چاپ کردن این صفحه

نگاهی به نمایش «فیل در تاریکی» کار مهرداد مصطفوی

26 شهریور 1397
فیل در تاریکی فیل در تاریکی

تهرانی تاریک و انتزاعی

رمان «فیل در تاریکی» را می‌توان واکنشی دانست به زمانه‌اش که مشوش بود و در حال گذار و زوال یک فضای ملتهب سیاسی که در آستانه انقلاب و فراگیری جنبش‌های سیاسی و اجتماعی است.

«قاسم هاشمی‌نژاد» آن را در یک فشردگی و اضطرار باورنکردنی نوشت. زمانی که در سال 1355 به شمال ایران رفت و ویلایی در محمودآباد کرایه کرد و در پنج روز نوشتنش را به پایان رساند. رمان اما در سال 1358 و به یاری عبدالحسین آل‌رسول و نکات ویراستاری ابوالحسن نجفی، در انتشارات زمان منتشر شد و در آن فضای انقلابی و پرتلاطم، چندان خوانده نشد و آن‌چنان قدر ندید.

قاسم هاشمی‌نژاد در مصاحبه با علی‌اکبر شیروانی، در کتاب «راه ننوشته» در این باب و با حسرت توضیح می‌دهد که «به یاد می‌آورم که در سال‌های اول انقلاب عکس‌العمل نسبت به آنچه رمان پلیسی می‌شناختند بسیار تند بود. چاپ و نشر آن ممنوع شد. تصور تصمیم‌گیرنده‌ها این بود که در جامعه یک انقلاب معنوی صورت گرفته و این‌گونه آثار باعث گمراهی خواننده‌ها و تنزل اخلاقی جامعه می‌شود». فیل در تاریکی کم‌وبیش در آستانه انقلاب منتشر شد. مردم که همانا خواننده بالقوه کتاب باشند، با مسائل مهم و سرنوشت‌ساز دست‌به‌گریبان بودند. هیجان عمومی طبعاً پاسخ مناسبش را با کتابی مثل فیل در تاریکی نمی‌یافت.

این کتاب و بسیاری کتاب‌های دیگر ظاهراً پاسخگوی آن دوره نبودند. هرچند فیل در تاریکی مظنه‌ای به دستتان می‌داد که در چه شرایطی داشتید زندگی می‌کردید. نابهنگامی رمان، بعدها عیاری شد برای شناخت زمانه‌ای که هاشمی‌نژاد در تمناهای خود، سعی کرده بود آن را با یک روایت معمایی و عینیت‌گرایانه، متعین کند. دورانی که اخلاقیات به مخاطره افکنده شده و سامان جامعه در حال فروپاشی است. همچنان که فیل در تاریکی را می‌توان واکنشی انتقادی دانست به جریانی در ادبیات که سیاست زده است و گرفتار فقر نظری و ناتوان در قصه‌گویی. از این منظر رمان را می‌توان یکی از بهترین مواجهات با ابتذال زمانه، با رویکردی انضمامی و تحقیق محور در فرآیند نوشتن دانست.

اگر از نسخه سینمایی «نعمت حقیقی» که سرنوشت غمباری به خود گرفت بگذریم، شاید اقتباس تئاتری «مهرداد مصطفوی» در مقام کارگردان و «محمد زارعی» به‌عنوان نویسنده، بتواند تلاشی قابل‌اعتنا باشد برای بر صحنه آوردن یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات داستانی معاصر. اقتباسی که این روزها در سالن شماره دو تماشاخانه پالیز به اجرا درآمده و رویکردی مینیمالیستی دارد در بازنمایی مناسبات و فضاها. تهرانی در حال گذار و تا حدودی هراسناک که روابط شهروندانش بیش از گذشته، گرفتار انتزاعی شدن و خشونت شده و سرمایه در آن جولان می‌دهد. دیگر از آن مناسبات انسانی رمان خبری نیست و همه‌چیز ناآشنا و انتزاعی است.

درنتیجه ما با روایتی تاریخ زدایی شده از دهه پنجاه روبه‌رو هستیم که زمانه معاصر را بازتاب می‌دهد. با ریتمی تند، دیالوگ‌های چکشی و چالشی، سکوت‌ها و البته ناآشنایی و غریبگی فزاینده. یک تهران معاصر در حال ساخت‌وساز که به‌موازات گسترش طولی و عرضی، انتزاعی و طبقاتی و هراس‌آورتر هم شده. با اقتصادی زیرزمینی که جماعتی از خلاف‌کاران را به تکاپو انداخته تا بار خود بندند و لذت برند. دیگر از گرایش‌های عرفانی در مقوله شناخت که در رمان مشاهده می‌شود، چندان خبری نیست و کار به مناسبات فساد آور سازمان‌یافته رسیده. اگر هاشمی‌نژاد حقیقت‌جویی را در نسبت با امر شناخت یا همان معرفت جست‌وجو می‌کند، جلال امین یا همان شخصیت اصلی رمان در روایت تئاتری مهرداد مصطفوی، بیشتر در پی ماجراجویی و بقاست. رمان امکان شناخت و لاجرم حقیقت‌جویی را بیش از اجرای تئاتری، برای جلال امین مهیا می‌کند. این روزها آرمان‌گرایی جمعی دهه پنجاه تبدیل‌شده به ماجراجویی و حفظ بقای شخصی؛ بنابراین، مهرداد مصطفوی بیش از هاشمی‌نژاد به جهان نوآر و تاریک شخصیت‌ها میدان داده و از جنبه‌های فلسفی و معرفت‌شناسانه فاصله گرفته است.

طراحی صحنه «امید اکبری»، مینیمالیستی ‌است. چند صندلی نو و کهنه از اتومبیل‌های مختلف، فضا و مکان را متعین می‌کنند. صندلی‌هایی که به‌راحتی جابه‌جاشده و مکان‌های مختلف را می‌سازند. این سهولت در تحرک، زمان و مکان را فشرده کرده و مانند میانجی اتصال صحنه‌های مختلف، عمل می‌کند. فضاهای داخلی چون تعمیرگاه، کاباره و اتومبیل با نشستن و برخاستن بر صندلی‌ها مشخص‌شده و فضاهای خارجی، در فاصله‌بندی از صندلی‌ها. فشردگی زمان و مکان، حسی از اضطرار و هراس را القا کرده و نورپردازی مینیمالیستی، آن را شدت بخشیده است. در این طراحی هوشمندانه، می‌توان از تمهیدات سینمایی بهره برد و به مونتاژ و روایت‌های موازی پرداخت. امکانی که بر تعلیق روایت افزوده و ریتم جذابی از یک اجرای مبتنی بر ژانر نوآر را مهیا می‌کند.

«فیل در تاریکی»، از تنش مداومی که این روزها در اجراهای مبتنی بر رئالیسم اجتماعی می‌بینیم حذر کرده و با سکوت و وقفه، به‌تناسب رسیده است. مخاطبان به‌عوض بمباران شدن زیر کلمات، تهدیدات و تنش‌های مداوم، در سکوت و انزوای گاه‌وبیگاه «جلال امین»، امکان تنفس و تخیل یافته و تحلیل نمی‌روند. از این منظر، با اجرایی روبه‌رو هستیم که تناسبی منطقی میان کنش و سکوت برقرار کرده و متناسب است.

جهان مافیایی «فیل در تاریکی»، با کنار گذاشتن روایتِ رمان از تجارت پرسود مواد مخدر، مناسبات طبقات فرادستی را بازنمایی می‌کند که زیست جهان پرمخاطره‌ای را برای خود ترتیب داده‌اند. قمار کردن در کاباره‌ها، شرط‌بندی و زندگی ماجراجویانه شبانه. جلال امین همچون کارآگاهی تازه‌کار اما مصمم، می‌تواند نوری کم‌فروغ به این جهان تاریک و وسوسه‌انگیز بتاباند و در انتها با چشمانی گریان، مرگ برادر خود حسین را به سوگواری نشیند؛ اما نکته اینجاست که برای کشف حقیقتی که قاسم هاشمی‌نژاد در جست‌وجوی آن بود، خورشیدی تابان لازم است و قهرمانانی چون جلال امین که مصمم و شجاع باشند. کسانی که تا پای مرگ به‌پیش می‌روند و از پا نمی‌افتند.

ابراهیم عزیزی به‌خوبی توانسته آن خشونت و مصمم بودن جلال امین را ایفا کند. چنانچه «آوا شریفی» در نقش «مهستی»، یادآور فم‌فتال‌های نوآر است. زنی که دلبری می‌کند و هراسان است. گاه گریان و گاه اسلحه در دست، کسی را نشانه رفته. امیر جنانی به‌خوبی نقش یک مرد معرکه‌گیر به حاشیه رانده‌شده را بازی می‌کند. مردی که پای در سنت دارد و نگاهش هشداردهنده است و درنهایت به قمار پناه می‌برد. «پرهام یدالهی» میان عشق به مهستی و انجام‌وظیفه در مقام مأمور شهربانی، سرگردان است. او نمونه تیپیکال فنا شدگی میان عشق و وظیفه است. آیدین بهاری که قرار است نقش نیکلا را بازی کند و در یک فرآیند لهجه زدایی بیشتر شبیه یک تهرانی است تا یک اقلیت مذهبی.

درنهایت، اجرای «فیل در تاریکی» با انتزاعی کردن مناسبات، تاریخ‌زدایی و پیراستن متن از حواشی و لهجه‌های زبانی و اقلیت‌های مذهبی، به اجرایی یکدست، جذاب و معمایی بدل شده که بیش از آنکه زمانه‌اش را به شکل دقیق بازنمایی کند، در پی نزدیک شدن به اجرایی نوآر و پر تعلیق است. شاید با اجرای مهرداد مصطفوی بر معاصرتر شدن رمان اشارتی داشت و شاید با اندکی اغماض بر فاصله گرفتنش از ما بشارت داد، اما هر چه هست مانند نوری است در تاریکی برای شناخت زمانه‌ای که هر دم از ما دورتر می‌شود.

محمدحسن خدایی/اعتماد

آخرین ویرایش در %ب ظ، %26 %360 %1397 ساعت %12:%شهریور