درباره نمایشگاه آثار نقاشی مريم آقايى با عنوان «سازگارى»

خواب آخرالزمانى...

بهنام كامرانى

 آثار اخير مريم آقايى مابين جهانِ فراواقعی و تصويرسازانه و جنبه‌های نقاشانه در نوسان‌اند. جهانى كه در آن زن‌ها با زیورآلات و بازى با بمب‌ها و كبوتران، در لباس‌های سياه نقش دار با پس‌زمینه‌ی سرخ ديده می‌شوند. آشنازدايى او از عناصرِ آشنا و همجوارى و فضاسازی نامتعارف با آن‌ها، پیچیدگی‌های معنا سازى در شرايط كنونى را آشكار می‌سازد. قصه‌ای كه در آن تخم كبوترها و بمب‌ها و كبوتران صلح در دست‌زنانی گاه آبستن، جذبه‌ای خیال‌انگیز یافته‌اند و نقوش، نگاه بيننده را می‌فریبند تا از خود سؤالاتی بپرسد: اينجا مكانى است براى بازى با كبوتران و بمب‌ها يا خوابى است آخرالزمانى از جشن انسان؟ آيا ما با جنگ و صلح يا نمادها و مفاهيم آن اغوا شده‌ایم يا چون بازيگرانى بی‌خیال ديگر تضادهاى آن‌ها را در نمی‌یابیم؟

 

هشدار؛ بشر به جنگ عادت كرده

فاروق مظلومي

گالری گردی در آخرين جمعه تابستان حال و هوايي ديگر دارد خصوصاً اگر در گالري‌هاي بلوار کریم‌خان زند باشد كه اكثر گالري‌ها كافه‌اي براي نوشيدن چاي و قهوه با شيريني‌هاي قنادي‌هاي معروف کریم‌خان دارند.

بيست و نهم شهريور گالري فرمانفرما ميزبان آثار نقاشي مريم آقايي بود. اين نقاش فعال متولد ١٣٥٢ و فارغ‌التحصيل رشته نقاشي از دانشكده هنر و معماري تهران است‌ و تاكنون علاوه بر برگزاري 10 نمايشگاه انفرادي در ايران و تركيه در بيش از ٣٠ نمايشگاه‌ گروهي خارجي و بي‌ينال‌هاي بين‌المللي شركت داشته است.

در استيتمنت نمايشگاه مي‌خوانيم. «اين روزها بشر به جنگ عادت مي‌كند و اين يك هشدار بزرگ براي انسانيت است، آرام‌آرام قلب‌هایمان سخت مي‌شود چشم‌هایمان به ديدن آوارگي عادت مي‌كند و صداي انفجار سمفوني مي‌شود براي گوش‌هایمان. اين يك هشدار است.»

نقاش نمايشگاه سازگاري مي‌گويد: «روزي روزگاري من بودم و كودكي‌ام در تهران. تهراني كه هشت سال ستارگان آسمانش بمب بود و موشك؛ و قصه شيرين شب‌هاي كودكانش با صداي لالايي آژير خطر توأم مي‌شد. كودكيِ آدمی است كه دغدغه چهل‌سالگی‌اش مي‌شود.»

اين روزها بشر به جنگ عادت مي‌كند و اين يك هشدار بزرگ براي انسانيت است.

خانم تكتم فرمانفرما مدير گالري فرمانفرما نمايشگاه سازگاري را اين‌چنين مي‌بيند: «مجموعه آثار مريم آقايي تحت عنوان سازگاري، با بهره‌گيري از دو نماد زن و كبوتر به آينده اشاره دارد. آقايي در اين مجموعه آثار خود، در عين بازنمايي هستي جسم‌مند زنان آبستن، به دنبال انتقال مفهوم آينده به مخاطب است. انتقال مفهومي با واسازي معناها به‌وسیله نماد ادوات جنگي. همچنين نماد ديگري كه او در اين مجموعه به آن بسيار اشاره داشته است كبوتر است كه به نظر مي‌آيد باهدف طرح و ايده‌اي از آينده از آن بهره گرفته است. كبوتراني كه در عين غل و زنجير به دست و پاي خود، پلاك‌هاي سازگاري را به گردن آويخته‌اند‌. گويي همه‌مان با شرايط سخت تسليم و سازگاريم. گالري فرمانفرما در راستاي رسالت خود به‌عنوان اولين گالري آكادمي شهر تهران، به دنبال ارتقاي سواد بصري عموم جامعه است. بنابراين با برگزاري نمايشگاه‌هاي مفهومي اين‌‌چنين، سعي در به چالش كشيدن ذهن مخاطبان و ترغيب تفكر نقادانه و عميق دارد.»

اينجا مكانى است براى بازى با كبوتران و بمب‌ها يا خوابى است آخرالزمانى از جشن انسان؟

در آثار اين نمايشگاه فيگورهاي زن با اشيا و ابزار ميدان جنگ مانند گلوله ديده مي‌شود. اگرچه اين آثار در طبقه‌بندي مفهومي قرار مي‌گيرند اما به دليل غلبه ابعاد فيگورهاي انساني به ابعاد اشيا مي‌شود اين آثار را پرتره‌هاي مفهومي در نظر گرفت كه نقاشش دغدغه انسان دارد. در اين ارتباط نقاش مي‌گويد: «با تغييراتي كه تحت شرايط خاصي يا در اثر تجربه در هنرمند به وجود مي‌آيد از اواخر دهه هشتاد به بعد گرايش پيدا كردم حرف‌هايم را با مخاطب صريح‌تر بزنم و كارهايم به سمت انسان و پرتره سوق پيدا كرد و انسان‌ها زندگي را در كارهاي من آغاز كردند.»

در همين نمايشگاه پرتره برادر نقاش را مي‌بينيم. وقتي مدل نقاش كسي است كه نقاش سال‌ها با او زيسته است ديگر بازنمايي خطوط عريان چهره و شبيه‌سازي صرف مدنظر نقاش قرار نمي‌گيرد بلكه نقاش به دنبال بازنمايي چین‌وچروک و خطوط روحي مدل است. شايد يكي از دلايل زمان طولاني خلق يك پرتره براي لوسين فرويد كه برخي او را به‌عنوان بزرگ‌ترين نقاش فيگوراتيو مي‌شناسند همين بوده است كه فرويد به دنبال كشف خطوط دروني مدل پرتره را ادامه مي‌داد. منتقد معاصر مارتين گي فورد كه مدل پرتره لوسين فرويد شده است در كتاب «مردي با شال آبي» از سپري كردن ماه‌هاي متوالي و گفت‌وگوهاي طولاني در حين نقاشي پرتره‌اش با فرويد مي‌گويد.

اين نوع گزينش آثار در نمايشگاه انفرادي نوعي سكته در برقراري ارتباط مخاطب پديد مي‌آورد.

مريم آقايي در پرتره برادرش بازنمايي موفقي از زماني دارد كه بر برادرش گذشته است و مخاطب با اين حس در پرتره درگير مي‌شود اگرچه اطلاعي از هیچ‌چیز ندارد. آنچه در نمايشگاه سازگاري عجيب مي‌نمود حضور دو اثر انتزاعي در كنار آثار مفهومي بود. اين نوع گزينش آثار در نمايشگاه انفرادي نوعي سكته در برقراري ارتباط مخاطب پديد مي‌آورد مگر اينكه هدف بررسي دوره‌اي آثار يك هنرمند باشد. دریکی از اين آثار انتزاعي تنوع موجود در ضخامت و فرم بافت بسيار بديع و مؤثر بود. عنصر بافت آن‌چنان در اين تابلو محرك بود كه جدا از فرم‌هاي انتزاعي تابلو يك فعاليت مستقل داشت. درگيري احساسي مخاطب با تأثیر بافت و تأثیر عناصر ديگر تابلو كشمكشي غيرقابل بيان براي مخاطب ايجاد مي‌كرد كه از مشخصات آثار اصيل هنري است.

منبع: اعتماد