پیتر برادشاو: قصه‌گویی اصغر فرهادی نیرویی قوی دارد

19 ارديبهشت 1397

هفتادویکمین جشنواره فیلم کن با «همه می‌دانند» اصغر فرهادی گشایش یافت

سه‌شنبه‌شب ۱۸ اردیبهشت برابر با ۸ مه درحالی‌که در این‌سوی دنیا ایرانیان در التهاب سرانجام برجام به سر می‌بردند؛ آن‌سوی دنیا و در سواحل کن فرانسه، نام ایران به‌واسطه موفقیت سینماگر برجسته آن یعنی اصغر فرهادی بر سر زبان‌ها بود. آن‌هم اصغر فرهادی‌ای که در سال‌های گذشته به‌واسطه موفقیت فیلم‌هایش در مجامع بین‌المللی پیش از هر چیز خود را یک ایرانی می‌داند؛ باوجود هجمه‌های فراوان رسانه‌های افراطی داخلی، فرهادی هرکجای دنیا که باشد باز مسائل ایران را دنبال می‌کند و نسبت به حل این مشکلات واکنش نشان می‌دهد. به یاد داشته باشیم فرهادی در واکنش به قانون ممنوعیت ورود اتباع هفت‌کشور از سوی رئیس‌جمهور امریکا اعلام کرد در مراسم اسکار حضور نخواهد داشت. او از افتخار بزرگ این جایزه سخن گفت و اعلام کرد که به احترام کشورش و ۶ کشور دیگر در اسکار ۲۰۱۷ حضور نخواهد داشت. او از نامزدان و مدعوینِ این رقابت بود اما درنهایت، انوشه انصاری و پروفسور فیروز نادری به‌عنوان نمایندگانش در مراسم اسکار حضور پیدا کردند و جایزه را دریافت کردند. یا اینکه اصغر فرهادی به‌عنوان سینماگر و یک ایرانی سال گذشته درحالی‌که در هفتادمین جشنواره فیلم کن حضور داشت پای صندوق‌های رأی حاضر شد و هم‌زمان با مردم کشورمان در رأی‌گیری دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری شرکت کرد.

درحالی‌که شب سه‌شنبه ایرانیان از صحبت‌های رئیس‌جمهور آمریکا احساس انزجار می‌کردند اما به‌صورت هم‌زمان و در دیگر رسانه‌های خارجی یک ایرانی افتخار می‌آفرید. اصغر فرهادی، کارگردان فیلم «همه می‌دانند» همراه با «خاویر باردم»، «پنه لوپه کروز» و «ریکاردو دارین» سه بازیگر اصلی این فیلم پیش از نمایش افتتاحیه روی فرش قرمز و مقابل عکاسان قرار گرفتند و فیلم «همه می‌دانند» به کارگردانی این سینماگر ایرانی به‌عنوان فیلم افتتاحیه هفتاد و یکم جشنواره کن در کاخ جشنواره نمایش داده شد؛ اما آنچه بیش از هر چیزی نمود داشت اینکه حضار پی‌درپی ایستاده قبل و بعد از نمایش این فیلم؛ فرهادی را تشویق کردند. مصاحبه‌هایی که پنه لوپه کروز و خاویر باردم در روزهای گذشته داشتند نشان می‌دهد که آن‌ها از این همکاری رضایت کامل دارند.

 

در این گزارش می‌خوانید:

  • درباره «همه می‌دانند» چه می‌دانیم؟
  • گزارش یک آدم‌ربایی، تازه‌ترین فیلم فرهادی
  • گزارشی از نشست خبری فیلم «همه می‌دانند» در جشنواره کن
  • نقد روزنامه پرتیراژ اسپانیایی بر فیلم فرهادی
  • نگاه روزنامه آل موندو اسپانیا به فیلم «همه می‌دانند»
  • گزیده‌ای از نظرات و آرا منتقدان درباره فیلم «همه می‌دانند»
  • گفت‌وگو با اصغر فرهادی

 

درباره «همه می‌دانند» چه می‌دانیم؟

«همه می‌دانند» هشتمین فیلم بلند اصغر فرهادی است که آن را به زبان اسپانیایی و با حضور بازیگران سرشناس و محبوبی چون خاویر باردم و پنه‌لوپه کروز ساخته است. این فیلم روز سه‌شنبه هشتم مه (۱۸ اردیبهشت) در افتتاحیه هفتادویکمین جشنواره کن به نمایش درآمد.

  • آخرین باری که جشنواره کن با یک فیلم غیر انگلیسی یا غیر فرانسوی افتتاح شد سال ۲۰۰۴ بود؛ این فیلم، «تربیت بد» به کارگردانی پدرو آلمودوار فیلم‌ساز سرشناس اسپانیایی بود.
  • ستاره‌های این فیلم فرهادی، پنه‌لوپه کروز، همسرش خاویر باردم، اهل اسپانیا و ریکاردو دارین اهل آرژانتین هستند.
  • خوزه لوئیس آلکائینه مدیر فیلم‌برداری این فیلم است که سابقه همکاری با پدرو آلمودوار را دارد.
  • طراحی لباس فیلم بر عهده سونیا گرانده بوده است. او در فیلم « نیمه‌شب» در پاریس با وودی آلن همکاری کرده است.
  • تدوین فیلم هم بر عهده هایده صفی‌یاری است که مدت‌هاست با اصغر فرهادی همکاری می‌کند؛ ازجمله در دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» و « فروشنده» که هر دو اسکار گرفتند.
  • فیلم‌برداری «همه می‌دانند» در مادرید انجام شد، حدود ۶ هفته طول کشید و آذرماه سال گذشته تمام شد.
  • نلا روخاس خواننده ونزوئلایی، ترانه‌های این فیلم را خوانده است. او در این فیلم ایفای نقش هم کرده است.
  • «همه می‌دانند» را دو کمپانی «ممنتو» و «مورنا» تهیه‌کرده‌اند. این فیلم سومین همکاری میان فرهادی و کمپانی ممنتو پس از فیلم‌های «گذشته» و «فروشنده» است.
  • این فیلم از فردای روز افتتاحیه جشنواره فیلم کن یعنی چهارشنبه، نهم ماه مه در سینماهای فرانسه اکران شده است.
  • فرهادی تحقیق و نوشتن داستان «همه می‌دانند» را از حدود ۵ سال پیش در اسپانیا آغاز کرد اما ایده فیلم ۱۲ سال پیش دریکی از سفرهای اصغر فرهادی به اسپانیا شکل گرفت. وقتی اصغر فرهادی در آن زمان برای سفری به جنوب اسپانیا رفته بود، گروگان‌گیری یک دختر اسپانیایی باعث شد تصاویر آن دختربچه در شهر پخش شود. او از این جریان برای نوشتن فیلم‌نامه می‌دانند الهام گرفت.
  • در این فیلم «لورا» با بازی «پنه‌لوپه کروز» که در آرژانتین و در شهر بوئنوس آیرس زندگی می‌کند به همراه فرزندان و شوهر آرژانتینی خود برای شرکت در یک جشن به شهری در نزدیکی مادرید که در آن بزرگ‌شده است برمی‌گردد؛ اما این سفر با اتفاقاتی غیرمنتظره به هم می‌ریزد. این اتفاقات رازهایی را آشکار می‌کنند که زندگی زن و خانواده‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد.
  • خاویر باردم نقش «پاکو» را در این فیلم بازی می‌کند و فرهادی می‌گوید مجبور شده با او بیشترین صحبت را حتی تا آخرین پلان فیلم داشته باشد. پاکو به گفته فرهادی در این فیلم مردی بی‌گناه، معمولی و گرفتار وضعیتی دشوار است.
  • از دیگر بازیگران این فیلم می‌توان به ریکاردو دارین در نقش «الخاندرو»، همسر لورا، ادواردو فرناندز، خاویر کامارا، رامون بارآ، الویر مینگز، راجر کاسامایور و باربارا لنی در نقش «ویکتوریا»، همسر پاکو اشاره کرد.
  • اصغر فرهادی می‌گوید در ساخت «همه می‌دانند» از فیلم «راشومون» اثر آکیرا کوروساوا، فیلم‌ساز مشهور ژاپنی تأثیر زیادی گرفته است.

 

گزارش یک آدم‌ربایی، تازه‌ترین فیلم فرهادی

اصغر فرهادی خیال ندارد پایش را از روی پدال گاز بردارد؛ با سه فیلم آخرش دو اسکار برده، با جدیدترین فیلمش این هفته جشنواره کن را افتتاح کرد و باز هوس کوتاه آمدن ندارد؛ مثلاً همین «همه می‌دانند» که برای او پر از اولین‌ها است: این اولین باری است که فیلمش را کاملاً به زبانی بیگانه می‌سازد که از ستارگانی به شهرت پنه لوپه کروز و خاویر باردم بازی می‌گیرد که به‌غیراز یک نفر تمام عوامل فیلمش غیر ایرانی‌اند. از همه این تغییرها مهم‌تر ولی این اولین باری است که او سراغ قصه‌ای به این اندازه مهیج و دراماتیک می‌رود: سراغ یک آدم‌ربایی.

گزارش یک آدم‌ربایی

فیلم داستان لارا است، زنی اسپانیایی (با بازی پنه لوپه کروز) که دور از فامیل در آرژانتین زندگی می‌کند و چند روزی با دو فرزندش به شهر زادگاهش در اسپانیا سفرکرده است. این وسط دختر نوجوانش ناپدید می‌شود و در هیاهوی پیدا کردن اوست که کم‌کم اسرار و تنش‌های بین شخصیت‌ها آشکار می‌شود.

این اولین بار نیست که فرهادی از چنین عنصری استفاده می‌کند: از آدمی که نیست و با همین نبودنش موتور قصه را راه می‌اندازد و رازها و کینه‌هایی را که سال‌ها است زیر خرواری از روزمرگی دفن شده‌اند برملا می‌کند. ازاین‌جهت، «همه می‌دانند» شبیه فیلم‌های قدیمی فرهادی است مثل «درباره الی».

از ترس تهدید آدم‌رباها، ماجرا را به پلیس خبر نمی‌دهند و حالا لارا برای پول به پاکو، عاشق سابق و رفیق دورادور فعلی‌اش نیازمند است. ورود پاکو (با بازی باردم) قصه را پیچیده‌تر می‌کند و کم‌کم کینه‌های قدیمی و بغض‌های فروخورده، عین ارواح شب هالووین، از زیرزمین بیرون می‌آیند و لبخندها از صورت ساکنان این شهر آفتاب خیز اسپانیایی محو می‌شوند.

چشم‌هایت دروغ می‌گویند

روی فرش قرمز کن، اصغر فرهادی از منظم بودن و حرفه‌ای بودن عوامل اسپانیایی‌اش تقدیر می‌کرد ولی خاویر باردم می‌گوید، این عوامل اسپانیایی فیلم بودند که از پرکاری و پشتکار این کارگردان خستگی‌ناپذیر شگفت‌زده شده بودند. باردم در مصاحبه‌ای گفته بود که: «فکر می‌کنم فرهادی «فروشنده» را در شصت روز پشت سر هم فیلم‌برداری کرده بود. وقتی فهمید ما آخر هفته‌ها اینجا تعطیل می‌کنیم [تعجب کرد]. طول کشید که عادت کند به اینکه حتی اگر شنبه‌ها کارکنیم، فقط نصف روز کار می‌کنیم. می‌گفت: «چرا باید الآن استراحت کنیم؟ رو دور افتادیم. بهتر است ادامه بدیم.» ما می‌خندیدیم و بهش می‌گفتیم: «می‌دانیم که تو از پسش برمی‌آیی ولی اینجا در اسپانیا، ما باید هر از چندی بایستیم و استراحت کنیم. ما به سیستا احتیاج داریم و به یک نوشیدنی.»

پنه لوپه کروز هم از روزی تعریف می‌کرد که برای اولین بار فهمید با چه کارگردانی طرف است: «جایی در فیلم در ماشین، کاراکترم دچار حمله عصبی می‌شد. آن‌قدر این نقش و این احساس شدید بود که حالم واقعاً بد شد، قند خونم بالا رفت و کارم به آمبولانس کشید. یادم است از آمبولانس که بیرون می‌آمدم، اصغر اول اطمینان حاصل کرد که حالم خوب است. ولی بعد از من پرسید که می‌توانیم یک برداشت دیگر از همان صحنه را ضبط کنیم؟»

فرهادی برای ارتباط با عوامل فیلمش، از دو مترجم سر صحنه استفاده می‌کرد، ولی باوجوداین فاصله زبانی، مهارتش در کنترل بازی‌ها مخصوصاً کروز و باردم مثال‌زدنی است. باردم دراین‌باره گفته بود: «او می‌داند کجا دروغ می‌گویی. وسط یک صحنه احساسی، سروکله‌اش پیدا می‌شود و می‌گوید: چشم‌هایت دروغ می‌گویند. لطفاً نقش بازی نکن... و لعنتی، حق با اوست. ممکن است زبان را نفهمد، ولی حس می‌کند که کلمات طبیعی و صادقانه ادا نشدند».

آقای تیزبین و خانم زبردست

«همه می‌دانند»، صاحب یکی از بهترین و خوش‌رنگ‌ترین افتتاحیه‌های تمام فیلم‌های فرهادی است: یک عروسی شلوغ و پرسروصدا و فامیلی که هرکدام از راه دور می‌آیند و اگرچه بعضی‌هایشان فقیرند و بعضی‌ها نه، باز همه همدیگر را عاشقانه بغل می‌کنند و می‌رقصند و آواز می‌خوانند… یا لااقل از پشت لنز فیلم‌بردارهای عروسی این‌طوری به نظر می‌رسد. جایی دور از این سروصداها اما داخل برج ساعت شهر، روی دیوار اسم جوان‌های قدیمی محل حک‌شده و فرهادی باحوصله چرخ‌دنده‌های زنگ‌زده ساعت را نشانمان می‌دهد که چطور با اشتیاق دندانشان را برای انتقام گرفتن از همان جوان‌های عاشق دیروز تیز می‌کنند.

این سکانس عروسی، یکی از بهترین نمونه‌های همکاری فرهادی با تدوینگر همیشگی‌اش، هایده صفی یاری است؛ تدوینگری قهار و از اسرار موفقیتش در این سال‌ها. زیر چشم‌های نافذ فرهادی، صفی یاری این افتتاحیه را درست مثل یک پیانیست زبردست تدوین می‌کند، با اعتمادبه‌نفس و با انگشت‌هایی که بی‌درنگ و بدون دودلی با سرعت از روی دکمه‌ها رد می‌شوند.

زنان در آستانه فروپاشی عصبی

این ریتم نفس‌گیر البته تا آخر ادامه پیدا نمی‌کند؛ با ناپدید شدن دختر کروز، ضربان نبض فیلم آهسته‌تر می‌شود. بخشی از این شاید به یکنواختی کاراکتر لارا برگردد؛ کاراکتری که باوجود بازی خوب کروز از معدود عناصر مأیوس‌کننده فیلم است؛ زنی که ملودی‌اش، برخلاف دیگر زن‌های پیچیده فیلم‌های فرهادی، یک نت بیشتر ندارد و شخصیتی که بیشتر مشغول هق‌هق کردن است تا حرف زدن؛ موقعیتی که البته قابل‌تصور است ولی از او کاراکتری پیش‌بینی پذیر می‌سازد که هر وقت روی صحنه حاضر می‌شود، کم‌وبیش می‌دانیم چه انتظاری داشته باشیم. همه این‌ها در حالی است که فرهادی پیش‌ازاین ید طولایی در خلق زن‌هایی داشت که اگرچه تحت‌فشار بودند، ولی تا آخرین لحظه هم نمی‌توانستیم شورش و طغیانشان را پیش‌بینی کنیم و واکنش‌هایشان را حدس بزنیم.

هرچه کروز سربه‌راه است، آن‌سوی پرده ولی باردم غوغا به پا می‌کند؛ و خب این تا حدی ناشی از کاراکتری است که فرهادی برایش نوشته؛ شخصیتی که سکانس به سکانس و لحظه‌به‌لحظه در حال تکامل و دگرگونی است. تا آخر فیلم پاکو به پازلی تبدیل می‌شود که صورتش را قطعه‌قطعه از ابتدای فیلم سر هم و به‌تدریج کشف کرده‌ایم که چرا خیلی‌ها دوستش دارند و خیلی‌ها دوست دارند که ازش متنفر باشند. انگار سر هر صحنه، فرهادی خواسته باشد مرزهای توانایی باردم را امتحان کند و مدام سنگ و مانع پیش پای کاراکترش بیندازد؛ و باردم خیلی خوب از پس تک‌تک این لحظات برمی‌آید؛ قشنگ حس می‌کنی چطور موهای روی دست‌هایش سیخ می‌شوند وقتی بوی خاطره عشق سال‌های جوانی دوباره به مشامش می‌رسد.

مینیاتوریست جنایت‌های کوچک

بعد از حدود یک ساعت، از رازی در فیلم پرده‌برداری می‌شود که نه می‌توانم اینجا از آن بنویسم و نه می‌شود بدون دانستنش درباره فیلم قضاوت کرد؛ در وصفش همین بس که نا شبیه‌ترین عنصر فیلم به سینمای فرهادی است و از آن افشاگری‌ها و چرخش‌های ناگهانی قصه است که معمولاً برای «آدم‌های توی فیلم‌ها» اتفاق می‌افتد و نه ستارگان همیشگی فرهادی؛ آدم‌های معمولی.

فرهادی در اوج است وقتی قصه جنایت‌های نامحسوس آدم‌های معمولی را روایت می‌کند؛ وقتی دوربینش در همین ارتفاع شانه‌های آن‌ها می‌ماند و با تیزبینی شکارشان می‌کند، آنجایی که چشم‌هایشان را از هم می‌دزدند و خشمشان را به بهانه ادب و گناهانشان را به بهانه عرف زیر لبخندهای ماسیده دفن می‌کنند. از آن‌طرف، فیلمش کمی از نفس می‌افتد هر وقت دوربینش آدم‌های معمولی‌اش را رها می‌کند و به کلیشه‌های دراماتیکی مثل آدم‌ربایی نزدیک می‌شود یا هر وقت آدم‌هایش قلمبه‌سلمبه از خداوند حرف می‌زنند.

خبر خوش اینکه «همه می‌دانند» شاید بهترین فیلم اصغر فرهادی نباشد، ولی صاحب یک سری از بهترین‌ترین سکانس‌های ساخته او است؛ سکانس‌هایی که مالامال از لحظات فرار زندگی روزمره و اینکه فرهادی هنوز از معدود فیلم‌سازانی است که این‌چنین عاشق جنایات مینیاتوری شهروندان قانون‌مدار و اعضای سربه‌زیر طبقه متوسط است. آن‌ها که هیچ‌وقت شبیه «آدم بد» های هیچ فیلمی لباس نمی‌پوشند ولی وقتش که برسد، به‌جای راست گفتن، زبان می‌گزند و وانمود می‌کنند از رازها - این رازهایی که همه می‌دانند - بی‌خبرند. نوشیدنی‌شان را می‌خورند و به هم نگاه می‌کنند، درحالی‌که «همه می‌دانند» متهم‌اند.

 

گزارشی از نشست خبری فیلم «همه می‌دانند» در جشنواره کن

اصغر فرهادی: «همه می‌دانند» ریشه شرقی و ایرانی دارد

 اصغر فرهادی در نشست خبری فیلم «همه می‌دانند» بیان کرد که همواره اولویتش برای ساخت یک فیلم، نمایش آن در ایران است و همواره این قاعده را رعایت خواهد کرد.

 نشست رسانه‌ای فیلم سینمایی «همه می‌دانند» ساخته اصغر فرهادی با حضور این کارگردان، خاویر باردم، پنه‌لوپه کروز و ریکاردو دارین (بازیگران)، الکساندر ماله‌گای و آلوارو لونگاریو تهیه‌کنندگان در جشنواره فیلم کن برگزار شد.

فرهادی در ابتدای این نشست با توضیح درباره چگونگی ساخت اثری در فرهنگی با زبان متفاوت گفت: «مطمئناً کار کردن در یک فرهنگ با زبانی دیگر بسیار سخت و دشوار است و من برای آنکه بتوانم این کار را انجام دهم به سراغ مشترکات میان فرهنگ‌ها رفته‌ام. به نظر من آن‌قدر که تصور ایجادشده است که فرهنگ کشورهای مختلف باهم تفاوت دارند، صحت ندارد و این مسئله دلیل این است که به سراغ ساخت آثاری در فرهنگ‌های مختلف می‌روم.» او افزود: «احساساتی از قبیل عشق، نفرت، خشم و... در همه جای دنیا شکلی یکسان دارند و تنها نحوه بیانشان متفاوت است.»

این کارگردان با اشاره به اینکه در فیلم «گذشته» ابتدا فیلم‌نامه را نوشته و سپس به دنبال بازیگران اثر بوده است، توضیح داد: «در «همه می‌دانند» از ابتدا که ایده اصلی شکل گرفت در نظر داشتم که خاویر باردم و پنه‌لوپه کروز ایفاگر نقش‌های اصلی باشند و با هر دو در سال‌های گذشته ملاقات داشتم و از همان‌جا این انتخاب را کردم. بنا داشتم که ساخت این فیلم را زودتر آغاز کنم اما مجبور به بازگشت به ایران شدم و نیاز به ساخت فیلمی در کشورم را احساس کردم که «فروشنده» را ساختم.» فرهادی در ادامه در پاسخ به سؤالی درباره امکان نمایش «همه می‌دانند» در ایران گفت: «آرزوی قلبی من است که این فیلم در ایران به نمایش درآید، نمی‌دانم آیا این امکان برای فیلم وجود خواهد داشت یا خیر. نمی‌دانم که فیلم تحریم خواهد شد یا نه، اما من تمام تلاشم را انجام می‌دهم تا فیلم در این به نمایش دربیاید. همان‌طور که قبلاً هم اشاره‌کرده‌ام اولویت من برای ساخت یک فیلم نمایش آن در ایران است و این قاعده همیشه در کارم رعایت خواهد شد.»

کارگردان «همه می‌دانند» درباره تفاوتی که پایان این فیلم با پایان‌بندی سایر فیلم‌هایش دارد، بیان کرد: «بیشتر فیلم‌های من آن‌طور که خیلی‌ها می‌نویسند یا نوشته‌اند، پایان بازدارند. خیلی خودم موافق این اصطلاح نیستم و مخالفتی هم با آن ندارم، من دلم می‌خواهد وقتی قصه تمام شد یک قصه دیگر در ذهن تماشاگر شروع شود و همیشه قصه‌ای در فیلم‌هایم به آن نقطه نهایی می‌رسد ولی دلم می‌خواهد تماشاگر وقتی سالن را ترک می‌کند یک فیلم جدیدی در ذهنش ایجاد شود.» فرهادی ادامه داد: «اساساً همیشه فیلمی با ما بیشتر می‌ماند که نگران سرنوشت کاراکترهایش باشیم و این پایان‌ها به این ایده کمک می‌کند. خیلی برایم اینکه جنبه خودنمایی داشته باشد معیار نیست ولی از 13 سالگی هر چیزی که نوشتم پایانش به همین شکل بوده است. خیلی‌ها فکر می‌کنند من در ذهنم حساب‌وکتاب می‌کنم برای نوشتن قصه‌ها ولی راستش را بخواهید در مرحله اول همه‌چیز از قلب من شروع می‌شود و وقتی به پایان نزدیک می‌شوم به‌صورت ناخودآگاه این شکلی می‌شود که اصلاً از بابت آن ناراحت نیستم».

او در مورد ایرانی یا اسپانیایی بودن «همه می‌دانند»، گفت: «این فیلم در اصل اسپانیایی است ولی ریشه شرقی و ایرانی دارد، در فرهنگ ایرانی همواره هنرمندان سازنده یک اثر میل داشتند که در کارهایشان دیده نشوند مانند آقای کیارستمی که چنین تفکری داشت. این تفکر نیازمند یک ازخودگذشتگی خاصی است و من در این اثر سعی کردم تا جایی که می‌توانم به این مرحله نزدیک شوم که بیننده احساس کند کارگردانی در کار نیست.»

در بخش دیگر این نشست نوبت به پنه‌لوپه کروز رسید که با تقدیر از اصغر فرهادی گفت: «او بسیار دقیق و توانمند بود و بر همه جزییات کار تسلط داشت، شما نمی‌توانید سر او را کلاه بگذارید زیرا که بر همه جوانب آگاهی داشت و تمام دیالوگ‌ها را حفظ بود و به ما یادآوری می‌کرد.» خاویر باردم هم درباره «همه می‌دانند» و فرهادی نظر خود را این‌طور بیان کرد: «فیلم فرهادی یکی از اسپانیایی‌ترین فیلم‌های سینماست و او همواره به‌تمامی جزییات توجه دارد و خود را کاملاً در اختیار کار قرار می‌دهد.»

در ادامه این نشست، اصغر فرهادی درباره حضور فیلم «سه رخ» جعفر پناهی در جشنواره کن گفت: «دو فیلم ایرانی در بخش مسابقه جشنواره کن هستند، یکی فیلم من «همه می‌دانند» است که اگرچه اسپانیایی است ولی جلوه ایرانی دارد و من به‌عنوان اثر ایرانی آن را می‌شناسم و دیگری هم فیلم همکارم جعفر پناهی است که آن‌هم در بخش مسابقه است.» او با ابراز امیدواری از حضور پناهی در جشنواره کن، بیان کرد: «حضور فیلم او خیلی برای من قابل‌احترام است و دیروز با جعفر پناهی صبحت کردم و هنوز امیدوارم که او بتواند به جشنواره امسال بیاید. هنوز به نظرم وقت است و دلم می‌خواهد پیامی به دست ما برسد که او می‌آید. کسانی که می‌توانند تأثیر بگذارند این کار را بکنند که او بیاید، جعفر سفر زیاد رفته، در جشنواره‌های زیادی شرکت کرده و جوایز بسیاری را دریافت کرده است. سفر برای او مهم نیست، بلکه این نشست‌ها و ارتباط رودررویی که می‌تواند با مخاطب برقرار کند تا نظرشان را درباره فیلمش بداند برایش مهم است که از طریق اخبار نمی‌شود آن را پیگیری کرد.» فرهادی همچنین گفت: «این حق جعفر پناهی است که اینجا باشد و من هنوز امیدوارم و هنوز وقت است، می‌خواهم که این اتفاق رخ دهد. به‌هرحال حس غریبی دارم که من اینجا هستم و می‌توانم باشم ولی او نمی‌تواند باشد، این اذیتم می‌کند، این‌که جعفر پناهی در تمام این سال‌ها منزوی و افسرده نشد و کارکرد و حرکت کرد برایم بسیار قابل‌احترام است.»

 

نقد روزنامه پرتیراژ اسپانیایی بر فیلم فرهادی

 هنوز صدای حزین «همه می‌دانند» در گوش، طنین‌افکن است

 «آل پاییس» پرتیراژترین روزنامه اسپانیا در نقدی بر «همه می‌دانند» فیلم اسپانیایی‌زبان اصغر فرهادی نوشت: «این کارگردان ایرانی با حفظ هویت کار خویش مرزها را فرومی‌ریزد.»

این نقد به قلم کارلوس بویه‌رو، از منتقدان سرشناس و مشکل‌پسند اسپانیا در پی نمایش این فیلم در برنامه افتتاحیه هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم کن به نگارش درآمده است. بویه‌رو تصریح می‌کند: در اهدای دو جایزه اسکار و دیگر جوایز پُرشمار بین‌المللی که به اصغر فرهادی اهداشده، منطق حاکم بوده است.

این منتقد سینمایی در مورد «همه می‌دانند» می‌نویسد: در این فیلم نیز سبک و صدای ویژه فرهادی هویداست و آنچه بیان می‌کند قابل‌باور و درعین‌حال نفس‌گیر است، پرطمطراق است اما صراحت دارد. من از انگیزه‌های او برای ساختن فیلم در اسپانیا بی‌خبرم اما او چه در لاپونیا و نیجریه کار کند یا در نیویورک یا مریخ، هویت خویش را حفظ می‌کند و می‌تواند مرزها را فروریزد. بویه‌رو در شرح نظر خویش درباره فیلم اضافه می‌کند: فرهادی برای خلق هیجان از استودیوهای مجهز بهره نگرفته است. دوربین او به‌گونه‌ای متعارف، استادانه و سریع در درون و بیرون یک دهکده حرکت می‌کند، جایی که در ابتدا شادی مراسم یک عروسی فراگیر است. موقع تجدیددیدارها و تقسیم شادی‌ها بین خانواده، دوستان و همسایگان است، اما این فضا در پی ناپدید شدن فرزند خواهر عروس که از آرژانتین به اسپانیا آمده فرومی‌پاشد.

در این شرایط پیچیده و دشوار، فرهادی قدرت احساسی خویش برای صحبت از گذشته و آثار پاک‌ناشدنی آن بر افراد را به میان می‌آورد؛ گذشته‌ای که همراه با دردهایی ژرف و ضایعه‌هایی است که در پس ظاهر عادی زمان حاضر و پشت ابهام و ترس و رابطه‌های نا شگون پنهان می‌ماند. آنجا ظاهر در جنگی کهن با واقعیت است و رازهای ناگفتنی نهفته مانده است.

فرهادی در طرح دلهره‌آور و ملودرام خود به بهترین وجه، گروهی از بازیگران شاه‌نشین زبان اسپانیایی و حتی بین‌المللی را گردآورده است، همانند خاویر باردم و پنه لوپه کروز، زوج پُرذوق اسپانیایی به همراه ریکاردو دارین آرژانتینی که خود سلطانی است. به این جمع باید حضور بسیار روان و جذاب ادوارد فرناندز را افزود و باربارا لنی که ایده‌آل تمام فیلم‌نامه‌هایی با زنان پرتلاطم است.

ال‌پاییس درباره چهره‌های اصلی فیلم می‌نویسد: باردم که می‌تواند بعد و اصالتی مطابق میل خویش به نقش خود دهد اینجا شخصیتی عادی دارد که به‌تدریج دردمند و دچار حیرت می‌شود. پنه‌لوپه نیز به‌خوبی در نقش زنی حلول کرده که عزیزترین کس خویش را ازدست‌داده است و درد در چهره او که در بسیاری از صحنه‌ها بدون آرایش است، هویدا می‌شود.

بویه‌رو در جمع‌بندی خویش می‌آورد: کلام فرهادی برای بیان مجموعه احساسات و پدیده‌هایی که هم‌زمان در درون انسان جریان دارد، بسیار قدرتمند است. پس از دیدن فیلم، هنوز صدای حزین «همه می‌دانند» در گوش، طنین‌افکن است.

 

نگاه روزنامه آل موندو اسپانیا به فیلم «همه می‌دانند»

فرهادی با هر تماشاگری ارتباط برقرار می‌کند

روزنامه آل موندو اسپانیا در نوشتاری «همه می‌دانند» فیلم تازه اصغر فرهادی را فیلمی اسپانیایی و درعین‌حال جهان‌شمول توصیف کرد.

لوییس مارتینز منتقد سینما و فرستاده آل موندو به جشنواره کن در این نوشتار می‌نویسد: بیشتر داستان‌های فرهادی در ایران روی می‌دهد، ولی همگی آن‌قدر انسانی، آشنا و درعین‌حال ساده هستند که مثل «همه می‌دانند»  حتی می‌توانند در دهکده‌ای نزدیک مادرید اتفاق افتد. به زبانی دیگر سینمای او آن‌قدر رمزآمیز درعین‌حال شفاف است که با هر تماشاگری ارتباط برقرار می‌کند و نمی‌دانیم که آیا ما بخشی از داستان او هستیم یا نه؟ و درنهایت تردید ما تأییدی  است؛ بله عضو آن هستیم.

آل موندو تأکید می‌کند: «همه می‌دانند» که گشایشگر جشنواره کن بود اسپانیای واقعی است. در این داستان که در یک روستای منطقه کاستیل (مرکز اسپانیا) جریان دارد، خود ما اسپانیایی‌ها حاضر هستیم؛ اما می‌تواند ایران هم باشد. تومبوکتو (مالی) هم می‌تواند باشد. بر همین مبنی است که کارگردان فیلم تأکید می‌کند: آنچه فرهنگ‌های گوناگون را به یکدیگر پیوند می‌دهد بسیار بیش از عوامل جدایی آن‌هاست.

به نوشته آل موندو در «همه می‌دانند»  فرهادی بار دیگر از حرکات نمایشی دوری کرده تا واقعیت را از درون بسازد. این‌گونه مکان و منشأ تأثیرگذار نیست. عملکرد او در تمام ساخته‌هایش در همین چارچوب بوده از شاهکار «جدایی نادر و سیمین» گرفته تا اثر تقریباً بی‌نقص «فروشنده» و اکنون در فیلم تازه خود. منتقد اسپانیایی می‌نویسد: از منظری ممکن است فیلم تازه، هیجانی همانند کارهای بزرگ قبلی او نداشته باشد، ولی بازهم به تجزیه‌وتحلیل «دروغ» و بازگشت به آن و همچنین  گذشته اغواگر تحریف‌شده و درعین‌حال دردناک برمی‌گردد. بازهم خانواده به شکل جامعه‌ای مرموز ترسیم‌شده و آن‌قدر به ما نزدیک است که سخت می‌توان فهمید ما عضوی از آن هستیم یا اوست که ما را در برگرفته است.

آل موندو ادامه می‌دهد: هنرپیشه‌های ناب اسپانیایی نیز به‌دقت برای فیلم انتخاب‌شده‌اند. چهره‌هایی چون پنه لوپه کروز و خاویر باردم و در کنار آنان ادواردو فرناندز، الویرا مینگز، باربارا لنی، رامون بارآ  و ایما کوئه ستا، غربیه داستان نیز ریکاردو دارین آرژانتینی است. سال‌ها از توان فرهادی برای به تصویر کشیدن جامه ایران تمجید شده است و اکنون او در پی روایت‌های جهان‌شمول در ریشه‌های بومی هر محل است. او در فیلم تازه خود با همان شیوه‌های خویش، ویژگی‌های جامعه روستایی را بیان می‌کند و در لحظاتی ما را شگفت‌زده می‌سازد. به‌خوبی درون‌مایه‌های نفرت را به تصویر می‌کشد و همچنین خصومت‌های ویژه یک روستای آفتاب‌گیر را یادآوری می‌کند.

خاویر باردم بار دیگر نشان داد که قادر به هر کاری است و در این فیلم دردمندی و شخصیتی سرشار از رنج را به نیکی ارائه می‌کند.  پنه لوپه نیز به بهترین روزهای خود در فیلم «بازگشت» (ساخته آلمودوار)  بازمی‌گردد و با به‌کارگیری صحیح زمان و لهجه (آرژانتینی و اسپانیایی) مهارت خویش را در شکسته شدن در برابر تراژدی و حضور بدون نقص در فضایی نفس‌گیری  که او را احاطه کرده به نمایش می‌گذارد. می‌توان گفت که این دو بازیگر آن‌قدر اسپانیایی هستند که ایرانی نیز می‌توانند باشد، یا برعکس.

مارتینر خلاصه‌ای از داستان فیلم و تفاوت‌های عوامل آن باکارهای قبلی فرهادی را از دیدگاه خویش  بیان می‌کند و می‌افزاید: به هر گوشه صحنه‌ها که به نگیریم شرایط ناگوار، خود ما را به‌عنوان عضوی از این جامعه مرموز هویدا می‌کند. همچنین خلأ و درد احساس می‌شود  و آثار دروغ ساده و دردناک.

ترجمه: احمد طاهری

 

گزیده‌ای از نظرات و آرا منتقدان درباره فیلم «همه می‌دانند»

تنها دقایقی بعد از نمایش «همه می‌دانند» در جشنواره کن، واکنش‌ها به آخرین ساخته اصغر فرهادی آغاز شد. منتقدان فرانسوی امتیازات خود را بر روی فیلم منتشر کردند و نویسندگان و منتقدان در توییتر نظرات کوتاه خود را با کاربران اینترنتی در میان گذاشتند. بخشی از این واکنش‌ها را در ادامه می‌خوانید.

متیو کریر (اروپا ۱): اصغر فرهادی اثر جدیدی در باب خانواده و شیمی روابط آن ساخته است. چرخ‌دنده‌های فیلم روغن‌کاری شده و درست‌کار می‌کنند تا اینکه گردوغبار روی آن‌ها می‌نشیند. هیجان فیلم با قابل پیش‌بینی بودنش کمی گرفته‌شده.

استفانی لی‌بلانک (کالچر): یک درام خوب در رده‌ی چیزی که اصغر فرهادی خوب می‌داند و بلد است. با بازیگرهایش، پنه‌لوپه کروز و خاویر باردم در اوج.

فیلیپه رویر (مجله پوزتیو): کن ۲۰۱۸ با دوستداران سینما خوب رفتار کرده و «همه می‌دانند» را به‌عنوان افتتاحیه انتخاب کرده است. اصغر فرهادی به حومه اسپانیا رفته و احساسات و حسادت را با حضور خاویر باردم و پنه لوپه کروز به‌تصویر کشیده است.

لیا بودین (آلوسینه): کن هفتاد و یکم با «همه می‌دانند» و استایل فرهادی شروع شد، فیلمی کسل‌کننده و بدون جذابیت سینمایی.

پیتر بردشاو (گاردین): «همه می‌دانند» به کارگردانی اصغر فرهادی فیلمی دردناک و درامی است قدرتمند که به‌خصوص توسط نقش‌آفرینی‌های قدرتمندی نگاه داشته شده: – کروز، باردم، دارین.

بئاتریس بن (دن لو سینما): «همه می‌دانند» فرهادی همچنان تزلزل خانواده را جذاب نشان می‌دهد، همچنین کروز. ولی نقشش او را آخرسر به مادری هق هقو تبدیل می‌کند. متأسفانه جا داشت تا اندکی بیشتر شرارت ببینیم.

پیتر هاول (تورنتو استار): اصغر فرهادی سرنخ‌هایی از تردید و تنش را به‌درستی در هم می‌آویزد و داستان پلیسی-آدم‌ربایی‌اش در حد آگاتا کریستی است. شروعی قدرتمند برای کن ۲۰۱۸.

توتال فیلم: اصغر فرهادی درامش را در اسپانیا چیده، با بازی‌های جذاب خاویر باردم، پنه لوپه کروز، ریکاردو دارین. بهترین کار این کارگردان نیست و کمی بیرون می‌زند اما در کل جذاب است.

دونالد کلارک (آیریش تایمز): «همه می‌دانند» اصغر فرهادی تمام تلاشش را برای یک افتتاحیه خوب می‌کند. موقع فیلم منتظرید خانم مارپل بیاید معما را حل کند.

کایل بوکانن (نیویورک مگزین): مردم می‌گویند «همه می‌دانند» اصغر فرهادی یک تریلر مقوایی با ستاره‌های بزرگ، موقعیت‌های ملودراماتیک و لوکیشن دوستانه‌ی خارج شهر است؛ اما… این دقیقاً همان دلیلی است که من دوستش دارم.

پیتر برادشاو (گاردین): تهدید بیرونی، آسیب درونی و راز فی‌مابین. این‌ها فاکتورهای تعیین‌کننده در درام آدم‌ربایی اصغر فرهادی است که سه نقش‌آفرینی قدرتمندانه از کروز، باردم و دارین همراه شده است. فیلم یادآور خط داستانی آشنای فرهادی است که در آثار اولیه او دیده می‌شد. بااین‌حال از آثار هانکه و آنتونیونی نیز تأثیر گرفته است. وجه تمایز فیلم اتکای فراوان به تیم بازیگری است. بازی‌های بیرونی‌تر هستند و صراحت فیلم، آن را از آثار پازل‌مانند پیشین فرهادی متفاوت می‌سازد.»

استیو پاند (د رپ): فرهادی همان نگرانی‌های همیشه‌اش را این بار به روستای کوچکی در اسپانیا انتقال داده. فیلم را باید یک تریلر روان‌شناسانه نامید چراکه المان‌هایی از تریلر، مانند جرم و رقابت علیه زمان برای نجات یک دختر را در خود دارد؛ اما ساخته‌ی تازه فرهادی تجربه‌ی ژانری نیست چراکه مثل بیشتر آثار این کارگردان، «همه می‌دانند» کنکاشی آرام و مؤثر در باب تقسیم اجتماعی، کلاس اجتماعی و رازهایی است که ما را کنار هم نگاه می‌دارد و از هم جدایمان می‌کند. فیلم اصغر فرهادی برای نمایش افتتاحیه کن اثر محکمی است. سیاست تازه کن که باعث شده نمایش‌های خبرنگارانش را دیگر پیش از نمایش افتتاحیه عمومی برگزار نکند کمی مشکل ایجاد کرده و درواقع باعث شده «همه می‌دانند» تنها فیلمی باشد که روز افتتاحیه در قصر به نمایش درآمده است؛ اما به‌هرحال اگر قرار است شرایطی را به وجود بیاوری که پز یک فیلم خاص را بدهی لااقل «همه می‌دانند» استحقاق این توجه را دارد.

اریک کان (ایندی‌وایر): پیچ اصلی داستان که در یک ساعت نخست وارد داستان می‌شود چندان ناسازگار با یک تله‌نوولا (سریال عامه‌پسند لاتین) نیست. بااین‌حال تحت هدایت فرهادی، به یک پازل گول‌زننده دیگر تبدیل‌شده است. مشابه تمام آثاری که او در یک دهه اخیر ساخته است. اولین فیلم اسپانیایی‌زبان فرهادی، یک چینش خشک و سفت دارد که می‌تواند باعث لغزش فیلم شود، اما فرهادی جزئیات کافی را افشا می‌کند تا در لحظات مستقلی مکث کند و بتواند به یک شهود نزدیک بپردازد.»

جسیکا کیانگ (پلی لیست): فهمیدن اینکه فیلم جدید فرهادی داستان مشابهی «درباره الی» دارد، کار سختی نیست، داستان یک دختر گمشده که عواقبی دیگری به دنبال دارد؛ اما انتقال اتفاقات به فرهنگ و زبانی که فرهادی خود ازآنجا نیست، اثری کاهشی داشته. مذهبی بودن شخصیت الخاندور (ریکاردو دارین) و اینکه دائم از خدا می‌گوید عجیب است. شخصیت باردم دائماً بهتر می‌شود و درنهایت هم تمام درام حول محور شخصیت پاکو شکل می‌گیرد، این بهتر شدن به بهای نابودی نقش کروز اتفاق می‌افتد. وقتی پیچ داستانی آشکار می‌شود، شخصیت لارا کاری به‌جز گریه کردن برایش باقی نمی‌ماند. همچنان در لحظاتی فیلم به یاد ما می‌اندازد که استعداد فرهادی توانایی بیرون کشیدن تنش خارق‌العاده از درام‌های روان‌شناسانه خانوادگی است؛ اما این بار، او در کل برعکس عمل کرده است: با یک ایده عالی و عوامل درجه‌یکی که به او داده‌شده؛ شاید عادی‌ترین اثرش را ساخته است.

لیسا نلسن (اسکرین اینترنشنال): اصغر فرهادی با استفاده از بازیگران اسپانیایی‌زبان درجه‌یک، به شکلی ماهرانه، عشق، رنجش، تشخص، پول و روابط خانواده را در روایتی مملو از تردیدها، اتهامات، احساسات مبهم، نکات انحرافی و دیگر اجزای خوشایند تعلیق-درام می‌گنجاند.

پیتر دبروژ (ورایتی): هرچند فیلم برای رسیدن به‌جایی که رازگشایی‌های آن بتواند تأثیرگذار باشد، کند است، اما همین‌که این رازگشایی‌ها اتفاق می‌افتد، بی‌اختیار جذاب می‌شود.

بوید فان هویی (هالیوود ریپورتر): اگر فیلم تا حد زیادی قابل‌دیدن باقی می‌ماند، به این خاطر است که فرهادی تعدادی از بهترین بازیگران اسپانیا را به کار گرفته است و آن‌ها می‌دانند چگونه به شخصیت‌های خود جان ببخشند، حتی وقتی کار زیادی برای انجام دادن ندارند (گرچه چند نفر از آن‌ها حرف برای گفتن زیاد دارند).

 

گفت‌وگو با اصغر فرهادی

فیلم‌هایم تلخ هستند؛ ولی تاریک نه

ترجمه: سجاد فیروزی

اصغر فرهادی، کارگردان سرشناس ایرانی که به مناسبت نمایش فیلم جدیدش در فستیوال کن، به فرانسه رفته، گفت‌وگوهای متعددی با رسانه‌های این کشور درباره «همه می‌دانند» داشته است. در ادامه خلاصه دو گفت‌وگوی این کارگردان سرشناس ایرانی با نشریات «لوپاریزین» و «لوموند» تقدیم شما می‌گردد.

«همه می‌دانند» چطور شکل گرفت؟

بعدازاینکه فیلم سومم به نام «چهارشنبه‌سوری» تمام شد، به همراه خانواده‌ام سفری به جنوب اسپانیا داشتیم. آنجا یک اعلامیه با عکس یک بچه دیدیم. سارینا، یکی از دخترهایم که آن‌موقع چهار سالش بود از من درباره آن بچه سؤال پرسید. مترجم ما برایش توضیح داد که این بچه گم‌شده و والدینش به دنبالش می‌گردند. دخترم در تمام طول سفر ترسیده بود و لحظه‌ای از من جدا نمی‌شد. آن خاطره در ذهنم حک‌شده بود. بعد از اتمام فیلم «گذشته»، به سرم زد تا داستان «همه می‌دانند» را بنویسم. ازآنجاکه می‌خواستم فیلم «فروشنده» را بسازم، این پروژه را برای زمان اندکی به حالت تعلیق درآوردم و بعد دوباره به سراغش رفتم.

چرا این اثر را در اسپانیا فیلم‌برداری کردید؟

داستان این فیلم می‌توانست هرجایی رخ دهد ولی انتخاب اسپانیا ازنظر خودم کاملاً روشن بود. اسپانیا کشوری است که بی‌نهایت دوستش دارم. این‌طور حس می‌کنم که اسپانیایی‌ها ازلحاظ موضوعات عاطفی و فرهنگی خیلی به ایرانی‌ها نزدیک هستند. مردم این کشور خیلی راحت احساساتشان را بیان می‌کنند. با اسپانیا احساس آشنایی می‌کردم.

اینکه بخواهید از پنه‌لوپه کروز و خاویر باردم هم در این فیلم استفاده کنید، برایتان امری آشکار و بدیهی بود؟

بله. بازی آن‌ها را خیلی تحسین می‌کنم؛ حالا چه فیلم‌هایی که پنه‌لوپه برای پدرو آلمودوار بازی کرده یا چه آثاری که خاویر برای برادران کوئن نقش‌آفرینی کرده است. این دو بازیگران بسیار مستعدی هستند که توانایی جان‌دادن به شخصیت‌های مختلف را دارند. البته چهره‌ای دارند که خیلی سریع حس همدردی را نشان می‌دهد. این‌طور دیگر مخاطب هم نیازی ندارد خودش را جای شخصیت‌های فیلم بگذارد. این موضوع برای من خیلی اهمیت دارد که بازیگرانم حرارت و اشتیاقشان را درصحنه فیلم‌برداری آزاد کنند و آن را به تصویر بکشند.

همکاری‌تان با هنرپیشه‌ها زمان تصویربرداری چگونه است؟ آدمی هستید که زیاد دستور می‌دهید؟

با بازیگرانم زیاد حرف می‌زنم. بعضی وقت‌ها درباره موضوعاتی با آن‌ها حرف می‌زنم که ارتباطی با نقش‌هایشان ندارد. دنبال راهکاری می‌گردم که از آن طریق هنرپیشه‌ها نزدیک به زندگی واقعی باشند. دوست ندارم خیلی به شیوه سینمایی بازی کنند. تلاش می‌کنم فیلترهایی که سینما به وجود آورده و هنرپیشه‌ها را از واقعیت دور می‌کند از بین ببرم. خاویر باردم به من گفت از بازی‌کردن در این فیلم خیلی خوشحال و راضی است چون باعث شده صداقت و رک‌گویی که درون هر یک از ماست، نمایان شود.

و شما در این راه چطور به پنه‌لوپه و خاویر کمک کردید؟

از آن‌ها خواستم با احساساتشان بازی کنند. برای آن‌ها خاطره و داستان تعریف کردم... به پنه‌لوپه گفتم نقش «لورا» را طوری بازی کند که انگار گرگی است که بچه‌اش گم‌شده و برای نجات‌دادنش حاضر است به بقیه حمله کند. نمی‌خواستم نقش یک مادر منفعل که غرق در غم و اندوه است را بازی کند. در بعضی از صحنه‌ها می‌بینیم که او درست مثل یک گرگ نشسته است. برای خاویر هم توضیح دادم که نقشش، نقش یک بچه پاک است که هیبت یک آدم 40 ساله را دارد. مردی ساده که در شرایط بسیار دشواری گیرکرده است.

حذف فیلترهایی که صحبتش را کردید برای ستاره‌های هالیوود کار سخت‌تری است؟

تجربه‌ای که در این راه با خاویر و پنه‌لوپه به دست آوردم نشان می‌دهد که نه. در این فیلم پنه‌لوپه تقریباً هرگز آرایش ندارد. او خیلی راضی بود و به این نتیجه رسیده بود که این نقش خیلی بیشتر به خودش شبیه است.

باوجود آدم‌ربایی اولیه، «همه می‌دانند» فیلمی پلیسی نیست...

خب به همین خاطر است که این داستان بلندتر می‌شود. شبِ همان آدم‌ربایی می‌شد چند پلیس را درصحنه ببینیم ولی این موضوع می‌توانست بقیه شخصیت‌ها را بیش‌ازاندازه منفعل کند. باید دلیلی پیدا می‌کردم که این خانواده به پلیس زنگ نزند، چون چیزی که برایم جالب است این است که چطور این شرایط بحرانی می‌تواند واقعیت‌های آدمی را برملا کند؛ این همان موضوعی بود که می‌خواستم درباره‌اش صحبت کنم.

درنهایت هم فیلمی درباره رازهای متعدد شد. رازهایی که یک خانواده را از هم جدا می‌کند یا آن‌ها را به هم متصل می‌کند...
همه‌چیز بستگی به نگاه شما به فیلم دارد. بعضی از تماشاگران در اینجا به دنبال دیدن فیلمی درگذر زمان هستند. المان‌های زیادی است که به این موضوع اشاره دارد: مثلاً همان صحنه اول که یک ساعت را نشان می‌دهد. بعضی‌ها فکر می‌کنند فیلم درباره اعتقاد و ایمان است. این‌طوری پاکو (خاویر باردم)، آدمی که به دین اعتقادی ندارد و الخاندرو (ریکاردو دارین) در شرایط و در مواجهه با سؤالات متافیزیکی واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند. بعضی دیگر هم به این فکر می‌کنند که این فیلم درباره واقعیت و رازها حرف می‌زند؛ رازی که برملا شده ولی برملا شدنش، اسرار دیگری را فاش می‌کند.

برای شما اهمیت دارد که مخاطب نتواند یک مفهوم واحد از فیلم برداشت کند؟

بله، چون سینما باید شبیه به زندگی باشد وزندگی هم هیچ‌وقت برداشت یکپارچه و واحدی را به آدم عرضه نمی‌کند. همیشه دنبال نوشتن و توصیف‌کردن شرایطی هستم که دیدگاه‌های زیادی را عرضه می‌کند و این‌طوری تماشاگر را آزاد می‌گذارد تا به شیوه‌ای که دوست دارد فیلم من را برداشت کند.

غالباً عنوان می‌شود فیلم‌های شما خیلی فضای تاریکی دارد. «همه می‌دانند» هم از این قاعده مستثنا نیست...

فیلم‌های من تلخ است ولی تاریک نه. در «همه می‌دانند» یکسری واقعیت‌ها برملا می‌شود و در پایان فیلم شخصیت‌ها آگاهی بیشتری دارند. برای رسیدن به این موضوع آن‌ها باید بخشی از راحتی وزندگی‌شان را قربانی کنند. این موضوع کمی تلخی به وجود می‌آورد ولی تاریک نیست، این قانون تراژدی است.

ولی فهمیدن واقعیت مدنظر، شخصیت‌های داستان را دیگر خوشحال نمی‌کند...

درست است ولی باوجوداین درد، آن‌ها ترجیح می‌دهند واقعیت را بدانند. به همین خاطر است که درصحنه آخر، پاکو (خاویر باردم) باوجود تمام به چیزهایی که ازدست‌داده، لبخند می‌زند. آدمی ذاتاً تمایل دارد واقعیت را بداند.

سومین باری است که برای کن انتخاب می‌شوید. این موضوع چه احساسی در درونتان به وجود می‌آورد؟

بابتش خیلی خوشحالم. این فیلم را در فضای فرهنگی متفاوت بافرهنگ خودم ساخته‌ام و به‌نوعی ریسک کردم. خب، نمایش‌دادن این فیلم در کن، آغاز یک موفقیت است.

چرا یک فیلم اسپانیایی؟

ایده ساخت این فیلم برمی‌گردد به سفری که ۱۳ سال پیش به جنوب اسپانیا داشتم. روی دیوارهای شهر جایی که ما ایستاده بودیم، پوسترهایی از یک بچه بود که ناپدیدشده بود. این موضوع دخترم سارینا را که در آن زمان سنش کم بود خیلی نگران کرد و ایده ساخت فیلمی دراین‌باره آن موقع شکل گرفت.

آدم‌ربایی هرجایی می‌تواند رخ دهد اما شما اسپانیا را انتخاب کردید با بازیگران آلمادوار و مدیر اجرایی او...

-می‌توانستم داستان را جای دیگری ببرم، اما هیچ دلیلی برای این کار نداشتم. ایده از همان اول در اسپانیا شکل گرفت و من نگهش داشتم.

آیا به عباس کیارستمی فکر کردید که «کپی برابر اصل» را در ایتالیا و «مثل یک عاشق» را در ژاپن ساخت؟

تصادفی بود. پیش‌بینی‌شده نبود. با عباس در یک مهمانی در ایران همدیگر را دیدیم و در آن زمان او در ژاپن فیلم‌برداری‌اش را تمام کرده بود و من در فرانسه سه سال برای «گذشته» وقت گذاشته بودم. او پیشنهاد کرد فیلمی با یک شرایط خاص بسازیم و گفت تو فیلم خودت را می‌سازی من فیلم خودم را. تو روی زمین کار می‌کنی و من روی دریا؛ هیچ خبری از کارمان به هم نمی‌دهیم تا بعد ببینم چه شده است. این پیشنهاد او در آن شب بود اما باید بگویم اشتیاق عمیق هردوی ما این بود که بخواهیم در وطنمان ایران فیلم بسازیم.

سال ۲۰۱۱ وقتی روی «جدایی» کار می‌کردید گفتید آرزویتان این است که مردم پیش از دیدن فیلمتان هیچی از آن ندانند. حتی ندانند شخصیت‌ها چه ملیتی دارند...

دوست دارم پیش از شروع یک پروژه هیچ اطلاعاتی درباره آن وجود نداشته باشد.

شما کارتان این است که تا آنجا که ممکن است فیلمی نزدیک به واقعیت بسازید و تماشاگر نباید قضاوت کند.

علاقه من این است که به موقعیتی برسم که امکانات زیادی در آن وجود داشته باشد و به تماشاگر اجازه دهد تا یکی از آن‌ها را برای خودش انتخاب کند و درعین‌حال حسی از همدلی هم باشخصیت داشته باشد.

محدودیتی که هیچ‌وقت جانب کسی را نمی‌گیرد.

محدود بودن اندیشه القایی موجب می‌شود تماشاچی هم یک شاهد ماجرا شود و مزیتی نداشته باشد. من با این بازی می‌کنم؛ این‌که تماشاگر بدون در نظر گرفتن ذهنیات و خلقیات شخصی‌اش، خودش را در جایگاه شخصیت بگذارد.

در فیلم‌های شما، مردان درک می‌شوند و فقط گاهی کمی نادیده گرفته می‌شوند ولی این زنان هستند که جدا می‌مانند. این چه معنی دارد؟

فکر می‌کنم زنان مرموزتر هستند، شخصیت‌های غنی‌تری دارند و از ظرفیت‌های دراماتیک بیشتری برخوردارند. حتی نمی‌توانم تصور کنم که به‌جای «الی» مثلاً «اِلو» می‌داشتم که ناپدیدشده و ما دنبال یک مرد می‌گردیم؛ شاید دلیلش این باشد که خودم مرد هستم.

این‌که دیگران را به قضاوت بکشانید یک فکر دراماتیک و نمایشی است یا سیاسی؟

فکر می‌کنم حتی اگر فیلم‌سازی سوئیسی بودم  باز همین‌طور کار می‌کردم. من از فرهنگی می‌آیم که همه زبانش را از شاعری به نام فردوسی وام گرفته است. در داستان حماسی او در قرن ۱۰ میلادی  دو قهرمان باهم نبرد می‌کنند. وقتی فردوسی آن‌ها را توصیف می‌کند، هیچ‌کدام را بیشتر از دیگری تحسین نمی‌کند. هردوی آن‌ها با همه پیچیدگی‌هایشان تصویر می‌شوند. شاید نگاه من ریشه در چنین چیزهایی داشته باشد.

برای متقاعد کردن ریکادرو دارین بازیگر آرژانتینی برای ملحق شدن به شما، به او که خودش با «صحنه‌هایی از یک ازدواج» برگمان خاطره خوبی داشت گفتید که این فیلمی بود که به شما مزه سینما را چشاند؟

در هر سنی یک فیلمی روی شما تأثیر می‌گذارد. من وقتی خیلی کم سن بودم، چاپلین این نقش را داشت و وقتی ۱۴ ساله بودم دسیکا را کشف کردم. برای درک پیچیدگی روابط انسانی برگمان باید زمان بیشتری می‌گذشت اما «داستان توکیو» ساخته اُزو و «ساعت‌ساز سن پل» تاورنیه، «ترز» آلن کاوالیه... این‌ها هم بودند.

کارگردانی مثل شما به‌عنوان یک مرد پیچیده، ریشه در آن‌ها دارد؟

من کسی هستم که بیشتر در درون خودم هستم تا در بیرون. فکر می‌کنم این را باید دوستانم درک کنند.

این فیلم چطور در ایران درک می‌شود؟

این واقعیت که فیلم برای کن انتخاب‌شده موجب توجه عموم می‌شود و اگر اقلیتی باشند که ازنظر آن‌ها باید با افرادی مانند من مبارزه کرد، در این صورت اهمیتی ندارد که این فیلم در اسپانیا یا ایران فیلم‌برداری شده باشد. البته حالا همه منتظر دیدن فیلم هستند.

آیا به‌عنوان یک هنرمند ایرانی که در کن انتخاب‌شده مسئولیتی احساس می‌کنید؟

مسئولیت من این است که کار خودم را که ساختن فیلم است به بهترین راه ممکن انجام دهم.

پاسخی دیپلماتیک بود.

نه، خیلی ساده است. این انتظار وجود دارد که من وظایفی سنگین و سنگین‌تر دارم زیرا مردم زیادی فیلم‌های مرا می‌بینند اما من به این به‌عنوان چیزی غنی‌تر نگاه می‌کنم؛ این واقعیت که هر فیلمی که بسازم موجب توجه و دیالوگ و اشتیاقی می‌شود که حتی شامل مردمی که فیلم را دوست ندارند هم می‌شود و این برای من موفقیت است.