روی استفورد
مرمت فیلم «شطرنج باد» که بهعمد توسط منتقدان و دستاندرکاران سینما در 1976 بیرون از دور گذاشتهشده بود و وقتی حلقههای فیلم توسط پسر کارگردان در یک سمساری پیدا شد، در 2015 دوباره به عرصهی سینما رسید.
تا آن زمان فقط VHS هایی تعدیلشده باکیفیت نازل در دسترس بودند؛ و کارگردان فیلم محمدرضا اصلانی در اواخر 1990 اجازه یافت به سینما برگردد، البته بیشتر بهعنوان مستندساز. معرفی فیلم توسط کارکنان فیلمهای کلاسیک BFI با معرفی کوتاه رابین بیکر (رئیس فستیوال لندن) و دختر کارگردان دکتر گیتا اصلانی پروفسور و پژوهشگر سینمای آوانگارد انجام گرفت و بعد فیلم به نمایش درآمد.
همهچیز غیرمترقبه بود و من نمیدانستم منتظر چه نوع فیلمی خواهم بود. در آگهی تبلیغاتی این فیلم گفتهشده بود «فرزند مشترک تنسی ویلیامز و اینگمار برگمان». همینطور که فیلم جلوتر میرفت، این حرف به نظرم بیمنطق رسید، گرچه شباهتهایی با فیلمهای جهانی قابلتشخیص بود...
فیلم روایتی است از خانهای فئودالی، در لحظهی سقوط و تغییر حکومت. فیلم در خانهای اشرافی روی میدهد درحالیکه بیرون خانه، گروهی زن رختشوی در حوض بزرگ در حیاط این خانه لباس میشویند. آنها شبیه دستهی همسرایان یونانی هستند که تمام وقایع و گناهان ثروتمندان را حکایت میکنند. من یاد فیلم «بازگشت به عقب» آلمودوار افتادم و گروه زنانی که در فیلمهای دیگر با هم لباس میشویند. در مصاحبهای که با گیتا اصلانی داشتیم، گیتا گفت که پدرم از دو سینماگر تأثیر گرفته، از ویسکونتی بخصوص فیلم «یوزپلنگ» او (1963) و از برسون (بخصوص از شیوهی استفادهی او از بازیگران). یوزپلنگ مطمئناً شباهت دارد، به دلیل روایتش از افول اریستوکراسی، در برابر نیروهای انقلابی. من برسون را بهاندازهی کافی نمیشناسم تا توضیحی در مورد این موضوع بدهم.
این داستان بهتمامی در داخل خانه میگذرد، بهغیراز زنان رختشوی و نمای شگفتآور پایانی فیلم. زنی که صاحبخانه بوده، بهتازگی فوتشده و اکنون شوهر دوم ادارهی خانه را به دست گرفته؛ اما او مواجه با مشکلات است. در ضمن در این خانه، نا دختری او که بر صندلی چرخدار است و به نظر میرسد که بهطورکلی سالم نیست. ساکنان دیگر خانه، دو برادرزادهی مرد هستند. یکی از آنها امیدوار است با نا دختری ازدواج کند؛ و چند پیشخدمت و دایهی پیر، ندیمهی جوان نا دختری و آشپز و غیره. دو مهمان دیگر، یکی پزشک و یک کمیسر پلیس. من از روی لباس کمیسر حدس زدم که فیلم حدود سالهای 1920-1930 میگذرد. در مصاحبه گیتا به ما گفت که در سالهای 1920، زنانی بودند که شعارهای فمینیستی میدادند و نا دختری یکی از این شعارها را در نقل خوابی که دیده بود، تکرار میکند. داخل خانه ازنظر چید و واچید و تزیینات، نشاندهندهی تاریخی شاید کمی قبلتر از آن است؛ اما تاریخ سکانس آخر فیلم را به ترتیبی میتوان حدس زد.
ازنظر ژانر این فیلم یک ملودرام گوتیک است که به سمت ژانر خشونت و وحشت میرود. این فیلم دریکی از عوامل خود بیشباهت با فیلم «شیطانصفتان» کلوزو (فرانسه 1955) نیست، خانه عامل دیگری است که با فیلم «مستخدمه» (کره جنوبی 2016) وجه مشترک دارد. گفتهشده که نقدهای این فیلم در 1976 بهشدت شوکه شده بودند و قاطی کرده بودند، احتمالاً علت آن بیشتر وضعیت سینما و فرهنگ در پایان رژیم پهلوی بوده است و نه دربارهی خود فیلم. البته شاید این نقدها حداقل درکی از جزییات صحنهپردازی در این خانه نداشتهاند و یا نقاشیهای روی دیوارها و صحنههای مربوط به خدمتکاران از قبیل چیدن سفرهی شام بر قالیهای گرانقیمت و اتاقخواب با سکوی بزرگی برای خواب را ندیدهاند.
نا دختری صندلی چرخدار زیبای حکاکی شدهای دارد و ترتیبی که با این صندلی و یا همراه با ندیمهاش که صندلی را هل میدهد، در خانه میچرخد، نکتهای رازآلود در خود دارد، چراکه در این خانه پلکان عظیمی هست و تا انبار کشیده شده و جولان دادن با این صندلی چرخدار بر روی آن عملاً غیرممکن است.
دیالوگها نیز با دقت نوشتهشدهاند و ارجاعات فرهنگی را در برمیگیرند که ممکن است برای غیر ایرانیها قابلفهم نباشند، اما هیچیک از این موارد در این فیلم چندان اهمیتی ندارد، چراکه این فیلم ازنظر بصری بسیار غنی است و بهشدت در مورد تاریخ و جامعهی ایرانی از طریق عناصری که از سینمای جهان به وام گرفتهشده، مستقیماً شرح و تفصیل میدهد.
سکانس آخر فیلم چنان خوب ازکاردرآمده که ما برمیگردیم و به بعضی از صحنههای قبل دوباره فکر میکنیم. در مصاحبه، رابین بیکر تقریباً سؤالی غیرقابلاجتناب را دربارهی شکسپیر از گیتا پرسید و جواب چنین بود که کارگردان واقعاً به شکسپیر علاقهمند بوده و شاید این فیلم روایتی دیگر از هملت با جنسیت متفاوت است؟ شما احتمالاً میتوانید از این نکته آن را حدس بزنید که هیچچیز بهخوبی پایان نمیگیرد.
موسیقی، فیلمبرداری، صحنهآرایی، اجرا، همگی دستبهدست هم میدهند تا این هماهنگی بصری را به ثمر برسانند.
فیلم در 2020 توسط پروژهی سینمای جهانی فیلم فاوندیشن و بنیاد چینهچیتا در بلونیا از روی دوربین اریژینال 35 میلیمتری و نگاتیو صدا، در لابراتوار ایماژ روترووه (پاریس) با همکاری محمدرضا اصلانی و گیتا اصلانی ترمیمشده است. شاید در آینده فیلم برای پخش سینمایی در دسترس قرار بگیرد. مترصد باشید تا این فیلم را بر پردهی بزرگ ببینید، حتماً حیرتآور خواهد بود.
یک مکاشفه
فیلیپ کنکانن
فیلم سینمایی خارقالعاده ایرانی «شطرنج باد» ساخته سال 1976، فقط یک کشف دوباره نیست، بلکه یک مکاشفه است. هیجان کشف فیلم شطرنج باد در بولونیا، گاه بااحساسی از غم و اندوه همراه میشود، وقتی حس میکنی چگونه بسیاری از فیلمها توقیفشده و تقریباً برای همیشه از زندگی ما محوشدهاند.
امسال بهیقین بزرگترین داستان رستاخیز و زندگی دوباره، از آن فیلم سینمایی خارقالعاده ایرانی شطرنج باد (1976) بود. این فیلم فقط یک کشف دوباره نیست بلکه یک مکاشفه است. ماجرایی دلهرهآور درباره منازعه میان وارثان بالقوه ثروت مادری ثروتمند و اشرافی است. این فیلمی است که شما را کاملاً به دنیای خود میکشد؛ سبک و حالت این فیلم یادآور فیلمهایی چون «فریاد و نجواها» ساخته برگمان (1972) یا «آواز هند» ساخته مارگریت دوراس (1975) است. کارگردانی اصلانی زیبا و دقیق است و فیلمبرداری هوشنگ بهارلو با استفادهای نقاشانه از نور، نتیجهای حیرتآور به وجود آورده؛ بهخصوص در پایان فیلم، راز و رمز و تنشی که بهتدریج شکلگرفته، به اوج میرسد.
شطرنج باد (1976) بهیقین فیلمی اساسی در تاریخ سینمای ایران و فیلمی است که مستحق این اقبال دوباره برای نمایش بوده است. گاهی در هنگام سینمای ریتروواتوی امسال من فکر میکردم اگر استعدادهای نازل در سینما دارد بهتدریج جو نمایش را در سینما تضعیف و تخریب میکند، اما در عوض هنگام نمایش این فیلم احساس میشود که تماشاگر نفس خود را در سینه حبس کرده و کاملاً مسحور فیلم شده است.
سایتاند ساند، 22 سپتامبر 2020
تغییر نگرش ما از سینمای ایران
رابین بیکر، رئیس فستیوال لندن
کشف دوباره و ترمیم فیلم اصلانی «شطرنج باد»، این نقطه عطف سینمای پیش از انقلاب ایران، یک مکاشفه است. مادر اشرافزاده و ثروتمندی مرده و بر سر میراث او جنگ میان دختر افلیج و شوهر دوم مادر درگرفته است. هرچه فضای داغ این خانه پریشیده جلوتر میرود – و زیرزمین تاریک با غرابههای پر از تیزابش دیده میشود- جنایت اجتنابناپذیرتر مینماید.
ماجرای این خانواده سرمازده و منحط فیلم دلهرهآور اصلانی، بدون خودداری و قیدی آزارنده روایت میشود. چیدمان زیبای داخلی که از نگاره (مینیاتور) های قدیم ایران الهام گرفتهشده، خانهای وحشتآفرین میسازد که در آن دستها بهاندازه صورتها سخن میگویند. این فیلم و نگاتیوهایش دههها گم شدند. بهتقریب شطرنج باد از صحنه جهان سینما ناپدیدشده بود. با این مرمت جدید، نگرش و دریافت ما از سینمای ایران دیگر هیچگاه چون قبل نخواهد بود.