چرا ما هنوز «در انتظار گودو» هستیم؟

23 آبان 1395

سلیس: باگذشت بیش از نیم‌قرن هنوز پاسخی برای این پرسش پیدا نشده که چرا ما هنوز «در انتظار گودو» هستیم؟ ساموئل بکت در این نمایش آوانگارد کوچک چه کرد که «در انتظار گودو» از یک نمایش ساده که در پاریس اجرا شد، به بخشی از ادبیات نمایشی دنیا تبدیل شد؟

امروز بیش از 60 سال از اولین اجرای نمایش «در انتظار گودو» در «تئاتر بابیلون» و به زبان فرانسه می‌گذرد. نمایشی که پاریسی‌ها متعجب به تماشای آن نشسته بودند و سعی می‌کردند جدیدترین تجربه دنیای تئاتر را هضم کنند. جیمز نولسن دوست و زندگینامه‌نویس بکت در مورد تعداد بینندگان اولین اجرای این نمایش، گفته است: «هزاران نفری که می‌گویند اجرای اول را دیده‌اند، راست نمی‌گویند. سالن تئاتر بابیلون این تعداد صندلی نداشت!» از طرفی مطمئناً آن‌ها چیزی از این نمایش نمی‌فهمیدند. اجرای این نمایش جمع‌وجور که تغییری عظیم در تئاتر ایجاد کرد از پنجم ژانویه سال 1953 شروع شد.

دستاوردهای بین‌المللی

اما چطور شد که نمایش «در انتظار گودو» این‌چنین ماندگار شد؟ چطور این نمایشنامه در برابر خیل عظیم ایده‌های نو و نویسندگان سنت‌شکن دهه 1950 و 1960 مقاومت کرد و سرپا باقی ماند؟ پروفسور نولسن معتقد است: «به نظر من پاسخ در ابهام نمایشنامه نهفته است. نمایشنامه به‌طور تلویحی به خیلی مسائل اشاره دارد، اما آشکارا نکته‌ای را بیان نمی‌کند. مردم می‌توانند آن برداشتی را که دوست دارند، از نمایشنامه داشته باشند.» به گفته نولسن همین برداشت آزاد از «در انتظار گودو» است که آن را به اثری بدون تاریخ انقضا مبدل کرده است، چراکه وقتی اثری درباره گذراندن زمان باشد، هرگز کهنه نمی‌شود.

از طرفی نمایش، سؤالات فلسفی مهمی را که در مورد زندگی و مرگ و هدف نامعلوم آنچه میان این دو رخ می‌دهد، مطرح می‌کند. به‌گونه‌ای که این پرسش‌ها محدود به زمان و مکان خاصی نیستند. اجرای این نمایشنامه در کشورهای مختلف سراسر دنیا، گواهی بر این ادعاست. از طرفی می‌شود ادعا کرد هیچ بحران یا مشکل اجتماعی بدون «گودو» نیست. این نمایش در دهه 1990 در سارایووی اشغال‌شده، روی صحنه رفت، در آفریقای جنوبی از این نمایش به‌عنوان اعتراضی به آپارتاید استقبال کردند و اجرای آن در نیواورلئان پس از توفان کاترینا، مقدمه‌ای برای احیای آنجا بود. یکی از اجراهای جنجالی نمایش «در انتظار گودو»، اجرای آن در زندان سن‌کوئنتین در کالیفرنیا در دهه 1950 بود، جایی که بسیاری از زندانیان حس می‌کردند این نمایش قصه زندگی خودشان است. دوستی پروفسور نولسن با بکت، میراثی غنی برای دانشگاه Reading به همراه داشت، این دانشگاه امروزه محل نگهداری بزرگ‌ترین آرشیو آثار بکت است. بکت از اوایل دهه 1970 بسیاری از دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌های خود را که در کیف، جعبه یا ساک قرار داده بود به دوستش نولسن داد و بدین ترتیب «بنیاد بین‌المللی بکت» به بزرگ‌ترین منبع تحقیقاتی در مورد این نویسنده تبدیل شد. پروفسور نلسون در اظهارنظری در مورد این بنیاد گفته است: «بکت با این کار ما را وامدار خود کرد.» درحالی‌که خود بکت هیچ‌وقت رغبتی نشان نداد تا از این آرشیو شخصاً بازدید کند.

یک اتفاق خارق‌العاده

دانشگاه Reading در شصتمین سالگرد اجرای نمایش «در انتظار گودو» تصاویری از اولین اجرای جنجالی آن را به نمایش گذاشت. تصاویری که یادآور می‌شد که اجرای نمایش بدون سختی و مشکل نبوده است. نمایشی که احتمال داشت اصلاً روی صحنه نرود. قرار نبود بازیگر مطرحی در نمایش بازی کند. چهره مهم و سرشناسی هم از آن حمایت نکرده بود. اتکای نمایش به «راجر بلین» بازیگر و کارگردان نمایش بود که بودجه و مکانی برای اجرا را با چنگ و دندان پیدا کند و با شروع اجراهای نمایش این تبلیغات زبانی افراد با یکدیگر بود که باعث مطرح‌شدن «در انتظار گودو» شد.

هیچ‌کدام از بازیگران اولین اجرای نمایش، امروز زنده نیستند و سالن نمایش هم چند سال پس‌ازاین اجرا تعطیل شد. «بلین» در مصاحبه‌ای که در دهه 1960 با تلویزیون فرانسه انجام داد، در مورد قدرت این نمایش گفته بود: «وقتی بکت این نمایشنامه به من نشان داد، به خودم گفتم این اثر خارق‌العاده است و باید اجرا شود و به قیمت جانم هم شده از این نمایشنامه دفاع می‌کنم.» اجرای نمایش در لندن (دو سال پس از اولین اجرای نمایش در فرانسه) به زبان انگلیسی و با کارگردانی «پیتر هال» 24 ساله، همچنان اثری جنجالی به‌حساب می‌آمد. در همان دوران بود که «هارولد پینتر» که آن زمان بیست‌وچندساله بود، بکت را «شجاع‌ترین و جاودانه‌ترین نویسنده زمان» توصیف کرد و در مقابلش «برنارد لوین» معروف، در نقدش در مورد «در انتظار گودو» نوشت: «حماقت تمام و کمال».

به‌دوراز سیاه نمایی

نولسن که مهم‌ترین رابطه دنیای امروز با بکت است، دلیل جذابیت بکت را در شخصیت معمایی او می‌داند. نویسنده‌ای که انزوای سحرآمیزش به‌نوعی «بِرَند ادبی» بدل شد. او با این باور که بکت «بدبین» بوده، موافق نیست و گفته است: «بکت خیلی وقت‌ها شوخ‌طبع و بذله‌گو و هم‌صحبت دل‌نشینی بود و اتفاقاً حس شوخ‌طبعی معرکه‌ای داشت، اما المان‌های ناامیدکننده و یأس‌آور بخشی از زندگی او را تشکیل می‌داد. به‌ویژه بعد از پایان جنگ که به‌شدت درگیر نوشتن رمان بود.» به عقیده نولسن، یکی از دلایل جذابیت «در انتظار گودو» طنز نهفته آن است. می‌شود گفت این نمایشنامه یک طنز سیاه است و موضوع شوخ‌طبعی که در این نمایش وجود دارد، خمیرمایه نوعی دل‌تنگی است.

با همه این حرف‌ها، «در انتظار گودو» امروز یکی از مهم‌ترین آثار نمایشی قرن بیستم است و همان‌طور که بسیاری از بازیگران منتظر بودند به بلوغ کافی برای بازی در نقش «شاه لیر» برسند حالا منتظرند برای بازی در این نمایشنامه پخته شوند.

طراحی آگاهی

به عقیده پروفسور نولسن کلید اصلی رنسانس در حال رشد، در ارتباط با مخاطبانش، جاذبه‌های بصری آن بود. تصاویری پرقدرت بکت، طراحی آگاهانه و سواد دیداری فرهنگی را طلب می‌کرد. به گفته او ارتباط مستقیمی بین نمایشنامه‌های بکت و علاقه او به نقاشی وجود داشت: «بکت به‌شدت به نقاشی علاقه داشت، نه اینکه فقط دوست داشته باشد کنار نقاش‌ها باشد، نه! او متخصص برجسته نقاشی قرن هفدهم هلند بود. او با تصاویر آن نقاشی‌ها زندگی کرده بود و به نظرم حس آن نقاشی‌ها درصحنه‌های مختلف «در انتظار گودو» تکرار می‌شود.»

«در انتظار گودو» شهرت جهانی را برای بکت به همراه داشت و به‌واسطه همین نمایشنامه و آثاری دیگر بود که برنده جایزه نوبل ادبیات شد. جان کالدر، ناشر «در انتظار گودو» همچنان به یاد می‌آورد که چگونه گودوی مرموز توانست نویسنده خود را بر سر زبان‌ها بیندازد. خاطره جالبی از این نمایشنامه‌نویس دارد. «بکت سراسیمه از هواپیما بیرون آمد و وقتی درهای هواپیما دوباره بسته شد، از بلندگوها شنیدیم: کاپیتان گودو به شما خوشامد می‌گوید. همان موقع بکت به من گفت: انگار سرنوشت بالاخره با من همراه شد!

ترجمه: هلیا قاضی میرسعید