نگاهی به فیلم «خوب بد جلف 2» پیمان قاسم‌خانی

10 مرداد 1399
 «خوب بد جلف 2» «خوب بد جلف 2»

فیلمی غیرقابل قبول!

شاهین شجری کهن

درباره بازار کمدی‌های تجاری و قواعدی که بر این بازار حاکم است، نمی‌توان صرفاً از زاویه نقد و تحلیل اثر به قضاوت نشست چون مؤلفه‌های اقتصادی و جامعه‌شناختی متعددی روی این بازار عرضه و تقاضا اثر می‌گذارد که از جهاتی شاید حتی مباحث سینمایی را به حاشیه براند.

واقعیت این است که در غیاب عرصه‌های پرقدرت سرگرم سازی همین کمدی‌های بازاری و سطحی هم برای بسیاری از مردم عادی که در جست‌وجوی اندکی تفریح و سرگرمی هستند، ارزشی مضاعف و کاذب می‌یابند. در شرایطی که فضای عمومی جامعه لبریز از اضطراب و خمودگی و ناامنی است، طبیعی است که گروه‌های پرشماری از مردم خواهان دریچه‌هایی برای گریز از جدیت و فراموشی اوضاع باشند.

چنین فیلمی از سرتاپا مذموم و غیرقابل‌قبول است و صدها نقص جدی دارد و ابتذال از سر و رویش می‌بارد.

در چنین زمینه مساعدی، جریان تجاری سینما و شبکه ویدیویی با تکیه‌بر بازاریابی گسترده و شناخت دقیقی که از نیاز و تقاضای توده‌های مردم دارد، محصولاتی تدارک می‌بیند که محور اصلی‌شان دعوت به خوش باشی و گریز از جدیت است. اصلاً وجه عمومی این محصولات همین است که نیازی به توجه و تمرکز و تفکر ندارند و از مخاطبشان انرژی نمی‌گیرند.

فقط برای سرگرمی ساخته‌شده‌اند و مفاهیم جدی و عمیقی را مطرح نمی‌کنند. چه کمدی بزن‌وبکوب باشد و چه ملودرام عاشقانه و هر قالب و ژانر دیگری. کمدی بامزه پرانی بازیگران و جوک‌های مصور شده پیش می‌رود و ملودرام و رمانس هم با صحنه‌های گیتار زدن در ویلای شمال و دوچرخه‌سواری خانم‌ها و عشق‌های شیک‌وپیک و اشرافی. هر دو درواقع دارند مسیر یکسانی را طی می‌کنند: به جامعه چیزی را می‌دهند که ندارد یا کم دارد. شوخی و سرگرمی و نشاط یا مظاهر تجمل و لذت‌های اشرافی و جلوه‌های رمانتیک جوانی.

شرایط کنونی این فیلم را باید با همگنانش سنجید و زیاد هم سخت نگرفت!

در این میان تلویزیون هم چند سالی است که تکلیفش را با مردم یکسره کرده و دیگر هیچ فضایی برای محصولات طنز یا درام‌های عامه‌پسند فراهم نمی‌کند. کانال‌های اصلی در سیطره تاک شو و برنامه‌های ترکیبی هستند و کانال‌های مکمل عمدتاً با بازپخش سریال‌های موفق قدیمی مخاطب جذب می‌کنند. در چنین شرایطی کاملاً بدیهی است که جریان تجاری سینما و شبکه ویدیویی، خلأ موجود را با تولید محصولات عامه‌پسند و رنگارنگ پر کند.

این نه یک فرصت‌طلبی مذموم که برآیند طبیعی وضعیت کنونی است. معادله ساده‌ای است: مردم زیر رگبار خبرهای تلخ و جدی، سرگرمی هم می‌خواهند و در غیاب تلویزیون، بخش خصوصی این خوراک را تولید می‌کند. طبیعتاً دیگر نمی‌توان توقع نظارت و جهت‌دهی داشت حتی در همان حد نیم‌بند صداوسیمایی که سعی می‌کرد، کیفیت پایه محصولات را در سطحی متوسط و قابل‌قبول حفظ کند. اینجا دیگر قواعد بازار حاکم است و عرضه و تقاضا تعیین می‌کند که چه مسیری طی شود.

درنتیجه کوبیدن کمدی‌های تجاری و جریان سرگرمی‌سازی در شرایط موجود صرفاً غرغری کمال گرایانه تلقی می‌شود و نسبتی با واقعیت موجود و ضرورت‌های اجتماعی ندارد. هر منتقد منصفی قبول دارد که هزارپا و مطرب فیلم‌های قوی و پرمایه‌ای نیستند و صدرنشینی و رکوردشکنی‌شان نشانه خوبی برای سینما و اساساً فرهنگ ایران نیست اما قطع کردن این جریان چه نتیجه‌ای خواهد داشت وقتی سایر مؤلفه‌هایی که این وضعیت را شکل داده‌اند هنوز بر جا هستند؟

مسلماً بهتر است که کمدی پرفروش سینمای ایران «ورود آقایان ممنوع» باشد ولی با این بضاعت و تحت الزام‌های فعلی، چقدر می‌توان به تولید نمونه‌های قابل‌توجه امیدوار بود؟ همین‌که کار از هزارپا و مطرب فراتر نرود و امثال تگزاس و سامورایی در برلین و سریال دل پرفروش نباشند خودش نوعی موفقیت است!

خوب بد جلف جدید هم ادامه جریان موجود است و به‌قصد فتح گیشه ساخته‌شده. نوعاً چنین فیلمی از سرتاپا مذموم و غیرقابل‌قبول است و صدها نقص جدی دارد و ابتذال از سر و رویش می‌بارد؛ اما چنین حکمی زمانی اعتبار دارد که همه‌چیز در جای خود باشد و از وضعیتی ایده آل به سنجش و قضاوت ایستاده باشیم.

در شرایط کنونی این فیلم را باید با همگنانش سنجید و زیاد هم سخت نگرفت چون اصلاً قرار نیست در این زمانه و این سینما و برای این مخاطب رنجور، اجاره‌نشین‌ها ساخته شود. فعلاً با همین‌ها سر کنیم تا بعد.

اعتماد