گفت‌وگو با ارد زند، کارگردان فیلم‌های «خان آقا» و «خواب‌وبیدار»

11 تیر 1395

کودکان کار، بخشی از کودکان این سرزمین هستند که اغلب تصویر درستی از آن‌ها در سینما و تلویزیون دیده نمی‌شود. آنچه هم که تصویر شده بسیار کلیشه‌ای و دور از واقعیت بوده که نیاز به بررسی و تعمق بیش‌تری دارد. «آرد زند»، یکی از مستندسازان نام‌آشنای سینماست که با کوله باری از تجربه و آثار درخشان و برجسته سراغ این موضوع رفته و اینک با ساخت دو فیلم "خان آقا" و "خواب‌وبیدار" درزمینهٔ کودکان کار حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. به بهانه برگزاری جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوان پای صحبت‌های او نشستیم و امیدواریم حرف‌های این فیلم‌ساز دلسوز موردتوجه قرار گیرد. ذکر این نکته ضروری است که محور گفت‌وگوی ما درزمینهٔ کودکان کار و سهم این کودکان از سینما بود اما در میان حرف‌ها اشاره‌هایی هم به سینمای مستند شد که گریزناپذیر بود. ارد زند در سال 1328 متولد شد. وی فارغ‌التحصیل رشته سینما و عضو انجمن مستندسازان ایران هست. او کارگردان فیلم‌های مستند در شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران است و حاصل این همکاری با شبکه اول حدود بیست‌ویک فیلم مستند هست. فیلم مستند «جزیره قشم» در سال 1377 به‌عنوان بهترین فیلم درزمینهٔ گردشگری و فیلم «گنجینه» به‌عنوان بهترین متن تحقیقی در جشنواره رشد شناخته شد.

 

کودکان کار هم حقی از این سینما دارند

 شما چند فیلم درباره کودکان و نوجوانان ساخته‌اید که مشخصاً دو فیلم "خان آقا" و "خواب‌وبیدار" به کودکان کار اختصاص داشته است. چطور شد به این موضوع علاقه‌مند شدید؟

"خان آقا" یک اتفاق خیلی خاص بود، شبی با من تماس گرفته شد و خبر خودکشی یک جوان افغانی را دادند. گفتند، فردا روز خاکساری است. حاضری روی این موضوع کارکنی؟ این موضوع برایم مثل یک شوک بود. تا صبح به آن فکر می‌کردم و باوجود ترسی که داشتم تصمیم گرفتم فیلم را بسازم. هم هراس داشتم و هم این احساس که دارم وارد خلوت کسانی می‌شوم که هیچ آشنایی و شناختی از یکدیگر نداشتیم؛ و این در راش‌های فیلم در روز خاک‌سپاری فیلم کاملاً دیده می‌شود که چقدر بااحتیاط به افرادی که در مراسم حضور داشتند، نزدیک می‌شوم

مشابه این وضعیت را در فیلم‌های دیگر هم تجربه کرده بودید؟

اولین فیلمی که درباره بچه‌ها ساختم "مدرسه در دست بچه‌ها" بود که ازنظر ساختاری نزدیک به هم هستند یعنی مستند بی‌واسطه و بدون بازسازی. با این تفاوت که در مستند مدرسه در دست بچه‌ها طی یک سال می‌دانستم چه اتفاقی در این مدرسه می‌افتد و ذهنم آماده کار بود و منتظر زمان مناسب برای شکار لحظه‌ها بودیم؛ اما در "خان آقا" هیچ اطلاعی نداشتم و به‌مرور با موضوع آشنا می‌شدم. در ادامه این کنجکاوی پیش آمد که چرا این اتفاق افتاده است. البته دیگران در مورد آن صحبت می‌کردند اما همه‌چیز گفته نمی‌شد و درجایی همه سکوت می‌کردند ولی در پنهان حرف‌ها ردوبدل می‌شد که بیش‌تر از جنس شایعه بود. همین مسئله می‌توانست موضوع را جذاب‌تر کند، اما نمی‌خواستم به شایعات دامن بزنم هرچند می‌دانستم چیزهایی بوده که از دوربین مخفی نگه می‌داشتند. آن پنهان‌کاری کنار رفت و موضوع دیگری پررنگ شد. این‌که چرا نوجوانی که به‌ظاهر شاد و سرزنده بوده ناگهان دست به خودکشی می‌زند؟ هیچ‌کس انتظاری چنین کاری را از او نداشت اگرچه مدتی بود از مرگ و خودکشی جسته، گریخته با چند نفر از دوستان خیلی نزدیکش کرده بود ولی آن‌قدر با اعتمادبه‌نفس و شادبود که کسی حرفش را باور نکرد و عاقبت هم کار خودش را انجام داد. در این فیلم هیچ‌چیز از پیش، تعیین نشده بود و ما با این جریان پیش می‌رفتیم. خب این‌یک مستند بدون واسطه بود که به نظرم جذاب‌ترین نوع مستند هم است که کارگردان هم هم‌زمان در حال کشف است؛ اما فیلم "خواب‌وبیدار" این‌طور نبود، در اینجا یک تهیه‌کننده و پژوهشگر که هردو هم روان‌شناس و هم علاقه‌مند به مسائل جامعه‌شناسی بودند، در کنار هم بودیم. یک گروه حرفه‌ای.

یافته‌هایتان از آن تحقیق چه بود؟

این‌که کودک کاربر اثر ناهنجاری‌های اجتماعی به وجود می‌آید، زمانی که پدر به‌عنوان سرپرست خانواده یا نیست و یا اگر هست حضورش خیلی کم‌رنگ است و یا با اعتیاد همراه است؛ یعنی در بودنش هیچ نکته مثبتی نیست. از سوی دیگر مادرها هم معمولاًآدم‌های تخصصی در هیچ زمینه‌ای ندارند و باید صرفاً کار یدی انجام دهند، معمولاً هم پراولادند و توان تأمین مخارج خانواده پر فرزند را ندارند. موردی که ما انتخاب کردیم و به آن پرداختیم دو خانواده بودند که دریکی پدر، خانواده را ترک کرده بود و مادر به همراه سه کودک، درگیر مشکلات خاص خود بودند؛ و در دیگری، پدر معتاد بود و وقتی مواد به دستش نمی‌رسید اعضای خانواده را کتک می‌زد. آدم خوبی بود اما در شرایطی قرار داشت که ناچار به خشونت رو می‌آورد. هیچ‌یک از این دو خانواده شرایط مناسبی نداشتند و در خانه‌ای کوچک و محقر زندگی می‌کردند که هر اتاق آن به یک خانواده اجاره داده‌شده بود. مادر خانواده زن بسیار نجیبی بود که در غیاب همسرش سعی داشت خود را حفظ کند و سخت کار می‌گیرد. دوست داشتم با این خانواده کار می‌کردم اما حاضر به همکاری نبودند چون نگران آبروی خود بودند و حق هم داشتند. این هم از مشکلات کار در عرصه سینمای مستند است و به نظرم فیلم‌های داستانی بهتر است.

از چه نظر؟

خب می‌شد همین موضوع را با چند بازیگر در فضاهای مشابه کارکرد، بازیگران به کار خود افتخار هم می‌کردند و به کسی هم برنمی‌خورد، ولی استفاده از این افراد، پررنگ کردن معضلاتی که در خانواده‌ها وجود داشتمی‌توانست آینده آن‌ها را به خطر بی اندازد. سرانجام مشکلات این دو خانواده را باهم تلفیق کردیم و پیشنهاد دادم اسامی را تغییر دهیم و آن‌ها را به‌عنوان بازیگر معرفی کنیم. این ترفند موردپذیرش آنان قرار گرفت و همکاری کردند. به‌این‌ترتیب زندگی خودشان را بازی کردند. اینجا بود که نشان می‌دادیم کودک برای کمک به تأمین معاش خانواده ناچار است کار کند، مادر هم کار می‌کرد و برای دیگران یا سبزی پاک می‌کرد و یا طناب درست می‌کردند تا از این طریق مختصر پولی به دست آورند. صحنه زیبای گم‌شدن دختر کوچک خانواده در لابه‌لای کلاف‌های سردرگم طناب‌ها حین کمک به مادر، استعارهای از سردرگمی خود آن‌هاست.

بااین‌حال نمی‌توان گفت بازسازی‌شده بود؟

در "خواب‌وبیدار"مستند بازسازی‌شده است؛ اما در "خان آقا"، نه.

رویکرد شما در این اثر صرفاً نمایش معضلات و مشکلات آن‌ها بود و یا در کنار آن راه‌حلی هم برای تغییر وضعیت ارائه می‌کردید؟

در فیلم به بیش‌تر آن چیزهایی که می‌تواند شرایط مطلوب‌تری برای آن‌ها بسازد را بیان می‌کنیم. نشان دادیم که برای برون‌رفت از این بن‌بست لازم است که مادر خانواده یک کار تخصصی یاد بگیرد؛ اما کمک‌های دولتی و مردمی هم لازم است، تا بچه لازم نباشد تمام‌وقت کار کند و بتواند درس بخواند و بچگی کند.

اما در فیلم "خان آقا" شکل دیگری داشت و بیش‌تر گزارشی بود؟

بله در "خان آقا" با مربیان، با دوستان و خانواده‌اش پیش می‌رفتیم تا با کنار هم گذاشتن همه نظرها، مخاطب بتواند در پایان متوجه ابعاد موضوع شود.

درواقع یک نوع درام صورت گرفته اما به نظر می‌آید موضوع اصلی لابه‌لای صحبت‌های افراد گم‌شده است، آیا قرار بود مسئله ریشه‌یابی شود یا عملکرد یک گروه در قبال این موضوع ارزیابی گردد، آیا احساس نمی‌کنید نوعی تناقض در فیلم وجود دارد؟

در "خان آقا" خود من هم تابع احساسات شده بودم اما در فیلم‌های بعدی آن احساس‌ها سپری‌شده بود و می‌توانستم منطقی‌تر فکر کنم و موضوع را باعقلم بسنجم. در تمام مدت فیلم "خان آقا" این حس با من بود که این افراد به خاطر پناهنده بودنشان نادیده گرفته می‌شوند و به آن‌ها توهین می‌شود ولی همیشه سعی می‌کنند محکم و قوی باشند. حالا در این میان چطور می‌شود یک جوان با این خصوصیات که همه فکر می‌کردند در آینده می‌توانست انسان موفقی باشد، ناگهان دست به چنین کاری می‌زند؟! واقعیت این است من هم درگیر احساسات بودم، بارها اتفاق افتاد که حین تدوین با آن‌ها گریه می‌کردم و آن بغض و تأسف را درک می‌کردم. اگر فیلم احساسی به نظر می‌رسد به این دلیل است که من هم تابع احساسم بودم. پشیمان هم نیستم.

در فیلم "خواب‌وبیدار" از یک پژوهشگر دعوت به همکاری کردید. چقدر وجود یک تحقیق و پژوهش می‌تواند به پیشرفت کار کمک کند؟

حتماً تحقیق کمک می‌کند. یک پژوهش خوب نیازمند پژوهشگر خوب است و آن‌هم قیمت خودش را دارد و معمولاً این مسئله برای تهیه‌کننده‌ها مقرون‌به‌صرفه نیست. همیشه شعار اهمیت تحقیق وجود دارد اما ارادهٔ کافی برای محقق کردن و فراهم آوردن بستر مناسب وجود نداشته است طبعاً این موضوع فیلم‌ساز را دچار محدودیت می‌کند. تا جایی ک به تعبیر برخی: این فیلم‌ها نیاز به تحقیق ندارند، این بچه‌ها در خیابان هستند، دوربین را برمی‌دارید و به خیابان می‌روید و شروع به فیلم‌برداری می‌کنید! به همین سادگی. اگر در "خان آقا" ضعفی دیده می‌شود به این دلیل است که من محقق و متخصص در امور اجتماعی نبودم. مستندسازی‌ام که بااحساسم وارد ماجرا شدم. محقق متخصص در کنار این فیلم می‌توانست به نتیجه‌گیری‌های بهتری بیانجامد. به همین دلیل در این زمینه ممکن است فیلم زیاد تولید شود ولی محتوای مناسبی ندارد.

صداوسیما یکی از مهم‌ترین مراکزی است که سفارش ساخت فیلم مستند می‌دهد اما بودجه‌ای که برای این فیلم‌ها در نظر می‌گیرند کافی نیست. به همین دلیل نمی‌شود به موضوع نزدیک شد. ما تلاش زیادی کردیم که اعتماد این افراد و انجمن خانه کودکان کار را جلب کنیم. وقتی این اتفاق‌ها افتاد می‌بینیم چقدر کارها روان پیش می‌رود.

سؤالی که مطرح می‌شود این است چرا دیگران به این سینما رو نمی‌آورند؟

وقتی وارد کار می‌شوید ازنظر روحی اذیت می‌شوید، باید تحمل ساخت این نوع کارها را داشت، تحمل داشتن به این معنی نیست که بعد از مدتی آدم بی‌خیال می‌شود، نه. همچنین ساخت این فیلم‌ها سخت و دشوار است. البته هستند افرادی که علاقه‌مند به کار در این زمینه هستند اما باید موردحمایت همه‌جانبه قرار بگیرند.

حالا شما فیلم را با هزینه شخصی ساختید، چقدر این امکان وجود دارد که آن را عرضه کنید؟

هیچ، به‌هرحال در جامعه خودمان که مورد استقبال قرار نمی‌گیرد، آن‌طرف آب هم که کسانی به این موضوعات علاقه‌مندند، چه‌بسا دلیلش این است که ضعف‌های کشور را به‌نوعی نشان می‌دهد، برای همین روی خوش به این فیلم نشان می‌دهند. البته این تنها دلیل نیست. اساساً موضوعات اجتماعی در جوامع غربی بیشتر موردتوجه است تا اینجا.

آیا عدم توجه به این‌گونه از فیلم‌ها و یا در حاشیه قرار دادن مشکلات این کودکان به شرایط اجتماعی و سیاسی امروز ما برمی‌گردد؟

معضلات و ناهنجاری‌های اجتماعی در تمامی جوامع وجود دارد. در سوئد، آمریکا، آفریقا، ... و ایران. کودک کار، اعتیاد، فحشا، ناهنجاری در همه‌جا هست، مهم این است چگونه این معضل مدیریت می‌شود و چقدر باتدبیر و برنامه درصدد حل موضوع هستند. پنهان‌کاری در این زمینه دردی دعوا نمی‌کند و برخوردهای تنبیهی با فیلم‌سازان هم کمکی به این معضل نمی‌کند. صراحت در ساخت این فیلم‌ها بسیار مهم است، گاه کسانی که دنبال این موضوعات رفتند آن‌قدر محافظه‌کارانه عمل کردند و یا دوپهلو صحبت کردند و یا موضوع را به حاشیه کشاندند تا به کسی برنخورد که دیگر اسم آن را مستند نمی‌شود گفت. وقتی فیلم مستند وارد عرصه سفارش می‌شود دیگر ارزشی ندارد، نه کسی باور می‌کند و نه آن فیلم قوی می‌شود. تلویزیون بیش‌ترین حجم ساخت فیلم‌های مستند را دارد اما به دلیل محدودیت‌هایش تأثیر اندکی بر مخاطبانش و بخصوص حضور کم‌رنگی در جشنواره‌ها دارد، چون خنثی است. حتی هیئت‌داوران هم نمی‌توانند این ضعف‌ها را نادیده بگیرند.

به نظر شما توجه به کودک کار در سینما چقدر اهمیت دارد و چگونه می‌تواند موردتوجه همه قرار گیرد؟

این فیلم‌ها به دلیل لحن تلخی که دارند چندان موردتوجه قرار نمی‌گیرند و به همین خاطر هم‌دست اندر کاران، علاقه‌ای به حمایت و سرمایه‌گذاری نشان نمی‌دهند.

ببینید قصه‌های مجید و نظایر آن درعین‌حال که خیلی لطیف بود اما مشکلات و دغدغه‌های یک کودک از این طبقه را هم نشان می‌داد، درواقع بیننده با مجید می‌خندید و با غصه‌های او می‌گریست. چه‌بسا با او هم ذات پنداری هم می‌کرد درحالی‌که فیلم اصلاً خنثی نبود. ضمن این‌که فیلم فرهنگ‌سازی می‌کرد و ابعاد تربیتی هم داشت.

وقتی نویسنده به درک خوبی از موضوع رسید و یک کارگردان خوب هم کنارش قرار بگیرد که توانایی ساخت فیلم را داشته باشد، طبیعتاً این اتفاق می‌افتد؛ اما چقدر این اتفاق می‌افتد؟ کم هستند کسانی که دغدغه‌هایشان سینمای کودک است، این جشنواره کودک و نوجوان تنها حسنش این است که به ما بگوید در سال گذشته چند فیلم درباره کودک ساخته‌شده و چه تعداد از آن‌ها ازنظر داوران برای دیدن مناسب تشخیص داده‌شده است. هرسال به‌سختی چند فیلم جمع می‌شود و در این زمینه فیلم‌های مناسب نداریم، دلیلش ساده است چون حمایتی صورت نمی‌گیرد.

در کشورمان سینمای کودک درواقع بهانه بوده که حرف‌های دیگر زده شود، یعنی برخلاف سینمای غرب که همه‌چیز در این ژانر تعریف‌شده، در ایران دیده نمی‌شود؛ یعنی بچه‌ها بستری شدند تا آدم‌بزرگ‌ها حرف‌های خودشان را بزنند! با توجه به شرایط موجود چقدر بضاعت و علاقه‌مندی برای کار و تولید فیلم‌هایی مختص کودکان کار وجود دارد؟

من این بستر را آماده نمی‌بینم، چندی پیش صداوسیما مجموعه‌ای سیزده‌قسمتی را برای ساخت به یکی از تهیه‌کنندگان سفارش داد که خواب‌وبیدار یکی از آن بود. البته چند قسمت آن‌هم ساخته شد اما غیرقابل پخش تشخیص داده شد. موضوعات این مجموعه درباره کودک کار، مهاجرت و سالمندان بود و از این قبیل مشکلات بود. با توجه به فشار کار ادامه آن برای تهیه‌کننده امکان‌پذیر نشد و کار رها شد. خب با این شرایط معلوم است که علاقه‌ها برای ساخت و تهیه این فیلم‌ها فروکش کند.

به‌غیراز سازمان صداوسیما، آیا ارگان یا نهاد دیگری وجود ندارد که به‌قصد آسیب‌شناسی متولی این کار شود و یا حمایتی از ساخت این فیلم‌ها بکنند؟

در این مدت با چندین انجمن حمایت از کودکان کار آشنا شدم که علاقه‌مند به همکاری در این زمینه هستند ولی بودجه کافی برای حمایت ندارند. برخی نیز با نگرانی در حال فعالیت هستند و بنابراین خیلی نمی‌شود پیش رفت...

پرداختن به کودکان کار در سینما چقدر جای کار دارد؟

خیلی، به نظر من پایانی ندارد ولی بستر آن آماده نیست و جای کار بسیاری دارد.

تاکنون واکنش‌ها نسبت به نمایش دو فیلم "خان آقا" و "خواب‌وبیدار" چگونه بوده است؟ آیا تغییری در نوع نگاه مخاطبان شما به وجود آورده است؟

نه تغییری در مدیران به وجود آورد و نه در عموم مردم، البته کسانی هم از فیلم تعریف کردند، حالا تعارف بود و یا واقعاً فیلم شایستگی تمجیدها را داشته، نمی‌دانم اما با همه این حرف‌ها ما به‌سختی توانستیم برای یک شانس تعدادی را جمع کنیم تا به تماشای فیلم بنشینند. به‌عنوان‌مثال فیلم "خواب‌وبیدار" تجربه چهار حضور در جشنواره‌ها را داشته اما هر بار خودمان تعدادی را برای تماشای آن جمع می‌کردیم. به‌طور خودانگیخته کم‌تر کسانی به تماشا آمدند. از تبلیغ هم که معمولاً اثری نیست.

عجیب است! در همین جشنواره‌ها فیلمی درباره خفاش شب نمایش می‌دهند و سالن مملو از تماشاگر می‌شود، اما چرا وقتی به مشکلات کودکان کار که می‌رسد توجه کم می‌شود؟

خفاش شب یک موضوع خاص بود که سروصدایش همه‌جا پیچید و مخاطب برای گرفتن اطلاعات پا به سینما می‌گذاشت ولی فیلمی که مردم هیچ اطلاعاتی در موردش ندارند، خب جذابیت چندانی هم ندارد. از سوی دیگر منتقدان ماهم متأسفانه مسخ سینمای داستانی هستند و سینمای مستند تقریباً فراموش‌شده است. شاید هم حق با آن‌ها باشد چون وقتی جایی برای نمایش فیلم‌های مستند نیست، آن‌ها قرار است چه چیزی را نقد کنند. طبیعی است که نقد هم در کار نخواهد بود؛ اما در این شرایط چه می‌توان کرد؟ باید همه دست‌به‌دست هم دهند و راهی بیابند تا سینمای مستند از گمنامی و مهجور بودن بیرون بیاید، واقعاً جای تأسف است. فیلم‌ها و مستندسازان بسیار خوبی داریم که نسبت به آنچه در غرب ساخته می‌شود هیچ‌چیز کم ندارند ولی محدودیت زیادی وجود دارد. نمایش محدود فیلم‌های مستند در مراکز و سینماها نیازمند تبلیغ، بحث و گفت‌وگوست. اگر در نشریات سینمایی درباره این فیلم‌ها نوشته شود به‌هرحال کنجکاوی به وجود می‌آورد و سرانجام مخاطبان بیش‌تری به سینمای مستند گرایش پیدا می‌کنند.

توصیه شما به کسانی که علاقه‌مند به ساخت فیلم‌های مستند هستند، چیست؟

این دوستان بدانند با ورود به این حیطه باید رفاه و آینده خود را فراموش کنند، البته این موضوع در مورد مستندهای صنعتی یا تبلیغی کمی فرق می‌کند. از این نوع کارها که بگذریم، به نظرم کار در سینمای مستند یعنی بردگی.

در مورد سینمای کودک و به‌ویژه کودکان کار چطور؟

در این زمینه کارهای زیادی می‌توان انجام داد اما محدودیت وجود دارد. من چهار فیلم مستند درباره کودکان ساخته‌ام که یکی از آن‌ها در مورد کودکان خیابان است که در مراکز بهزیستی نگه‌داری می‌شوند. این بچه‌ها چون کوچک هستند صداقت خاصی در گفته‌هایشان دارند، البته هرگز این فیلم را نمایش نداده‌ام. به‌نوعی بازبینی میدانی برای من بود. ولی می‌شد فهمید مشکلات این بچه‌ها چیست و حالا که وارد آن مرکز شده بودند چه اتفاقی برایشان می‌افتاد. آن‌ها برای دو ماه وارد کانونی می‌شدند که شرایط نسبتاً خوبی برای آن‌ها فراهم می‌کرد؛ اما برای مدت خیلی کوتاهی؛ اما دوباره باید به همان خانه پر اشکال خود بازمی‌گشتند. روز از نو و روزی از نو!

اشاره کردید به محدودیت ساخت و نمایش فیلم‌های مربوط به کودکان کار، اما در این میان نکته دیگری هم وجود دارد و آن نگاه منتقدانه مدیران فرهنگی نسبت به این موضوع است تا جایی که گاه این فیلم‌ها را سیاه نمایی تلقی می‌کنند. چطور وقتی در مورد اعتیاد و مشکلات آن فیلم‌های متعددی ساخته می‌شود سیاه نمایی عنوان نمی‌شود اما در مورد کودکان کار این‌گونه نام‌برده می‌شود؟

اعتیاد را خیلی نمی‌توان پنهان کرد، ممکن است در بین هر خانواده و از هر طبقه‌ای وجود داشته باشد و موضوع شخصی هم تلقی شود؛ اما موضوع کودک کار مسئلهٔ شخصی نیست به تبعیض تبعاتی بیشتر مربوط می‌شود. کودک کار مربوط به طبقات تنگدست جامعه است بنابراین پرداختن به این معضل سیاه نمایی تلقی می‌شود. گرایش به اعتیاد به خود فرد مربوط می‌شود اما در مورد کودکان کار وضعیت فرق می‌کند. مشکل کودکان کار حاصل شرایط اجتماعی است.

باتجربه ساخت این آثار آیا همچنان علاقه‌مند به فعالیت در مورد تولید فیلم‌های مربوط به کودکان کار هستید؟

بله وقتی وارد این حوزه می‌شوید خاطره‌ای در ذهن شما شکل می‌گیرد که به‌سرعت محو نمی‌شود.

اگرچه ممکن است حمایت نشوید و یا فیلمتان هرگز به نمایش درنیاید؟

مسائلی هست که فیلم‌ساز مستند باید تکلیفش را با آن‌ها مشخص کند، زمانی فکر می‌کردم باکار فیلم‌سازی می‌توانم دنیا را تغییر دهم اما این‌طور نشد، شاید فقط روی چند نفر تأثیرگذار بوده که آن‌هم کار بزرگی نبود. در مقابل تولید زیادی که در دنیا وجود دارد و صدها کانال ماهواره‌ای روز و شب در حال نمایش انبوه فیلم‌ها هستند، هر کاری گم است.

آیا نمی‌شود از طرق دیگر فیلم‌ها را به نمایش گذاشت؟

برخی فیلم‌ها که به‌طور مستقل ساخته‌شده می‌شود. گاهی امکانی برای نمایش پیدا می‌کنند؛ اما فیلم‌هایی را که تهیه‌کننده‌اش تلویزیون بوده اجازه نمایشش در اختیار کارگردان یا تهیه‌کننده نیست. من از فیلم "خواب‌وبیدار" حتی نسخه‌ای برای خودم ندارم، درصورتی‌که در ساخت آن فکر می‌کنم مؤثر بوده‌ام.

در جشنواره‌ها این اتفاق نمی‌افتد؟

خیلی کم، در جشنواره رشد این فیلم یک‌بار اکران شده است و تعداد کمی هم این فیلم را دیدند که آن‌ها هم همه متصدیان انجمن‌هایی بودند که در این زمینه کارکرده بودند. البته به کمک یکی از دوستان باخبر شده بودند. وگرنه اطلاع‌رسانی خیلی ضعیف هست. حتی یکی از انجمن‌ها هم من را موردانتقاد قرارداد که چرا کارهایی که ما انجام دادیم را نشان نداده‌اید.

منظورشان این بود که در فیلمتان عملکرد این انجمن‌ها در جهت رشد و ارتقاء کودک کاردیده نشده است؟

بله البته ما در فیلم این را می‌گوییم اما ضمناً طوری موضوع را مطرح می‌کنیم که این شاید خواب‌وخیالی بیش نبود.

عنوان "خواب‌وبیدار" هم یک‌جور کنایه است؟

بله در فیلم نشان می‌دهیم که مادر بالاخره خیاطی یاد می‌گیرد و از طرفی کسی قرار است به آن‌ها کمک کند و به خانه‌ای بروند که شرایط مناسب‌تری دارد، بچه‌ها به حمام و سلمانی می‌روند و سرووضعی بهتر می‌گیرند، مدرسه می‌روند اما پسر سر کلاس خوابش می‌گیرد و بعد ما می‌بینیم که بچه در رختخواب است، مادرش او را برای کار بیدار می‌کند و دوباره همان پسر ژولیده را می‌بینیم، به‌این‌ترتیب یک سؤالی ایجاد می‌کنیم که آیا این اتفاقات، خواب است یا واقعاً در بیداری رخ‌داده است.

صرف‌نظر از مسئولین و مدیران دولتی افراد دیگری هم بودند که به شما کمک کنند و یا با ایشان مشاوره کنید؟

آن‌قدر ابعاد این قضیه وسیع و گسترده است که حتی اگر انجمن‌ها و افراد فعال در این حوزه با تمام توانشان هم کار کنند راه درازی در پیش دارند، به‌هرحال بوروکراسی که در همه‌جا هست گریبان آن‌ها را هم گرفته است، اگر برای ساخت یک فیلم با این مضمون به سازمانی مثل بهزیستی مراجعه کنید باید از راه‌هایی بگذرید که درنهایت چه‌بسا از کارتان پشیمان شوید. کار دشوار است.

آیا انجمن‌ها نمی‌توانند این بستر را هم فراهم کنند؟

پیشنهادی که شما می‌دهید یک نوع بیرون آمدن از این بن‌بست است، خوب است که باشد، اما نمی‌شود، حداقل باید فیلم در بخش‌های تخصصی به نمایش دربیاید و چند نفر روانشناس، جامعه‌شناس و مردم‌شناس آن را ببینند و نقد کنند، به‌این‌ترتیب من کارگردان، ضعف‌های فیلمم را می‌فهمم و به یک نتیجه بهتر می‌رسم در غیر این صورت اشتباهاتم را مدام تکرار می‌کنم.

آیا این روند رو به رشد در فیلم‌های شما اتفاق نیفتاده است؟

بله فیلم اول که در مورد کودکان کار در بهزیستی بود ضعیف است، فیلم دوم که خیلی ناگهانی اتفاق افتاد و فیلم سوم هم که با پژوهشی شکل گرفت، منطقی‌تر ساخته شد قطعاً فیلم چهارم بیش‌تر به لایه‌های زیرین می‌رود، کودک کار کودکی است که برخلاف ظاهر ژولیده و یا شرایط خاص دیگری که دارد، شرافتمندانه برای خانواده خود فداکاری می‌کند برای رسیدن به لایه‌های زیرین زمان لازم است تا فیلم اول ساخته نشود فیلم‌های بعدی هم ساخته نخواهد شد، مستندساز بهتراست به‌طور تخصصی در یک زمینه کار کند. در ایران به دلیل عدم‌حمایت، مستندسازهای که به این صورت کار می‌کنند اندک هستند. یک مستندساز مجبور است برای گذران زندگی در ژانرهای گوناگون مستند کار کند.

به‌عنوان سؤال آخر اگر قرار بود امروز فیلم "خان آقا" را بسازید چطور عمل می‌کردید؟

 من هنوز هم به آن فکر می‌کنم و دوست دارم عمیق‌تر به موضوع بپردازم، البته از آن قسمت‌های احساسی بدم نمی‌آید اما با بخش‌های پایانی گفت‌وگو مشکل‌دارم. فکر می‌کنم مربیان این کودکان فراموش کرده‌اند که این‌ها متعلق به کدام اجتماع هستند. مربیان ما جه بسا می‌کوشند الگوهای شهری خودشان را به آن‌ها بیاموزند که با پیشینه اجتماعی آن‌ها فاصله بسیار دارد. این‌ها در کودکان مهاجر ایجاد دوگانگی می‌کند و چه‌بسا نتوانند با آن کنار بیایند. سعی می‌کنم به این موضوع در تدوین جدید بپردازم. در اولین فرصت.