ياسمن اسمعيلزادگان
«آشيانه»، تازهترين ساخته «شان دوركين»، درامي تاريك و دلهرهآور در باب زوجي (روري و آليسون) است كه ازدواجشان سالهاست متلاشیشده ولي آنها بهقدری در امورات روزمره و مسائل شخصيشان غرقشدهاند كه متوجه هشدارها و علائم اين فروپاشي نشدند.
«شان دوركين» پس از ۹ سال دوري از فیلمسازی، بازگشتش را با درامي اثرگذار و تیرهوتار كه حول محور امر منفي ميچرخد، شكل ميدهد. «آشيانه»، داستان خانوادهاي را در دهه ۸۰ روايت ميكند كه تصميم ميگيرند از نيويورك به يك مكان قديمي در نزديكي لندن جايي كه كاراكتر روري (جود لاو) پدر خانواده، آنجا بزرگشده است نقلمکان كنند تا روري بتواند دوباره به شغل قديمياش بازگردد وزندگیشان رنگ تازهاي بگيرد، در اين ميان، آليسون (كري كوون) همسر روري از اين تصميم مطمئن نيست، اما روري به او اطمينان خاطر ميدهد كه با اين نقلمکان، اوضاع ماليشان تغيير خواهد كرد.
درنهایت اين جابهجايي و حركتي كه قرار است رويدادهاي تازهاي را برایشان رقم بزند، از طرفي دريچهاي ميشود براي ورود به تاريكيهاي گذشته و حقايقي كه در جانب امر محيطي قرارگرفتهاند. بيشك «جود لا» در «آشيانه» يكي از بهترين بازيهايش را در نقش روري ارائه ميدهد، مردي برآمده از دل طبقه كارگر، ميان فقر و نا عدالتیهای اجتماعي كه زير فشار اقتصاد نئوليبرال دهه ۸۰ تحقیرشده است و تنها برگ برنده او جذابيتهاي ظاهري و كاريزماي ذاتياش است كه توانسته از آن استفاده كند و در عرصه فروش بدل به فرد موفقي شود، ولي از طرفي دراینبین چنان در داشتن ظاهر مرفه و بينقص دچار وسواس شده است كه از حقايق زندگي و خانواده غافل شده و همسر و فرزندانش را، كرامت، چارچوبهاي اخلاقي و احترام و هر آنچه برايش ارزشمند است را زير پا ميگذارد و بدل به سوژه تهي ميشود كه تلاش ميكند در ثروت، قرينه عينياش را بيابد.
كاراكتري كه در يك دروغ پرزرقوبرق و مرحله بيثباتي مالي و نااميدي زناشويي گير افتاده است و حالا خانوادهاش را هم وارد اين بازي غیراخلاقی ميكند. فيالواقع روري محصول جامعهاي است كه در ارزشها و ضد ارزشها گمشده است. «كري كوون» هم باوجوداینکه تنها در چند سكانس حضور دارد، تصويري واقعي و اثرگذار از زني را نشانمان ميدهد كه با مردي ازدواجکرده كه بهراستی او را نميشناسد.
«كري كوون» به زيبايي تمام، بيننده را در يك مكاشفه محرمانه وارد ميكند و او را در وضعيتي كه درونش گير افتاده سهيم ميكند و احساس همذاتپنداري را در او به وجود ميآورد. اگرچه «آشيانه» در بيشترين لحظات فيلمي تاريك، حزنآلود و ويرانگر است كه سويههاي فروپاشي را به تصوير ميكشد، اما زيبايي منحصربهفردی هم در آن ديده ميشود و اين زيبايي از نگاه واقعگرايانه «دوركين» بر لحظهها خلقشده است، همچون صداي تنفس مضطرب كاراكتر روري يا لحظه مست شدن آليسون كه همچون عصيانگري كه در يك كلوب شبانه در ميان غريبهها بهتنهایی ميرقصد و دوربين كه بهعنوان شيء بازتابدهنده و نمادين او را همراهي ميكند و تنهايياش را ثبت ميكند.
«آشيانه» فيلم قوي و پيچيدهاي است كه در نگاه اول، فقط داستان زندگي خانوادهاي است كه در محيط جديد زندگي، چيزي را كه دوست دارند پيدا نميكنند و روزبهروز در انزواي فزاينده فرو ميروند؛ اما آنچه «دوركين» بسيار هوشمندانه انجام ميدهد، پر كردن قابها با فضايي تاريك، سرد و سرشار از بياعتمادي است؛ فضايي حاكي از دورماندههايي عميقتر و مخوفتر ازآنچه ما بهواقع با آن مواجه هستيم و بهنوعی ابقا و انباشت گذشته در حال.
«دوركين» با تصاوير هميشه تنشزاي گذشتهاي كه بار سنگيني است بر حال و بهزعم دلوز، گذشتهاي كه هنوز «هست» تا ابد هم «هست» و اساساً با «هستن» اين همان شده است، آشيانه را به لرزه در ميآورد. درنهایت ميتوان گفت «آشيانه» بيشك يكي از بهترين فيلمهاي امسال است كه مخاطب را پس از پايان هم رها نميكند، يك فيلم جمعوجور و خوشساخت كه به پيچيدگي روابط خانوادگي و جرياناتي كه حول محور امر منفي ميچرخد و مفهوم خانه و خانواده را معنا باخته ميكند ميپردازد و «شان دوركين» به زيبايي، فروپاشي تمام سوژههاي تهی شده را در يك ساعت و چهلوهفت دقيقه رقم ميزند و نهایتاً در اين پرتره خانوادگي، از ميان تاريكيهاي گذشته سوار بر حال، شكافي باز ميكند و امر كلي را معنا ميدهد.
اعتماد