درباره فیلم «ربکا» محصول جدید نتفلیکس

25 آبان 1399
درباره فیلم «ربکا» محصول جدید نتفلیکس «ربکا»

وقتی از هیچکاک گریزی نیست!

نتفلیکس در این روزهای پاییزی که سالن‌های سینما همچنان به خاطر شیوع کرونا تعطیل مانده‌اند، برگ دیگری رو کرده است: «ربکا».

هشتاد سال قبل، آلفرد هیچکاک با اقتباس از این رمان دافنه دو موریه، شروع درخشانی در هالیوود داشت؛ اثری از هر نظر انگلیسی، چه نویسنده رمان، چه کارگردان و چه بازیگران، اما فیلم در آمریکا ساخته شد و با تهیه‌کننده آمریکایی.

در حقیقت این هنر و شناخت دیوید سلزنیک بود که هیچکاک میان‌سال را به هالیوود ببرد و پروژه را به او بسپارد؛ پروژه‌ای نه‌چندان عظیم در مقایسه با «بربادرفته» که یک سال قبل از آن موفقیتی خیره‌کننده برای کمپانی سلزنیک و شریک آن، مترو گلدن مایر، داشت و اسکار بهترین فیلم و حدود چهارصد میلیون دلار سود را نصیب آنان کرد.

هشتاد سال قبل، آلفرد هیچکاک با اقتباس از این رمان دافنه دو موریه، شروع درخشانی در هالیوود داشت.

سودآوری ربکای هیچکاک هیچ‌گاه نمی‌توانست قابل‌مقایسه با «بربادرفته» باشد، گرچه آن‌هم جایزه اسکار بهترین فیلم را برای سلزنیک به ارمغان آورد؛ اما ورای همه این‌ها، فیلم به اثری کلاسیک و ماندگار در تاریخ سینما تبدیل شد و همچنان از آن ستایش می‌شود؛ ستایش بازی لارنس اولیویه، جوآن فونتین و جودیت اندرسون، حرکت سایه‌ها بر چهره‌ها، تعلیق در داستان، دلهره و نماهای دور و تاریک از قصر مندرلی که رازهای بسیاری را در دل خود پنهان کرده است.

پس بی‌راه نیست که هر اقتباس جدیدی از رمان دافنه دو موریه با کار هیچکاک مقایسه شود، چنان‌که از زمان نمایش نسخه بن ویتلی در نتفلیکس، منتقدان رسانه‌های انگلیسی‌زبان نقدهای خود را بر پایه این مقایسه نگاشته‌اند؛ امری که البته تا حدی باعث سرخوردگی از تماشای نسخه جدید می‌شود.

هم نسخه بن ویتلی و هم نسخه هیچکاک تا حد زیادی به رمان و ساختار آن وفادارند، گو این‌که هیچکاک چندان از این وفاداری راضی نبود و شاید از همین روست که ربکا را خودش فیلم هیچکاکی نمی‌دانست.

شاید اگر فیلم برای اکران در سینماها ساخته می‌شد، در گیشه شکست می‌خورد.

گفت‌وگوی بلند فرانسوا تروفو با او، «نفوذ آمریکایی» در ساخت این فیلم را فاش می‌سازد، جایی که کارگردان می‌گوید: «سناریو، با امانت رمان را دنبال می‌کرد چون سلزنیک تازه بربادرفته را ساخته بود و عقیده داشت کسانی که رمان را خوانده‌اند اگر ببینند که در فیلم یا رمان تغییر داده‌شده ناراحت می‌شوند.»[1]

بااین‌حال هیچکاک ترفندهای روان‌شناسانه و فلسفه خودش را داشت که اقتباس او از ربکا را یگانه می‌سازد. از آن جمله است حس دلهره و اضطراب که در بازی سایه‌ها بر صورت بازیگران اوج می‌گیرد، یا حضور تهدیدآمیز خانم دانورس (جودیت اندرسون) درصحنه‌ها که همیشه مثل شبح بر قهرمان زن داستان (خانم دووینتر با بازی جوآن فونتین) نازل می‌شود.

هیچکاک در همان گپ‌وگفت با تروفو شرح می‌دهد که چرا خانم دانورس را تقریباً هرگز در حال حرکت و راه رفتن نشان نمی‌دهد: «تمام وضعیت ازنقطه‌نظر قهرمان زن نشان داده می‌شد، او هیچ‌وقت نمی‌دانست خانم دانورس کی ممکن است پیدایش بشود و همین موضوع خودبه‌خود هراس‌انگیز بود... اگر خانم دانورس را در حال راه رفتن نشان می‌دادیم، به او حالت انسانی داده بودیم.»

اما حربه‌هایی که بن ویتلی برای القای حس اضطراب به کارمی‌بندد، جنس کاملاً متفاوتی دارد، مثل ایده خوابگردی ماکسیم دووینتر که قهرمان داستان است، یا صحنه‌ای خیالی که گیاهان از کف سرسرا سر برمی‌آورند و خانم دووینتر را در خود فرومی‌کشند.

مسئله اینجاست که این حربه‌ها فارغ از صفت دم‌دستی، با خطوط اصلی داستان نیز چندان همخوانی ندارد، چه آن‌که ربکا با همه مشخصه‌های روان‌شناسانه آن باز یک داستان عاشقانه و قدیمی است با روایتی ساده، آن‌گونه که هیچکاک آن را سیندرلا می‌نامد.

تشابه ربکا با سیندرلا می‌تواند از دو نظر باشد؛ اول ازنظر طبقاتی و عشق شاهزاده قصه به دختر بی‌چیز و دیگری حس اضطراب قصر، انگار که هر آن قرار است در میان آن دیوارهای بلند جادوی سرنوشت زایل شود.

قصر مندرلی در رمان دافنه دو موریه خود به یکی از شخصیت‌های اصلی اثر تبدیل می‌شود، با دیگر شخصیت‌ها کنش و واکنش دارد و به حوادث شکل می‌دهد؛ عمارتی عظیم در جنوب انگلستان که هیچکاک ترجیح می‌دهد آن را در ناکجاآباد تصور کند.

نماهای دور و تاریک از مندرلی در نسخه هیچکاک که به این سازه‌ عظیم حالتی مخوف می‌بخشد، نشانه‌ای از زوال و روزگار سپری‌شده قصری ا‌ست که تا همین اواخر و مرگ اسرارآمیز ربکا، همسر اول ماکسیم دووینتر، همچنان هر هفته صحنه مهمانی‌های باشکوه و پر از رنگ بوده است؛ و حالا خانم دووینتر دوم باید جای خالی ربکا را پر کند؛ منشی جوانی که دست اتفاق او را سر راه ماکسیم دو وینتر بیوه با ثروت افسانه‌ای‌اش قرار داده. شاید تأکید بر همین اتفاق و وجه افسانه‌ای قصه باشد که بن ویتلی از لیلی جیمز برای بازی در نقش خانم دووینتر دوم استفاده می‌کند؛ چهره‌ای که سال ۲۰۱۵ در فیلم «سیندرلا»، ساخته کنت برانا و تولید والت‌دیسنی درخشید.

او همه جای خانه حضور مسلط ربکا را احساس می‌کند، گو این‌که تمام اتاق‌ها و اثاثیه قصر در پیوند باروح بانوی پیشین مندرلی است. نمایشی که او در این موقعیت اجرا می‌کند نشانگر عجز و عدم اعتمادبه‌نفس مطلق اوست که خود را برابر آن حضور غایب، هر دم کوچک و حقیر می‌بیند.

اما انتخاب‌های بن ویتلی آن‌قدرها موفقیت‌آمیز نبوده است.

ایده هیچکاک برای عمق بخشیدن به شخصیت خانم دووینتر دوم و حس حقارت او، انتخاب جودیت اندرسون با آن صورت مثل سنگ برای بازی در نقش خانم دانورس است؛ ندیمه ربکا و شخصیتی بی‌روح که بانوی جدید خانه را به‌سوی پرتگاه هل می‌دهد.

تروفو بازی جودیت اندرسون کنار جوآن فونتین در نقش‌های خانم دانورس و خانم دووینتر دوم را چنین توصیف می‌کند: «دو چهره یکی ثابت مثل مجسمه، انگار که از وحشت طرف دیگر خشک‌شده است و دیگری چهره قربانی و عامل شکنجه او در یک کادر در کنار یکدیگر.» همین ویژگی‌ است که بازی جوآن فانتین و جودیت اندرسون در نسخه هیچکاک را منحصربه‌‌فرد می‌سازد انگار که این نقش‌ها را فقط برای آن‌ها ساخته باشند و همین‌طور لارنس اولیویه در نقش ماکسیم با آن صورت و نگاه محزون که می‌بیند از میان چندین نسل خاندان دووینتر قرعه تباهی و زوال مندرلی به او افتاده است.

اما انتخاب‌های بن ویتلی آن‌قدرها موفقیت‌آمیز نبوده است، چه آن‌که نه لیلی جیمز، نه کریستین اسکات توماس (در نقش خانم دانورس) و نه آرمی همر (ماکسیم دووینتر) نتوانسته‌اند ویژگی خاص و منحصربه‌فردی ارائه کنند. کلیت فیلم نیز طی این‌یک هفته‌ای که از نمایش آن می‌گذرد، بیشتر آماج‌ نقدهای منفی قرارگرفته است تا ستایش.

شاید اگر فیلم برای اکران در سینماها ساخته می‌شد، در گیشه شکست می‌خورد، اما این بار نتفلکیس پشت ماجراست؛ غول صنعت سرگرمی و پخش فیلم که در روزگار تعطیلی سینماها به خاطر ویروس کرونا بیشتر از همیشه سود و سرمایه می‌سازد.

احسان عابدی

[1]. سینما به روایت هیچکاک، ترجمه پرویز دوایی