نگاهی به فیلم «حکایت دریا» ساخته بهمن فرمان آرا

08 مرداد 1399
«حکایت دریا» «حکایت دریا»

قربانی درون‌مایه

حمیده وطنی، عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایران

فیلم «حکایت دریا» آخرین فیلم کارگردان پیشکسوت سینمای ایران «بهمن فرمان آرا» ساخته‌شده در سال 1395 است که برای اولین بار در سی هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در سال 1397 اکران شد و پس‌ازآن به مدت دو سال توقیف و نهایتاً بهار 99 به دنبال تعطیلی موقت سینماها به‌صورت آنلاین اکران شد.

«حکایت دریا»، داستان طاهر، استاد دانشگاه و نویسنده‌ای که در یک آسایشگاه روانی بستری و در آستانه ابتلا به اسکیزوفرنی است که به توصیه پزشک معالج از آسایشگاهی مرخص می‌شود که ژاله همسرش از او پرستاری کرده تا در سایه مهر و محبت او از گسترش بیماری جلوگیری شود، این در حالی است که ژاله به فکر متارکه است.

«حکایت دریا» فیلمی است که داستانش قربانی درون‌مایه آن شده و آن را کسالت‌بار کرده است.

درون‌مایه فیلم نگاهی انتقادی دارد به جریان روشنفکری ایران و زوال آن در عصر کنونی که با مرگ روشنفکرانی مانند گلشیری، شاملو، کیارستمی و... رو به افول گذاشته است. جریان روشنفکری که دچار بیماری توهم است و عنقریب اسکیزوفرنی بگیرد، کابوس می‌بیند، از جامعه وحشت دارد تصور می‌کند همه‌چیز تغییر کرده است، جریانی که روشنفکرانش زمانی مرکز توجه جامعه‌اش بودند و اکنون ترد شده، درک و دیده نمی‌شوند ضمن اینکه از همان سال‌ها صاحب فرزندی نامشروع است در کنار نسل جوانی که چشم امید به او دوخته و در شرایطی پرمخاطره است با آینده‌ای نامعلوم، کاری از دست او برای نجاتش ساخته نیست و نهایتاً می‌میرد!

طاهر، شخصیت محوری فیلم دچار یک بی‌هدفی و بی‌عملی است ازاین‌رو بیننده با او نمی‌تواند همذات پنداری کند در طول فیلم هیچ کنشی از او که باعث شود داستان جان گرفته و یا گره‌ای باز شود نمی‌بینیم مگر انتهای فیلم که آن‌هم عقیم می‌ماند، ظاهراً این بی‌هدفی و بی‌عملی طاهر به فیلم‌نامه هم سرایت کرده است!

وجود داستان‌های فرعی بی‌رمق، مانند خط اصلی داستان، سردرگم و کسالت‌بار است و بیننده را درگیر نمی‌کند.

شخصیت خنثای ژاله همسرش که از همان ابتدا قصد داشت او را ترک کند بسیار منفعلانه پرداخت‌شده و جایی برای خلق یک موقعیت دراماتیک نگذاشته است. ورود و خروج بی‌دلیل شخصیت‌هایی مثل رؤیا نونهالی، مادری که به دنبال پسرش است یا علی نصریان، هوشنگ که 17 سال پیش فوت کرده، پانته آ پناهی‌ها دوست ژاله، داریوش اسد زاده که بودونبودشان هیچ کمکی به پیشبرد داستان نکرده یکی دیگر از ضعف‌های بزرگ فیلم‌نامه است که منطق داستان را زیر سؤال می‌برد.

درون‌مایه فیلم نگاهی انتقادی دارد به جریان روشنفکری ایران و زوال آن در عصر کنونی که با مرگ روشنفکرانی مانند گلشیری و... رو به افول گذاشته است.

وجود داستان‌های فرعی بی‌رمق، مانند خط اصلی داستان، سردرگم و کسالت‌بار است و بیننده را درگیر نمی‌کند، بار و ارزش دیالوگ‌هایی که سعی شده بسیار موشکافانه و وسواس گونه نگارش شوند به حدی است که عنصر تصویری نمایش که کمترین بهره از زبان سینما برده را تحت‌الشعاع قرار داده و آن را به یک متن ادبی و شعر تبدیل کرده است، تنها سکانسی که این کارگردان پیشکسوت به زبان سینما نزدیک شده سکانس ابتدایی بعد از سکانس افتتاحیه است که طاهر کابوس می‌بیند. حضور بازیگران چهره چون فاطمه معتمدآریا، علی مصفا، لیلا حاتمی، علی نصیریان، پانته آ پناهی‌ها ... که هریک به‌تنهایی می‌تواند برای موفقیت یک فیلم مؤثر باشد نیز کمکی به دیده شدن آن نکرده است.

«حکایت دریا» فیلمی است که داستانش قربانی درون‌مایه آن شده و آن را کسالت‌بار کرده است.