندگی بکنم، کارگرهای زن و مرد زیادی دیدم، انسیه هم پرستار یک پیرزن است، من حتی ما به ازای این شخصیت‌ها را پیدا کردم با آن‌ها گفتگو کردم و سعی کردم خودم را به داستان زندگی آن‌ها نزدیک کنم سعی نکردم روایت متفاوتی از زندگی این افراد بیان کنم و تمام تلاشم این بود که واقعیت را به تصویر بکشم، این خیلی سخت بود که شما پایبند مستندات زندگی واقعی آدم‌های جامعه باشید، در غیر صورت خیلی بکر درنمی‌آید.

به نظر می‌آید شما به سینمای اجتماعی علاقه‌مندید؟

پیش‌زمینه شکل‌گیری علاقه من به سینما، ادبیات است من به داستان‌های اجتماعی خیلی علاقه‌مندم و فکر می‌کنم اگر قرار باشد کسی بخواهد کمکی به طبقه خاصی از جامعه بکند می‌تواند با ساخت فیلم اجتماعی و بیان داستان‌های اجتماعی این کار را انجام بدهد.

عنوان فیلمتان «انارهای نارس»، حاوی مفهوم و معنی خاصی است؟

شخصیت‌های اصلی فیلم در خانه‌ای در حومه شهر، نزدیک راه‌آهن زندگی می‌کنند پشت خانه آن‌ها مزرعه کوچکی وجود دارد که آرزو می‌کنند روزی بتوانند آن مزرعه را خریده و آن را تبدیل به باغ انار بکنند که در جریان این آرزو، اتفاق‌هایی می‌افتد، عنوان فیلم برگرفته از این آرزوست.

از تدوین فیلم و فیلم‌برداری بگویید؟

33 جلسه فیلم‌برداری داشتیم «روزبه رایگان» فیلم‌بردار فیلم بودند، حسن آقای رایگان استقلال کاری ایشان در فیلم‌برداری نسبت به همکارهای فیلم‌بردارشان بود و روحیات و اخلاقیات ایشان که نسبت به سینمای اجتماعی دارد خیلی به من نزدیک بود. 13 سال است باهم دوست هستیم و اولین کار تدوین من «آن سه» نقی نعمتی است که روزبه رایگان دستیار «هومن بهمنش» در گروه فیلم‌برداری بود و مطمئن باشید که در آینده نزدیک در مورد تصویر، قاب و نور روزبه رایگان خواهید شنید. ایشان امسال در بخش مسابقه دو فیلم دارند، تدوین را هم که خودم، در دو مرحله انجام دادم، ابتدا، فیلم کمی تلخ بود در تدوین بعدی بدون اینکه چیزی کم‌وزیاد بکنم، تلخی آن را کم کردم، درواقع شرایط جدید کشور باعث شد تدوین را عوض کنم چون معتقدم آن امیدی که در کشور به وجود آمده و جوانه‌زده، باید ریشه بزند و رشد کند. نزدیک به 2 ماه ونیم کار تدوین طول کشید و بعد فیلم در «استودیو بهمن» توسط «بهمن اردلان» صداگذاری شد، فیلم صداگذاری شاعرانه‌ای دارد و ایشان خیلی زحمت کشیدند تا چائی که شنیدم تنها فیلمی هم است که در جشنواره امسال کارکردند، امیدوارم تلاش ایشان در بخش شورای سیمرغ دیده شود. لازم می‌دانم اشاره‌کنم، استودیو بهمن تنها استودیوی تخصصی و خصوصی سینمای ایران است که سالن سینمای دالبی دارد، چند اتاق میکس و مونتاژ دارد. انتظار می‌رود که دوستان فیلم‌هایشان را آنجا ببرند تا چراغ آنجا خاموش نشود چون شکل‌گیری دوباره چنین استودیوی فکر می‌کنم خیلی دور از ذهن باشد.

شما مشاور کارگردان هم داشتنید.

نه خیر، نداشتم.

از ماحصل کارتان راضی هستید؟

واقع‌بینانه این است که مجموعه شرایط را در نظر بگیرم، شرایط مالی، شرایط تولید شرایط پیرامونی تولید فیلم، با توجه به این اتفاقات راضی‌کننده است، شاید اگر از فیلم حمایت دولتی می‌شد یا 200 میلیون پول، بیشتر داشتم، خب خیلی فرق می‌کرد.

آیا تلاش کردید که از نهادهای دولتی مربوط، کمکی هم دریافت کنید؟

در آن مقطع آن‌قدر درگیری در فضای فرهنگی کشور زیاد بود و آن‌قدر گرفتار جنگ و جدل باهنر و هنرمند بودند که اصلاً فیلمی تولید نمی‌شد. هیچ مرجعی نبود که فیلم‌ساز به آن مراجعه بکند و مجوز برای ساخت فیلم بگیرد ارشاد هم که تعداد معدودی فیلم می‌ساخت، بودجه فرهنگی را به فیلم‌هایی تزریق می‌کرد که به‌اصطلاح خودشان فاخر بود، متأسفانه فارابی هم فیلم‌هایی ساخت که اصلاً آبرومند نبود و مدیریت سیستم به‌جای اینکه به فکر تولید یک فیلم ماندگار باشد، رفع تکلیف می‌کرد و بودجه‌ای که در اختیار داشت رابین نزدیکان خود تقسیم می‌کرد، آبرومندانه‌تر این بود که فیلم نمی‌ساختند و بودجه رابین خودشان تقسیم می‌کردند تا این اتفاق به اسم سینما تمام نمی‌شد، فیلم‌هایی که متأسفانه فارابی تولید کرد فیلم‌های فاخری نبود.

در مورد موسیقی فیلم توضیح بفرمائید؟

موسیقی فیلم از «حامد ثابت» است، ایشان هنرمند کم‌کاری هستند ولی همان تعداد کاری که کردند ماندگار شد. پارسال هم که برای موسیقی یکی از فیلم‌ها سیمرغ گرفتند به نظر من، حسنی که حامد ثابت دارد این است که درام را می‌شناسد و موزیسینی که درام را بشناسد موفق است، ایشان قبلاً برای تئاتر موسیقی ساخته و می‌داند اوج و فرود یک نقش و حس کجاست و مهم‌تر از آن، موسیقی زیاد، خرج فیلم نمی‌کند، برای فیلم من چهار قطعه ساخت که خیلی هم طولانی نیست و کاملاً به‌جا استفاده‌شده، اینکه این قدرت تشخیص را دارد که برای چه قسمت‌هایی از فیلم نقطه‌گذاری بکند و موسیقی بسازد، بسیار مهم است خیلی جاها باهم گفتگوی اساسی هم می‌کردیم و بعد من را متقاعد می‌کرد که مثلاً این قسمت موسیقی نمی‌خواهد و الآن که فیلم را می‌بینم، متوجه می‌شوم که درست می‌گفت.

پروژه‌ بعدی‌تان چیست؟

خب باید این فیلم اکران شود ببینم چه اتفاقی می‌افتد، از طرفی در این چند سال گذشته غیرازاین متن، فیلم‌نامه‌های زیادی نوشته‌ام و فقط این پروژه نبود، حدود هشت فیلم‌نامه هم بوده که وقت من را گرفته است، حداقل فکر می‌کنم در چند ماه آینده فقط به اکران فیلم و پخش بین‌المللی و پخش داخلی فیلم فکر کنم، ولی هم‌زمان دارم یک فیلم‌نامه‌ای را جلو می‌برم که فضایش خیلی دور از فضای این فیلم نباشد.

تصور شما از واکنش منتقدین در جشنواره چیست؟

تعدادی از منتقدین با سلایق مختلف فکری فیلم را دیده‌اند و آن را پسندیده‌اند، خصوصاً پیشکسوت‌ها که خیلی دلگرمی، می‌دادند همین‌طور اهالی مطبوعات، چند کارگردان تأثیرگذار هم فیلم را دیده‌اند، آن‌ها هم همین نظر را داشتند و مهم‌تر اینکه 7 نفر باسلیقه‌های مختلف در هیئت انتخاب فیلم را دیدند که 4 نفر کارگردان و تهیه‌کننده متفاوتی از هستند، آقای داریوش فرهنگ، آقای علی معلم، آقای مازیار میری و حسین لطیفی و سه نفر هم مدیران فرهنگی کشور که همه به‌اتفاق رأی مثبت دادند، به همین دلیل فکر می‌کنم منتقدین هم این فیلم را ببینند، البته بعضی از دوستان توهم ساختن شاهکار دارند،‌ نه اعتراف می‌کنم که من به‌اندازه خودم فیلم ساخته‌ام یعنی به‌اندازه یک جوان 28 ساله که با سرمایه شخصی کارکرده و سینما را دارد پله به پله یاد می‌گیرد، در تدوین هم همین‌طور بود، واقف هستم که ابتدای راهم و چیز خاصی هم فتح نکردم.

فقط فیلم شماست که برای دو بخش معرفی‌شده، این خود یک‌جور ارزش‌گذاری است.

بله درست است، امّا همان شب که این خبر آمد، برای من تمام شد، چون قرار است که در سینما کارکنم، در سینما هم که کار می‌کنی باید وقتی فیلمی را ساختی آن را کنار بگذاری و فراموش کنی و در هر حالت تجربه کسب کنی تا کار بعدی را بهتر از قبل درست کنی.

چه نگاه مثبتی به مدیریت فعلی دارید به نظر شما آن افرادی که الآن در رأس کارند چه‌کارهایی را باید انجام بدهند تا هم یک رونقی را به وجود بیاورند و هم آن چهره‌ گذشته را پاک کنند؟

آقای «رضا داد» را با توجه به مدیریتی که سال‌های پیش در فارابی داشتند و برگزاری جشنواره فجر و جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان می‌شناسم. مهم‌ترین خصلت آن تیمی که در رأس فرهنگ ما قرار دارند این است که مطمئن هستم نگاه سیاسی به افرادی که در حوزه فرهنگ سینما، تئاتر، کتاب ندارند در دوره قبلی تصمیم‌گیری در مورد افراد بر اساس باورهای سیاسی افراد بود آقای «ایوبی» وقتی آمدند یک همدلی بین همه بچه‌های سینما، از هر طیفی ایجاد شد و بعد با حوزه هنری جلسات متعددی گذاشتند و آن کدورتی که معلوم نشد از کجا ناشی می‌شد را از بین بردند و یک خصلت مهم دیگر این است که خودشان فرهنگی هستند. آقای رضا داد سال‌ها در سینما کارکرده‌اند، مجری طرح و تهیه‌کننده بودند، با توجه به سابقه‌ آقای ایوبی و شناختی که من از ایشان دارم، می‌دانم که نگاه شرافتمندانه به هنر و هنرمند دارند.

به نظر شما باید بین همه طیف‌ها، وفاق و هم‌دلی به وجود بیاورند؟

صد درصد، سال‌های قبل این‌طور نبود. گروه جدید این طرز تفکر را دارد که همه با تمام سلیقه‌های فکری و سیاسی، کار کنند، ما همه سعی داریم خطوط قرمز را رعایت کنیم و اعتقاداتی هم داریم، وقتی این خطوط رعایت شود، همه می‌توانند فیلم بسازند، قبلاً مشخص نبود خطوط قرمز چیست و چه کسی آن را مشخص می‌کند مثلاً یک فیلم کمدی سه خانه از خطوط قرمز رد می‌شود امّا برای یک فیلم اجتماعی خیلی ساده که با هزینه شخصی هم ساخته می‌شد، خطوط قرمز زیادی را قائل می‌شدند، الآن این‌طور نیست، این نوع نگاه را در وزیر محترم ارشاد هم می‌بینیم، نگاه ایشان هم نگاه بسترسازی و فراهم کردن شرایط برای تمام سلیقه‌های فکری در سینماست. همه در کنار هم می‌توانند فیلم بسازند.

فضای رقابتی جشنواره را چطور ارزیابی می‌کنید.

من خیلی نمی‌خواهم وارد این قضیه بشوم و ذهنم را به این موضوع مشغول بکنم، امید دارم که رقابت سالمی برگزار شود اینکه من جایزه‌بگیرم یا نه خیلی مهم نیست، اگر رقابت سالمی برگزار شود راضی هستم امّا در بخش سودای سیمرغ رقابت خیلی عجیب‌وغریب است خیلی جشنواره سختی است.

با توجه به اینکه امسال بزرگان سینما هم فیلم دارند، تعدادی از همکاران شما نگران هستند و می‌گویند امیدواریم این فیلم‌ها بر اساس شایستگی‌شان جایزه‌بگیرند نه افراد! شما نگران این موضوع نیستید؟

 چون به مدیریت آقای داد خیلی اعتقاددارم حتی آن دو سالی هم که جشنواره فجر را برگزار کردند این اتفاق کمتر افتاد، ایشان کاملاً به اتفاقات جشنواره فجر اشراف دارند. من این امید رادارم که رقابت سالمی خواهد بود، شایسته‌سالاری باشد و من نوعی، وقتی به سینما رفتم آن فیلم را واقعاً بپسندم.