نگاهی به نمایش «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» کار همایون غنی زاده

15 آذر 1395
نمایش «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» نمایش «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی»

مجلس شبیه مرگ آقای می‌سی‌سی‌پی

نمایشنامه ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی اثر تحسین‌شده فردریش دورنمات این بار از مسیر ذهنی همایون غنی زاده گذشته و به روی صحنه آمده است.

اولین مواجه مخاطب با این نمایش عنوان آن است و از همین ابتدا با عنوان «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» روبرو هستیم و از همین ابتدا مشخص است که نویسنده اثر که البته خود غنی زاده است این بار دلیل و چگونگی مردن می‌سی‌سی‌پی برایش اهمیت دارد نه دلایل ازدواج او. شاید به‌زعم غنی نژاد دیگر همه علاقه‌مندان به اثر ماندگار دورنمات می‌دانند می‌سی‌سی‌پی برای تنبیه خود و خانم آناستازیا حکمی خودخواسته صادر می‌کند تا هردو به دلیل قتلی که مرتکب شده‌اند تا پایان عمر از این همزیستی زجر بکشند؛ اما نمایش پیش رو علاوه بر مسیر طبیعی نمایش دنبال این است که چرا می‌سی‌سی‌پی می‌میرد و چگونه می‌میرد.

یکی از ویژگی‌های نمایشنامه‌های دورنمات فضای کمدی سیاه یا گروتسک حاکم براثر است. او معتقد بود موضوعات به‌شدت تلخ را فقط در این قالب می‌توان بیان کرد. در این نمایش نیز فضای بازی در بازی در کنار به چالش کشیدن ویژگی‌های تولید یک اثر سینمایی دستمایه‌های کمدی را فراهم می‌کند تا بشود بر روی آن روابط به‌شدت تلخ، سیاه، آزاردهنده و گاه حیوانی انسان‌ها را سوار کرد و به نمایش گذاشت. داستان این نمایش امروز در حال وقوع است. لیزر دست کارگردان که با آن به صحنه اشاره می‌کند، اشاره به رکورد گینس برای صدور ۲۰۰ حکم اعدام، دولت اعتدال، پرنده صلح که ناگهان عامل بمب‌گذاری انتحاری می‌شود، حضور قهرمان فیلم لئون و البته ماتیلدا و بسیار نشانه‌های دیگر به مخاطب این توجه را می‌دهد که تاریخ وقوع داستان امروز است و ما شاهد پشت‌صحنه تولید یک فیلم دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی هستیم اما حوادث خارج از نمایش به ما می‌گوید که داستان و روابط آدم‌ها همچنان با همان کیفیت دهه‌های قبل امروز نیز وجود دارد و تغییری نکرده.
«می‌سی‌سی‌پی ...» درواقع مجلس شبیه‌خوانی «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» است که از شیوه بازی در بازی یا نمایش در نمایش بهره برده است. حضور کارگردان فیلم که گاه و بی گاه توضیح صحنه‌ها را می‌خواند و گاه با لیزر به صحنه اشاره می‌کند دائم تلاش دارد بگوید شما تماشاگر تولید یک فیلم هستید. درواقع ما تمام مدت شاهد شبیه‌خوانی تولید یک فیلم هستیم. نشانه‌ها و فاصله‌گذاری‌های این شبیه‌خوانی دائم ما را از عمیق شدن در داستان «ازدواج آقای می ی سی پی» خارج می‌کند و به داخل داستان «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» پرتاب می‌کند. حتی گاهی که شاهد غیبت طولانی صدا و حرکات لیزری کارگردان هستیم برای آنکه تماشاگر فراموش نکند که شاهد حوادث یک فیلم روی صحنه است نه واقعیت، یک کارگر صحنه دزدکی از این‌سو به آن‌سوی صحنه می‌رود یا چیزهایی را جابه‌جا می‌کند و بدین‌وسیله فاصله‌گذاری موردنیاز این نوع نمایش را به‌خوبی انجام می‌دهد. غنی زاده در بکار گیری این شیوه از نمایش موفق عمل کرده اما اصرار بر تصنعی کردن بازی‌ها گاه بیش‌ازحد آزاردهنده می‌شود.

در مورد شیوه بازی‌ها در این نمایش باید گفت اگر ندانید که دو بازیگر شناخته‌شده سینما یعنی بابک حمیدیان و ویشکا آسایش و تعداد زیادی از بازیگران حرفه‌ای تئاتری چون سیامک صفری، داریوش موفق، سجاد افشاریان و دیگران در این نمایش حضور دارند شاید تصور کنید این‌یک نمایش دبیرستانی است که با یک طراحی صحنه قابل‌توجه به روی صحنه رفته است. دلیل این اشاره نیز دم دست‌ترین شیوه برای اجرای «ازدواج آقای...» است. در این نمایش یک گروه فیلم‌برداری قرار است نمایشنامه «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» را به فیلم تبدیل کنند و در جای‌جای نمایش کارگردان با گفتن کات یا بیان توضیحاتی به بازیگرانش به مخاطب یادآوری می‌کند که این چیزی که روی صحنه است اصل داستان نیست و فقط پشت‌صحنه تولید یک فیلم است. این همان پیش‌پاافتاده‌ترین و البته جذاب‌ترین شیوه برای این است که ترجمه یک «اثر» را تبدیل به اقتباس از یک «اثر» کنیم. اینکه اشاره شد یک نمایش دبیرستانی خواهید دید به دلیل آن است که به‌عمد تمام بازی‌های روی صحنه غلو شده کودکانه و ضعیف به نظر می‌رسد. حتی اگر بازیگری به‌صورت منطقی نقش خود را اجرا کند (به‌خصوص دربازی سیامک صفری و بابک حمیدیان) کارگردان روی صحنه با دخالت در شیوه بازی، آن را تبدیل به یک بازی غلو شده و بی‌منطق می‌کند. حتی اسامی اضافه‌شده به نمایش مانند کوزت و لئون نیز از این قاعده اغراق‌آمیز کردن فضا پیروی می‌کند؛ اما واقعیت چیز دیگری است. سابقه بازیگران و حتی کارگردان این نمایش نشان می‌دهد تعداد آثار خوب آن‌ها از تعداد آثار ضعیفشان بیشتر است پس کارکردهای این بازی تصنعی چیست؟ آیا می‌خواهیم روی بازیگر بودن آدم‌ها و اساساً تمام انسان‌ها تأکید کند؟ بله این می‌تواند یک دلیل باشد زیرا بازیگران زیادی درصحنه دیده می‌شوند.
تقریباً تمام بازیگران نقش‌های مهم این نمایش هم‌زمان در چند نقش بازی می‌کنند. آقای می‌سی‌سی‌پی تهیه‌کننده فیلمی است که خودش در آن نقش اول را بازی می‌کند، دادستان شهر است و البته بعد می‌فهمیم که یک فقیر بی‌چیز بوده که با پیدا کردن یک کتاب و تغییر تدریجی هویتش به این جایگاه رسیده پس تقریباً تمام دوران زندگی‌اش در حال نقش بازی کردن بوده است. سیامک صفری بازیگر این نقش است. کمدی سیاه حاکم بر نمایش فرصتی را برای صفری ایجاد کرده تا بتواند درعین‌حال که وانمود می‌کند کاملاً طبیعی رفتار می‌کند یک فضای کمیک بر صحنه نمایش ایجاد کند. ما در اولین مواجهه با بازی او در مقابل کارگردان متوجه سلطه‌اش بر فیلمی که در حال تولید است می‌شویم. می‌سی‌سی‌پی از همان ابتدا نمی‌پذیرد روی زمین بی افتد و بمیرد و می‌گوید که باید روی صندلی بمیرد. سرسپردگی کارگردان به این نظر بازیگر همان ابتدا تهیه‌کننده سالاری در سینما را نشانه می‌گیرد. این دخالت‌های گاه‌وبیگاه بازیگر نقش اول فیلم درروند طبیعی داستان تا آنجا پیش می‌رود که از روی حسادت مهم‌ترین پلان‌های بازی «اوبلوهه» را نیز حذف می‌کند.

نمایش می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد، برخلاف نمایشنامه دورنمات بیش از چهار شخصیت اصلی دارد. می‌سی‌سی‌پی نام دادستانی است که تلاش می‌کند قوانین موسی را در جامعه حاکم کند. او به این مهم اعتقاد دارد و به همین دلیل در طول دوران خدمتش موجبات دستور اعدام ۳۵۰ نفر را فراهم می‌کند. او همسرش را به دلیل خیانتی که مرتکب شده به قتل می‌رساند و برای کیفر این کار با آناستازیا ازدواج می‌کند.
سن کلود یک عضو ارشد حزب کمونیست است و منافع خود را در پیروی از کمونیست می‌داند و برای رسیدن به اهداف شخصی خود حاضر است همه‌کس و همه‌چیز را قربانی کند. او از گذشته می‌سی‌سی‌پی آگاه است و از این طریق می‌خواهد او را تحت‌فشار قرار دهد. او همچنین در حوادث مهم اجتماعی سعی می‌کند نقش خود را ایفا و منافع خود را کسب کند. داریوش موفق این نقش را بر عهده دارد و مثل همیشه نه‌تنها از پس آن برآمده بلکه کاملاً مشخص است که ویژگی‌هایی را نیز از بازی خودش به نقش اضافه کرده است.

آناستازیا، تنها زن داستان است. او به‌ظاهر همسرش را به دلیل خیانتش به قتل می‌رساند اما در انتها دلایل دیگری نیز برای این قتل مطرح می‌شود. جنایت او برملا می‌شود و تن به ازدواج با دادستان می‌دهد و خیلی زود فرشته زندان‌ها لقب می‌گیرد. آناستازیا کلکسیونی از اخلاقیات زشت و پلید باسیاستی ماکیاولی گونه است. دروغ، نیرنگ، خیانت، قتل و ... همه‌چیز در کارنامه خود دارد و عجیب اینکه محبوب‌ترین شخص نمایش است که همه به او حداقل تا انتهای نمایش احترام می‌گذارند. نقش او را ویشکا آسایش بازی می‌کند. آسایش از دنیای تلویزیون به سینما و ازآنجا به تئاتر راه‌یافته است. اینکه او کمتر بر صحنه نمایش دیده‌شده و همچنین بازی‌های تعمداً غلو شده در این نمایش مانع از آن می‌شود که بتوان برداشت درستی از توانایی این بازیگر روی صحنه داشت؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که یکدستی بازی او با بقیه بازیگران به‌خصوص بازیگران خبره تئاتر روی صحنه به‌خوبی احساس می‌شود که به‌جای خود به آن اشاره خواهد شد.

شخصیت دیگر نمایش اوبلوهه است. یک پزشک کم حاشیه و پاکباخته که در تمام نمایش صادقانه سخن می‌گوید و صادقانه عمل می‌کند. البته او خیلی هم پاک نیست و خواسته و ناخواسته به دو دلیل بسیار مهم نقش تعیین‌کننده‌ای در دسیسه قتل همسر آناستازیا دارد. او قبل از قتل همسر آناستازیا با او رابطه داشته و کسی است که سم‌هایی به شکل قند را در اختیار آناستازیا قرار داده است. بابک حمیدیان بازیگر این نقش است. فریادهای او روی صحنه و گرفتگی صدایش تفاوت چشمگیر بازی او روی صحنه و عرصه سینما و تلویزیون را به رخ مخاطب می‌کشد. بازی حمیدیان نیز مانند ویشکا آسایش دربازی‌های غلوآمیز سایرین گم می‌شود. اینجا نیز تیزهوشی نویسنده و کارگردان (منظور طراح و کارگردان واقعی اثر یعنی همایون غنی زاده است) در تلاش برای غلوآمیز نشان دادن بازی بازیگران مانع از آن می‌شود که بتوان بازی حمیدیان را در کنار دیگر بازیگران تئاتری محک زده و به بوته نقد کشید.

وزیر با بازی سجاد افشاریان از دیگر نقش‌های این نمایش است که درواقع برای تحلیل زد و بندهای سیاسی و نشان دادن بازی‌های پشت پرده سیاست به صحنه می‌آید. وزیر نیز ارتباط پنهانی گسترده‌ای با آناستازیا دارد و به‌نوعی اوج فساد در زندگی آناستازیا را نمایان می‌سازد. او از هر وسیله‌ای برای تحقق آرمان‌هایش استفاده می‌کند و به نظر می‌رسد به مقصود هم رسیده باشد. او هم در فیلم نقش دارد و هم در دنیای واقعی آناستازیا.
لئون، شخصیت دیگری است که غنی زاده به نمایش اضافه کرده. او همان ویژگی‌های لئون فیلم «حرفه‌ای» اثر لوک بسون را دارد. لئون خارج موضوع تولید فیلمی است که روی صحنه می‌بینیم و درواقع محافظ می‌سی‌سی‌پی است. نکته جالب اینکه آناستازیا با او نیز رابطه دارد و به نظر می‌رسد محافظت از می‌سی‌سی‌پی برای نزدیک‌تر شدن به آناستازیا باشد. این نقش را خود همایون غنی زاده بازی می‌کند. او بیش از بقیه بازیگران اغراق می‌کند. در انتها می‌فهمیم که لئون نیز درواقع شخصیت دیگری دارد و تلاش می‌کند نام و نقش لئون را بازی کند و این بهانه‌ای است که بازیگری‌اش غلو شده باشد.

باید گفت این اگزجره و بزرگنمایی کردن بازی‌ها هرچند به فضای طنز و کمدی نمایش کمک می‌کند اما خاصیت دیگری نیز دارد و اینکه این شیوه بازی اختلاف سطح بازیگری دو بازیگر سینمایی روی صحنه یعنی حمیدیان و آسایش را نسبت به بازیگران تئاتر را در خود هضم می‌کند.
در انتها با همه نقاط قوت و ضعفی که نمایش دارد باید گفت «می‌سی‌سی‌پی ...» از جنبه‌های گوناگون نمایشی قابل‌بررسی است. طراحی صحنه، شیوه اجرا، بازی بازیگران، کمدی موقعیت و طنز کلامی نمایش، گرته‌برداری‌هایی که از سینما گرفته‌شده، بن‌مایه‌های محتوایی نمایشنامه اصلی و نمایشنامه اقتباس‌شده و ... هر یک می‌تواند موضوع یک مقاله مفصل باشد و کمتر نمایشی امروز روی صحنه می‌رود که همه عناصر آن حرفی برای گفتن داشته باشد.

عباس عبدالعلی‌زاده