2 نگاه به فيلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» ساخته تهمینه میلانی

24 مهر 1396

شعارزدگی و دفاع از حقوق زنان مثل همیشه در سطح فیلم نمایان است

روایت اول: فیلمی «آموزنده» و «واجد پیام»

خانم جوانی می‌گفت فیلم‌های تهمینه میلانی جوری‌اند که آدم را از ازدواج کردن منصرف می‌کنند؛ اگر این گفته واقعاً درست باشد یعنی این‌که میلانی در کار خود موفق بوده و تأثیر مطلوبش را بر مخاطبش گذاشته است اما باید دید مسیری که برای دستیابی به این اتفاق رخ می‌دهد چیست و اینکه آیا تأثیری که فیلم‌های میلانی بر مخاطب، خصوصاً مخاطب زن ایجاد می‌کنند تا چه حد وام گرفته از عناصر درونی نهادینه‌شده توسط فیلم‌ساز در فیلم‌های او هستند و تا چه حد از واقعیت بیرونی نشئت می‌گیرند؟

آنچه نام تهمینه میلانی را برای مخاطبان همیشگی سینما پررنگ و برجسته ساخته است ساخت نوع خاصی از فیلم‌هاست که شاید نمونه‌شان را فقط در سینمای او ببینیم. نمی‌دانم به‌واسطه این منحصربه‌فرد بودن می‌توان عنوان فیلم‌ساز مؤلف را به او اطلاق کرد یا «تهمینه میلانی» و فیلم‌هایش در حد یک «برند» باقی می‌مانند. بله فیلم‌های تهمینه میلانی بیش از آن‌که خاص و واجد مؤلفه باشند متمایزند و این تمایز دال بر خوب یا بد بودن آن‌ها نیست بلکه بیشتر شبیه برچسبی همیشگی بر فیلم‌های اوست و کارش هم خبردار کردن مخاطبینی است که فیلم‌های او آن‌ها را به وجد می‌آورد.

چرا می‌گویم متمایز، شاید به این دلیل که بسیاری از منتقدان و البته طرفداران او، وی را یک فمینیست و بعضاً یک رادیکال فمینیست به‌حساب می‌آورند درحالی‌که خود میلانی خود را «ضد مرد» نمی‌داند بلکه «ضد مردسالاری» می‌داند. طبیعتاً بازتاب چنین نگرشی را می‌توان در بیشتر فیلم‌های او از واکنش پنجم گرفته تا زن زیادی و حتی آتش‌بس مشاهده کرد و به نظر می‌رسد این میل مبارزه‌طلبی با مردسالاری فیلم به فیلم در او شدت می‌گیرد تا جایی که در آخرین فیلمش حجم و میزان خشونت علیه زن به اوج خود می‌رسد و اگر در دو زن یک حسن جوهرچی هم وجود داشت در ملی و راه‌های نرفته‌اش دیگر تمامی مردان اصلیِ فیلم آتیلا پسیانی و محمدرضا فروتن‌اند!

میلانی مدعی است که در ملی و راه‌های نرفته‌اش قرار بوده خشونت خانگی را به نمایش بگذارد اما این تنها شکل دیگری از دغدغه‌مندی همیشگی او یعنی نمایش مردسالاری است و شرح و توضیحِ اثرات تربیت غلط فرزندان مذکر. این به‌خودی‌خود بد نیست اما همین تعریف غلط از مضمون فیلم باعث می‌شود که مخاطب عملاً نداند با چه نوع فیلمی روبه‌رو خواهد بود؛ یک درام روان‌شناسانه؟ در آن صورت فیلم باید به آسیب‌شناسی و بررسی مسئله بیماری خاص روانی شوهر، پدرشوهر، پدر و برادر ملی (ماهور الوند) می‌پرداخت که ظاهراً همه به یک بیماری واحد مبتلا هستند. نمونه چنین فیلم‌هایی به‌کرات در سینمای ایران و جهان ساخته‌شده است. شاید یکی از بهترین نمونه‌ها فیلم قرمز ساخته فریدون جیرانی باشد که اختصاصاً تبعات ناهنجاری‌های روانی یک مرد بیمار را در خانواده خودش و تأثیرات آن را بر زندگی زناشویی‌اش به تصویر می‌کشد. در قرمز جیرانی انگشت اتهام خود را به سمت همه مردان جامعه نمی‌گیرد بلکه باشخصیت پردازی درست و بررسی مشخصه‌ها و علائم بیماری روانیِ مرد (با بازی درخشان محمدرضا فروتن) فیلمش را به اجتماع تعمیم نمی‌دهد بلکه آن را به یک درام روان‌شناسانه تبدیل می‌کند. در طرح ساخت فیلم‌های اجتماعی نیز الگوهای دیگری وجود دارند که همچنان ملی و راه‌های نرفته‌اش از آن‌ها پیروی نمی‌کند و بنابراین فیلم نمی‌تواند پیروِ قواعد ژانر باشد زیرا ژانر مشخصی ندارد و احتمالاً آمیزه‌ای از چند ژانر مختلف است.

از اشکالات عمده فیلم‌های میلانی که اخیراً هم پررنگ‌تر شده است، میل شدید او به پیام‌رسانی مستقیم است. همان‌قدر که مشاور خانواده در آتش‌بس 2 رو بود و حرف‌ها و توصیه‌ها و آموزش‌هایش مستقیم و بی‌واسطه بودند در «ملی و ...» نیز تنها و تنها راهی که پیش پای دختر گذاشته می‌شود تماس با «خانه امن» است که مشاور آن، بدون در نظر گرفتن شرایط خاص و حادِ ملی که علاوه بر رنج و مصائب زندگی زناشویی، مشکلات بغرنجی ازجمله سقط‌جنین، طردشدگی از خانواده و... را نیز پشت سر گذاشته است تئوری‌هایی غیرقابل عمل را ردیف می‌کند و به خورد دختر بیچاره می‌دهد که حتی جرئت پناه بردن به خانه پدری‌اش را هم ندارد. به نظر می‌رسد حرف‌ها و به عبارتی دیالوگ‌های مشاورها در فیلم‌های میلانی نیازمند گذر از صافی هستند و بهتر آن است که چکیده‌ی منطقی‌تری از آن‌ها در فیلم مطرح شود. علاوه بر پیام‌رسانی مستقیم، بسیاری از نشانه‌گذاری‌های فیلم نیز همین مشکل را دارند و اگر به ملیِ صاف و ساده هشدار درراه بودن طوفان را نمی‌دهند مخاطب به‌سرعت متوجه می‌شود که هر نشانه بر چه رخداد احتمالی در آینده دلالت دارد. مثلاً در همان روزهای اول آشنایی، سیامک (میلاد کیمرام) رفتارهای غیرعادی بسیاری را از خود نشان می‌دهد که کاملاً می‌توانند شکاک بودن او را به دختر ثابت کنند؛ دختر به سبب خانواده‌ی بی درک و فهم و به‌شدت سنتی‌اش تشنه محبت مرد جوان است و دیگر کاری به این ندارد که در دل این محبت، هزاران اختلال رفتاری متعدد خفته است اما کدگذاری‌های فیلم‌ساز آن‌قدر علنی و رو هستند که درک نشدنشان از سوی دختر تا حدی غیرمنطقی به نظر می‌رسد و البته فیلم را نیز به گل‌درشتی دچار می‌سازد.

باآنکه پرواضح است تهمینه میلانی بر چارچوب‌های روایی فیلمش تسلط داشته و سعی دارد روایتی کلاسیک را به بهترین شکل و بر طبق عناصر درست درام پیش ببرد به سبب برخی کاستی‌های فیلم‌نامه، این مسئله با مشکل مواجه می‌شود. به دلیل آن‌که فیلم‌ساز در تلاشی چشمگیر برای دستیابی هر چه سریع‌تر به هدف و انتقال پیام فیلمش است، بسیاری از کنش‌ها و اتفاقات فیلم‌نامه او به سمت‌وسوی باورناپذیری می‌روند؛ مثلاً او از ازدواج ملی و سیامک می‌گذرد تا زودتر به بخش‌های بعد از عروسی برسد؛ اما همین‌جا این سؤال پیش می‌آید که خانواده سنتی و مقرراتی ملی که حتی به او اجازه دانشگاه رفتن نداده‌اند چه طور رضایت می‌دهند دخترشان با مردی که از همه نظر آن‌قدر با آن‌ها فاصله دارد ازدواج کند؟ می‌دانم حرف فیلم مطرح کردن مشکلات پیش از ازدواج و... جوانان نیست اما همین زیر یک سقف رفتن ملی و همسرش خود پرسش‌های بسیاری را برای مخاطب ایجاد می‌کند و مخاطب نمی‌تواند پاسخی منطقی برایشان بیابد.

شخصیت‌های فیلم‌های تهمینه میلانی (البته نه در همه فیلم‌های او) عموماً در حد «تیپ» باقی می‌مانند؛ بدین معنا که مخاطب نه مرد بد فیلم او را آن‌چنان درک می‌کند و نه برای زن خوب فیلم او عمیقاً دل می‌سوزاند و دلیل این مسئله همان به عمق نرفتن فیلم‌ساز در شکل‌دهی و طرح شخصیت‌های فیلمش است. شخصیت‌هایی که می‌توانستند از تیپ‌های رایج گذر کنند و قدری عمیق‌تر شوند و مسائلشان برای مخاطب ملموس‌تر. نگاه عمیق‌تر به شخصیت‌های فیلم فارغ از جنسیت آن‌ها می‌تواند ضمن همراه سازی مخاطب با آن از میزان دافعه برانگیز بودن و موضع‌گیری‌های تماشاگر نسبت به فیلم و آدم‌هایش بکاهد. این همان اتفاقی ست که در فیلم‌های بسیاری دیگر از فیلم‌سازهای زن می‌افتد. مثلاً سینمای رخشان بنی اعتماد هم سینمایی ست که در آن نقش زن و طرح معضلات او پررنگ‌تر از مرد است اما هیچ‌گاه این اولویت جنسی منجر به آن نمی‌شود که مخاطب فیلم را پس بزند یا تماشاگران جنس مخالف علیه آن جبهه‌گیری کنند. شاید تهمینه میلانی این ایستادگی تمام‌قد در مقابل مردسالاری را یک‌جور شجاعت یا بی‌باکی بداند که البته هم تاکنون کمتر نمونه‌اش را دیده‌ایم و به‌هرحال شاید تا حدودی قابل دفاع باشد اما باید دید که او برای نیل به مقصود خود از چه ابزاری بهره می‌گیرد و آیا قادر به آن بوده است که از مسیر درستی خود را به هدفش برساند؟ شاید همین عدم انسجام بخشیدن به شخصیت‌هاست که باعث می‌شود بسیاری از مخالفانش او را فیلم‌سازی رادیکال بنامند که با نگاهی افراطی و بعضاً ساده‌انگارانه فقط و فقط به جنس مخالف حمله‌ور می‌شود و قصد انتقام‌جویی از آن‌ها را دارد.

دیالوگ‌های فیلم‌های تهمینه میلانی نوعی تندوتیزی خاص را با خود به همراه دارند که شاید در برخی بخش‌ها تصنعی به نظر برسند و دیالوگ‌های مرسوم و رایجی نباشند اما با لحن فیلم‌های او همراه‌اند. آنچه سلیقه شخص من است دیالوگ‌هایی باورپذیرتر و رئالیستی‌ترند که راحت‌تر دردهان بچرخند اما شاید همین شیوه دیالوگ‌نویسی که در چند سال اخیر تند و تیزتر هم شده است از مشخصه‌های جدانشدنی کارهای او باشند که در صورت حذف دیگر فیلم، فیلمِ تهمینه میلانی نخواهد بود.

از ویژگی‌های همیشگی فیلم‌های میلانی داستان‌گو بودنشان است که در «ملی...» نیز رعایت شده و فیلم طبق الگوی کلاسیک هالیوودی داستانش را می‌گوید و وقایعش پشت سر هم پیش می‌روند و تدوین خوب (و نه خاص) فیلم نیز به پیشرفت مؤثر داستان کمک می‌کند؛ دست‌کم فیلم تا پایان جذابیتش را برای مخاطب از دست نمی‌دهد و کمتر پیش می‌آید وسط آن به ساعت خود نگاه کنید که این مهارت در «قصه‌گویی» با همه نقصان‌ها و ایراداتش از بخش‌های احترام‌برانگیز سینمای میلانی به‌حساب می‌آید.

برای من، به‌عنوان یک مخاطب زن، طبیعتاً تماشای فیلمی که معضلات و ستم‌هایی که بر هم‌جنسانم می‌رود را تصویر کند اتفاق فرخنده ایست، آسیب‌شناسی در کنار ارائه راه‌حل و به عبارتی گره‌گشایی از این بحران‌ها نیز فرخنده‌تر، اما این را هم دوست دارم که به‌عنوان یک مخاطب سینما، فارغ از جنسیت، فیلم خوبی را ببینم که به لحاظ روایی و بصری نیز برایم خوشایند باشد و از حداقل جذابیت‌های نمایشی بهره برده باشد. هر مخاطب سینمایی چه زن و چه مرد، ترجیح می‌دهد شاهد بازی‌های خوب در فیلمی باشد که می‌بیند و این بازی‌های خوب که از ویژگی‌های مهم فیلم‌های قدیمی تهمینه میلانی بودند این روزها در فیلم‌های او کمتر به چشم می‌خورند. فراموش نکنیم که نیکی کریمی و مریلا زارعی با فیلم‌های میلانی بیش از هر فیلم دیگری دیده شدند و شاید کریمی بهترین بازی‌های خود را نیز در فیلم‌های میلانی ارائه کرد و دیگر هیچ‌وقت نتوانست به آن اندازه بدرخشد؛ اما در «ملی...» بازی دو بازیگر اصلی تصنعی و باورناپذیر است و این بازیگران مکمل هستند که با حضورهای کوتاه‌تر خود این حفره بزرگ را به شکلی پر می‌کنند؛ مثلاً السا فیروزآذر، افسر اسدی، جمشید هاشم پور و ستاره اسکندری.

با همه این حرف‌وحدیث‌ها تهمینه میلانی در کنار رخشان بنی اعتماد و پوران درخشنده سه فیلم‌ساز بزرگ زن این مرزوبوم بودند که در دهه 60 و در قهقرای حضور زنِ حرفه‌ای و مؤثر در سینما دست به فیلم‌سازی زدند و توانستند این مسیر را تا به امروز ادامه دهند. نمی‌توان منکر این شد؛ درحالی‌که بسیاری از فیلم‌سازان زنِ جوان‌تر پس از ساخت یکی دو فیلم آن‌هم در شرایطی بسیار بسامان تر از شرایط این سه فیلم‌ساز در زمان خود، فیلم‌سازی را بوسیدند و کنار گذاشتند اعضای این مثلث همچنان به فعالیت خود ادامه دادند و در مقابل بسیاری از سنگ‌هایی که به سمتشان پرتاب می‌شد تاب آوردند. سینمای تهمینه میلانی شاید از زمان اوج خود فاصله گرفته باشد اما او همچنان به‌عنوان یک کارگردان دغدغه مند اجتماعی به سراغ معضلات روز جامعه خود می‌رود و در قالب همان جریانی که سال‌ها پیش به راه انداخت فیلمش را می‌سازد و در مقابل تمام فریادهای اعتراضی که روزانه به سمتش روانه می‌شوند سینه سپر می‌کند. شاید «ملی و راه‌های نرفته‌اش» در سطح انتظاری که از تهمینه میلانی داشتیم نباشد اما فیلمی از یک فیلم‌ساز جریان ساز است که همچنان بسیاری از استانداردهای لازم در آن یافت می‌شوند تا به‌عنوان فیلمی «آموزنده» و «واجد پیام» تماشایش کنیم؛ و البته به نظرم «ملی و ...» از دو فیلم قبلی میلانی یعنی «آتش‌بس 2» و «یکی از ما دو نفر» سر و گردنی بالاتر بود که این را هم به فال نیک می‌گیریم.

یاسمن خلیلی فرد، بانی فیلم

 

روایت دوم: همچنان مرد ستیز

تهمینه میلانی در ادامه‌ی فیلم‌های دیگرش «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» را ساخته است، نگرش و نگاه فیلم‌ساز از اولین ساخته‌اش تا خلق این اثر هیچ تغییرِ محتوایی نکرده است و کماکان آسیب اجتماعی و اساساً مسئله‌ی زنان و نقش آن‌ها در اجتماع یا خانواده برایش اهمیت بسزایی داشته است، میلانی صرفاً یک فیلم‌ساز فمینیست است که می‌کوشد ابعاد نگاهش را گسترده کند اساساً سینمای میلانی ضد مرد است و همیشه برای زنان فیلمش سنگ تمام می‌گذارد تا از آن‌ها قهرمان بسازد بهره‌گیری میلانی از خلق شخصیت زن و آسیب‌های اجتماعی یا خانوادگی باعث شده او به یک فیلم‌ساز فمینیست تبدیل شود.

«مَلی و راه‌های نرفته‌اش» فیلم خشونت‌آمیز و دردناکی ست، می‌شود گفت که این فیلم مسیر دو زن را ادامه می‌دهد مردی که به دلیل شک‌های نابجایش همسرش را کتک می‌زند، سیامک عاشق دوست خواهرش ملیحه (مَلی) می‌شود بعد از چند بار قرار گذاشتن و صحبت کردن برخلاف میل خانواده مَلی با سیامک ازدواج می‌کند و درست از همان شب اول عروسی چهره‌ی واقعی سیامک رو می‌شود؛ میلانی در این فیلم مَلی را در یک بحران خشونت‌آمیز مردانه قرار می‌دهد این فیلم هم همچنان مرد ستیز است و همچنان میلانی نسبت به عقایدش بیشتر پایبند شده اما در «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» علاوه بر دفاع از حقوق زنان موارد دیگری را هم می‌بینیم مثل ارتباط نامشروع یا خیانت، اما موضوع اصلی مَلی و سیامک است مَلی به دلیل ناملایماتی‌های خانواده‌اش ترجیح می‌دهد ازدواج کند زود عاشق سیامک می‌شود دل می‌بازد و با افکار جوانانه‌اش وارد زندگی سختی می‌شود سیامک به همه‌چیز شک دارد و اصولاً نمادی از مرد غیرتی ست که نمی‌خواهد هیچ مرد دیگری به زنش نزدیک شود به همه‌چیز شک دارد حتی به دایی مَلی؛ سیامک مَلی را از همه‌چیز محروم می‌کند حتی از سر کار رفتن و یا دیدن ماهواره یا داشتن شبکه اجتماعی.

موردی که در مَلی و راه‌های نرفته‌اش دیده می‌شود که به محتوایش ضعف رسانده است شتاب‌زدگی در به وجود آوری موقعیت‌هاست به‌طوری‌که انگار تمامی این موقعیت‌ها در ذهن میلانی ترسیم‌شده اما در اجرا نتوانسته ربط‌های منطقی‌اش را به تصویر بکشد به‌طور مثال زمان در این فیلم نادیده گرفته‌شده علاقه و دل‌بستگی میان سیامک و مَلی زود اتفاق می‌افتد مادر و پدر و برادر غیرتی مَلی خیلی زود با ازدواجشان موافقت می‌کنند، از فردای عروسی رفتار مادر سیامک با مَلی غیرمنطقی ست چند سکانس عقب‌تر سیامک در آشپزخانه کنار مادرش از پشت تلفن با مَلی حرف می‌زند و مادرش هیچ حرفی به سیامک نمی‌زند تا تماشاگر با پیش‌فرض قالب قصه را درک کند، میلانی اصل موضوع را پنهان نگه می‌دارد و به‌طور قطره‌چکانی به تماشاگرش اطلاعات می‌دهد این به‌منظور پرهیز از نشان دادن خرده اتفاقات نیست زیرا که فیلم‌ساز شتاب‌زده به سراغ موضوع رفته و انگار محتوا ناپخته است این ناپختگی به دلیل گذشتن از بعضی نماهاست به‌طور مثال مراسم خواستگاری را نمی‌بینیم که می‌توانست مهم‌ترین سکانس باشد حتی سکانس عروسی و عقد و پچ‌پچ کردن مَلی با دایی‌اش که باعث سوءتفاهم و شک اول در سیامک می‌شود، فیلم به‌صورت عجیب‌وغریب می‌خواهد از حقوق مَلی دفاع کند میلانی از مَلی یک شخصیت کاملاً موجه ساخته و در موازات آن نیره را خلق کرده، خواهرشوهری که متأهل است اما با شوهر خواهرشوهرش ارتباط عاطفی و احساسی دارد، اما موضوعی که بعد از فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» پیش می‌آید بحث غیرت و بحران‌های زن‌وشوهری ست، در این برهه‌ی زمانی غیرت الگوی مناسبی برای دفاع از حقوق یک زن نیست مراد برادر مَلی با تمام غیرتش چگونه در برابر کتک خوردن خواهرش توسط سیامک سکوت می‌کند یا وقتی سیامک در زندان است چرا مراد از مَلی می‌خواهد که رضایت بدهد؟ بحث آبروست یا ترس از سیامک پس از آزادی؟ چرا پدر و مادر مَلی با پدر و مادر سیامک گفتگویی نمی‌کنند؟ مَلی میان آبروی خانواده‌اش و خشونت و شکِ بی‌دلیل سیامک گیر افتاده است و نمی‌داند چه‌کاری درست است، سیامک تعادل روانی ندارد و این تا سکانس‌های آخر فیلم مشخص نمی‌شود که این نوع رفتار و واکنش‌های خشونت‌آمیز سیامک برای چه چیزی است، شتاب‌زدگی در فیلم‌نامه چهره‌ی واقعی اما بی‌دلیل سیامک را خیلی زود لو می‌دهد فیلم‌ساز می‌توانست باگذشت زمان شخصیت روان‌پریش سیامک را رو کند این‌گونه اصول و شناخت مخاطب برای تماشاگر به‌شدت ملموس می‌بود اما در چنین شرایطی ابعاد قصه دچار پیچیدگی‌های شخصیتی شده است فیلم قرمز فریدون جیرانی را به یاد بیاوردید در آن فیلم سیامک این فیلم شباهت زیادی با فروتن قرمز دارد اما نوع روان‌شناختی و چرایی این مسئله که چرا فروتن به این مرحله نامتعادل بودن در رفتار رسیده است به‌وسیله دیالوگ گفته می‌شد؛ در مَلی و راه‌های نرفته‌اش بااینکه سیامک از رفتار پدرش در کودکی آسیب روحی دیده است اما فقط یک اشاره کوچک به آن می‌شود اشاره‌ی دیالوگی سیامک به مَلی بعد از آزادی از زندان و دیالوگ مادرِ سیامک به شوهرش، فیلم‌ساز می‌توانست رفتارهای خشونت‌آمیز پدر سیامک نسبت به مادرش که باعث شده سیامک شکاک و روان‌پریش شود را در فلاش‌بک نشان دهد آن‌وقت نامتعادل بودن رفتار سیامک نسبت به مَلی متقاعدکننده می‌بود، اما میلانی در فیلم‌هایش قصد دارد از شخصیت زن یک موجود ضعیف و بی‌پناه بسازد که این شخصیت شاید در فیلم دو زن یا زن زیادی جواب می‌داد اما در دهه‌ی نود قضیه کمی فرق کرده است دختری هرچند ساده مثل مَلی که به دلیل خانواده‌اش تن به ازدواج می‌دهد چگونه می‌تواند در مقابل این‌همه خشونت توان داشته باشد، اصولاً این حد غیرت بازی از سوی مراد و سیامک تا حدودی غلو شده است، اگر این غیرت همان روان‌پریشی اخلاقی و کمبودهای خانوادگی ست بهتر می‌بود میلانی تمرکز بیشتر درگذشته‌ی سیامک می‌کرد تا رفتارهای سیامک یک بیماری محسوب شود زمانی که مراد و سیامک با یک نگاه و طرز فکر در جهان یک فیلم حضور دارند به نظر می‌رسد سطح جامعه در یک بحران تاریخ گذشته به سر می‌برد، به این فکر کنید که اگر مراد مثل محمود بود و آن غیرت باسمه‌ای در وجودش نبود آن‌وقت می‌شد روحیات و حالات سیامک را به‌عنوان یک مریض روحی پذیرفت. اما درزمانی که دو آدم در یک مقطع زمانی از دو خانواده از یک الگوی مندرس شده‌ی روحی برخورد دارند نمی‌شود قالب نقش سیامک و احوالات مریض او را درک کرد، فیلم‌ساز برای نشان دادن پریشان‌حالی و مریضی روحی سیامک پیش فرضی قرار نمی‌دهد اشارات کوچک و مرسوم نمی‌تواند تماشاگر را متقاعد کند، همان‌طور که گفته شد زمان در فیلم مجهول می‌ماند فقط مَلی در دیالوگی به آقای رئیسی می‌گوید چند سالی می‌شود ازدواج کردیم این چند سال را تماشاگر چگونه باید حدس بزند؟ رخدادها و اتفاقاتی که میان مَلی و سیامک رخ می‌دهد کاملاً نگاه ضد مرد فیلم‌ساز به جامعه است نگاه سطحی و صیقل نخورده‌ای که انگار خانم فیلم‌ساز می‌خواهد با نشان دادن این اتفاقات عقده‌گشایی کند (سکانس کتک خوردن سیامک و دل خنک شدن مَلی یا خشونت رفتاری مادر سیامک نسبت به مَلی یا خیانت نیره به شوهرش را به یاد بیاورید) در تمامی این سکانس‌ها زن تبدیل به یک موجود ضعف النفس شده که نمی‌تواند راهِ درست را انتخاب کند، انگار تمامی زنان در جامعه تبدیل به کیسه‌بوکس شده‌اند،

برای میلانی فرقی نمی‌کند که شوهر مهندس باشد یا راننده او می‌خواهد یک فیلم فمینیستی بسازد که در انتها از شخصیت زنش یک قهرمان بسازد یا مثلاً یک مرد مثل آقای رئیسی از یک کانون حمایت از زنان تبدیل به‌زور شود تا مَلی را نجات دهد، این نگاه برای این برهه نیست چراکه زنان نسل مَلی به این اندازه بی‌دست‌وپا و منفعل نیستند و می‌توانند از خود دفاع کنند، مَلی با تمام مظلومیت و معصومیت که در رفتار و چهره‌اش دارد اما با زنان فیلم دو زن، زن زیادی، واکنش پنجم تفاوت‌های بسیاری دارد اما میلانی تأکید داشته که رفتار و واکنش مَلی را هم مثل زنان فیلم‌های گذشته‌اش ترسیم کند و هیچ تغییرِ نسلی در شخصیت‌پردازی مَلی دیده نمی‌شود، میلانی به عمق رفتاری در دهه‌ی نود نپرداخته است و هنوز بر سوختن و ساختن زن تأکید دارد این طرز فکر و نگرش اخلاقی در جامعه‌ی کنونی تغییر کرده است اینکه پدر یا مادر مَلی  به دلیل آبرو از طلاق دخترشان ترس داشته باشند تفکر کاملاً سنتی و نخ‌نما شده است، هیچ نشانه‌ای از تغییر رویکرد در نگاه میلانی به مردها دیده نمی‌شود پایانی که در این فیلم دیده می‌شود همان پایان فیلم زن زیادی ست تنها جهان فیلم کمی امروزی‌تر شده است اما نگاه میلانی به هویت و جایگاه زن در اجتماع و نقش آن به‌عنوان همسر هیچ تغییری نکرده است، مردان این فیلم را به یاد بیاورید کدام‌یک از این مردان ابعاد شخصیتی موجهی دارند؟ جز آقای رئیسی که دیده نمی‌شود و انگار یک منجی ست از جنس همان معلم (پارسا پیروزفر) در فیلم زن زیادی؛ چرا نگاه خشمگین میلانی به مردان جامعه‌اش تغییر نمی‌کند؟ چرا قصد دارد از مردها یک هیولا بسازد؟ هیچ راه‌کاری برای از بین بردن این نگاه در فیلم‌های میلانی دیده نمی‌شود زیرا که او قصد دارد تمامی زنان جامعه‌اش را بی‌گناه نشان بدهد، زنان بی‌گناه که به خودشان تکیه می‌کنند و خودشان هم شوهرشان را می‌کشند.

مَلی و راه‌های نرفته‌اش فیلمی درباره‌ی آسیب اجتماعی ست اما هیچ نشانه‌ای از راهکار برای مقابله با این آسیب به ما نشان داده نمی‌شود، جز تماس گرفتن با کارشناس خانواده آن‌هم از طریق تلفن، همان‌طور که گفته شد این فیلم به دلیل پراکندگی موضوعی‌اش ریتم شتاب‌زده‌ای دارد سکانس زائد زیاد دارد که اگر آن سکانس‌ها نبود شاید جریان فیلم منطقی‌تر جلوه می‌کرد مثل آن دختری که در پاساژ مَلی و نیره را تعقیب می‌کند و دیالوگی به مَلی می‌گوید که هیچ کارکرد دراماتیکی ندارد، اساساً نمی‌شود از فیلم‌های تهمینه میلانی توقع بیشتر از این داشت چراکه نقش محتوا و کارکرد فمینیستی برای این فیلم‌ساز نقش بسزایی دارد، شعارزدگی و دفاع از حقوق زنان مثل همیشه در سطح فیلم نمایان است. پایان‌بندی فیلم مثل بیشتر فیلم‌هایی ست که به این موضوع می‌پردازند پایان چند فیلم میلانی را به یاد بیاوردید و به آن پایان فیلم قرمز فریدون جیرانی را اضافه کنید، مرگ شوهر توسط زن!

انتخاب ماهور الوند به لحاظ مظلومیت در چهره انتخاب درستی به نظر می‌رسد اما در بعضی از سکانس‌ها انگار از نقش فاصله می‌گیرد و نمی‌تواند قالب نقش را حفظ کند احساس ترس چشم‌ها و بدن در برابر همبازی‌اش به‌خوبی نمایان می‌شود، بااینکه میلاد کیمرام در بعضی از سکانس‌ها تماشاگر را به یاد فیلم مستانه می‌اندازد اما کیمرام توانسته در بروز خشم و روان‌پریشی حالات کنترل‌شده‌ای دربازی‌اش ایفا کند. مَلی و راه‌های نرفته‌اش به‌هرحال نشانی از دغدغه‌ی تهمینه میلانی ست در تمام این سال‌ها فیلم‌های میلانی با یک رویکرد اما ابعاد محدود ساخته‌شده، این فیلم به دلیل قصه و کشش داشتن موضوع می‌تواند برای مخاطبان علاقه‌مند به سینمای میلانی جذابیت خاص خودش را داشته باشد.

افشین علیار، هنرمند

مَلی و راه‌های نرفته‌اش

نویسنده: تهمینه میلانی. مدیر فیلم‌برداری: تورج منصوری. مدیر تولید: محمد صادق آذین. صدابردار: اسحاق خانزادی. تدوین: سپیده عبدالوهاب. بازیگران: میلاد کیمرام، ماهور الوند، السا فیروزآذر، جمشید هاشم‌پور، افسراسدی، جمشید جهانزاده، فرزانه نشاط‌خواه، ستاره اسکندری، فلور نظری، بابک قادری.