یک فیلم و یک فیلم‌ساز: «سد معبر» و «محسن قرایی»

27 بهمن 1395

«سد معبر» دومین فیلم بلند سینمایی محسن قرایی پس از تجربه مشترک او و افشین هاشمی در فیلم «خسته نباشید» است. فیلم‌نامه این فیلم را سعید روستایی سازنده فیلم «ابد و یک روز» نوشته که به‌احتمال‌زیاد همچون فیلم‌نامه «ابد و یک روز» موردتوجه قرار خواهد گرفت. نکته بعدی فیلم «سد معبر» بازی حامد بهداد و باران کوثری در این فیلم است. «سد معبر» اگرچه پیش از ابد و یک روز نوشته‌شده اما نتوانست به جشنواره سی و چهارم فیلم فجر برسد. این فیلم در آغاز تولید متوقف شد و درنهایت با تهیه‌کننده دیگری به ثمر رسید. قرایی در دومین فیلم سینمایی خود سراغ موضوعی رفته که بارها در کوچه و خیابان با آن روبه‌رو بودیم اما زاویه دوربین این کارگردان این بار در موضع متفاوتی قرارگرفته است.

 پنج سال فاصله فیلم اول تا دوم

حساسیت‌های فراوانی در موردِ فیلم‌نامه داشتم و معتقد بودم فیلم‌نامه باید به نقطه‌ای برسد که برای ساختش مُجاب شوم. بر روی ایده‌ها و طرح‌های مختلفی کارکردم. حتی فیلم‌نامه‌ای را برای دریافتِ پروانه ساخت ارائه دادم که متأسفانه شرایط ساختش مهیا نشد. در ادامه زمانِ زیادی صرفِ تحقیق و ایده پردازی فیلم‌نامه سد معبر شد تا اینکه ایده فیلم‌نامه را در اسفند ۹۳ به سعید روستایی پیشنهاد دادم. نقاط مشترک فراوانی بر روی طرح داشتیم و سعید نیز ایده‌های فراوانی برایش داشت. حدوداً شش ماه پس از شروعِ نگارش، سعید فیلم‌نامه را به پایان رساند. متأسفانه علیرغم تلاش‌های آقای کوثری برای تولیدِ این فیلم شرایطِ ساختش در سال ۹۴ فراهم نشد. تا اینکه آقای بهمن کامیار در فروردینِ سال ۹۵ تهیه‌کنندگی کار را پذیرفتند و بلافاصله پیش‌تولیدِ فیلم آغاز شد. شاید یکی دیگر از نکاتی که تأخیر و فاصله‌ای بینِ فیلمِ اول و دومم ایجاد کرد عدمِ اکرانِ مناسبِ فیلم خسته نباشید (ساخت به همراهِ افشین هاشمی) و طبیعتاً فروشِ نه‌چندان بالایش بود. (که البته با توجه به هزینه نه‌چندان بالایش می‌توان گفت که هزینه ساخت خود را درآورد) فیلمِ خسته نباشید علیرغم توجه منتقدان و مردم در جشنواره فجر و جوایزی که در جشنِ خانه سینما دریافت کرد، بسیار در اکران مهجور واقع شد (ذکرِ دلایلش در حوصله این بحث نیست). دلیلِ دیگری که در این میان می‌توان به آن اشاره کرد پیچیدگی‌های ساختِ فیلمِ دوم است. اعتقاددارم در سینمای ایران ساختِ فیلم اول بسیار آسان‌تر از فیلمِ دوم است. از دو منظر می‌توان این نکته را بررسی کرد. هم بسیار شرایط خوبی برای فیلم‌سازان جوان فراهم‌شده و تهیه‌کنندگان رغبت فراوانی برای کارِ اولِ فیلم‌سازان دارند و هم شرایطِ ساختِ فیلم برای فیلم‌سازان کار دومی یا سومی سخت شده.

فیلم‌نامه بهرام بیضایی به مقصد نرسید!

ایده‌های فراوانی داشتم که پس از بسط داده شدن و رسیدن به طرح کنار گذاشته شد. چند ایده را نیز برای فیلم‌های بعد کنار گذاشته‌ام ولی فقط یک فیلم‌نامه بود که بسیار علاقه‌مند بودم بسازمش. آن‌هم فیلم‌نامه «مقصد» آقای بهرام بیضایی بود. حتی اجازه ساختش را از آقای بیضایی گرفته بودم تمامی صحبت‌ها هم مبنی برساخت این فیلم با ایشان انجام شد و برای دریافتِ پروانه ساخت اقدام کردیم و پیش‌تولید را تا حدودی جلو بردیم ولی مشکلاتی در مسیرِ دریافتِ پروانه ساخت به وجود آمد و پس‌ازآن به این نتیجه رسیدیم که نمی‌شود این فیلم را آن‌گونه که باید و بر روی کاغذ آمده، ساخت.

بحث ممیزی و...

آقای بیضایی و طبیعتاً من اصرار داشتیم که کلمه‌ای از این فیلم‌نامه کم نشود چون در غیر از این صورت خودِ آقای بیضایی بیست سال پیش‌تر این فیلم‌نامه را می‌ساختند؛ به خاطر همین شرایط ساختش فعلاً فراهم نشده است. تصمیم گرفتیم فیلم‌نامه را به زمانی دیگر موکول کنیم و پس‌ازآن، روی یکسری ایده‌ها و طرح‌های که از قبل داشتم شروع به کارکردم که در انتها تبدیل به «سد معبر» شد.

آشنایی با سعید روستایی

بین نویسندگان و فیلم‌سازان جوانی که در عرصه فیلم کوتاه حضور داشتند، خیلی جستجو کردم و فیلم دیدم. تقریباً می‌توان گفت یک دوره پنج‌شش‌ماهه به دنبال فیلم‌نامه‌نویس بودم تا ایده‌ام را با او در میان بگذارم و مطمئن شوم که به ایده من اضافه خواهد شد. در این حین دو فیلم از فیلم‌های کوتاهِ سعید روستایی را دیدم؛ «خیابان‌های آرام» و «مراسم». ازنظرم فیلم‌های بسیار خوبی بودند و کاملاً مشخص بود که نویسنده‌اش توانمند است و قلمِ بسیار خوبی دارد. فکر کردم بهترین کسی که می‌تواند ایده‌ام را به نگارش درآورد و تبدیل به فیلم‌نامه کند، سعید روستایی است. ایده را مطرح کردم، بار اول به نتیجه‌ای نرسیدیم؛ یعنی سلایق ما در این ایده، نزدیک به هم نبود؛ اما وقتی ایده کامل‌تر شد و نزدیک به طرح شد سعید دوستش داشت. روی بعضی جاهایش اشتراکات دقیقی داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که می‌تواند به یک فیلم‌نامه خوب تبدیل شود. این ماجرا مربوط به اسفند ۱۳۹۳ است. سعید کار خودش را شروع کرد. شیوه کار ما این‌گونه بود که سعید می‌نوشت و من می‌خواندم. چند سکانس را که سعید می‌نوشت و قابل قضاوت می‌شد، من می‌خواندم و اگر نظری راجع به فیلم‌نامه داشتم عنوان می‌کردم. پروسه تحقیقات میدانی و متنی که باید اتفاق می‌افتاد، در همین حین بازنویسی، توسط سعید انجام می‌شد. ما در مرداد ۹۴درنهایت به یک متن کامل رسیدیم. متنی که برای پروانه ساخت ارائه کردیم.

ساختن یا نساختن

تقریباً بیست روزبه کلید خوردن فیلم مانده بود که متوجه شدیم سرمایه فیلم آن‌گونه که باید فراهم نشده است. فارابی که قول وام را داده بود، به خاطرِ قرار گرفتن در وضعیت مالی نامناسب، نتوانست ما را حمایت کند. تأمین سرمایه ما وارد پروسه‌ای شد که نزدیک جشنواره بود و احساس کردیم که فیلم دیگر به جشنواره نخواهد رسید.

جشنواره فیلم فجر

آقای کوثری خیلی تلاش کرد فیلم به جشنواره برسد، ولی یکسری حمایت‌ها اتفاق نیفتاد. درهرحال ما دی‌ماه ۹۴ تولیدِ فیلم را رها کردیم. البته برای جذب سرمایه، تلاش‌ها همچنان ادامه داشت. زمستان ۹۴ ما همه تلاشمان را کردیم ولی به نقطه‌ای نرسید که تولید فیلم میسر بشود. اواخر فروردین سال ۹۵، خانم سپیده عبدالوهاب درگیر مونتاژ فیلم «مرداد» آقای بهمن کامیار بود و پیشنهاد داد که فیلم‌نامه «سد معبر» را به آقای کامیار بدهیم تا آن را مطالعه کند و نظرش را در ارتباط با تهیه و تولید این فیلم اعلام کند. آقای کامیار هم فیلم‌نامه را مطالعه کرد و نظرش مساعد بود. البته نظراتی راجع به متن داشت، ولی برای تولید فیلم نظرش مساعد بود. به‌این‌ترتیب با اجازه آقای کوثری، وارد مذاکره با آقای کامیار شدم و ایشان تقریباً ظرف مدت یک هفته تصمیم گرفتند که این فیلم را تولید کند. قرار بر این شد که برای پروانه ساخت اقدام کنیم. آقای کوثری هم بیش از هر چیزی دوست داشتند این فیلم ساخته شود. هدف ایشان ساخته‌شدن فیلم بود و بسیار خوشحال شدند از اینکه تهیه‌کننده‌ای قرار است سرمایه را تأمین کند تا فیلم ساخته شود بنابراین لطف کرد و از تولید فیلم انصراف داد و ما با آقای کامیار وارد پیش‌تولید شدیم؛ اما در این میان به دلیل اینکه تعداد فیلم‌های زیادی در آن زمان متقاضی پروانه ساخت بودند، مدت‌زمان دریافت پروانه ساخت طولانی شد. البته ما پروانه ساخت داشتیم بااینکه متن هم هیچ‌گونه تغییری نکرده بود ولی باید مجدداً پروانه ساخت دریافت می‌کردیم و در همین حین سعید روستایی بازنویسی‌های نهایی را انجام داد و از ۲۰ تیر ۹۵، وارد مرحله فیلم‌برداری شدیم.

همکاری درخشان با روستایی

من سعید روستایی را از قبل‌ترها می‌شناختم. می‌دانستم که به‌زودی فیلم درخشانی خواهد ساخت. پیش از اینکه ابد و یک روز ساخته شود مطمئن بودم که دیر یا زود این اتفاق می‌افتد. در حقیقت ابد و یک روز ممکن است خیلی‌ها را سورپرایز کرده باشد ولی من را نه. چون این توانایی را کاملاً در سعید دیده بودم و سراغ داشتم. اولین اتفاقی که برای من افتاد، پیش از اینکه نگران باشم، خوشحال شدم که فیلم‌ساز جوانی وارد عرصه سینما شده است و این اولین چیزی بود که در ابتدا به آن فکر می‌کردم. بخش دیگر این بود که فیلم‌نامه ابد و یک روز کاملاً متفاوت بود. گذشته از این‌که فیلم‌نامه خوبی داشت، فیلم بسیار خوبی هم بود. طبیعی هم بود که این موفقیت را داشته باشد. تنها چیزی که به آن فکر می‌کردم این بود که دوست و همکارِ من یک فیلم‌نامه خوبی داشته که آن را خوب ساخته است و از این اتفاق هم خوشحال بودم. کاری را که من می‌بایست انجام می‌دادم این بود که فیلم‌نامه سد معبر به بهترین شکل ساخته شود.

علاقه به موضوعات اجتماعی

در مورد بخشی از این مسئله می‌توانم صحبت کنم. خیلی به این اعتقاد ندارم که همه فیلم‌های یک فیلم‌ساز باید در امتداد یکدیگر و در یک ژانر و یک‌گونه باشد یا اینکه شباهت مستقیم این‌چنینی با یکدیگر داشته باشد. تصور من این‌گونه است که من به‌عنوان فیلم‌ساز باید داستانی را روایت کنم که مخاطب آن را دوست داشته باشد و بتوانم مخاطب خود را راضی کنم؛ در اصطلاح عامه، فیلم خوبی بسازم. بیشترین بخشی که روی آن تمرکز دارم همین است. حقیقتاً به این بخش فکر نکردم که این فیلم چه نسبتی با «خسته نباشید» می‌کند یا باید برقرار کند. خسته نباشید فیلمی بود که تماشاگرش را راضی نگه می‌داشت و اغلب مخاطبان بسیار فیلم را دوست داشتند. تنها قیاسی که با خسته نباشید در ذهنم داشتم این بود که سد معبر نباید از خسته نباشید رتبه پایین‌تری پیدا کند. حقیقتاً فکر می‌کنم که نگاه این‌چنینی به فیلمِ قبل و اساساً به عقب، مقداری دست فیلم‌ساز را برای فیلم بعدی‌اش می‌بندد. تصورم به‌عنوان یک فیلم‌ساز جوان این است که وقتی فیلمی را ساختید و مواجهه مخاطب با آن تمام شد، باید آن را کنار بگذاریم و به فیلم بعدی فکر کنیم. فکر نمی‌کنم که در فیلم قبلی این کار را کردم بنابراین باید در همان حیطه قبلی کارکنم. این تفکر و تأمل فیلم‌ساز و مواجهه او با اطرافش باعث می‌شود که او دچار خودسانسوری و محدودیت شود. من فکر می‌کنم، کاری را که نباید انجام می‌دادم این بود که تصور کنم که باید حرکت در مسیر «خسته نباشید» را ادامه دهم و در راستای همان فیلم حرکت کنم. کما اینکه ممکن است فیلمِ بعدی‌ام هیچ ربطی به سد معبر نداشته باشد.

تنوع ژانر

بحث راجع به دغدغه کمی لوس شده است ولی فکر می‌کنم که اساساً دغدغه جزئی از کار یک فیلم‌ساز است. اگر دغدغه نباشد، نباید وارد این حرفه بشویم. اولین عکس‌العملِ ما به اتفاقاتی که در اطرافمان می‌افتد تولیدِ دغدغه در درونمان است. ولی داشتن دغدغه اصلاً نباید تبدیل به مزیتی برای فیلم یا فیلم‌سازی شود. نحوه بیانِ دغدغه است که هر فیلم‌سازی را از دیگری متمایز می‌کند. کما اینکه در «خسته نباشید» هم به‌نوعی دیگر این دغدغه وجود داشت. در نقد فیلم‌ها اغلب آن دسته از آثاری که خارج از تهران اتفاق می‌افتد و ساخته می‌شود، غیراجتماعی محسوب می‌شوند و فیلمی که در تهران باشد، فیلم اجتماعی است. بخشی از آن به دلیل مناسبات در کلان‌شهر تهران، درست است و این مناسبات درام‌هایی را تولید می‌کند که در شهرستان‌ها ممکن است کمتر این اتفاق‌ها بیفتد، ولی این نمی‌تواند دلیل بر این باشد فیلم‌هایی که خارج از شهر تهران ساخته می‌شوند، اجتماعی نیستند.

امروزه تماشاگران موشکافانه‌تر فیلم می‌بیند

یکی از اتفاقات مثبتی که در عرصه اکرانِ فیلم‌ها افتاده تمایل و توجهِ مردم به فیلم‌های اجتماعی است که این کاملاً در میزان فروشِ فیلم‌ها مشهود است. این توجه و دقتِ نظر مردم که بخشی از آن به دلیل گسترش یافتن فضاهای مجازی ست کارِ فیلم‌ساز را بسیار پیچیده و دشوارتر می‌کند. چون با مخاطبِ مسلط‌تری روبروست که موشکافانه‌تر فیلم را می‌بیند و حتی در بسیاری از مسائل ممکن است از فیلم جلوتر باشد. بر همین اساس بیشترین تأثیر را درفروش این روزهای سینما مردم‌دارند که با نظراتشان در فضاهای مجازی دیگران را به دیدن فیلم ترغیب می‌کنند.

حامد بهداد

حامد بهداد، بازیگر بسیار توانمندی است و به نظر من الهام‌بخش بسیاری از بازیگرانِ نسل بعد از خودش است. او در بازیگری یک مسیری را بازکرده است و طبیعتاً وقتی شما اولین نفر هستید نوک پیکان انتقادات هم در خیلی اوقات به سینه شما اصابت می‌کند. حامد جسارت و شهامتی را به بازیگران نسل بعد از خودش داده که می‌توانند تجربه کنند، یکسری کارها را انجام بدهند و نترسند. به نظر من ویژگی‌ای که در بازیگری حامد وجود دارد این است که تجربه و ریسک کرده است. خیلی وقت‌ها ممکن است این تجربیات جواب نداده باشد. ولی لازم بوده. باید کسی این مسیر را می‌رفته. خیلی جاها گفته می‌شود که آور اَکت است. ولی من از اولین فیلم حامد چیزی که در او به‌عنوان بازیگر دیدم، این است که جسور است و شهامت ریسک کردن دارد و جزییات بازیگری را در حد اعلایش می‌داند و به نظرم دری را در بازیگری گشوده است. او یک بازیگر مؤلف است. درجاهایی خوب هدایت نشده است یا در بعضی فیلم‌ها، فیلم‌نامه خوبی در اختیار نداشته است، بعضی وقت‌ها هم خودش آن‌طور که باید، خوب نبوده. ولی درنهایت، ما با بازیگری مواجه هستیم که بسیار باهوش و توانمند است. جعبه‌ابزار حامد بهداد بسیار پُر است و معتقدم هنوز نقش‌های فراوانی ست که می‌تواند و بازی نکرده است. او صد درصد خواسته‌های من را اجرا می‌کرد.

فیلم‌سازان جوان و قدرت مانور مقابل بازیگران

وقتِ زیادی صرف فیلم‌نامه شده بود و تصور می‌کردم که به فیلم‌نامه درستی رسیده‌ام. اعتقاد داشتیم شخصیتی را که حامد آن را بازی کرد تمام وجوه منطقی‌اش درست رعایت شده است. اگر من بازیگری می‌داشتم که بااستعداد است و پتانسیل درآوردن وجوه شخصیتی این کاراکتر را دارد، آن‌وقت مطمئن می‌شدم که این نقش درمی‌آید. حامد این وجوه و توانایی‌ها را دارد و نقش را به بهترین شکل اجرا کرده است. در جلسات دور خوانی به نتایج خیلی خوبی رسیدیم. حامد کاملاً متوجه شد که من دقیقاً از این کاراکتر چه می‌خواهم. چه اندازه‌ای از بازی، جنس صدا، جنس راه رفتن، جنس نگاه کردن، مدنظر من هست. همه این‌ها در جلسات دور خوانی نتیجه داد. وقتی‌که وارد پروسه فیلم‌برداری شدیم، باهم راجع به چگونگی تحلیل و یا ایفای نقش اصلاً بحث و گفتگو نداشتیم. فقط راجع به جزئیات کوچک رفتاری مثلاً این‌که دست را این شکلی بالا بیاوریم، سر این‌گونه باید چرخیده شود، درباره این ماجراها هم به‌صورت تلگرافی صحبت می‌کردیم. به خاطر همین، همکاری ما، همکاری خیلی خوب و پر از تفاهمی بود. ما تقریباً هیچ‌وقت در هیچ جای فیلم‌برداری باهم هیچ بحثی نداشتیم. او می‌دانست که من چه چیزی می‌خواهم چون پروسه پیش‌تولید تمرین شده بود، با تیک‌های کم، سرعت کم، زمان کم به آن چیزی که در اجرا می‌خواستم می‌رسیدیم. به خاطر همین، به نظر من حامد بهترین و اولین انتخاب من بود. نقش مهدی هم نقش خیلی سختی بود. این نقش بسیار پر دیالوگ بود و نیاز به بازیگری داشت که خیلی خوش ریتم دیالوگ بگوید. این شخصیت درواقع یک‌میزان طنزی هم دارد و باید مراقبت می‌شد که لوده نشود. به نظر من نقش بسیار پیچیده‌ای بود که شخصیت اصلی را هم قضاوت می‌کند. درواقع این شخصیت چندوجهی بود. برای این نقش خیلی جستجو کردم و تقریباً آخرین بازیگری را که به جمع ما اضافه شد، محسن کیایی بود. به دلیل اینکه فکر می‌کردم این نقشی که بازیگر آن را ایفا می‌کند، خیلی مهم است و باید بتواند آن را به‌اندازه بازی کند. در این جستجوها فکر کردم که محسن کیایی بهترین گزینه است. هم به لحاظ ظاهر مناسب این کاراکتر بود و هم توانایی بازی و دیالوگ گویی بسیار قویی دارد. اصولاً دربازی‌های قبلی که داشت، نقشی که شبیه این نقش باشد را نداشت. معمولاً در فیلم‌هایی که بازی کرده بود، خشونتی از او نمی‌دیدیم و کاراکترهایی که بازی می‌کرد شخصیت‌های دوست‌داشتنی، آرام و سرخوشی بودند، اما در اینجا با یک نوع کاراکتر خشن روبرو هستیم که درجاهایی مهربانی‌هایی هم دارد. این تناقضات در شخصیت این کاراکتر، بازی او را سخت می‌کرد. آخرین بازیگری که به او رسیدم محسن کیایی بود؛ و از این بابت خیلی خوشحال هستم و به نظرم اتفاق خیلی خوبی بود.

و نادر فلاح

اولین بازیگری که برای این فیلم انتخاب کردم، نادر فلاح بود. زمانی که ایده این فیلم یعنی داستان مأمور سد معبر و یکدست فروش را در ذهن داشتم، دست‌فروش از همان ابتدا نادر فلاح بود.

اهمیت جشنواره فجر

فکر می‌کنم جشنواره به دیده شدن فیلم خیلی کمک می‌کند و اساساً من فیلم را برای مخاطب می‌سازم و دوست دارم که فیلم دیده بشود. این ویژگی جشنواره مهم‌ترین بخش آن است؛ بنابراین جشنواره به بهتر دیده شدن فیلم کمک می‌کند. البته منظور من صرفاً فروش نیست بلکه بیشتر منظورم این است که خیلی‌ها فیلم را می‌بینند. درواقع جشنواره مردمی شده است. در کنار منتقدان مردم عادی هم فیلم را می‌بینند که این موضوع در اکران عمومی کمک خواهد کرد و به‌گونه‌ای برای فیلم تبلیغ می‌شود. این مهم‌ترین وجه جشنواره فجر است. این مهم‌ترین مسئله برای خود من است و اگر به این اندازه برسم، به نظر خودم کار را صحیح انجام دادم و موفق عمل کردم.

«خسته نباشید» تجربه موفقی بود

 آن زمان فضای تبلیغی که برای فیلم ایجاد شد، خیلی اندک بود. فیلم بازیگر شناخته‌شده‌ای نداشت. فیلم اول کارگردان‌هایش هم بود. ولی تقریباً اکثر مخاطبانی که در سینما با آن مواجه شدند، راضی بیرون آمدند. این اتفاق خیلی خوبی بود و در خانه سینما جایزه بهترین کارگردانی و فیلم را گرفت. به‌هرحال حمایت چندانی از فیلم نشد ولی با شرایطی که وجود داشت به چیزی که می‌خواستیم رسیدیم. نمی‌توانم بگویم که انتظارِ من و افشین خیلی بیشتر بود، اما به حال هر فیلم‌سازی دوست دارد که موفقیت‌های او بیش از آن چیزهایی باشد که به دست می‌آورد؛ اما مواجهه مخاطبان و منتقدان، مواجهه خیلی خوبی بود. به‌جز داورانی که در جشنواره فجر حضور داشتند و همان‌طور که اعلام کردند به دلیل درگیری‌هایشان با حوزه فیلم را کنار گذاشتند، اغلبِ کسانی که فیلم را می‌دیدند، خوششان آمده بود.