پس از چهار دهه همچنان معمای فیلم «درخشش» کشف نشده باقی‌مانده‌

09 مرداد 1399
«درخشش» «درخشش»

شخصیت شیطانی انسان

 آرش نهاوندی

سلیس: فیلم ترسناک «درخشش» به کارگردانی «استنلی کوبریک» با اقتباس از رمانی به همین نام اثر «استیفن کینگ» همچنان 4 دهه پس از اکران، مانند یک پازل غیرقابل‌حل، ترسناک و معماگونه جلوه می‌کند.

امروزه نیز این سؤال ذهن منتقدان را به خود مشغول کرده که آیا زمانی فرا خواهد رسید که تماشاگران بتوانند به‌طور کامل به معنای این فیلم پی ببرند؟ 

5 سال پیش از ساخت درخشش، کوبریک فیلم «بری لیندون» را ساخته بود؛ فیلمی به لحاظ بصری در اوج که در آن تمام نورپردازی‌ها با نور طبیعی انجام‌شده و درباره مردی ایرلندی در قرن هجدهم است که تلاش می‌کند راه خود را به محافل اشرافی بریتانیا باز کند. به‌رغم اینکه این فیلم ازنظر تکنیکی فیلم موفقی از آب درآمد و در بیشتر رشته‌ها نامزد دریافت جایزه اسکار شد و 4 جایزه اسکار درنهایت به آن تعلق گرفت، در گیشه فیلمی موفق از آب درنیامد و منتقدان نقدهای منفی‌ای درباره این فیلم نگاشتند و بیشتر ایراداتشان بر این مسئله متمرکز بود که بری لیندون، فیلمی بسیار طولانی است و روند داستان در این فیلم به‌کندی پیش می‌رود.

درخشش، امروز یکی از فیلم‌های ترسناک افسانه‌ای تاریخ سینما محسوب می‌شود.

کوبریک که از عدم موفقیت فیلم بری ‌لیندون در باکس آفیس آمریکا ناامید به نظر می‌رسید، متوجه شد که باید فیلمی بسازد که هم ازلحاظ هنری و هم ازنظر تجاری فیلمی موفق از آب درآید. از این زمان بود که او تصمیم گرفت در ژانر ترسناک هم فیلم بسازد. بعدها دراین‌باره به استیفن کینگ نویسنده کتاب درخشش گفته شد که کوبریک به دستیارانش گفته بود کتاب‌های زیادی با موضوعات داستانی وحشتناک و هول‌انگیز برای مطالعه برایش فراهم کنند.

منشی کوبریک نیز به خاطر می‌آورد که کوبریک پس از مطالعه چند صفحه از این کتاب‌ها آن را به دیوار می‌کوبید. درنهایت زمانی فرارسید که منشی کوبریک دیگر صدای کوبیده شدن کتابی را به دیوار اتاق نشنید. او نگران به اتاق رئیس خود رفت و کوبریک را غرق در مطالعه کتاب درخشش استیفن کینگ یافت. کوبریک زمانی درباره موضوع فیلم درخشش گفته بود: چیزی به لحاظ ژنتیک در شخصیت انسان اشتباه است. درواقع شخصیت انسان دارای یک روی شیطانی است. یکی از کارهایی که فیلم‌های ترسناک می‌توانند انجام دهند نشان دادن الگوهایی از ناخودآگاه انسان است و با ساخت یک اثر سینمایی می‌توان بخش تیره و تاریک ناخودآگاه انسان را بدون مواجهه مستقیم با آن دید.

اگر بخواهیم میان کتاب و فیلم مقایسه‌ای انجام دهیم باید بگوییم که انگیزه و رفتار شخصیت‌های فیلم باانگیزه و رفتار شخصیت‌های کتاب متفاوت است.

درخشش و مشابهت‌ها با دوره کنونی

همه‌‌چیز در هتل اورلوک (محل وقوع داستان فیلم) یکسان و یکنواخت است. هرروز برنامه یک‌چیز است؛ از خواب بیدار می‌شوی، از تخت بیرون می‌آیی، به آشپزخانه می‌روی و مقداری غذای فرآوری شده می‌خوری، سپس تلاش می‌کنی قدری کار کنی (با دستگاه تایپ داستان ناتمام خود را تمام کنی)، اما همسر و بچه‌ها مزاحمت می‌شوند و سپس شب می‌رسد و دوباره برای خواب به تخت می‌روی.

در اغلب مواقع بهتر است در همان هتل بمانی. در چنین وضعیتی است که قادر نخواهی بود دوستانت را ببینی. این وضعیت شاید تا حدی مشابه شرایط روزانه ما در خانه در دوره شیوع ویروس کرونا باشد؛ اما این وضعیت توصیفی است از بخش مهمی از اقتباس سینمایی کوبریک از کتاب درخشش استیفن کینگ که این ماه چهلمین سالگرد اکران خود را جشن می‌گیرد.  8 سال قبل رادنی آشر با ساخت فیلم مستند «اتاق 237»(2012)، دوباره بحث‌ها درباره فیلم درخشش کوبریک را در محافل منتقدان زنده کرد. او در این فیلم به ارزیابی گسترده‌ای از دیدگاه‌های متضاد و متفاوت درباره فیلم درخشش از نگاه طرفداران این فیلم پرداخت. او در فیلم اتاق 237 به شواهدی که این تئوری‌ها بر پایه آن استوارشده‌اند، پرداخت.

منتقد واشنگتن‌پست این فیلم را به‌طور کامل فیلمی بی‌تأثیر توصیف کرده بود.

فرضیه‌هایی درباره درخشش

برخی از این دیدگاه‌ها، مانند دیدگاهی که این فرضیه را مطرح می‌کند که فیلم درخشش رگه‌هایی از امپریالیسم آمریکایی را که در طول تاریخ گم‌شده‌اند، به نمایش می‌گذارد، متقاعد‌کننده هستند. معتقدان به فرضیه‌ای که در این فیلم برشی از امپریالیسم آمریکایی به نمایش گذاشته‌شده، با استناد به اینکه هتل اورلوک، مهمان‌پذیری است که اشباح مردگان بومی آمریکایی در آن سکونت دارند، به فرضیه خود شکل می‌دهند.

آن‌گونه که در فیلم نیز به‌تدریج مشخص می‌شود این هتل روی زمینی که پیش‌ازاین در آن مراسم خاک‌سپاری بومیان آمریکایی انجام می‌شد، بناشده بود. برخی نیز ارجاعات دیگری دارند و به نشان دادن قوطی‌های پودر پف دهنده نان[1] کلومت که درصحنه‌هایی از فیلم نشان داده می‌شود و بر این اساس تلاش دارند فرضیه نشان دادن رگه‌هایی از امپریالیسم آمریکایی در فیلم را اثبات کنند.

کارخانه تولید آرد نان، در 1889 در شیکاگو توسط ویلیام مونروئه رایت تأسیس شد. او نام یک پیپ سنتی که بومیان آمریکایی در دوران استعماری استفاده می‌کردند را برای کارخانه خود برگزیده بود. روی قوطی‌های پودر پف دهنده نان کارخانه کلومت، تصویری از یک سرخپوست بومی آمریکایی که کلاه سنتی با پر سرخپوستی بر سر دارد، حک‌شده است. بیل بلیک مور، خبرنگار‌ ای‌بی‌سی در فیلم اتاق 237 تلاش کرده این فرضیه را به اثبات برساند که نمایش قوطی‌های پودر پف دهنده نان کلومت در فیلم درخشش کنایه‌ای بر نسل‌کشی بومیان آمریکا توسط ساکنان اولیه اروپایی در این کشور است.

نظر دستیار کوبریک

اما برخی فرضیات به‌ظاهر ساده‌تر و پیش‌پاافتاده‌تری در رابطه با دلیل ساخت فیلم درخشش، در مستند اتاق 237 مطرح کرده‌اند و با استناد به اینکه دنی، پسر جک تورنس شخصیت اصلی فیلم در سراسر فیلم درخشش، پیراهنی بر تن دارد که روی آن عبارت آپولو 11 چاپ‌شده معتقدند که استنلی کوبریک فیلم درخشش را به‌منظور بیان نوعی عذرخواهی در جعل فرود بر ماه در فیلم «2001: اودیسه فضایی» ساخته است.

لئون ویتالی، دستیار استنلی کوبریک که در سال 2017 فیلمی مستند درباره زندگی وی با عنوان «کارگر سینما» ساخته‌شده بود، به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به کوبریک در عرصه فیلم‌سازی تفاسیری که در فیلم اتاق 237 درباره فیلم درخشش مطرح شد را با لحنی مسخره‌آمیز رد کرده است. بااین‌حال نمی‌توان گفت که سازندگان فیلم اتاق 237 هیچ‌گاه در نظر داشته‌اند که تماشاگران این فیلم را نسبت به فرضیات مطرح‌شده درباره فیلم درخشش متقاعد کنند. بلکه هدف عمیق‌تر سازندگان اتاق 237، ازجمله رادنی آشر این بوده که نشان دهند فیلم درخشش چه اثر شکوهمند معمایی بوده و فیلمی است که تئوری‌های بزرگ زیادی درباره آن مطرح‌شده و می‌شود بی‌آنکه بتوان به‌طور قطعی این تئوری‌ها را اثبات کرد؛ مانند روزها و ماه‌های آغازین نمایش این فیلم همچنان نمی‌توان خیلی از فرضیاتی که درباره این فیلم مطرح می‌شود را به اثبات رساند و نیز به نظر می‌رسد ازاین‌جهت مانند 40 سال قبل همچنان در آغاز راه قرار داشته باشیم.

فیلم درخشش نیز مانند لوکیشن اصلی خود، هتل اورلوک، از چنان منظره بصری چشم‌نوازی برخوردار است که ما را ترغیب می‌کند دوباره به آن رجوع کنیم و با هر رجوع آن را با دقت بیشتری ازنظر بگذرانیم. با هر بار دیدن این فیلم این ذهنیت در ما ایجاد می‌شود که همیشه در این هتل بوده‌ایم؛ مانند ذهنیتی که برای جک تورنس (با بازی جک نیکلسون) معلمی که سرایداری در هتل را پذیرفته بود، ایجادشده بود.

استنلی کوبریک فیلم درخشش را به‌منظور بیان نوعی عذرخواهی در جعل فرود بر ماه در فیلم «2001: اودیسه فضایی» ساخته است.

نظر منفی منتقدان درباره درخشش در سال‌های اولیه

مانند خیلی از کارهای کوبریک به‌ویژه فیلم‌های نیمه دوم دوران کارگردانی‌اش، منتقدان به‌تندی و بعضاً با لحنی اهانت‌آمیز از درخشش استقبال کردند. بسیاری از منتقدان در سال 1980و حتی پیش از آنکه درخشش در سالن‌های سینما نمایش داده شود، آن را به‌عنوان فیلمی که ظاهری پر درخشش اما بی‌محتوا دارد، تحلیل کردند.

منتقدان تقریباً در ماه‌های اول پس از اکران همین نظر را درباره فیلم قبلی کوبریک بری لیندون (1975) ابراز داشته بودند. در آن زمان پائولین کائل در نیویورکر نوشته بود که تعلق‌خاطر کوبریک به تکنیک، میان مخاطب فیلم و ترس‌های داستان، فاصله انداخته است. منتقد واشنگتن‌پست این فیلم را به‌طور کامل فیلمی بی‌تأثیر توصیف کرده بود. جین سیسکل، منتقد روزنامه شیکاگو تریبیون آن را کسالت‌بار و به‌طور مطلق ناامید‌کننده توصیف کرده بود و منتقد روزنامه گلوب‌اند میل چاپ تورنتو نیز درباره این فیلم نوشته بود: فیلمی وصله‌پینه و سرهم‌بندی شده و پر طول‌وتفصیل است.

حتی در سال اول نمایش این فیلم، راتزی اواردز که جایزه‌ای است که به فیلم‌های بد سال تعلق می‌گیرد، فیلم درخشش را نامزد بدترین کارگردانی و بدترین بازیگر زن کرد.  جتی جانت ماسلین که یکی از مثبت‌ترین نقدها را هم‌زمان با نمایش فیلم درخشش در نیویورک‌تایمز به نگارش درآورده بود نیز درباره این فیلم ملاحظاتی را مطرح کرده بود. او ضمن اشاره به این مطلب که بیشتر جزئیات کوچک در فیلم با دقت زیاد انتخاب‌شده‌اند، نوشت: شواهدی که بر مبنای آن بتوان گفت درباره اصلی‌ترین نگرانی‌هایی که درباره فیلم وجود دارد کار ویژه‌ای انجام‌گرفته است، وجود ندارد.

در رمان درخشش حرکت شخصیت اصلی داستان به سمت دیوانگی، خشونت است.

درخشش کوبریک، استیفن کینگ و دکتر اسلیپ

کمتر فیلم‌هایی پیش و پس از اکرانشان با چنین نقدهای تکان‌دهنده‌ای مواجه شده‌اند اما نقدهای منفی و بعضاً تکان‌دهنده و اهانت‌بار درباره این فیلم درگذر زمان از اذهان محو شدند. فیلمی که زمانی به‌عنوان یکی از آثار فراموش‌شدنی و کم‌اهمیت یک فیلم‌بردار افسانه‌ای از آن یاد می‌شد، امروز یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذار‌ترین فیلم‌های ژانر خود محسوب می‌شود و صدالبته ازنظر بسیاری از منتقدان مهم‌ترین اثر سینمایی در میان کارهای جاودانه وی.

درخشش، امروز یکی از فیلم‌های ترسناک افسانه‌ای تاریخ سینما محسوب می‌شود. گفته می‌شود که استیفن کینگ که فیلم درخشش با اقتباس از رمان وی نگاشته شده زمانی از منتقدان این فیلم محسوب می‌شد، بااین‌حال در فیلم «دکتر اسلیپ» که اقتباسی است از کتابی به همین نام اثر استیفن کینگ و در دنباله داستان رمان درخشش نگاشته شده، نیز نشانه‌های زیاد بصری از فیلم درخشش کوبریک به چشم می‌خورد اما همچنان گیجی و احساس سردرگمی درباره فیلم درخشش پابرجاست و این مسئله باعث می‌شود که بسیاری از علاقه‌مندان به ذهن خود فشار بیاورند تا از معمای فیلم سر دربیاورند.

صحنه‌های اولیه فیلم درخشش که جک تورنس را در حال رانندگی به سمت کوه‌های کلرادو در مسیر هتل اورلوک نشان می‌دهد، به‌گونه‌ای تأثیر‌گذار فیلم‌برداری شده‌ است که صرف دیدن این صحنه‌ها به همراه موسیقی تنظیم‌شده توسط وندی کارلوس و راشل الکایند با اقتباس از سمفونی فانتاستیک هکتور برلیوز و تصاویری از مناظر طول مسیر که در دریاچه‌ای ساکن و آرامی انعکاس یافته‌اند، سبب می‌شود این فکر در ذهن تماشاگر رسوخ کند که اتفاقاتی در راه است؛ به‌ویژه زمانی که تمام این عناصر صوتی و بصری با صدای صفیر دوربین تلفیق می‌شوند. کوبریک توانسته با استفاده از استدی کم (پایدار نما)، در این فیلم حرکت را باثبات تلفیق کند.

مشابهت طرح کلی داستان و فیلم 

تا جایی که به طرح کلی مربوط می‌شود، در فیلم نیز از طرح کلی داستان کتاب استیفن کینگ پیروی شده اما فقط داستان کلی.
فیلم درخشش درواقع با سفر خانواده جک تورنس (با بازی جک نیکلسون)، همسرش وندی (با بازی شلی دووال) و پسرشان دنی (با بازی دنی لوید)، به هتل اورلوک که هتلی دورافتاده واقع در مناطق کوهستانی کلرادو است و برای اقامت اسکی‌بازانی که به این منطقه می‌آیند و روی زمین‌های یک قبرستان قدیمی بومیان آمریکایی ساخته‌شده، آغاز می‌شود. جک قرار است به‌عنوان نگهبان و سرایدار در این هتل دورافتاده و خالی از مسافر مشغول به کار شود. خانواده تورنس در این منطقه به دنبال آرامش و آسایش است و جک تورنس که درواقع یک نویسنده است، درصدد نگارش و اتمام کتاب رمان خود؛ اما ارواح، سراسر این هتل را به اشغال خود درآورده‌اند. این ارواح که خود قربانیان گذشته خونین هتل هستند، به آزار و اذیت خانواده تورنس می‌پردازند. دنی کوچک از قدرت تله‌پاتی برخوردار است که نام درخشش را بر آن گذاشته است. او از طریق تله‌پاتی با سرآشپز هتل هالوران ارتباط برقرار می‌کند.

داستان کوبریک؛ داستان کینگ

موضوع کلی داستان همان‌گونه که به شرح آن پرداخته شد، کاملاً برگرفته از کتاب استیفن کینگ است که در سال 1977انتشاریافته و در زمره پرفروش‌ترین آثار این سال قرارگرفته است؛ اما کوبریک به‌رغم عدم رغبت استیفن کینگ میان داستان فیلم خود و داستان کینگ فاصله می‌اندازد.

کوبریک در درخشش مانند فیلم‌های اولیه‌اش کمتر به یکپارچگی و ارتباط منطقی میان عناصر داستان فیلمش اهمیت می‌دهد.

اگر بخواهیم میان کتاب و فیلم مقایسه‌ای انجام دهیم باید بگوییم که انگیزه و رفتار شخصیت‌های فیلم باانگیزه و رفتار شخصیت‌های کتاب متفاوت است. بخش‌های مهمی از داستان در فیلم استنلی کوبریک تغییر کرده و داستان فیلم سرانجام کاملاً متفاوتی را برای شخصیت‌هایش نسبت به شخصیت‌های کتاب رقم می‌زند. فیلم درخشش کوبریک به این دلیل چندان خوشایند استیفن کینگ نیست که او در کتاب درخشش بیشتر به‌طور کنایه‌آمیز به عادات شخصی خود پرداخته بود.(عاداتی که در کتاب دکتر اسلیپ بیشتر به آن می‌پردازد و بیشتر به این داستان که ادامه داستان رمان درخشش است، جنبه شخصی می‌دهد).

در رمان درخشش حرکت شخصیت اصلی داستان به سمت دیوانگی، خشونت و درنهایت بخشش بسیار تدریجی و کند است؛ اما تفسیر کوبریک از این داستان بسیار متفاوت است، در داستانی که کوبریک در فیلم خود به تصویر می‌کشد، خشونت به‌صورت امری ذهنی و عریان‌تر و شدیدتر نمایان می‌شود. ارواح نیز در فیلم، جک را در عادات بدش همراهی می‌کنند و به‌نوعی بیانگر روح خبیث جک هستند.

درخشش از منظر کوبریک

کوبریک در درخشش مانند فیلم‌های اولیه‌اش کمتر به یکپارچگی و ارتباط منطقی میان عناصر داستان فیلمش اهمیت می‌دهد و بیشتر توجه خود را معطوف به حالات و روحیات، عناصر محیطی، اتفاقات تکان‌دهنده و تصاویر ناهمگون می‌کند که در فیلم درخشش به موارد زیادی از این عناصر برمی‌خوریم؛ عناصری که در هولناک کردن صحنه‌های این فیلم نقش اساسی بازی کرده است؛ روح دختران دوقلویی که در لباس‌های کتانی آبی، دست در دست هم در انتهای یک راهرو کمین کرده‌اند و درهای آسانسوری که خون از آن‌ها جاری است.

نمایش چشم‌های متورم شلی دووال درحالی‌که یک چوب بیسبال را مقابل خود با دستانش می‌چرخاند. برگه‌های کاغذی که روی آن‌ها به‌صورت تکراری و پشت سر هم  جمله «کار تمام‌وقت و تفریح و بازی نکردن از جک یک پسر کسالت‌بار ساخته» تایپ‌شده است و دست‌آخر در مهم‌ترین صحنه فیلم، جک نیکلسون با صورت عرق‌ریزان درحالی‌که همسرش را تهدید می‌کند و با نگاهی شرربار به وی خیره شده، بدنش با ضربه کشنده تبر شکافته می‌شود.

در داستانی که کوبریک در فیلم خود به تصویر می‌کشد، خشونت به‌صورت امری ذهنی و عریان‌تر و شدیدتر نمایان می‌شود.

استیفن کینگ از درخشش می‌گوید

از استیفن کینگ نقل‌شده که درباره فیلم درخشش گفته است: کوبریک فیلمی ساخته که ازنظر بصری بسیار خاطره‌انگیز است، اما از منظر یک اقتباس سینمایی فیلم درخشش اثر ضعیفی است. بازهم از استیفن کینگ نقل‌شده که او درجایی گفته که درخشش تنها اقتباس سینمایی از آثار وی است که او از آن متنفر بوده است. بااین‌حال استیفن کینگ در کتاب «رقص مرگ»، فیلم کوبریک را در زمره فیلم‌هایی دانسته که در ارتقای ژانر کتاب‌ها و فیلم‌های ترسناک مؤثر بوده است. استیفن کینگ همچنین در این کتاب، فیلم درخشش را در زمره آثار محبوب سینمایی‌اش قرار داده است.

پیش از ساخت فیلم درخشش در سال 1980هر زمان که از استیفن کینگ درباره اقتباس سینمایی از رمان‌هایش می‌پرسیدند، می‌گفت که توجه زیادی به اقتباس‌های سینمایی از آثارش نمی‌کند. این کتاب درزمانی نگاشته شده که استیفن کینگ از عادت بد اعتیاد به الکل رنج می‌برده است، درواقع رمان درخشش دارای عناصر بسیار قوی زندگینامه‌ای است. استیفن کینگ دراین‌باره گفته است که من با دیدن فیلم از این مسئله ناامید شدم که به بعضی عناصر رمان نظیر فروپاشی خانوادگی و خطرات اعتیاد به الکل اشاره‌ای نشده بود.

کینگ همچنین انتخاب جک نیکلسون برای ایفای نقش در درخشش را اشتباه می‌داند؛ چراکه معتقد است تماشاگر فیلم درخشش با دیدن جک نیکلسون، فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را به یاد می‌آورد و این پیش‌زمینه در ذهنش شکل می‌گیرد که جک نیکلسون در فیلم درخشش هم در نقش فردی بازی خواهد کرد که به‌سرعت دیوانه می‌شود. استیفن کینگ معتقد است که برای ایفای نقش اول فیلم درخشش، کوبریک می‌توانست، بازیگرانی نظیر جان وویت، کریستوفر ریو یا مایکل موریارتی را که تا آن زمان سابقه بازی در نقش فردی که به‌تدریج دیوانه می‌شود را نداشتند، انتخاب کند. 

[1]. Baking powder